کتاب حاضر مجموعهای است از اشعار میرزا محمدرحیم شیرازی از شاعران و طبيبان عصر قاجار که در شعر «بیدل» تخلص داشت و شرح حال وی در تذکرههای آن روزگار آمده است.
بیدل از شعرای آیینی قرن سیزدهم است که اشعاری در مدح و مرثیه حضرت رسول اکرم (ص) و حضرت علی (ع) و امام حسین (ع) و اشعاری در مدح و منقبت حضرت قائم (عج) دارد.
دیوان وی شامل قصیده، قطعه، غزل و ترکیببند است که با این بیت آغاز میشود:
مشو مغرور ای غافل بدین یک روزۀ دنیا
که این دولت نمیماند برای هیچ کس برجا
و با این بیت پایان میپذیرد
«بیدل» شوریده میگوید به فریاد و فغان
پشت امت خم شد از بار گنه همچون کمان
در مقدمه میخوانیم: میرزا محمدرحیم فرزند میرزا سید محمد طبیب از سادات موسوی است که به حرفه پزشکی مشغول و مدتی از اطبای دربار فتحعلی شاه قاجار بود و در سایر علوم نیز مهارتی داشت و در شعر «بیدل» تخلص میکرد.
بیدل دارای اشعار زیادی بوده که در اثر حادثهای، دیوانش از بین میرود و تنها بخشی از اشعارش به جا مانده است. اشعار بیدل سلیس و روان و دارای ابیات بلندی میباشد و اغلب در مدح و مرثیۀ ائمۀ اطهار است. وی دارای ترکیببند ولایی و عاشورایی است که مشتمل بر ۳۳ بند است و با مرثیه حضرت رسول (ص) آغاز میشود.
و در بند بیست و ششم خطاب به جانب قبر رسول (ص) سروده:
کاین کشتۀ فتادۀ بیسر حسین توست
وین چاک چاک از دم خنجر حسین توست
که از دوازده بند معروف محتشم پیروی کرده است.
بخش عمدۀ مقدمه با عنوان «بیدل از نگاه تذکرهنویسان» به نقل معرفی بیدل شیرازی از تذکرههای مختلف اختصاص دارد. این تذکرهها عبارتند از تذکرۀ انجمن از خاقان فاضلخان گروسی، تذکرۀ دلگشا از حاج علیاکبر نواب شیرازی (بسمل)، سفینة المحمود نوشتۀ محمود میرزا قاجار، نگارستان دارا از عبدالرزاق دنبلی (مفتون)، تذکرۀ منظوم رشحه از محمدباقر رشحۀ اصفهانی، مصطبۀ خراب احمد قاجار مشهور به هلاکو، خدیقۀ الشعراء سید احمد دیوانبیگی شیرازی، تذکرۀ مرآت الفصاحه از شیخ مفید (داور)، و آثار عجم از فرصتالدوله شیرازی.
در ادامه معرفی بیدل شیرازی در تذکرۀ انجمن از خاقان فاضلخان گروسی را میخوانید.
بیدل اسم شریفش میرزا محمدرحیم خلف الصدق مرحوم میرزا سید محمد طبیب، از نیکان زمان است و از اجلۀ سادات عالیدرجات موسوی دارالسلطنه اصفهان. آباء عظام و اجداد کرامش در خدمت سلاطین با عزّ و تمکین صفویه ـ انار الله برهانهم ـ معتبر و حکیم باشی بوده. والد ماجدش به تکلیف کریم خان زند از اصفهان به شیراز رفته. میرزای مشارالیه در آنجا متولد و نشو و نما یافته. کریم النفس و بزرگ منش، مستغنی الطبع و قویدل، بینالانام به مناعت معروف است و به استغنا موصوف؛ چنان که ناآزمودگانش ـ العياذ بالله ـ متکبر خوانند و متبختر گویند. به سبب استغنا، پروایی از اسناد این نسبت هم ندارد و شرمی از جلالت انگیخته دارد و ظرافتی به مناعت آمیخته. عیادت اغنیا و ارباب مکنت را به زحمت قدمی رنجه سازد؛ ولی به نفس شریف تیمارخواری درویشان و بیمارداری ایشان کند. جنابش اگر چه در علم طب شهره است، ولی در اکثر علوم با بهره، از اطبای خاص مجلس اختصاص سلطانی و محرمان بزم ارم نظم خاقانی است. در شعرفهمی و شعرشناسی فقیر را به ایشان اعتقادی کامل است. غزل را نیز به سیاق شیخ سعدی اشبه از اقران گوید. این چند بیت از انتخاب اوست. غزلیات:
سلامت از خطر جویند و ما را
خطر در راه عشق آمد سلامت
…
حاصل از زندگی آن را که نه جز بندگی است
شرط انصاف نباشد که کنند آزادش
…
طایر عرشم صفیری میزند لیکن چه سود
پایبست دامم از همآشیانی جستهام
عبدالرزاق دنبلی صاحب «نگارستان دارا» دربارۀ او مینویسد: «خطوط سبعه خصوصاً نستعلیق را نیکو مینویسد و گاهگاهی ابیات مثنوی به طرز ابیات عارف رومی آورد و معانی شیرین پرورد و در غزلپردازی طبعش به شیوۀ شیخ سعدی شیرازی آشناست. غزل را صاف و نمکین میگوید و… و جناب میرزا در همۀ فنون شعر مهارتی کامل دارد و فقیر سلیقۀ سخنسنجی ایشان را پسندیدهام».
دیوان بیدل شیرازی به تصحیح زهرهسادات خورشیدیفر، در 134 صفحه از سوی انتشارات سمنسا چاپ و منتشر شده است.

