کد خبر:47644
پ
معصومی همدانی ۲

همه آثار ذکاوتی خواندنی‌ست

در دومین روز همایش «اردیبهشت هگمتانه»، چهل‌ویکمین برنامه از سلسله‌نشست‌های «دیدار» به بهانه یادبود استاد علیرضا ذکاوتی قراگزلو و دکتر اکبر اعتماد در هتل امیران همدان برگزار شد.

میراث مکتوب- روز چهارشنبه ۳ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷، هم‌زمان با دومین روز همایش «اردیبهشت هگمتانه»، چهل‌ویکمین برنامه از سلسله‌نشست‌های «دیدار» به بهانه یادبود استاد علیرضا ذکاوتی قراگزلو و دکتر اکبر اعتماد در هتل امیران همدان برگزار شد. در این مراسم دکتر حسین معصومی همدانی، دوست دیرین علیرضا ذکاوتی قراگزلو، به بیان سخنانی درباره آثار علمی این پژوهشگر همدانی پرداخت.

دوستی شصت‌ساله با علیرضا ذکاوتی قراگزلو

دکتر حسین معصومی همدانی در ابتدای سخنان خود به چگونگی آشنایی‌اش با علیرضا ذکاوتی قراگزلو و دوستی شصت‌ساله‌اش با این نویسنده نام‌آشنا اشاره کرد و دراین‌باره گفت: «من در مجلس یادبود مرحوم ذکاوتی مطالبی راجع به شخصیت ایشان گفتم و نمی‌خواهم آن مطالب را تکرار کنم. چون بسیاری از دوستانی که اینجا هستند، در آن مجلس هم حضور داشتند. بنابراین بیشتر سعی می‌کنم درباره کارهای علمی آقای ذکاوتی صحبت بکنم. طبعا صحبت من هم از دوستی شصت ساله و آشنایی شصت‌وپنج ساله با ایشان و شاید هم بیشتر مایه می‌گیرد.

مرحوم ذکاوتی به دلیل نقش بسیار مهمی که پدر بزرگوارشان در تأسیس کتابخانه غرب و به‌خصوص در فراهم آمدن مجموعه نسخ خطی این کتابخانه داشتند، از کودکی من با خانواده ما ارتباط داشتند. پدر بزرگوار ایشان که شخصی عارف، شاعر و عالم بود، در سن جوانی از جهان رفت.

یک شعار از ایشان باقی مانده که فکر می‌کنم مرحوم ذکاوتی در همه عمرش به آن شعار عمل می‌کرد. نقل می‌کنند مرحوم حاج شیخ علی‌اصغر ذکاوتی به هرکس که می‌رسید می‌گفت درویش باش. منظورش هم این نبوده که داخل یکی از طریقت‌های درویشی برو. اگرچه به لحاظ خانوادگی هم ایشان، هم همسرشان، یعنی مرحوم مادر مرحوم ذکاوتی از خانواده بزرگان طریقت نعمت‌اللهی بودند. جد بزرگ مادری آقای ذکاوتی، مجذوب‌علی‌شاه، قطب نعمت‌اللهی‌ها بوده که در اواخر عمرش از کبودرآهنگ به تبریز تبعید می‌شود و در آنجا از دنیا می‌رود.

از حدود سال‌های سیکل دوم دبیرستان من به دلیل همکلاسی بودن و دوستی نزدیک با برادر کوچک‌تر ایشان، آقای مهندس اکبر ذکاوتی، با آقای ذکاوتی هم دوست شدم. چیزی هم که ما را به هم پیوند می‌داد، علاقه مشترک هر سه ما به کتاب بود. به‌تدریج من با بخشی از ابعاد شخصیتی آقای ذکاوتی آشنا شدم که به بعضی از آن‌ها در روز مجلس یادبود اشاره کردم.»

شاعری، وجه ناشناخته ذکاوتی

سپس، معصومی همدانی از جاه‌طلب نبودن مرحوم ذکاوتی به‌عنوان یکی از ویژگی‌های بارز او یاد کرد و دراین‌باره گفت: «یکی از ویژگی‌های بارز آقای ذکاوتی که شاید کمتر شناخته شدن ایشان نیز ناشی از همین صفت شخصیتی‌اش باشد، این بود که به‌هیچ‌عنوان جاه‌طلبی نداشت. این وجه از همان صفت درویشی در آقای ذکاوتی بسیار بارز بود. به همین دلیل تا مدت‌ها بااینکه ما می‌دانستیم می‌نویسد، تحقیق می‌کند و می‌سراید که وجه شاعری‌اش هم یک وجه ناشناخته شخصیت ایشان بود، تقریبا هیچ اثری چاپ نکرد. یکی از افتخارات من این است جزو اولین کسانی بودم که ایشان را تشویق کردم کمی از این گوشه تنهایی خودش بیرون بیاید و نوشته‌هایی را چاپ کند.

من یک نمونه از این کارهای اولیه آقای ذکاوتی را می‌گویم. ایشان در حدود سال ۱۳۴۴ (تاریخ دقیقش یادم نیست، ولی حدود همین سال بود) دو رساله نوشت که همان وقت به من داد و من خواندم. شاید به بعضی دیگر از دوستان نزدیکش هم داده باشد. یکی از این رساله‌ها راجع به عرفی شیرازی و دیگری درباره بابا فغانی شیرازی بود.»

استقبال ذکاوتی از بابا فغانی پیش از پژوهشگران دیگر

وی در ادامه صحبت‌هایش درباره موضوع رساله بابا فغانی شیرازی که ذکاوتی پیش از بسیاری از پژوهشگران به آن پرداخته، توضیحاتی داد: «به‌تازگی کتابی به نام «تقلید و خلاقیت در غزل، استقبال از فغانی» به فارسی ترجمه و چاپ شده که نویسنده‌اش شخصی آمریکایی به اسم «پل ای.لوزنسکی» است. این کتاب را آقای دکتر خزاعی‌فر و آقای زرقانی در دانشگاه مشهد ترجمه کردند. این کتاب در حدود سال ۲۰۰۰ یعنی بیست‌وپنج سال پیش نوشته شده و به‌تازگی ترجمه شده است.

نکته جالب در کتاب این است که درباره شخصیت اصلی این کتاب یعنی بابا فغانی شیرازی، این‌طور که این کتاب نشان می‌دهد و نویسنده‌اش منابع موجود یا به قول امروزی‌ها ادبیات موجود را استفسار کرده، سه چهار نوشته مستقل بیشتر وجود نداشته است. غیر از اشاراتی که در کتاب‌های تاریخ ادبیات یا مثلا در کتاب «شعرالعجم» شبلی نعمانی که بحث نسبتا مفصل‌تری راجع به بابا فغانی دارد بوده، نوشته‌های مستقل راجع به فغانی تا سال نزدیک ۲۰۰۰، تقریبا ۴-۵ اثر است.

یکی از آن‌ها نوشته‌ای از محققی پاکستانی است که به زبان اردو نوشته و دو سه نوشته از محققین دیگر را هم فرا می‌گیرد. و همه‌ی این‌ها متاخر بر آن رساله‌ای بود که ذکاوتی درباره فغانی نوشت. ذکاوتی صورت مجملی از این مقاله را سال‌ها بعد وقتی مرکز نشر تأسیس و مجله معارف منتشر شد که مجله‌ای نه علمی- پژوهشی به معنای امروزی بلکه مجله تحقیقی واقعی بود، در آنجا منتشر کرد.

زمانی که ذکاوتی به فغانی پرداخت، دوره‌ای بود که تحت تأثیر بزرگان نهضت بازگشت و بزرگان شعر بعد از مشروطه، به سبک هندی به‌عنوان یک جریان انحرافی در ادبیات فارسی نگاه می‌شد؛ جریانی که از زبان فصیح شعر قدیم دور شده، زبانش کوچه‌بازاری و تعابیرش مبتذل است. حتی در زمانی که ما دبیرستان می‌رفتیم، توصیفی که از سبک هندی در کتاب‌های درسی می‌شد، از این قبیل ویژگی‌ها بود.

دانشگاه، دنباله‌روی افرادی همچون ذکاوتی قراگزلو

دکتر معصومی همدانی در بخش دیگری از صحبت‌هایش به بیان نقش علیرضا ذکاوتی قراگزلو در تغییر نوع نگاه جامعه به شعر سبک هندی پرداخت و افزود: «جالب این است که همان زمان در کل ایران شعرای بسیار زیادی وجود داشتند که هنوز غزل به سبک هندی می‌گفتند. ازجمله در شهر خود ما در همدان، مرحوم صفاالحق یکی از نمونه‌های خیلی خوبش بود که ذکاوتی راجع به او کار کرده است. او در عالم سبک هندی شاعر قابل توجهی است.

دو سه نفر بودند که از سبک هندی دفاع می‌کردند. یکی از آن‌ها مرحوم امیری فیروزکوهی بود. ولی امیری فیروزکوهی هم مظهر و شخصیت اصلی سبک هندی را صائب می‌دانست و با شعرای قبل و بعدازآن خیلی کار نداشت. کسانی هم بودند که ثمره کارهایشان سال‌های بعد ظاهر شد. مثل مرحوم محمد قهرمان در مشهد که سال‌ها بعد دیوان صائب را تصحیح کرد و خودش غزل‌سرای خوبی در سبک هندی بود.

الان حدود ۱۰-۱۵ سالی است که توجهی به سبک هندی در محیط پژوهش‌های دانشگاهی ما پیدا شده است. ولی جالب این است وقتی ذکاوتی این دو رساله را راجع به فغانی و عرفی نوشت که می‌شود گفت فغانی به یک معنی بنیانگذار سبک هندی و به معنای دیگر سبک هندی دنباله فغانی بوده، همه گفتند او کارمند بانک مرکزی بود و دانشگاهی نبود. در کشور ما به دلیل لختی و بی حرکتی دانشگاه، بسیاری اوقات محیط بیرون دانشگاه است که دانشگاه و به‌طورکلی محیط فرهنگی را متوجه یک چیزهایی می‌کند و بعد دانشگاه دنباله‌روی این جریان می‌شود.»

ذکاوتی پیدایش سبک هندی را نگرشی جدید در شعر فارسی می‌دانست

دکتر حسین معصومی همدانی در ادامه سخنان خود، نوع زاویه دید ذکاوتی و جامعه دانشگاهی به شعر سبک هندی را با یکدیگر مقایسه کرده و افزود: «آن مقاله ذکاوتی با یک مقاله راجع به نظیری نیشابوری دنبال و باز آن هم در مجله معارف چاپ شد. ولی ازلحاظ زمانی متاخر بر این‌ها بود. همه این‌ها به منتخبی که ایشان از شعر سبک هندی ترتیب داد، منجر شد. می‌شود گفت تمام دیوان‌های چاپ شده شعرای سبک هندی را خوانده، از هر شاعری تعدادی شعر انتخاب کرده و بر هر شاعری یک مقدمه نوشته بود.

نکته‌ای که در کار ذکاوتی در این حوزه هست و در کار دیگرانی که بعدا در محیط دانشگاهی راجع به سبک هندی حرف زدند نیست یا بسیار کم است، این است که دانشگاهیانی که بعدها به سبک هندی پرداختند، بیشتر به وجه صرف ادبی و بلاغی شعر سبک هندی توجه داشتند. اما ذکاوتی از ابتدا سبک هندی را نشانه پیدایش یک نوع نگرش جدید در شعر فارسی مطرح کرد که به نظر او مظهرش یعنی شروع‌کننده‌اش، فغانی بوده و شخصیت بارزش دیگر صائب نبود، بلکه عرفی بود. برای این که در اشعار عرفی است که آن نوع نگرش خلاف عرف بیشتر ظاهر است تا در صائب.

این نوع نگرش در منتخبی که ذکاوتی از شعر سبک هندی ترتیب داد که ابتدا یک تحریر مختصری از آن را مرکز نشر دانشگاهی چاپ کرد و بعد تحریر مفصل‌تری از آن همین چند سال پیش درآمد، وجود دارد؛ هر شاعری با مقدمه‌ای یکی دوصفحه‌ای معرفی می‌شود و ذکاوتی به‌نوعی این مقدمه را ترتیب داده که باز بیش از این که به نوآوری‌های فنی و بلاغی این شعرا توجه بکند، به نوع نگرششان به عالم توجه می‌کند.

سبک هندی که در زمان پیدایشش نتیجه آگاهی از یک بحران در شعر فارسی بود، بعدا خودش به بحرانی دچار شد. به نظر ذکاوتی کسی که توانست این سبک را از بن‌بست بیرون ببرد، اقبال لاهوری بود. یعنی شما وقتی مقدمه‌های ذکاوتی را در یادداشت‌هایش برای شعرای سبک هندی می‌خوانید، می‌بینید که خیلی جاها لااقل در چندین مورد، به اقبال لاهوری اشاره می‌شود. برای این‌که اقبال لاهوری با همان طرح غزل‌های شعرای سبک هندی، با استقبال و بدرقه آن‌ها یک مضامینی را وارد می‌کرد که نتیجه‌ آشنایی با یک دنیای دیگر، یک دنیای جدید و آشنایی با شعر اروپایی بود؛ اگر چه قالب‌ها به‌جز یک استثنایی، کاملا سنتی بود.

منظورم این است که یک کار ذکاوتی که فقط به خاطر دل خودش نوشته بود، تا زمان انتشارش جز چند نفر از دوستانش کسی آن را نخوانده بود و بیش از بیست سال بعد از نوشته شدن و تازه به‌صورت مختصرتر چاپ شد، یک نوع پیشاهنگی و نوعی تحقیق جدید در دوره‌ای از شعر فارسی شد که سال‌ها بعد تازه کم‌کم شروع شد. امروزه دیگر کمتر کسی به شعر سبک هندی به‌عنوان یک جریان انحرافی نگاه می‌کند. این که کسی چیزی را در زمانی به‌گونه‌ای حس کند که دیگران بسیار کمتر آن را حس می‌کنند، به یک نوع بصیرت و بینش نیاز دارد که این بینش جز از راهِ کار به دست نمی‌آید.»

بینش ذکاوتی از راه کار مداوم به دست آمد

معصومی همدانی در بخش دیگری از سخنان خود به مشغله‌های کاری ذکاوتی و سختی انجام پژوهش در کنار شغل رسمی اشاره‌کرده و دراین‌باره گفت: «آقای ذکاوتی در بخش ارزی بانک کار نمی‌کرد؛ در بخش آمارگیری بانک مرکزی بود و من خودم چند بار با ایشان به آمارگیری رفته بودم. آمارگیری این‌گونه بود که مثلا از تهران به آن‌ها ابلاغ می‌کردند که بروید و آمار مخارج خانوار را از فلان خانه در تپه مصلی بگیرید. من یک شب زمستانی با ایشان رفتم. هنوز اطراف تپه مصلی خاکی بود. می‌دانید که فقیرترین مردم همدان در آن منطقه زندگی می‌کردند. ما از داخل برف و درحالی‌که سگ‌ها دنبالمان کرده بودند، رفتیم و آن خانه را پیدا کردیم. این خانه‌ها کاملا به‌صورت تصادفی انتخاب می‌شد و فقط می‌گفتند شما بروید آمار خانه شماره فلان در فلان جا را بگیرید. ما تا ساعت نه و نیم شب آنجا بودیم. معمولا هدیه‌ای مانند چادر یا پیراهنی هم برای خانم خانه می‌بردند.

درحالی‌که چنین مسئولیتی داشت و صبحش باید به اداره می‌رفت و همین کارها را برای افرادی همچون کسبه و بازاریان انجام می‌داد، در بخشی از وقتی‌که برایش باقی می‌ماند، به کار دیگر خود می‌پرداخت. یعنی کار تحقیق و نوشتن که الان من نمونه‌اش را خدمتتان عرض کردم.

مقداری از این کار نتیجه هوش فوق‌العاده ایشان و حافظه بسیار قوی‌اش بود. ولی عمده‌اش نتیجه کار مداوم بود؛ کار مداومی که هیچ تناسبی با کار اداری و رسمی ایشان نداشت. کارش این بود؛ ولی می‌نشست قیمت نخود و لوبیا را می‌نوشت که مثلا فلان خانواده در این ماه چه قدر نخود خریده، به چه قیمتی خریده و این‌ها را به تهران می‌فرستادند تا ببینند مثلا تورم چقدر بوده است. این کارش بود. ولی هم‌زمان کار منتشرنشده‌ای هم از آن دوران دارد که شاید مقداری همان انگیزه خانوادگی بود.»

برخی از آثار ذکاوتی تاکنون چاپ نشده

سپس دکتر حسین معصومی همدانی درباره یکی از کارهای تحقیقاتی منتشرنشده ذکاوتی توضیح داد: «می‌دانید که بعد از سقوط صفویه و به‌خصوص در دوره زندیه بحران‌های شدید فکری در ایران به وجود می‌آید و یک جریان‌هایی خیلی گل می‌کنند. یکی از آن‌ها همین جریان دراویش نعمت‌اللهی بوده که گفتم جد مادری آقای ذکاوتی بعدها یکی از اقطاب این سلسله بوده است. این‌ها درواقع با علمای اصولی، مجتهدین و شیخیه در رقابت بودند. کم‌کم وقتی‌که اولین نفر آن‌ها از هند به ایران می‌آید، به هر شهری که می‌رود جمعیت زیادی دورش جمع می‌شوند؛ خلاصه یک مشکل بزرگی برای حکومت پیدا می‌شود که آخرش به کشتن چند نفر از این‌ها منجر می‌شود. ذکاوتی یک کار تحقیقی بسیار دامنه‌داری در این زمینه دارد که تاحالا هیچ وقت چاپ نکرده است. در آن زمان هیچ‌کس به این قضایا توجهی نداشت.»

وی در ادامه سخنان خود به بیان خاطره‌ای از مرحوم ذکاوتی که نشان از ژرف‌بینی او داشت، پرداخت: «ویژگی‌ای که باز در کار ذکاوتی هست و به همین دلیل او را مقداری از عرف اهل تحقیق دور می‌کند، این بود که به چیزهای تکراری علاقه نداشت. من نمونه‌ای برای شما می‌گویم. زمانی در دایره‌المعارف تشیع، کتابی در دست انتشار بود. یک‌دفعه دیدم که در دایره‌المعارف راجع به زندگی یک نفر، دو مقاله وجود دارد. یکی از آن‌ها را ذکاوتی و دیگری را یکی از دانشگاهیانی که با دایره‌المعارف همکاری داشت، نوشته بود.

حالا چرا متوجه این موضوع نشده بودند؟ برای این که نفر دوم یک سری منابع موجود چاپی دست‌دوم را جلوی خود گذاشته و تاریخ تولد و مرگ، شاگردان و اساتید این آدم را از کتاب‌های متعارف درآورده بود. اما ذکاوتی عمدتا به آثار او اتکا کرده بود و به‌خصوص به آن چیزهایی که در کار این آدم تازگی داشت. به‌طوری که این شخصیت شباهتی به آن‌یکی نداشت. آقای خرمشاهی گفت که ما آخرش دیوار بین این دو مقاله رو خراب کردیم و این دو را به هم راه دادیم. یک مقاله درآوردیم که آن قسمت تحقیقی یعنی فیش‌برداری و رونویسی از روی منابع موجودش کار یکی دیگر بود و آن قسمت ابداعی‌اش، یعنی چیزهایی که کمتر گفته شده، کار ذکاوتی بود.»

 ترجمه‌های ذکاوتی، جزو بهترین نمونه‌های ترجمه شعر در فارسی

سپس معصومی همدانی درباره چند اثر دیگر علیرضا ذکاوتی صحبت کرد و دراین‌باره گفت: «الان از کتاب «آدام متز» یاد شد. آدام متز یک محقق آلمانی بود که دو اثر بیشتر از او باقی نمانده است. یکی کتابی است که با نام «تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری یا رنسانس اسلامی» به فارسی ترجمه شده و یکی دیگر متنی به اسم «حکایت ابوالقاسم بغدادی» است. آدام متز در سن بسیار جوانی، گمان می‌کنم در ۲۴ سالگی، از دنیا رفت. این کتاب در هند توسط شخصی به اسم خدابخش به انگلیسی ترجمه شد که ترجمه ناقصی است. بعد یک محقق عرب این کتاب را به عربی ترجمه کرد. به شهادت مرحوم مجتبی مینوی، این ترجمه عربی از اصل آلمانی بهتر است. برای اینکه نویسنده اصلی آلمانی منقولات عربی را از شعر و نثر به آلمانی ترجمه کرده بود. این مترجم عربی، اصل عربی آن‌ها را پیدا کرده بود که بعضی از آن‌ها نسخه خطی بوده و چاپ نشده بود.

آقای ذکاوتی از روی اصل عربی، این کتاب را ترجمه کرد. در اواخر قرن بیستم مرکز نشر دانشگاهی که من دائم اسمش را می‌آورم و بسیار منشأ اثر بوده، دو کتاب از یک محقق دیگر به نام «جوی کریمر» تجدید چاپ کرد. یکی از کتاب‌ها درباره فرهنگ در دوران آل بویه و کتاب دیگر درباره ابوسلیمان منطقی و حلقه پیرامون او بود. می‌توان گفت این دو کتاب ادامه کاری هستند که آدام متز در ابتدای قرن بیستم شروع کرده بود. یعنی کارهایی که تقریبا در اواخر قرن بیستم انجام شد. بدون خواندن کتاب آدام متز نمی‌توان فهمید که کتاب‌های کریمر دارند دنباله چه داستانی را می‌گیرند.

کتاب «تاریخ ادبیات عربی» شوقی ضیف چند جلد است. مرحوم ذکاوتی از روی تامل به این نتیجه رسید که جلد مهمش شعر جاهلی (عصر جاهلی) است و آن را ترجمه کرد. چون به‌هرحال یک نظر متعادلی راجع به شعر جاهلی داشت. عده‌ای معتقدند که این شعر وجود نداشته و عده‌ای معتقدند هرچه که به این اسم است، در این کتاب عرضه شده است. این یک نظر متعادل‌تری داشت. ترجمه شعرهایی که در این کتاب آمده، واقعا جزو بهترین نمونه‌های ترجمه شعر در فارسی به‌طور مطلق است. من این را می‌گویم برای این که لااقل در دو سه زبان ترجمه‌ها را با اصل مطابقه کردم. خودم هم ترجمه شعر انجام دادم و می‌دانم چه کار دشواری است. واقعا ذکاوتی کاملا از عهده آن برآمده است. خیلی وقت نیست که من بخواهم به تک‌تک آثار ذکاوتی بپردازم و سر شما را هم درد می‌آورم.»

سالیان بعد درباره آثار ذکاوتی بسیار صحبت خواهد شد

دکتر معصومی در بخش دیگری از صحبت‌هایش به اهمیت آثار ذکاوتی تاکید کرد و دراین‌باره گفت: «چند سال پیش با کسی که برنده جایزه‌ نوبل فیزیک شده بود، مصاحبه کردند. به او گفته بودند این کارهایی که به خاطرشان به شما جایزه دادند، پنجاه سال پیش انجام داده‌اید. آن زمان حرفی از کارهای شما زده نمی‌شد. گفته بود کاری که در همان زمانِ انجام شدنش خیلی درباره آن حرف زده شود، پنجاه سال دیگر یاد کسی نمی‌آید. ذکاوتی کارهایی انجام داد که در زمان انجام شدنش حرفی راجع به آن‌ها زده نشد. بعضی از آن‌ها هنوز منتشر نشده است. ولی گمان من این است (گمان بی‌دلیلی هم نیست) که بعدها راجع به این کارها بسیار حرف زده خواهد شد.

کسی که چهره جاحظ و ابوحیان توحیدی را به ما معرفی کرد، ذکاوتی بود. یعنی بعضی از شخصیت‌های اصلی همان دورانی که آدام متز و کریمر راجع به آن‌ها حرف می‌زنند. ذکاوتی راجع به این‌ها رساله‌های مفرد نوشت و رساله‌های مفرد خواندنی نوشت. ویژگی‌ای که در آثار ذکاوتی وجود دارد، این است که همه آثارش خواندنی است. الان دانشگاهیان ما استادِ حرف‌های نخواندنی شدند. یعنی شما باید خودتان را شکنجه بدهید تا بتوانید یک مقاله را از اول تا آخر بخوانید.»

همه آثار ذکاوتی خواندنی‌ست

وی سپس به بیان برخی از جنبه‌های شخصیتی ذکاوتی پرداخت: «یکی از شخصیت‌هایی که بسیار روی من تاثیر گذاشته، ذکاوتی است. و این نه به دلیل خصوصیات اخلاقی و شخصیتی اوست که اگر درباره آن‌ها بخواهم بگویم باید بسیار حرف بزنم. بلکه من از ذکاوتی یاد گرفتم در هرجایی که وارد می‌شوی، به اصل موضوع توجه داشته باش و از حواشی بپرهیز. علیکم باالمتون لا بالحواشی. این نکته را من سعی کردم از ذکاوتی یاد بگیرم. در هر چیزی سعی می‌کرد به آن هسته اصلی‌اش برسد. خب این کار سخت است.

طبعا همه آثار ذکاوتی در یک سطح نیست؛ در همه زمینه‌هایی که وارد شده به یک اندازه موفق بیرون نیامده است. ولی چیزی که مسلم است، این است که همه‌ آثارش خواندنی است. همه‌ آثارش تقریبا پر اطلاع است. حالا من با آثار ادبیِ صرفش کار ندارم. اگر در یک جایی نظر خاصی دارد، بدون مجامله و تعارف و بدون این که اهمیت دهد کسی که دارد به جنگش می‌رود کیست و چه اعتباری اجتماعی‌ای دارد، نظرش را بیان می‌کند. این خصوصیات را از اول زندگی‌اش، یعنی از وقتی‌که من می‌شناختمش، داشت.»

محیط دانشگاهی نتوانست آنگونه که باید از ذکاوتی بهره ببرد

در ادامه، حسین معصومی همدانی از فراهم نشدن بستری برای حضور بیشتر ذکاوتی در محیط دانشگاهی انتقاد کرده و افزود: «باز تاسفم را بیان می‌کنم. آن روز هم گفتم که محیط دانشگاهی رسمی ما نتوانست از این انسان آنگونه که باید، استفاده کند. کار در شهرستان دشوار است. وقتی کسی صبح تا عصر باید با یک عده کارمند بانک سروکله بزند؛ اگر هم زمانی دارد باید منتظر این باشد که کِی مثلا می‌رود اذکایی را ببیند یا چه زمانی برای دیدن دکتر پورجوادی به تهران می‌رود یا کی به دایره‌المعارف تشیع می‌رود. یعنی معاشرت ذکاوتی با اقران خودش، با آدم‌های هم‌جنس خودش، بسیار محدود بود. بنابراین فرصت و امکانی برای حضور در محیط و فضایی علمی نداشت. این‌ها همه‌اش کار شخصی است و در خلوت و البته با بعضی دوستانی که به او نزدیک بودند، انجام شده است.

این نکته هم باز نشان می‌دهد که چقدر این کار دشوار بوده؛ هم کارهایی که ذکاوتی کرده، هم کارهایی که اذکایی انجام داده، به‌خصوص در دوره‌ای که در همدان زندگی می‌کرده است. اگر این‌ها در دانشگاه می‌توانستند جذب شوند… همچنان که در دو نسل قبل از این افراد عده‌ای بودند که مدرک نداشتند؛ اما در دانشگاه جذب و بارزترین چهره‌های دانشگاهی شدند.

بدیع‌الزمان فروزانفر، فاضل تونی و ملک‌الشعرای بهار هیچکدام دکترا و مقاله علمی- پژوهشی نداشتند. یک رساله از آن‌ها می‌خواستند، می‌نوشتند و عده‌ای آن رساله را داوری می‌کردند. مثلا رساله فاضل تونی یک متن ۱۰۰صفحه‌ای است. ولی تشخیص می‌دادند که این آدم باید در دانشگاه حضور داشته باشد. اینجا ما چنین چیزی نداشتیم. در روز مراسم یادبود گفتم که می‌خواستند ایشان را به‌عنوان خبره بدون مدرک معرفی کنند. آن کسانی که قصد این کار را داشتند، به من ماموریت دادند به ذکاوتی بگویم. اما او گفت من حوصله‌اش را ندارم.»

دکتر حسین معصومی همدانی سخنرانی خود در مراسم یادبود علیرضا ذکاوتی قراگزلو را این‌گونه به پایان رساند: «من سعی کردم با کمترین احساسم صحبت کنم. اگر بخواهم احساس درونی‌ام را بگویم خیلی سخت است. بهتر دیدم راجع به مطالبی صحبت کنم که شاید برای کسانی که اینجا با کار علمی سروکار کردند، یک چیز تازه‌ای داشته باشد. می‌شود گفت که من برادر بزرگی را از دست دادم. یکی از ثمرات دوستی بنده با آقای ذکاوتی، ازدواج ایشان با همسر عزیزشان بود که دخترخاله من هستند. گمان می‌کنم این آشنایی ما با هم بی‌تاثیر نبوده و این از بخت آقای ذکاوتی بود که چنین همسر فداکار و ازخودگذشته ای نصیبش شد.

می‌دانم واقعا این داغ برای این خانواده بسیار سخت است. ولی من از همسر عزیز ایشان واقعا تقاضا می‌کنم همیشه یادش باشد هیچ کاری که باید می‌کرد، نیست که نکرده باشد و باید از خودش رضایت داشته باشد. این رضایت شاید مایه تسلی برایتان شود.»

نجوا کندری

منبع: همدان‌نامه

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612