میراث مکتوب- دکتر هوگو گروته، جغرافیدان و قومشناس مشهور آلمانی، در سال ۱۹۰۷ ( 1285ش. ـ ۱۳۲۵ق.) که یکی از بحرانیترین سالهای سلطنت قاجاریه است، از راه بینالنهرین به ایران آمد و خاطرات خود در ایران را در سفرنامهای ثبت و ضبط کرد. سفرنامه گروته بهخصوص در زمینه جغرافیا و مردمشناسی، حاوی اطلاعات ارزشمند و مفید است.
هوگو گروته، در ۱۵ اوت ۱۸۶۹ در شهر ماگدبورگ به دنیا آمده و سفرهای متعددی به کشورهای آسیا، آفریقا و آمریکای جنوبی داشته و تحقیقات ارزندهای در مورد جغرافیا، قومشناسی و وضع اقتصادی و اجتماعی این مناطق، از جمله خاور نزدیک، بالکان و جنوب برزیل، از خود به یادگار گذاشته است.
گروته در سفرش به ایران، از مجلس ایران بازدید کرده و مشاهداتش را در سفرنامهاش ثبت و ضبط کرده است. این مشاهدات، در صفحات 221 ـ224 سفرنامه هوگو گروته، چنین آمده است:
«مجلس»! این چند ماهی که در ایران به سیر و سیاحت مشغولم، این نام بارها و بارها به گوشم خورده است.
عده ای آن را مظهر وحدت و همبستگی ملی میدانستند و با تحسین و احترام از آن یاد میکردند؛ عده ای دیگر به عکس آن را یک پدیده نو و خارجی میدانستند و از وجودش در سرزمین مقدس ایران شرم داشتند .گروه سوم که تعدادشان از همه بیشتر بود، هیچ شناخت درستی از آن نداشتند و با بی تفاوتی از آن یاد میکردند و آن را پدیدهای میدانستند که فقط به علما و دانشمندان تهران و تبریز مربوط میشود .گروه دیگری با احساس بیم وتردید از آن سخن میگفتند و معتقد بودند، که مجلس یک «هیولای» دیگری است و حال باید علاوه بر شاه و وزرا به افراد با نفوذ مجلس، هم هدیه و پیشکش داد، لیکن من هر وقت سخن از این پدیده غربی به میان میآمد، مجبور بودم برداشتهایم را در باره ایران و ایرانیان به کلی دگرگون کنم .
به این دلیل، به محض ورود به تهران، اولین کارم این بود که درباره مجلس که در شهرستانها نامش را بارها شنیده بودم ولی از قدرت واقعیش اطلاع درستی نداشتم، تحقیق کنم .اولین خبری که به گوشم رسید، امیدوار کننده بود .محمودخان از موصل به تهران آمده و به ریاست مجلس شورای ملی انتخاب شده بود .
هرچه به تهران نزدیکتر میشدم، مردم نسبت به مجلس و مسایل مربوط به آن کنجکاوی و توجه بیشتری نشان میدادند .یکی از اولین کارهایم در تهران ملاقات با محمودخان «احتشام السلطنه» (شکوه پادشاهی) بود .چه کسی بهتر از او که خودش یکی از بانیان اصلی نهضت به شمار میرود و اکنون نیز به عنوان رئیس مجلس شورا آن را هدایت میکند. محمودخان از من دعوت کرد که «شما خودتان بیایید از نزدیک پارلمان ما را ببینید». من این دعوت را پذیرفتم .فردا وقتی در درشکه ای نشسته و به درشکه چی دستور میدهم به طرف مجلس برود، گویی در دنیای جدیدی قراردارم و باید به یکباره تمام آن تصاویر راههای ایران را ـ که در ذهنم نقش بسته است ـ فراموش کنم .
در شمال شرقی شهر، کنار میدان وسیعی که درختان چنار و سپیدار بر آن سایه انداخته اند، بنای عظیمی دیده میشود که نمایندگان در آن جا گرد هم میآیند. این ساختمان، با سر در بزرگ و مجلل، ستونهای سفید و کاشیکاریهای زیبایش بیشتر به یک قصر شبیه است. درگذشته از آن برای پذیرایی از شاهزادگان و سفرای خارجی استفاده میشده است. چند قزاق با لباسهای قرمز و کلاه پوستهای سیاه، کنار دروازه ای که به حیاط باز میشود، نگاهبانی میدهند. سمت راستمان باغ کوچکی قرار دارد که عده ای از نمایندگان در این مجموعه صحبت کنان بالا و پایین میروند. سمت چپمان ساختمانی با ستونهای سفید و پنجره های هلالی شکل، دیده میشود .
محمودخان درست سر ساعت سه میآیند. بعد از عبور از سرسرا و بالا رفتن از پلکان عریضی که با فرشهای زیبای ایرانی مفروش شده، به طبقه دوم میرسیم. رییس مجلس قبل از آن که خدمتکاری را مأمور بردن من به اطاق کوچک تماشاچیان بکند یادآور میشود که :«تالاری که جلسات مجلس در آن برگزار میشود یک مکان موقت است.»
تالار بزرگ و مرتفعی را میبینم که به دیوار هایش کاشیهای رنگین میدرخشد و کف آنرا با فرشهای ایرانی پوشانده اند و روی آنها حدود یکصد نفر چهار زانو برزمین نشسته آمد. پس جلسات مجلس در این جا برگزار میشود و اینها نمایندگان ملت هستند. مدتی طول میکشد تا چشمم با این منظره منحصر به فرد، خو بگیرد. آنچه که پیش رویم جریان دارد با جلسات پارلمانهای اروپایی خیلی فرق دارد، لیکن باید گفت که برای محیط مشرق زمین مناسب ترین نوع ممکن بوده و بسیار طبیعی جلوه میکند .
بعد در همان ساختمان، از تالاری که قرار است در آینده جلسات در آن جا برگزار شود، دیدن کردم . در آن تالار که مشغول ساختنش بودند، میز و صندلی و تریبون و لژ مخصوص شاه و غیره قرار داشت که به عقیده من با طرز فکر و لباسهای افرادی که در آن خواهند نشست، چندان تناسبی ندارد .
تنها اسبابی که در تالار کنونی به چشم میخورد، یک میز پایه کوتاه و یک گلدان رای گیری است. رئیس محلی پشت این میز نشسته است .روی آن زنگ رییس قرار دارد. وزرا سمت چپ مینشینند. گذشته از این دیگر هیچ تقسیم بندی یا مقرراتی برای نشستن احزاب و اصناف وجود ندارد .روحانیون با عمامه های سفید یا سیاه و عباهای بلند، میان نمایندگان دیگر که سرداریهای تنگ پوشیده و کلاه بر سر دارند و اکثرا مالک یا کارمند هستند، دیده میشوند.
زنگ رییس مجلس شروع جلسه را اعلام میکند .عده ای تماشاچی با عجله از یکی از درهای جنبی وارد تالار شده و پشت نرده ای که موازات یک ضلع اطاق کشیده شده است، روی زمین مینشینند. دستور جلسه اعلام میشود .موضوع مذاکرات «اوضاع تبریز» و «جنگ» در مرز ایران و عثمانی است . نمایندگان یکی بعد از دیگری سخنرانی میکنند. همگی آرام، سنجیده و بدون بالا و پایین بردن صدا و ژستهای ناطقانه، صحبت میکنند و بدون دخالت رئیس ساکت شده نوبت را به سخنران بعدی میسپارند.
هرکس از همان جایی که نشسته است، حرف میزند. گهگاه صدای اعتراض که بیشتر جنبه تذکر دارد تا مخالفت شدید، به گوش میخورد. نظم و ترتیب حاکم بر جلسه بسیار قابل تحسین است. فقط یکی دوبار تماشاچیان، با ابراز مخالفت و خنده های خود، اندکی نظم جلسه را به هم زدند. وقتی با علامت خصوصی بودن جلسه، آن جا را ترک میکنیم، با خود به این نتیجه رسیدهام که مجلس ایران را بدون تردید باید در ردیف بعضی از پارلمانهای کشورهای اروپای شرقی قرار داد.
تنظیم مطلب: محمد حسن خلیلی (کارشناس موزه مجلس)
منبع: کتابخانه مجلس