کد خبر:46275
پ
خیام

«ور خوب آمد، خرابی از بهر چراست؟» و روایتی از تداعی حیرت

رباعی «دارنده، چو ترکیب طبایع آراست / باز از چه‌سبب فکندش اندر کم و کاست؟ …»؛ از جمله پر سر و صداترین رباعیات فارسی است و حیرت موجود در آن دلیل قوی است که این رباعی را از خیام بدانیم.

‌میراث مکتوب- در شنبه‌های خیامی این هفته باز هم به سراغ یک رباعی اصیل خیام رفتیم. بدیهی است تعداد اندکی از رباعیات حکیم عمر خیام هستند که به‌یقین می‌توان آن‌ها را از سروده وی دانست و حضور آن‌ها در فهرست خیامی‌های اصیل، پرمستند دانست. یکی از این رباعیات، رباعی زیر است که در کتاب ارزشمند «رباعیات خیام و خیامانه‌های پارسی» نیز از استاد سید علی میرافضلی در ردیف رباعیات اصیل خیام نام برده شده است و او درباره درجه اعتبار این رباعی به خیام بیان کرده است که «اگر بخواهیم در همه چند صد رباعی که در طول سده‌های گذشته به عمر خیام منسوب شده است، پنج رباعی مسلم‌الصدور انتخاب کنیم و بگوییم این پنج رباعی، به یقین سروده حکیم عمر خیام نشابوری است، رباعی «دارنده چو ترکیب طبایع آراست» در صدر آن‌ها جای خواهد گرفت» (میرافضلی، ۱۳۹۹: ۱۶۴).

«دارنده، چو ترکیب طبایع آراست

باز از چه‌سبب فکندش اندر کم و کاست؟

گر خوب نیامد این بنا، عیب کراست

ور خوب آمد، خرابی از بهر چراست؟»

در همین کتاب نیز گزارش شده است که این رباعی در رساله التنبیه، ۶۰۰ ق؛ مرصاد العباد ،۶۲۰ ق؛ نخبه الشارب، ۶۸۱ ق تاریخ وصاف، ۷۱۱ ق؛ سفینه کهن رباعیات، سده هفتم قمری؛ مسالک الممالک، سده هشتم قمری؛ الاقطاب القطبیه ۶۲۹ ق؛ نزهه المجالس، سده هفتم ق؛ طربخانه، ۸۶۷ ق؛ رباعیات خیام، اسعد افندی، ۸۷۶ آمده است.

رباعی فوق یکی از پرسروصداترین رباعیات فارسی است. افراد زیادی مخالفت خود را نسبت به این رباعی اعلام کرده و روبه‌روی این مفهوم و صاحب این رباعی ایستاده‌اند. معنای رباعی چندان پیچیدگی ظاهری و ساختاری ندارد و موارد بحث شده در مورد این رباعی بر سر اختلاف در معنای آن نیست، بلکه اختلاف در ایده و عقیده‌ای است که در این رباعی نهفته است. نوعی کوتاه‌گویی( minimalism) هنرمندانه‌ای در این رباعی نهفته است. این هنر، نوعی شاهکار است که افزون در ادبیات در هنرهای تجسمی و قومی ایرانیان نیز نهفته است.

منظور از دارنده، خداوند است و ترکیب طبایع، همان جهان هستی است که پر از تضاد و سرشت‌های گوناگون است. پرسش و سرگشتگی اصلی موجود در این رباعی، موارد زیر است:

برای چه خداوند این جهانِ هستی را با سرشت‌های گوناگون و متضاد آفرید؟ اگر جهان هستی تمام و کمال است پس نابودی و مرگ به چه دلیل وجود دارد؟ و اگر این جهان ناقص و معیوب است، مقصر این همه درد و رنج چه کسی می‌تواند باشد؟

اگر بر اساس نگاه دنیوی به مسئله نگاه کنیم، نوعی تشکیک در امر خلقت حادث می‌شود، ولی اگر از رویکرد فلسفی و سرگشتگی انسان به مسئله وجود بنگریم و زندگی را محدود به این دنیا ندانیم که نمی‌دانیم، دیدگاه و قضاوت ما متفاوت خواهد بود و نوعی بی‌اطلاعی از اسرار آفرینش و چگونگی آن در ذهن ما متبادر می‌شود، چیزی که به یقین در ذهن خیام نیز اتفاق افتاده است. خیامِ خداشناس و خداجو در پی شک‌پراکنی در عالم هستی و خلقت نبوده، شکی که نتیجه آن پوچ‌گرایی باشد، ماحصل تفکر خیام در این رباعی و دیگر رباعیات وی نیست، بلکه سرگشتگی و نبودِ آگاهی خود را از چگونگی عالم هستی و خلقت آنکه نوعی پرسش همه افراد بشر است، در این رباعی خلاصه می‌کند و نشان می‌دهد.

مرگ‌اندیشی از نظام فکری خیام است و آغاز اندیشیدن اوست، اما این مرگ‌اندیشی راهی به پوچ‌انگاری نهلیستی نمی‌برد. وی در مواجهه با مرگ و ساختار و چگونگی خلقت دچار نوعی حیرت است که این حیرت، خود را در این گونه رباعی‌ها این چنین نشان داده است. از دلایل ماندگاری و مقبولیت این رباعی که قرن‌هاست، هنوز پابرجاست و خوانده و دیده و حفظ می‌شود، همین برانگیختن نوعی «حیرت» است که در این رباعی موجود است و همین مؤلفۀ «حیرت»، بعد از منابع دستِ اولی که این رباعی را به خیام نسبت داده‌اند، از قوی‌ترین دلایلی است که این رباعی را از خیام بدانیم، زیرا که جنم و فکر اصلی خیامی در این رباعی نهفته است. البته به قول سید علی میرافضلی در کنار این دلایل می‌توان به نحوه قافیه‌سازی و دوری از ردیف‌سازی و سادگی و بدون پیرایه بودن و عمق بالای اندیشه حیرت‌سازی نیز توجه کرد که انتساب این رباعی را به خیام مستندتر می‌نمایاند.

همان‌طور که ذکر شد از دلایل اصلی ماندگاری این رباعی، همان ژرفای «حیرت‌اندیشی» موجود در رباعی است که مورد میل و توجه همه افراد بشر بوده و هست. اتفاقاً همین مخالفت‌هایی که از این رباعی و گوینده‌اش در تاریخ شده، از عوامل و دلایل دیگری در ماندگاری این رباعی شده است. این حیرت در نظام فکری خیام سابقه طولانی و رباعیات فراوانی دارد. از جمله رباعی زیر:

«ز آوردن من نبود گردون را سود

وز بردن من جاه و جمالش نفزود

وز هیچ کسی نیز دو گوشم نشنود

کآوردن و بردن من از بهر چه بود؟»

همین «حیرت» را فردوسی بزرگ نیز به گونه‌ای دیگر و از مشربی دیگر در اول غم‌نامه بیان می‌کند. با این تفاوت که فردوسی در نهایت، اقرار به ناآگاهی در برابر این حیرت می‌کند:

«اگر تُندبادی برآید ز کُنج
به خاک افگند نارسیده تُرُنج
ستمکاره خوانیمش ار دادگر؟

هنرمند دانیمش ار بی هنر؟
اگر مرگ داد است بیداد چیست؟
زِ داد این همه بانگ و فریاد چیست؟
از این راز جانِ تو آگاه نیست
بدین پرده اندر تو را راه نیست»

از مخالفان این رباعی که به خیام تاخته‌اند، می‌توان به شاه نعمت‌الله ولی اشاره کرد که بر خود واجب دانسته از شریعت دفاع کند و در برابر این رباعی خیام بیانیه‌ای صادر کند:

«ترکیب طبایع ار نگشتی کم و کاست

صورت بستی که طبع صورت‌گر ماست

پرورد و بکاست تا بدانند کسان

کین عالم را مصوّری کامرواست» (شاه نعمت‌الله ولی، ۱۴۰۳: ۶۷۳)

نجم رازی که با فلاسفه مشکل داشت، گویده این رباعی را دهری و بیچاره دانسته و او را در تیه ضلالت و گمراهی گرفتار دانسته است که «بیچاره فلسفی و دهری و طبایعی که از این مقام محرومند و سرگشته و گم‌گشته تا یکی از فضلا که به نزد ایشان به فضل و رحمت و کیاست معروف و مشهور است و آن عمر خیام است، از غایت حیرت در تیهِ ضلالت او را جنسِ این بیت‌ها می‌باید گفت». امام فخر رازی نیز از دیگر مخالفان این تفکر و این رباعی است که در رساله «التنبیه» این رباعی را از خیام دانسته و آن را نشانه اشتباه و ضعف خیام در شناخت حقیقت دانسته است.

و جالب این است که مترجم‌های رباعیات خیام نیز این رباعی را برنیامده‌اند و در رد آن بعد از ترجمه آن، جواب‌هایی داده‌اند. به طور مثال، قاضی نظام‌الدین اصفهانی، شاعر دو زبان عصر ایلخانی که نخستین مترجم رباعیات خیام است، بنابر نقل از کتاب مستطاب «رباعیات خیام در منابع کهن» نیز، وقتی این رباعی را از خیام ترجمه می‌کند، چون مفهوم این رباعی را نمی‌پذیرد در رد این رباعی از خود چهار رباعی عربی می‌سراید. ترجمه رباعی خیام از قاضی نظام‌الدین اصفهانی این است:

«الصانِعُ إِذ أَحسَنَ فی التَرکیبِ

لِم یُخرِج نظمَه عَن التَرتیبِ

إِن ساءَ فَمَن أَحَقُّ بالتَثریبِ

أَو أَحسَنَ ما الحِکمَةُ فی التَخریبِ»

و یکی از جواب‌هایی که رباعی فوق را رد می‌کند، این است:

«ما للخیام لجَّ فی التانیثِ

للخیمه قَوّضوا لدی التّطنیب

لابُدّ لذی الخیّام ان یقلَعَها

مَهمَا حفَزَ الجیوشَ لِلتّسریبِ»


منابع:

-رباعیات خیام، سید علی میرافضلی، ۱۳۹۹، تهران: سخن.

-رباعیات خیام در منابع کهن، سید علی میرافضلی، ۱۳۸۲، تهران، مرکز نشر دانشگاهی.

-دیوان شاه نعمت الله ولی، با مقدمه سعید نفیسی، ۱۴۰۳، تهران، نگاه.

-غم‌نامه رستم و سهراب، جعفر شعار و انوری، ۱۳۸۴، تهران، قطره.

-مرصادالعباد، به تصحیح محمد ریاحی، ۱۳۸۷، تهران، نشر علمی فرهنگی.

رباعیات خیامی

بشیر علوی، نویسنده و پژوهشگر ادبی

منبع: ایبنا

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612