اخیراً کتابی پژوهشی با عنوان «کاربرد عناصر هنری در شاهنامه» به قلم الهه لقمانی، پژوهشگر ادبی در ۲۲۸ صفحه از سوی انتشارات استاد شهریار منتشر شده که در ادامه به بررسی و نقد این کتاب میپردازیم.
بیشک شاهنامه منظوم فردوسی، نه تنها از حیث در بر داشتن افسانهها و اساطیر قدیمی ایرانی همواره مورد توجه فارسیزبانان بوده، بلکه شیوه شاعری بینظیر ابوالقاسم فردوسی نیز همواره مورد بحث و بررسی بوده است؛ گویی حکیم فردوسی، با تغییر شاهنامه منثور به کتابی منظوم، توانسته است تا قدرت شاعری و تسلط زبانی خود را به رخ همگان بکشاند. ادیبان و پژوهشگران این اثر را «تاریخ حماسی کتبی ایرانیان» مینامند؛ تاریخی که با داستانها، افسانهها و روایات ملّی در هم آمیخته شده، نسل به نسل انتقال داده شده و اکنون به عنوان یکی از آثار برجسته زبان فارسی در اختیار ما، فارسیزبانان قرار گرفته است. اثری که نه تنها بزرگسالان قادر به خواندن و درک آن هستند، بلکه میتوانند با خواندن بخشهایی از آن برای کودکان و حتی تشویق نوجوانان و جوانان به مطالعه آن، این اثر عظیم را در طول تاریخ حفظ کرده و به ماندگاری آن در تاریخ و فرهنگ ایرانی کمک کنند. باید همواره به یاد داشت که شاهنامه فردوسی نمایندهای فاخر از فرهنگ ایرانی و زبان فارسی است.
ادیبان، پژوهشگران و محققان همواره به قدرت شاعری و خلاقیت بینظیر فردوسی اذعان داشتهاند، بنابراین شاهنامه منظوم فردوسی، این اثر باشکوه، همواره در طول تاریخ مورد توجه، تحقیق و بررسی قرار گرفته است.
الهه لقمانی در کتاب خود با نام «کاربرد عناصر ادبی در شاهنامه»، داستان «رستم و سهراب» از بخش پهلوانی انتخاب و تاکید کرده که زبانِ یک سرزمین، نقطه عطف و اتصال آن سرزمین با فرهنگِ گذشته، گذشتگان و تاریخ آن است بنابراین شرط لازم برای حفظ و برقراری یک فرهنگ، به حفظ و نگهداری زبان آن سرزمین وابسته است و این موضوع خود به شرایط دیگر نیز مربوط میشود. به عنوان مثال یکی از شرطهای مهم برای پویا ماندن یک زبان آن است که آثار شاعران، نویسندگان و هنرمندان آن سرزمین مورد توجه و بررسی کافی و دقیق قرار گیرند؛ چراکه هر یک از این افراد، خود شیوهای خلاقانه برای استفاده از جنبههای گوناگون فرهنگ و زبان مادری خود داشته که شناخت هر یک در جای خود حائز اهمیت است.
الهه لقمانی با اعتقاد به این مسئله که شیوه و شگرد حکیم ابوالقاسم فردوسی در نوع خود بسیار قابل تحسین است، تلاش کرده است تا داستان «رزم رستم و سهراب» را در کتابِ «کاربرد عناصر ادبی در شاهنامه» از دیدگاه فرمالیستی، ادبی و سینمایی مورد توجه قرار و بررسی قراردهد و ویژگیهای نمایشی و ادبیِ این ابیات را هم به صورت کلی و هم به صورت جزئی بیان کند. فردوسی با شناخت کافی از زبان فارسی و ویژگیهای آن و همچنین آگاهی از استعداد خود در به کار بردن جنبههای مختلف آن سبب به یادگار گذاشتن کتابی شکوهمند شده است. قصد و خواسته اصلی الهه لقمانی از نوشتن این کتاب آن بوده است تا چگونگی رسا بودن بیان شاعر و به تبع آن تاثیر عمیق بر خواننده را کشف کند.
شاهنامه بارها به صورت نقالی، نمایشی و سینمایی عرضه شده و این اتفاق تنها به ویژگیهای نمایشی این اثر بازمیگردد. ویژگیهای نمایشی که فردوسی به صورتی بدیع آنان را در کتاب خود به نمایش گذاشته و با برانگیختن خیال و تصورِ مخاطب، سبب تاثیرگذاری عمیق بر او میشود. به عنوان مثال از شاهکارهای این شاعر میتوان به توصیفِ صحنههای گوناگون رزم اشاره کرد. توصیفگذاری او آن چنان دقیق، جزئی و خلاقانه است که مخاطب بهراحتی با تصور آن در ذهن خود قادر است تا آن را تجسم کند و همانند تماشای یک فیلم، از خواندن آن صحنه لذت ببرد.
لقمانی در مقدمه نخست به نگارش پیشگفتاری موجز پرداخته و سپس به شرح ارزش شاهنامه، شکوه فردوسی، طبع و خلاقیت شاعری وی و فرهنگ ایران زمین اشاره کرده است. او ابتدا نگرانی خود را از بیعلاقگی نسل جوان به خواندن شاهنامه فردوسی ابراز و سپس تاکید کرده که با توجه به پژوهشهای انجام شده درباره ساختار زبان این اثر و کشف قابلیتهای مختلف ادبی و نمایشی آن، میتوان کودکان و نوجوانان را به خواندن و توجه به آن ترغیب کرد.
در فصل دوم که شاکله اصلی این کتاب است، با ذکر به ترتیب ابیات داستان «رزم رستم و سهراب»، هم به توضیحی جامع و در صورت نیاز، هم به توضیحی جزیی پرداخته است. او ابیات را با دیدگاهی فرمالیستی، ادبی و نمایشی بررسی کرده و تلاش کرده تا با بیان و شرحعناصر ادبی لفظی و معنوی و همچنین یافتن معناهای ظاهری، ساختار و الگوهای درهم تنیده متن و در نهایت یافتن فرامتن و عناصر نمایشی به کار رفته در هر یک از بیتها، نه تنها خلاقیت فردوسی را اثبات کند، بلکه دلیل تاثیرگذاری عمیق این داستان بر مخاطبان را بیان کند. توضیحات لقمانی سبب میشود که نکات پنهان زبان فارسی نیز برای مخاطب آشکار شود و با آگاهی بیشتری از جزئیات هر یک از بیتها، داستانِ «رزم رستم و سهراب» را بهتر فهمیده و آن را با جزئیات بیشتری در ذهن خود به خاطر بسپارد.
این کتاب گویا هدف دیگری نیز دارد چون تاکید خاصی بر اهمیت افسانهها و اساطیر و همچنین ضرورت حفظ آنان دارد؛ چراکه افسانهها بازتاب زبان، فرهنگ، شغل و وجوه اخلاقی قومهای گوناگون هستند و حفاظت از آنان از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است.
لقمانی در این کتاب داده که ادبیات را نباید تنها کلماتی دانست که منجر به خلق آثار گوناگونی شدهاند، بلکه باید آنان را تلاش نویسنده برای برجا گذاشتن روایت زندگی و ارسال پندهایی مهم به آیندگان دانست. شاهنامه فردوسی نیز چنین ادبیاتی است؛ تاریخ کتبی و ادبیاتی که با روایات ملی درهمآمیخته و در هر بخش آن (اساطیری، پهلوانی و تاریخی) پند و نکتهای حائز اهمیت نهفته است؛ البته توجه نقالان و محققان به بخش پهلوانی سبب شده تا داستانهای حماسی چون «رستم و سهراب» و «رستم و اسفندیار» به گوش ایرانیان آشناتر باشد.
در انتهای کتاب یعنی فصل سوم، فیلمنامه مختصری از داستان رستم و سهراب با توجه به توضیحاتِ ارائه شده در این کتاب نوشته شده که قطعاً خواندن آن برای مخاطب مشتاق دلپذیر خواهد بود.
نجمه شمس
منبع: ایبنا