کد خبر:4311
پ
khosroshahi-l-m

سوال و جواب ذوالنون با عاشق مفتون

در پی درج مطلبی با عنوان غزل در میانۀ مثنوی در ستون پاره‌ها و نکته‌ها، محمد طاهری خسروشاهی با ارسال ابیاتی از مثنوی سبحه الابرار (سوال و جواب ذوالنون با عاشق مفتون) به تشابه میان این ابیات اشاره کرده است

میراث مکتوب – در پی درج مطلبی با عنوان غزل در میانۀ مثنوی از دکتر محمد دبیرسیاقی در ستون پاره‌ها و نکته‌های وب سایت مرکز پژوهشی میراث مکتوب، محمد طاهری خسروشاهی با ارسال ابیاتی از مثنوی سبحه الابرار (سوال و جواب ذوالنون با عاشق مفتون) به تشابه میان این ابیات و ابیات مندرج در مطلب «غزل در میانۀ مثنوی» اشاره کرده است.

نامۀ محمد طاهری خسروشاهی خطاب به دکتر اکبر ایرانی

مدیر محترم مرکز پژوهشی میراث مکتوب
جناب آقای دکتر اکبر ایرانی

با سلام و عرض ادب و تجدید ارادت؛ عطف به مطلب منتشره در ستون پاره ها ونکته ها در پایگاه الکترونیکی آن مرکز محترم به نقل از استاد ارجمند دکتر محمد دبیر سیاقی در خصوص غزلی در میانۀ یک مثنوی از جامی، به استحضار می رساند:
مولانا عبدالرحمن جامی در اورنگ چهارم از مثنوی سبحه الابرار ، حکایت ذیل الذکر را که به «سوال و جواب ذوالنون با عاشق مفتون» معروف شده و از حیث لفظ و محتوا به شعر مورد اشاره استاد دکتر دبیرسیاقی بسیار شباهت دارد، سروده است. شعر مورد اشاره این بنده نیز اگر شعر مد نظر استاد دبیر سیاقی نباشد، می تواند به عنوان نمونه دیگری از غزل مثنوی های جامی تلقی گردد./ با احترام مجدد: محمد طاهری خسروشاهی – دانشگاه تبریز

والی مصر ولایت ذوالنون
آن به اسرار حقیقت مشحون
گفت در مکه مجاور بودم
در حرم حاضر و ناظر بودم
ناگه آشفته جوانی دیدم
نی جوان، سوخته جانی دیدم
لاغر و زرد شده همچو هلال
کردم از وی ز سر مهر سؤال
که: «مگر عاشقی؟ ای شیفته مرد!
که بدین گونه شدی لاغر و زرد؟»
گفت: «آری به سرم شور کسی‌ست
کش چو من عاشق رنجور بسی‌ست»

گفتمش: «یار به تو نزدیک است
یا چو شب روزت از او تاریک است؟
گفت: «در خانه اویم همه عمر
خاک کاشانه اویم همه عمر»
گفتمش: «یک‌دل و یک‌روست به تو
یا ستمکار و جفاجوست به تو؟»
گفت: «هستیم به هر شام و سحر
به هم آمیخته چون شیر و شکر»
لاغر و زرد شده بهر چه‌ای؟
سر به سر درد شده بهر چه‌ای؟»
گفت: «رو رو، که عجب بی‌خبری!
به کزین گونه سخن درگذری
محنت قرب ز بعد افزون است
جگر از هیبت قرب‌ام خون است
هست در قرب همی بیم زوال
نیست در بعد جز امید وصال
آتش بیم دل و جان سوزد
شمع امید روان افروزد

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612