میراث مکتوب- از شنیدن خبر عضویت پژوهشگر نسخهشناس و محقق کوشا و دقیقالنظر میراث مکتوب، آقای علی صفری آققلعه در فرهنگستان زبان و ادب فارسی، خوشوقت شدم و این افتخار را به ایشان تبریک میگویم.
اگر بگویم که خداوند یکی از موهبتهایی که به این خادم عطا فرموده، همانا شناسایی و حمایت از نخبگان و شیفتگان حوزۀ تحقیق و تصحیح متون و نسخهشناسی است، بیراه نگفتهام، چون خود نیز اگرچه بهرهای از نخبگی ندارم، مشمول این موهبت الهی از سوی دانشدوستان پیشکسوت بودهام.
وقتی سال ۷۲ خدمت مرحوم محمدتقی دانشپژوه رسیدم، هم از اینکه شهرتم ایرانی است، اظهار خرسندی و شعف کردند و هم اینکه احیاء مواریث تمدنی را در جوانی پیشه کردهام، خوشحال شدند و قول مساعدت و همکاری دادند. ایشان اسم بزرگان دیگری چون ایرج افشار، اذکایی، نورانی و.. را بردند و فرمودند تا نزد اینان مشرف شوم و با مشورت این خبرگان حوزه نسخه و تصحیح کار خود را پیش ببرم. از آن زمان این آیۀ قرآن ” فَاسأل بِه خبیرا ” را نصبالعین قرار دادم.
همان سالهها از این بزرگان شنیده بودم که زمانی که مرحوم زریاب خویی علوم حوزوی را در قم گذراندند و به تهران آمدند، در کتابخانۀ مجلس سنا مشغول به کار شدند. مرحوم تقیزاده او را گوهری گرانبها یافت و حمایت و تشویقش کرد تا برای تحصیل به دانشگاه یوهانس گوتنبرگ آلمان برود و در رشتههای تاریخ و فلسفه درس بخواند. میگویند این صفت زریاب را هم تقیزاده بر او نهاد. علی بهرامیان که خود از نخبگان است و وقت را مغتنم شمرده عضویت او را هم به عنوان عضو وابستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی تبریک میگویم، این اقبال را داشته که با بزرگان زیادی محشور باشد و بیاموزد. به یاد دارم که از قول مرحوم استاد زریاب نقل میکرد که فرموده بود: “اگر از نخبهای دستگیری کردی و او را برکشیدی، خودت هم با او بالا میروی و عزیز میشوی.”
سالها پیش که هر سهشنبه توفیق دیدار با استادان افشار و شفیعیکدکنی نصیبم میشد، عزم را بر تداوم این راه دشوار، جزمتر کردم. یکبار به درخواست استاد شفیعیکدکنی، توانستم تصویر نسخهای را از دارالکتبالمصریه قاهره دریافت کنم. ایشان لطف فرموده در مقدمه کتاب ارجمند خود “قلندریه در تاریخ” از این خادم تشکر کردند و لقب “ایراندوست” را کنار نامم نوشته بودند.
اینها برای بنده الگو و اسوه بودند و از همان اوان کار با خود عهد کردم که از هر فرد مستعد و توانمندی دستگیری و حمایت و در اعتلای علمی او سهیم شوم.
به نظرم سال ۷۵ بود که با جویا جهانبخش که تقریبا” ۱۸ سال داشت، آشنا شدم. سال ۷۴ فهرستی از آثار مورد نظر برای تصحیح از جمله دقائقالتأویل ابوالمکارم حسنی را اطلاعرسانی کرده بودیم. ایشان که تصحیح این اثر را دردست داشتند، برای همکاری اظهار آمادگی کردند. سال ۷۶ که اولین شمارۀ آینۀ میراث منتشر شد، ایشان عضو هیأت تحریریۀ مجله شدند و در هر شماره گاهی تا شش مقاله و مصاحبه با چند اسم مستعار از ایشان چاپ میکردیم و برای تشویق ایشان، حتی اغلب بلیط رفت و برگشت ایشان به اصفهان را هم تهیه میکردیم. بحمدالله ششهفت کتاب هم به تصحیح ایشان چاپ کردیم. کتاب راهنمای تصحیح متون تألیف آقای جهانبخش، مرجع و منبع بسیاری از دانشجویان قرار گرفتهاست و مایۀ افتخار ماست. سال ۸۶ هم نامهای به مقام معظم رهبری نوشتم و درخواست کردم که دستور دهند تا از وجود ایشان به عنوان هیأت علمی در یکی از دانشگاههای معتبر کشور استفاده شود. قبلا” پیشنهاد عضویت ایشان را به دوستان داده بودم و خوشبختانه ایشان هم سال ۹۷ عضو وابسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی شدند و با افتخار این عضویت را به ایشان هم تبریک میگویم.
گویا سال ۸۲ بود که استاد محمد روشن گفتند جوانی را در منزل استاد افشار دیدهاند و فرمودند حتما” او را برای همکاری دعوت کنید و چنین کردم. از همان سال تاکنون علی صفری آققلعه ستون خیمۀ بخش پژوهش میراث مکتوب است. در هر سه مجلۀ میراث مکتوب: “آینۀ میراث، گزارش میراث و میراث علمی” از ایشان مقالات متعدد چاپ کردهایم و شاید بیش از سی مقاله. تقریبا” شش هفت کتاب را در مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب تصحیح یا تألیف کردهاند و دو سه کتاب را خارج از مؤسسه. اگر از این خادم فرهنگ بپرسند بهترین دستاورد این سیسال تلاش شما، برای احیای مواریث تمدنی و خدمت در این مؤسسه به فرهنگ ایران چه بوده؟ خواهم گفت: تشویق نخبگان و حمایت از سرمایههای علمی و ایجاد بنیاد نخبگان میراثی و انتشار آثار جوانان علاقهمند و کاشتن بذر عشق و شیدایی در دل دوستداران فضیلت و دانایی.
اکبر ایرانی
مدیرعامل مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب