کد خبر:33846
پ
Untitled

مهدوی دامغانی و میراث ادب فارسی

مهدوی دامغانی در تابستان ۱۳۲۴، پس از گذراندن تحصیلات حوزوی در زادگاهش (مشهد) تا پایان دورۀ «سطح»، به تهران آمد و دانشجوی دانشکدۀ معقول و منقول (الهیات) شد.

میراث مکتوب- در این مجال اندک، قرار است به برخی از خدمات دکتر احمد مهدوی دامغانی (۱۳ شهریور ۱۳۰۵ ـ ۲۷ خرداد ۱۴۰۱) در حوزۀ زبان و ادبیات فارسی اشاره کنم، بنابراین ناچارم از ویژگی‌های کم‌‌نظیرش چشم بپوشم و به اصل موضوع بپردازم.

مهدوی دامغانی در تابستان ۱۳۲۴، پس از گذراندن تحصیلات حوزوی در زادگاهش (مشهد) تا پایان دورۀ «سطح»، به تهران آمد و دانشجوی دانشکدۀ معقول و منقول (الهیات) شد. پس از پایان دورۀ لیسانس (خرداد ۱۳۲۷)، به این نتیجه رسید که بهتر است لیسانس دیگری هم از دانشکده‌ای دیگر بگیرد. بعد از تحصیل ناتمام در دانشکدۀ حقوق، وارد دانشکدۀ ادبیات و دانشجوی رشتۀ زبان و ادبیات فارسی شد. با درخشیدن در دورۀ لیسانس و کسب رتبۀ اول، به تشویق و تأیید استاد محبوبش بدیع‌الزمان فروزانفر، وارد دورۀ دکتری زبان و ادبیات فارسی شد. به‌نوشتۀ خودش، فروزانفر در سال تحصیلی ۱۳۳۴ ـ ‌۱۳۳۵ «عوض امتحان کتبی درس “متون فارسی”» برای هر دانشجوی این دوره تکلیفی در نظر گرفته و سهم او را هم «تحقیق و جستجو دربارۀ اشعار عربی یکصد صفحۀ اول کتاب کلیله‌ودمنه و مأخذ و گویندگان آن» مقرر کرده بود. مهدوی دامغانی آن پژوهش را پی گرفت و «پس از دو سال تجسس و تفحص و تصفح بیش از یکهزار کتاب» نام شاعر یا مأخذ بسیاری از بیت‌های عربی کلیله ودمنه و مرزبان‌نامه را یافت تا حاصل کارش در قالب کتابی منتشر شود.

از ویژگی‌های او، تا پایان عمر، این بود که نه‌تنها در به چاپ رساندن نوشته‌هایش شتاب نمی‌کرد بلکه می‌توان گفت اشتیاق و اهتمام چندانی به انتشارشان نداشت. به درخواست حبیب یغمایی، که اهمیت کارش را شناخته بود، یادداشت‌هایش را به او سپرد. سلسله‌ مقالات «یادداشت‌هائی درباره ابیات عربیِ کلیلۀ بهرام‌شاهی و مأخذ، و گویندگانِ آن اَبیات» و «مأخذ ابیات عربی مرزبان‌نامه»، در سال‌های ۱۳۴۱ ـ ۱۳۴۷، به‌تدریج در مجلۀ یغما منتشر شد، اما از کتابی که قرار بود با تکمیل یادداشت‌ها منتشر شود خبری نشد. از اطلاعات موجود در وب‌سایت کتابخانۀ ملی، چنین برمی‌آید که قرار است مجموعۀ همان مقاله‌ها در قالب کتابی به‌کوشش سید علی‌محمد سجادی منتشر شود.

در سال ۱۳۴۴، کشف‌الحقایق عزیز نسفی، مهم‌ترین کتاب برجای‌مانده از این عارف بزرگ قرن هفتم هجری، را بنگاه ترجمه و نشر کتاب «باهتمام و تعلیق» مهدوی دامغانی به چاپ رساند. تصحیح و تحشیۀ این کتاب موضوع رسالۀ دکتری‌ او بود. می‌دانیم که از اواخر دهۀ ۱۳۳۰ به تصحیح آن مشغول بوده و کار را حداکثر در سال ۱۳۴۲ به پایان رسانده است. تأکید بر ارقام‌ از این‌بابت است که بدون آگاهی از «پیشینۀ پژوهش» در آن زمینه‌ها، و در نظر داشتن روزگاری که به آن کارها می‌پرداخته و امکاناتی که در اختیارش بوده است، درک اهمیت و سنجش منصفانۀ عیار کارهای او ممکن نیست. از برکت دانش و حافظه و سخت‌کوشی‌اش البته هم از متنی که به‌دست داده است و هم، بیش از آن، از تعلیقاتش بر کشف‌الحقایق هنوز بهره‌ها می‌توان گرفت، اما باید دانست که این چاپ با بهره‌گیری از فقط دو نسخۀ خطی (یکی کتابت‌شده در سال ۱۰۳۳ ق. و دیگری متعلق به اواخر قرن سیزدهم) فراهم آمده است، یعنی زمان کتابت نسخۀ اساسِ آن بیش از ۳۰۰ سال با روزگار نویسنده فاصله داشته است؛ باید دانست که دست‌نویس کهن‌تری هم در همین تهران (کتابخانۀ ملک) موجود بوده و به‌علت «تعطیل مستمر و متمادی کتابخانه» در آن ایام «امکان مقابله با نسخ آن کتابخانه و حتی مراجعه و ورود» به آن نبوده و پژوهشگری که کشف‌الحقایق را نیم‌ قرنی پس از مهدوی دامغانی تصحیح می‌کرده است نه‌فقط از نسخۀ کتابخانۀ ملک که از نسخه‌ای به‌تاریخ ۸۵۲ ق. نیز بهره گرفته است. از یاد نباید برد که تعلیقات زبانی و ادبی و دینی و عرفانی و تاریخی و جغرافیایی چاپ مهدوی دامغانی، با مراجعه به منابع پرشمار عربی و فارسی، فراهم‌آوردۀ روزگاری است که نه‌فقط پیکره‌ها و نرم‌افزارهای امروزی در کار نبوده بلکه بسیاری از منابع کهن هم هنوز چاپ نشده بوده و بسیاری از چاپ‌شده‌ها هم معتبر و منقح نبوده و دسترسی به همان منابع موجود و استخراج مطالب از آنها هم به آسانی این روزگار نبوده است.

مهدوی دامغانی،‌ غیر از تدریس در دبیرستان و بعدها دانشگاه، سال‌ها به دفتریاری و بعدها سردفتری اشتغال داشت و کمتر مجال تألیف و پژوهش یافت. بیشتر کتاب‌ها و مقاله‌هایش محصول سال‌های پس از مهاجرت اوست، یعنی کم‌وبیش شصت تا نودسالگی‌اش، و البته اغلب به پیشنهاد یا سفارش یا درخواست دیگران، مثلاً کتاب در باغ روشنایی (۱۳۷۵) که گزیده‌ای از حکایات حدیقۀ‌الحقیقۀ سنایی به «انتخاب و توضیح» اوست، حاصل حسن‌ذوق مهدوی دامغانی در انتخاب و تنظیم حدود ۱۳۰۰ بیت از حدیقۀ‌الحقیقۀ و دقت و نکته‌سنجی‌ در توضیح دشواری‌ها، کتابی که بدون پیشنهاد و پیگیری‌های محمدرضا جلالی نائینی (نک. آیینه در برابر خورشید،‌ صص. ۲۸۱ – ۲۸۳) پدید نمی‌آمد.

در مقدمۀ‌ قدرشناسانۀ در باغ روشنایی چنان از همکاری دوستانش در مراحل انتشار آن یاد کرده و حق‌گزارشان بوده است که گویی خودش هرگز از این کارها برای دیگران نمی‌کرده است، اما بخش مهمی از کارهای مهدوی دامغانی در حوزۀ ادبیات فارسی از نوع همین کمک‌های بی‌مزد و منّت او در چاپ منقح متون کهن است. از نمونه‌هایی که در این لحظه به یاد می‌آورم، غیر از ماجرای تحقیقش در مآخذ ابیات عربی ترجمۀ‌ رسالۀ قشیریّه (چاپ فروزانفر)، تصحیح «اِعراب و عبارات عربی» کلیات سعدی (چاپ امیرکبیر، به‌کوشش بهاءالدین خرمشاهی، از چاپ سوم به‌بعد) است و «یاری و راهنمایی در یافتن صورت صحیح اشعار عربی متن» جوامع‌الحکایات (چاپ امیربانو کریمی) که به‌تصریح مصحح «در نسخه‌ها بسیار مغلوط و درهم و ناخوانا» بوده است. در بسیاری از مواردی هم که خودش موضوعی برای مقاله برگزید و دست‌ به کار نوشتن شد، انگیزه‌اش فراهم آوردن نوشته‌ای برای جشن‌نامه‌ها و یادنامه‌ها بود، مثلاً بازنویسی «یادداشت‌هایی که بر کنارۀ صفحات دیوان خواجه حافظ چاپ مرحومان قزوینی و غنی نوشته‌» بود، با افزودن مقدمه‌ای بسیار خواندنی که نمونۀ خوبی است از نثر روایی کم‌مانندش، برای کتاب شاخه‌های شوق: یادگارنامۀ بهاءالدین خرّمشاهی (۱۳۸۶؛ ج. اول، صص. ۶۵۵ – ۶۷۳). دریغ است حاصل یکی دیگر از کار‌های کم‌نظیرش فراموش شود: «صوابنامۀ اغلاط چاپی مجلّدات ده‌گانۀ تفسیر شریف کشف‌الأسرار و عُدّۀ‌الأبرار» (ضمیمۀ شمارۀ‌۱۳ آینۀ میراث، مرکز پژوهشی میراث مکتوب، ۱۳۸۶)، کتابچه‌ای که «کتاب» نبوده و در کتابخانۀ ملی ثبت نشده و نام‌ونشان آن در اغلب فهرست‌ها از قلم افتاده است، کوششی گران‌سنگ‌تر و سودمندتر از آنچه عنوان فروتنانه‌اش می‌نماید، مثل اغلب کارهای مهدوی دامغانی؛ «… خجالت نبرد آن‌که ننمود و بود».

احمد مهدوی دامغانی از نسلی بود که غالباً بسیار خواندن و اندک نوشتن پیشه می‌کردند؛ در روزگاری می‌زیست که حتی دانشگاهیانش «موظف» به نوشتن نبودند و حق داشتند، جز وقتی که حرفی داشته باشند که به نوشتن بیرزد، مقاله و کتاب چاپ نکنند و از کار هم بیکار نشوند. با این‌همه،‌ نوع خاصی از گزیده‌کاری داشت و بیشتر به کارهایی می‌پرداخت که ضروری می‌دانست و دیگران اهتمامی به آنها نداشتند، کارهایی که شاید در نظرش «واجب کفایی» بود. خوش‌قلم بود و گرم و صمیمانه می‌نوشت ــ‌کم هم ننوشت‌ــ اما نگاه سرسری به فهرست کارهای چاپ‌شد‌ه‌اش تصوّر درستی از «حاصل اوقات» او به‌ دست نخواهد داد.

الوند بهاری

منبع: مجلۀ تجربه، شمارۀ ۱۰، مرداد ۱۴۰۱

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612