میراث مکتوب- شب یکصد سالگی «محمّدعلی موحّد»، در سلسله شبهای بخارا، عصر سهشنبه، دوم خرداد ۱۴۰۲، در مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی برگزار شد.
در آغاز پیام تصویری کاظم موسوی بجنوردی، رئیس مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی که به دلیل سفر امکان حضور در این مجلس را نیافته بود، پخش شد.
او در سخنان خود گفت: در میانه دشواریها و ناملایمات روزگار، جشن یکصد سالگی پیر خرد و دانش، استاد دکتر محمدعلی موحد همچون پنجرهای است رو به باغ و بوستانی سرتاسر گل و سبزه امید و نشاط و هر منظره از آن روح را به اهتزاز درمیآورد. به قول مولانا:
دید شخصی، فاضلی، پُر مایهای
آفتابی در میان سایهای
دکتر موحد عمر پربرکت و زندگی گرانمایۀ خود را در باغ سرسبز فرهنگ و دانش ایرانی به سر آورده و خود اینک نمادی استوار از دانش و خردمندی است. دکتر موحد از نسل دانشمندان بزرگ سدۀ اخیر است که دل در گرو فرهنگ ایران و زبان فارسی دارد. او دلبستۀ مولانا ست و عمری را در راه شناخت مثنوی و آثار و افکار مولانا صرف کرده است.
او در دانشگاه تهران درس حقوق خواند و به جرگۀ حقوقدانان پیوست، ولی همچون دوست علٌامۀ خود، شادروان استاد زریاب کوشید جوانب بیشتری از فرهنگ و تمدن اسلامی و ایرانی را بشناسد و در کمال امانتداری به اهل روزگار منتقل کند.
شغل بلندپایۀ دکتر موحد در شرکت ملّی نفت موجب شد که یکی از مهم ترین آثار را در باب خواب آشفتۀ نفت به رشتۀ تحریر درآورد و پس از آن نیز کتابهاییچند در علم حقوق نگاشت.
آثار دکتر موحد از تألیف و ترجمه، در زمینههای گوناگون، نشان و نشانهای است از آن که او از نسل عالمان قدیم است، آنها که جامع علوم بودند. او نیز بر چنین راهی رفته است و شقوق گوناگون علوم انسانی را جستوجو کرده است، و این برآمده از روح کنجکاو اوست و ما چه خوشبخت و خوشوقتیم که معاصرش زیست میکنیم و آثارش را میخوانیم و بهره میبریم.
کمتر کاری برای من به اندازۀ نوشتن دربارۀ دکتر موحد تا این حد دلپذیر و مایۀ سرافرازی بوده است، اما میدانم که شماری از فضلا گرد آمدهاند تا در فضائل او سخن بگویند و در این جشن فرخنده سهمی به خویش اختصاص دهند. پس دامن سخن فرا میچینم و این روز خجسته را خدمت استاد دکتر محمدعلی موحد، عضو شورای عالی علمی مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی تبریک میگویم و دعا میکنم که سالیان بسیار از نعمت وجود استاد عالیمقام برخوردار باشیم.»
سپس ژاله آموزگار، استاد فرهنگ و زبانهای باستانی و عضو شورای عالی علمی مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی در یادداشت مکتوبی که با عنوان «سدۀ زرین بزرگان تکرارنشدنی» خواند، اظهار کرد: قرنی که عمر پربرکت موحد را در برمیگیرد، سدۀ بزرگ شخصیتهای تکرارنشدنی است که در جایجای ایران زاده شدهاند و با استعدادهای درخشان، در راهی که برگزیدند، محکم و استوار گام برداشتند و ارکان توسعۀ ایران عزیز ما را تا جایی که میتوانستند، پایهریزی کردند و کوشیدند این سرزمین را به شاهراه پیشرفت نزدیک کنند. همگی غم ایران داشتند و آبادی ایران، کعبه آمالشان بود و هدفشان خدمت بود نه مالاندوزی. آموختههایشان به آنها بینیازی خاصی بخشیده بود.
او افزود: بهعنوان یک آذربایجانی افتخار میکنم در برابر شخصیت برجستۀ ایشان که به همۀ مردم ایران تعلق دارند و در سرزمین بزرگخیز آذربایجان به دنیا آمده، سر تعظیم فرود میآورم. خداوند را سپاس میگویم که بخت این را داشتم ایشان را بشناسم و با ایشان همسخن بشوم.
وی با اشاره به گستردگی و تبحری که استاد موحد در زمینههای مختلف ادب و شعر و عرفان دارند، گفت: من در شگفتم که چگونه کسی میتواند شاعر، ادیب، نویسنده خوشقلم، مورخ و سخنران، عرفانپژوه و انسان برجستهای باشد اما مهربان، مردمدار و بدون ذرهای تکبر!؟
او افزود: فردی فارغالتحصیل دانشگاه تهران باشد تا درجه دکتری پیش برود. ریزهکاریهای حقوق بینالملل را در کمبریج و در دانشگاه لندن بیاموزد و در همان حال به دنبال نسخههای ایرانی در موزه بریتانیا باشد که «سلوک ملوک روزبهان» ثمره این تلاشهاست.
استاد دانشگاه تهران عنوان کرد: شخصی که در بازگشت به ایران در کنار کار وکالت، دیباچهای برای حقوق مدنی تنظیم کند. در مجامع بینالمللی بهترین وکیل مدافع منافع ایران باشد. «خواب آشفته نفت» را بنویسد و به نفت و مسائل حقوقی آن بپردازد. با کتاب «یاد گذشته و اندیشه آینده در تاریخ ایران و صنعت نفت» حقایقی را تشریح کند. با مقالاتی مستدل مالکیت ایران را بر جزایر تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی به چالش بکشد.
ژاله آموزگار گفت: با کتاب «در خانه اگر کسی هست» با اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقهای آن همراه شود. به عدالت و انرژی هم بپردازد و چهار مقاله درباره آزادی ترجمه کند و از مالیات سرانه سخن بگوید، «حدیقه الحقیقه» را تصحیح کند. ترجمان «فصوص الحکم ابن عربی» باشد و بر آن تعلیقات بنگارد و با ابنبطوطه به سفر رود.
او ادامه داد: با ترجمه «بهگود گیتا» بخش اسرارآمیزی را از کتاب «مهابهارات» بیرون بکشد. به دنبال شمس تبریزی و مقالاتش به تماشای خورشید برود و در جستوجوی آئینه باشد و در باغ سبز شمس پرنده را ببیند و سری به خمی از شراب ربانی زند و در قصه قصهها کهنترین روایات را در ماجرای شمس و مولانا روایت کند و در «شاهد عهد شباب» شعرهایش را بسراید و با آخرین شاهکارش تصحیح «مثنوی معنوی» برگ زرین دیگری در کارنامه افتخارآمیز خود به ثبت برساند.
این پژوهشگر حوزه فرهنگ و زبانهای باستانی بیان کرد: اینجاست که با این همه تنوع آثار باید بیتی از شعر محمدرضا شفیعی کدکنی را خواند: آن موحد کو به توحید نظر جمع کرده جمله اضداد ما.
وی گفت: آنچه موحد دربارۀ زبان فارسی میگوید بسیار شنیدنی و بهیادسپردنی و نظری همسو، با آن چیزی است که از دل همۀ آذربایجانیهای دلبسته به ایران برمیخیزد؛ این که اظهار علاقه به آذربایجان تعارضی با علاقهشان به فرهنگ ملی و زبان فارسی ندارد. ایشان زبان فارسی را برای همۀ اقوام ایرانی میداند و بر این موضوع تأکید کرده است که در کنار زبانهای قومی، زبان رسمی و مشترکی میان اقوام وجود دارد. زبان فارسی به قوم خاصی تعلق ندارد و مال مشاع همۀ اقوام ایرانی است که از پدران به پسران رسیده است.
در ادامه حسن انوری، استاد ادبیات و عضو شورای عالی علمی مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی به بیان جملاتی درباره موحد پرداخت و گفت: سال ۸۲ در یک روز هر دوی ما به عضویت فرهنگستان زبان و ادب درآمدیم. این عضویت برای من سعادتی بود که همکار و هم سخن با موحد میشدم. در جلسات فرهنگستان از بیاناتش بسیار فیض بردم.
او افزود: همچنین در دهه ۸۰ فرهنگستان زبان و ادب فراسی بنیاد شهریار را در تبریز بنا نهاد که محمدعلی موحد به عنوان رئیس شورا و من به عنوان عضو انتخاب شدیم. ماهی یکبار با هم به تبریز میرفتیم که در این تلاش او سعی کرد برای پاسداشت مفاخر آذربایجان قدمهایی بردارد و از جمله به انتشار کتابهایی با همراهی مهری باقری، رئیس بنیاد شهریار دست زد که یکی از آنها کتاب «حماسه کوراوغلو» بود.
این عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی بیان کرد: این کتاب درباره یک حماسه ترکی است که هم در میان ترکزبانان ایران، ترکیه و ترکمنستان و دیگر کشورهایی که زبان ترکی رایج است بسیار اقبال دارد و خوانده میشود. موحد در یکی از جلسات بنیاد شهریار خواست که این کتاب به زبان فارسی ترجمه شود که چنین هم شد و شنیدم که کتاب به چاپ سوم رسیده است.
وی همچنین به ترجمه و شرح فصوصالحکم ابنعربی پرداخت: این اواخر دوباره به یادم آمد که این کتاب چه نثر زیبایی دارد و بهویژه مقدمۀ ١١٠ صفحهای که ایشان بر آن نوشته یکی از بهترین آثار نثری فارسی از لحاظ رسایی و بلاغت است و بسیار لذت بردم. چیزی در ذهنم خلجان میکند که بگویم یا نگویم اما میگویم؛ وقتی این اثر را با نثر فصیح او دربارۀ ابنعربی میخواندم، آرزو میکردم کاش او به مفاخر ایران پرداخته بود.
سپس خسرو سرتیپی، شاعر آذریزبان نیز محمدعلی موحد را دردانۀ آذربایجان خواند و شعری از سیدابوالقاسم نباتی، شاعر آذربایجانی دوره قاجار خواند که مشهور است در شعر ترکی قلندری و شوریدگی روح دیوانه مولوی در شعر فارسی را دارد و بعد «شهرام ناظری»، استاد موسیقی ایرانی، به اجرای موسیقی پرداخت و ابیاتی از مولانا را خواند.
سخنران بعد، مصطفی ملکیان، استاد فلسفۀ اخلاق بود که با این اشاره که نسل موحد، غیر از ویژگیهای شخصی، ویژگیهایی دارد که روزبهروز در اجتماع و فرهنگ ما کمتر به چشم میخورد، آنها را برشمرد: اول سختکوش و جدی؛ کار علمی و تحقیقی جزء تجملات زندگیشان نبود، جزء ضروریات زندگیشان بود. کاری جدی و سختکوشانه است که همۀ زندگی در گرو آن است و خود کار مطلوبیت ذاتی دارد نه وسیلهای برای هدف دیگری. برای این نسل، کار ارزشمند بود و هدف نه پلکان و نردبان.
او ویژگی دوم را نوعی قناعت و گریز از ثروتطلبی و ثروتاندوزی و خصیصۀ سوم را زیستن در محیطی که اگر اهل فخرفروشی هم بودند میتوانستند به علمشان فخر بفروشند، برشمرد و در ادامه گفت: ویژگی چهارم اهل علم بود نه اطلاعات و داده، و علم را به کسب دادههای صرف نمیفروخت و در پی تبدیل داده به اطلاعات و اطلاعات به علم و علم به فهم و فهم به حکمت بود. این نسل یک کتاب را ٣٠ بار میخواند و ما ٣٠ کتاب را یک بار میخوانیم این ویژگی در حال نابودی است و حال آنکه این کار در نسل کنونی، تضییع عمر محسوب میشود.
ملکیان ضمن اشاره به ویژگی پنجم گفت: این نسل به سنت خود پشت نکرد و آن را خوب میشناخت حتی اگر مخالفش بودند. در میان ما یا شیفتگی متعصبانه به سنت هستند که نشانۀ جزم و جمودشان است و یا بقیه به سنت پشت کردهاند و به آن بیاعتنایی میکنند. گرفتار این فقدان و گسست فرهنگی هستیم. این نسل چنین نبود و به این نکته توجه داشت که چه بخواهیم و چه نخواهیم، ما در این سنت بالیدهایم و باید آن را بشناسیم تا تمییز بدهیم از سنت ما چه چیزی ماندنی است، و چه چیزی ماندنی نیست و روزگارش گذشته است و مصلحتاندیشی دربارۀ آن قابل دفاع است.
خصلت ششم تواضع بود که به گفتۀ ملکیان تنها خاص موحد است: وقتی در حضورش هستید گمان نمیکنید که چنین خدماتی کرده است. اکثر ما چنین هستیم که وجود ما و زبان ما و گفتار و کردار ما میگوید حواست باشد نزد چه کسی هستی و تو با من فاصله داری. او یگانه و یگانه است با ما و نه رابطۀ معلم و شاگرد. هنر گوش دادن او انسانیت است و نفی انانیت و آن خود را در تواضع نشان میدهد.
سپس مقصود فراستخواه، جامعهشناس و استاد برنامهریزی آموزشی برای حاضران صحبت کرد و گفت: به نظرم موحد با خدا همکاری خوبی داشت؛ خداوند از انسان دعوت کرده بیاید در بهبود این جهان یاری کند. جهان گاه خوب از آب درنیامده، شر زیاد است و مگر اینکه با انسانهای خردمند بهتر شود. در روزگاران کاستیها و ستمها و نامردمی هست و کسانی هستند که به آن موقوف بوده و درصدد ویرایش آن برمیآیند، در طول تاریخ خیامها و مولویها از زیر آوار عالم ایرانی برخاستند و نارضایتی و حیات درهمریختۀ ایرانی را با هستیشناختی انباشته سامان دادند.
او با اشاره به کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سرخوردگیای که در پی آن به وجود آمد، گفت: بسیاری در آن زمان به زندگی روزمره پناه بردند، اما محمدعلیِ ۳۰ ساله، استاد استادان ما ایستاد تا جهان را به قدر همت خویش معنا کند. پاسخی را که موحد میدهد تماشا کنید، او منصفانه در ویرایش جهان ایرانی ما و جهان بشری ما اثر گذاشت و نخبگان و متفکران ایرانی در دهههای بعد از دهۀ سی و دوره یأس و انفعال بعد از کودتای ۳۲ و سرکوب شدید برخاستند، که مسئلۀ مهم پیدایی زندگی پس از مرگ در این سرزمین است.
فراستخواه در ادامه خاطرنشان کرد: موحد دو اکتشاف داشت؛ کشف تجربه آفاق در ابنبطوطه و تجربه انفس در شمس و مولانا که به سالها دود چراغ خوردن نیاز داشت./
فراستخواه در بخش دیگری از سخنان خود تأکید کرد: موحد به هیچ دولت و سازمان رسمی و حرفهای چسبندگی پیدا نکرد و در پشت زبان فنی و تخصصی خود هم پنهان نشد؛ او در روزگار یأس و سرخوردگی عالم سیاسی، متوجه بود جامعه ایرانی فقط عالم سیاسی نیست و عوالم ایرانی وسیعاند مانند صور خیال ایرانی که وسیع است. چه بسیار عالمهایی که اهمیت بسیار دارند از علم و معرفت و دانش و هنر و فرهنگ ایرانی و مادۀ ایرانی و حیات روزمرۀ ایرانی و عالم فنون ایرانی و اجتماعی که در این سرزمین و در زیر پوست این شهرها ادامه دارد و رنسانس ایرانی بازنمیایستد و به عقب برنمیگردد. عوالم ایرانی، عوالم گستردهای دارد.
او سپس درباره برنامههای پژوهشی موحد توضیحاتی ارائه کرد و گفت: انتخابهای او بامعنا و حکایت از خودآگاهی دردناک است. و این برنامۀ پژوهشی همچنان میخواند و میشنود و مینویسد.
شهرام ناظری در قسمت دیگری از این شب گفت: اجراهای زیادی در سالنهای بزرگ داشتم اما حضور در اینجا و همراه شدن در این لحظات برایم تاریخی و مغتنم است. هر چند نمیدانم درباره استاد محمدعلی موحد چه باید بگویم! هر چند آنچه باید گفته شود، ژاله آموزگار و سایر استادان به بهترین شکل بیان کردند.
او ادامه داد: همیشه یک بیت از اشعار مولانا برایم عجیب بود و به آن فکر میکردم (کاشکی هستی زبانی داشتی/ تا ز هستان پردهها برداشتی) بعدها که با موحد آشنا شدم این بیت برایم خیلی آشناتر شد و احساس کردم او در حقیقت همه آنچه هست که گاهی در خیالات و افکار خودم در جستوجویش بودم.
سخنران بعد، سیروس علینژاد، روزنامهنگار بود که گفت: موحد ابنبطوطه را گزارشگر صادق زمانۀ خویش توصیف کرد اما حال پس از ٣٠ سال معاشرت با ایشان باید بگویم خود موحد روایتگر صادق زمانۀ خویش است. موحد فقط گزارش نمیدهد بلکه نوشتهاش را با تفسیر و تحلیل همراه میکند که این ویژگی در کار دیگران دیده نمیشود. جز این، هرچه از تاریخ و گذشتگان همراه میکند فقط با این تأکید به آن نظر میکند که به چه کار امروز میآید.
آخرین کسی که پشت تریبون ایستاد، «مسعود جعفری جَزی»، استاد ادبیات دانشگاه خوارزمی و عضو پیوستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی بود که دربارۀ کتاب «در کشاکش دین و دولت» اظهار کرد:
کسانیکه بهدنبال تاریخ صدر اسلام هستند، استاد در این کتاب نه میخواست تاریخنگاری کند و نه نظریهپردازی. بلکه نگاه تازهای است که مسئله را گم نکرده تا خواننده پی ببرد و ویژگی مهم این است که این کتاب، تاریخنگاری محققانه نیست و روشنفکراندیشی هم نیست. او نگاه مؤمنانهای اتخاذ کرد و از آسمان و ریسمان و فضای روشنفکری به زمین واقعیت آمد. باید به سرچشمهها برگشت که چطور میشود از کشمکش رها شد.
در پایان محمدعلی موحد برای دوستدارانش سخن گفت. او با بیان اینکه قاعدتاً ادب اقتضا میکند برای صحبتهایی که اینجا شد، سپاسگزاری کند و با اشاره به گزارشها و مطالبی که بیان شد، با شوخطبی خاص خود گفت: واقعاً حیرت میکنم. کاش تمام اینها ثبت میشد و به سیاق شهادت چهل مؤمن که آن را در کفن میگذاشتند، ما هم این شهادتنامه را ثبت میکردیم. البته دوست داشتم با ابیاتی از سعدی توأم شود:
ننازم به سرمایۀ فضل خویش
به دریوزه آوردهام دست پیش
مرا شرمساری ز روی تو بس
دگر شرمسارم مکن پیش کس
خدایا به عزّت که خوارم مکن
به ذُلِّ گنه شرمسارم مکن.
او با اشاره به حاضران گفت: انبوه جماعت پا روی چشم من گذاشتند. استادان بزرگواری که تشریف دارند. علی دهباشی بانی ماجرا بوده است؛ او موجود عجیب و غریبی است، نه خستگی سرش میشود، نه روز و شب میفهمد، همینجور برگزار میکند. امیر بخارا را میگویم. احتمالاً ایشان تماس گرفته و از بزرگان مطالبه کرده آنها هم با پیرنوازی در حق بنده اظهار لطف و مهربانی کردهاند. این حرفها را از زبان بزرگان شنیدن فوقالعاده بوده و گاهی تعجب میکنم من شاکرم و سپاسگزارم، آدم بیچشمورویی نیستم اما حرفها را به ریش نمیگیرم، خودم بهتر میدانم کجا گیر و لنگ دارم و دست و پایی میزنم، دست و پایی در فهم و توان خودم زدم.
موحد ادامه داد: اظهار لطف بزرگان برای من معنی دارد که این معنا ورای تعارفهای معمول است. چرا الآن و در حالی که صدساله هستم این حرفها را میزنند؟ این حرفها دلداری و تسلی خاطر من است، پیرنوازی قوت قلب است که باید تحمل کرد. انسان به تقویت روحی احتیاج دارد. من هم نیاز دارم تا با این حرفها آرام بگیرم. این مصیبت کمی نیست که همۀ مواهب الهی از چشم و گوش و بینش و خرد و ذهن و حافظه از آدم سلب میشود، مگر از دست دادن اینها کم چیزی است؟ فکر میکنم این مصیبتزدگی سزاوار و مستحق دلداری و تسلیت است. بزرگان دراینباره نهتنها کم نگذاشتند بلکه سنگ تمام گذاشتند.
در پایان، ضمن اهدای هدایایی به موحد، کتاب «آثارشناسی توصیفی شمس تبریزی» اثر مجید رنجبر رونمایی شد و استاد شمع تولد یکصدسالگیاش را فوت کرد.
برای دیدن تصاویر این مراسم اینجا و اینجا کلیک کنید.
منبع: پایگاه اطلاعرسانی مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی