میراث مکتوب- ۱- چند سالی است که جنجال بر سر مصادرۀ برخی مفاخر فرهنگی در رسانهها و فضاهای مجازی پخش میشود. آنچه اتفاق افتاده، معلول است و آنچه مغفول مانده، علت است. تا علل و اسباب این حوادث روشن نشود، راه علاج آسیب و پیشگیری از وقوع موارد مشابه کار آسانی نیست.
اینکه کشوری نوظهور اصرار بر جعل و تحریف تاریخ دارد و نه تنها به استناد اینکه جسم حکیم نظامیگنجوی در گنجه مدفون است، او را شاعر ملی خود معرفی میکند؛ بلکه برای تکمیل پروژه تحریف، زبان دیوان او را تغییر میدهد و به دو روایت آن را نقل میکند. یک روایت اینکه اصل اشعار اول ترکی بوده بعد به فارسی برگردان شده وروایت دروغ دیگر اینکه شاعر تحت فشار حاکمان عصر، مفاهیم و امثال و روایات ترکی را به فارسی سروده؛ به تعبیر دیگری به ترکی فکر میکرده و به فارسی شعر میگفته. شک نیست که زبان ترکی از قرن نهم به بعد به دلیل مهاجرت ترکان به شمال شرق ایران و حاکمیت مغولان در تبریز و بعد در قرن دهم هجری، اشغال بخشهایی از تبریز تا همدان و قزوین توسط فرمانروایان عثمانی پس از نبرد چالدران، رفتهرفته زبان برخی مناطق مذکور به ترکی آمیخته با فارسی تبدیل شد. پس از این زمان، اثری از نسخ خطی ترکی و آثار بهجای مانده از ادیبان و دانشمندان ایرانی به زبان ترکی وجود ندارد و چون زبان فرهنگی همواره فارسی بوده، حتی تا عصر قاجار هم کمتر اثر علمی مگر اشعار شاعرانی چون مجیر و صابر و شهریار و … به ترکی نوشته شده است.
۲- زبان، مؤلفۀ اصلی هویت ملی و شاخصۀ اصلی فرهنگ هر ملتی است. وقتی گفته میشود نظامی ترک است، یعنی به زبان ملی و فرهنگی آن کشور شعر سروده. مصادره کنندهگان چارهای ندارند که پس از تکیه بر مدفونبودن جسم شاعر، زبان شاعر را تغییر دهند و واقعیات تاریخی را تحریف کنند تا بتوانند مدعای خود را به اثبات برسانند. از قضا نظامی قارامانلی که شاعری سهزبانه است، به ترکی و فارسی و عربی شعر دارد و در قرن نهم میزیسته و اتفاقاً شیفته حافظ و سعدی بوده و نظریههای بسیاری سروده؛ در نتیجه برخی از سر جهل یا تعمد درنادانی، اشعار وی را به حکیم نظامی منسوب کردهاند! متأسفانه برخی از استادان ترکزبان ایرانی هم به صرف اینکه در نسخه ترکی خدیویه مصر تخلص شاعر را نظامی دیده، به این ادعاهای کذب دامنزده و اشعار نظامی قارامانلی را به حکیم نظامیگنجوی، فارسیسرای ایرانی نسبت داده و آب به آسیای اغیار ریختهاند.
۳- اخیراً خبر دیگری این دست و آن دست میشود که مجسمۀ ابن سینا در آنکارا نصب شده و زیر آن نوشته شده: «ابن سینا حکیم ترک» و بعد گفته شده که سریالی در دست ساخت است که او را به همین صفت معرفی کنند. البته تا سریال ساخته و دیده نشود، نمیتوان در بارۀ آن داوری کرد. اما سریال مولانا که در سالهای اخیر ساخته شده، در حال پخششدن است؛ باید دید و نقد کرد و نظر داد. فی نفسه، نامگذاری مفاخر کشورها به خیابان و بیمارستان یا ساخت تندیس، نه تنها عیب نیست که حسن است. مثل اینکه در تهران خیابان پاستور، کربن، ادوارد براون و … نامگذاری شده و اینکار، قدردانی از خدمات علمی و فرهنگی آنها به بشریت به شمار میرود. اما اینکه در میدان پاستور، مجسمۀ وی نصب شود و زیر آن نوشته شود پزشک ایرانی، این سرقت علمی و تاریخی و فرهنگی به شمار میرود. این کار مثل این است که تندیس یونس امره شاعرشهیر ترکیهای که به روایتی زاده خوی است و شعر فارسی نیز میسرود، در تهران نصب شود و پایین آن بنویسند: شاعر برجستۀ ایرانی.
۴- یکی از ترفندهای کشورهای استعماری برای تقویت و حفظ سیطره خود به جهان، اشغال با جنگ، یا تقسیم کشورها به کشورهای کوچکتر است. در صدسال اخیر تلاش امریکا و انگلیس و … برای تجزیۀ ایران براساس تنوع قومیتی و زبانی بوده است. برنارد لوئیس، یکی از نظریهپردازان تجزیه ایران براساس تقسیمات قومیتی به شش ایالت بود و براین ادعا تمامی تلاش خود را کرد. وی در سخنرانیای که در دانشگاه تلآویو ایراد کرد از علل شکست پروژه خود چنین گفت: «در دوهزار سال گذشته، هیچ کشورگشا یا نیروی خارجیای نتوانسته است بر زبان و فرهنگ ایرانی اثرات بنیادی بگذارد که این یکی از نشانههای فرهنگ برتر ایرانی است و فرهنگ برتر همیشه بر فروتر چیرگی یافته است.»
مشهور است که پیش از آن نیز وی گفته بود تنها راه رویارویی با چنین فرهنگی، نابود ساختن وچند تکه کردن آن است و معتقد بود که باید ایران را به قطعات قومی و زبانی گوناگون بشکنیم. اصرار عدهای در ایران بر تدریس به زبان مادری در شهرهایی که اقوام غالبیت دارند، نتیجهای جز محو تدریجی زبان ملی و تجزیه قومی نخواهد داشت. کمتوجهی یا تعمد عدهای در بومیگزینی و قطع ارتباط با دیگر اقوام در شهرهایی که اقوام بیشتری حاکمند، در ادامه همان پروژۀ تدریس همۀ دروس به زبان محلی و بومی است. وقتی با اینگونه طرحها از تردد اقوام دیگر در مراکز دانشگاهی کاسته شود، نتیجه مشخص است. وقتی در مراکز و ادارات دولتی و دانشگاهها و …. همه به یک زبان محلی سخن بگویند، نسلی که با این این راهبرد و این تفکر تحویل جامعه میشود، دچار یک گسل فرهنگی میشود و اگر در شهر دیگری مثلاً کنکور قبول شود، امکان تعامل و گفت و گو برایش دشوار و ناممکن میشود؛ گویی به کشور دیگری مهاجرت کرده است.
۵- در ماجرای «حکیم ترک» خواندن ابن سینا، کنجکاو شدم و نظر برخی استادان زبان فارسی ترکیهای درباره صحت و سقم این ماجرا را جویا شدم. هیچیک جوابی ندادند و از دانشجویی که اکنون برای خود استادی شده، پرسیدم. او گفت: چون ابن سینا زادۀ افشنه بخارا بوده و بخارا هم از شهرهای ازبکستان فعلی است، پس او ترکاست. متوجه شدم که در راستای ایجاد پروژه جامعه جهانی ترک و همگرایی زبانی، این سخن پر بیراه نیست. در تقسیمات سیاسی و جغرافیایی پس از تجزیه تاجیکستان در سال ۱۹۲۴ توسط اتحاد جماهیر شوری، سمرقند و بخارا به ازبکستان واگذار شد و اکنون زبان رسمی این دو شهر فارسیزبان تاجیکی، زبان ترکی ازبکی شده است. حاکمیت سیاسی در ادوار تاریخی ایران از غزنویان، سلاجقه، صفویان و افشاریان گرفته تا قاجار، همه ترکزبان بودند، اما هیچگاه زبان فارسی آسیب ندید؛ بلکه شیفته زبان فارسی بودند و حتی شاهان عثمانی اغلب به فارسی سخن میگفتند و شعر میسرودند.
اما اینکه چون ابنسینا چون زاده بخارا بوده و اکنون بخارا در خاک ازبکستان است پس ترک است، نوع دیگری از مصادرۀ مدرن مفاخر ایرانی است. باید در آینده منتظر بود که تمامی شاعران و دانشمندانی که در کشورهای دیگر که زمانی در قلمرو فرهنگی و سیاسی ایران بوده و الان جدا شدهاند، به عنوان فیلسوف، منجم، پزشک، شاعر و ….به جهان معاصر معرفی شوند. مثلا غیاثالدین جمشید کاشانی که به امر الغبیک به سمرقند رفت و رصدخانه سمرقند را ساخت و همانجا بدرود حیات گفت، ممکن است به عنوان منجم ترک به زودی معرفی شود.
بی توجهی ما به جوامع فارسیزبان که بالغ بر ۲۰ کشور مردم هنوز به فارسی سخن میگویند و عاشق ایران و فرهنگ ایرانند، به شکاف بین فارسیزبانان دامن خواهد زد. چرا ما نباید اتحادیه جوامع فارسی زبان داشته باشیم و سالانه نمایندگان این کشورها در ایران شرکت کنند و تبادل نظر کنیم و راههای همگرایی و نزدیکی فرهنگی را بررسی کنیم؟ تا دیر نشده با اقدامات فرهنگی و عزم عمومی باید مقابله کرد. به قول سعدی:
علاج واقعه پیش از وقوع باید کرد
دریغ سود ندارد چو رفت کار از دست
به روزگار سلامت سلاح جنگ بساز
وگرنه سیل چو بگرفت، سد نشاید بست
اکبر ایرانی
مدیرعامل مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب
منبع: روزنامه اطلاعات