کد خبر:24989
پ
محسن معینی_۰

حافظ از ظن دیگران

​نشست هفتگی شهرکتاب در روز سه‌شنبه ۱۷ آبان‌ماه ۱۴۰۱ به سخنرانی محسن معینی درباره «نقد و بررسی رویکردها به شخصیت و شعر حافظ در سدۀ اخیر»  اختصاص داشت. در این جلسه، محسن معینی اظهار داشت: حافظ شیرازی یکی از محبوب‌ترین شاعران کشور ماست. در هر خانه‌ای در کنار قرآن کریم دیوان حافظی هست. بسیاری از […]

​نشست هفتگی شهرکتاب در روز سه‌شنبه ۱۷ آبان‌ماه ۱۴۰۱ به سخنرانی محسن معینی درباره «نقد و بررسی رویکردها به شخصیت و شعر حافظ در سدۀ اخیر»  اختصاص داشت.

در این جلسه، محسن معینی اظهار داشت: حافظ شیرازی یکی از محبوب‌ترین شاعران کشور ماست. در هر خانه‌ای در کنار قرآن کریم دیوان حافظی هست. بسیاری از مردم کشورمان با دیوان او اُنس دارند و گمان می‌کنند چون خیلی زیاد دیوان حافظ می‌خوانند، با حافظ و افکارش هم آشنایند. اما این‌گونه نیست. زیاد حافظ خواندن نمی‌تواند گواهی بر شناخته‌شدگی حافظ و افکارش در میان مردم باشد. در عوض می‌توان گفت که برخی از حافظ‌پژوهان بیشتر با تمایلات و پیش‌فرض‌های خودشان به سراغ حافظ رفته‌اند و به بیانی، با گمان و ظن خودشان با حافظ آشنا شده‌اند.

او افزود: از سال ۱۳۰۰ تا کنون پژوهش‌های زیادی درباره حافظ و آثارش صورت گرفته‌است و افکار و نظرات متناقضی دربارهٔ شعر و شخصیت او مطرح شده است. موضوع پایان‌نامه دکتری من نیز نقد و بررسی رویکردهای گوناگون به شعر و شخصیت حافظ (از سال ۱۳۰۰ تا کنون) بوده است. در اینجا برخی سرفصل‌ها و رئوس مطالب این پایان‌نامه را مطرح می‌کنم.

او در ادامه در مورد رویکرد متن‌شناختی، رویکرد ادبی یا معناشناختی، رویکرد بلاغی، رویکرد تاریخی، رویکرد جغرافیایی، رویکرد سیاسی، رویکرد عملی، رویکرد هنری، رویکرد اخلاقی، رویکرد دینی، رویکرد مذهبی، رویکرد مذهبی، رویکرد تأویل مذهبی، رویکرد فقهی و حقوقی، رویکرد کلامی به شخصیت و شعر حافظ، رویکرد عرفانی، رویکرد عشق زمینی به حافظ، رویکرد خیامی-الحادی، رویکرد مخالفت با حافظ، رویکردهای نو به شعر حافظ توضیحاتی ارائه داد  و گفت: رویکرد متن‌شناختی یکی از رویکردهای مهمی است که از سال ۱۳۰۰ دربارهٔ دیوان حافظ شکل گرفت. پیش از این زمان، مردم «دیوان حافظ» را با چاپ محمد قدسی می‌شناختند. در ابتدای قرن، سیدعبدالرحیم خلخالی چاپی از دیوان حافظ ارائه داد که ایرادهایی داشت و باعث شد علامه قزوینی و قاسم غنی نسخهٔ اساس خلخالی را اساس قرار دهند و کار او را دوباره تصحیح کنند. این تصحیح امروز یکی از تصحیح‌های خوب «دیوان حافظ» است. از این دوره به بعد پژوهش‌هایی با رویکرد متن‌شناختی صورت گرفت؛ از آن جمله مقالات خانلری که بعدها به صورت کتاب درآمد؛ تصحیح حسین پژمان بختیاری که البته در مواردی ذوقی است؛ تصحیح  پرویز ناتل خانلری بر «دیوان حافظ» که یکی از تصحیح‌های معتبر میان استادان زبان و ادبیات فارسی است.

او افزود: در ادامهٔ بحث رویکرد متن‌شناختی که در آن بیشتر تصحیح دیوان مد نظر بوده است، پژوهش‌ها و تصحیح‌های زیادی هست که از معتبرهای آنها می‌توان به تصحیح رشید عیوضی، تصحیح سلیم نیساری؛ «حافظ به سعی سایه» تصحیح مهمی است گرچه تصحیح ذوقی را دخالت داده است در چند مورد و تصحیح تقریباً ذوقی‌تر انجوی شیرازی اشاره کرد.

معینی درباره رویکرد ادبی یا معناشناختی گفت: در رویکرد ادبی و معناشناختی منظور در درجهٔ اول شرح‌های دیوان حافظ است. این پژوهشگران حافظ را صرفاً ادیب دانسته‌اند و اگر به سراغ دیوان حافظ رفته‌اند برای شرح ابیات حافظ او بوده است. در دورهٔ پهلوی اول، تقریباً شرح کاملی نداریم که ایرانیان نوشته باشند، هرچند مقالاتی در مجلات هست. در دورهٔ پهلوی دوم وارد شرح‌های دیوان حافظ می‌شویم؛ شرح‌هایی مانند «در جست‌وجوی حافظ» رحیم ذوالنور، «درسی از حافظ» علی‌اصغر حکمت و «حافظ‌نامه»‌ سیدعبدالکریم خلخالی. اما در همان دوره پژوهش‌های تاریخی قاسم غنی و «حافظ شیرین‌سخن» محمد معین هست. در دوره‌های بعد، بخش حافظ «شعر العجم» شبلی نعمانی نکات بسیار مهمی دارد که حتی مرحوم ادوارد براون در «تاریخ ادبیات» از آنها بسیار متأثر است. همچنین، کتاب‌هایی چون «نقشی از حافظ» علی دشتی، «مکتب حافظ» منوچهر مرتضوی، «در کوی دوست» شاهرخ مسکوب؛ پژوهش‌های ادبی و شرح حسین‌علی هروی.

او در ادامه مهم‌ترین شروح ابیات حافظ با رویکرد ادبی چنین برشمرد: «شرح غزل‌های حافظ» حسین‌علی هروی، «حافظ‌نامهٔ بهاءالدین خرمشاهی، «آینهٔ جام» عباس زریاب‌خویی، «شرح جنون» احمد بهشتی شیرازی، «درس حافظ»  محمد استعلامی، «تأمل در حافظ» محمد اسلامی ندوشن، «شرح شکن زلف» فتح‌الله مجتبایی، «شرح شوق» سعید حمیدیان، «یک نکته از این معنی» ابراهیم قیصری، «شرح تحقیقی دیوان خواجه حافظ شمس‌الدین محمدحافظ شیرازی» رستگار فسایی و مقالات بسیار در شرح ابیات حافظ در سال‌های اخیر با رویکرد ادبی صورت گرفته است. از مهم‌ترین پژوهش‌های ادبی با دیدگاهی ادبی‌تر به شعر حافظ می‌توان به «موسیقی شعر» محمدرضا شفیعی‌کدکنی، «ذهن و زبان حافظ» و «چهارده روایت» بهاءالدین خرمشاهی، «حافظ شناخت» عبدالعلی دستغیب، «زین آتش نهفته که در سینهٔ من است»، «حافظ و جام‌جم»، «گلگشت در شعر  و اندیشهٔ حافظ» محمدامین ریاحی، «ماجرای پایان‌ناپذیر حافظ» محمد اسلامی ندوشن، «حافظ آینه‌دار تاریخ» پرویز اهور، «حافظ جاوید» هاشم جاوید اشاره کرد.

یکی از موضوعاتی که با نگاه عمدتاً ادبی به شعر حافظ مطرح شده است، بحث حافظانگی و راز ماندگاری حافظ است. از قدیم این بحث مطرح بوده است که چه چیزی موجب محبوبیت و ماندگاری حافظ می‌شود و چرا دیگر شعرا بدین درجه از محبوبیت و ماندگاری نرسیده‌اند؟ زین‌العابدین مؤتمن دربارهٔ سرّ شهرت حافظ معتقد است که حافظ سبک سعدی و مولوی را (که دو سبک مختلف بود) با یکدیگر درآمیخت و آن را با سلیقهٔ خاص خود ممزوج کرد و سبکی نو در غزل پدید آورد که تا به امروز بسیاری از شاعران از او تقلید کرده‌اند. مؤتمن سبک مولانا را شامل ذوق لطیف عرفانی و شور و جذبه و مستی و سبک سعدی را عواطف و حسیات شدید عاشقانه و دلباختگی‌ها و بی‌قراری‌ها و مراتب عشق‌ورزی با حوریان بهشتی از دریچهٔ فردوس به ساحت دنیا خزیده ذکر کرده است و این هر دو به نظرش در شعر حافظ جمع شده است.

او ادامه داد: اسماعیل خویی سر جاودانگی حافظ چنین را بیان کرده‌است که «از رازهای بزرگ جاودانگی حافظ به‌راستی در چندگونه‌بودن، چندگانه‌بودن، چندروبودن و چند لایه داشتن معنای هر یک از والاترین سروده‌های اوست و این است که تا جاودان، یعنی تا هنگامی‌که اندیشهٔ آزاد و آفرینندهٔ انسان همچنان آزاد و آفریننده باشد، بی‌گمان هر کسی از ظن خود یار حافظ خواهد شد، مگر آن روزی بیاید و روزگاری که در آن استبداد کامپیوتری روان‌شناسانه با روش‌های بی‌امان مغزشویی درون همهٔ آدم‌ها ماشین‌ها را به سویی ویژه برنامه‌ریزی و کوک کند که چنین نخواهد شد. هرگز و هرگز چنین مباد.»

او ادامه داد: داریوش آشوری در نوشته‌ای با نام «جان و جهان هم‌سخنی نیما و حافظ» در کتاب «شعر و اندیشه» معتقد است که نیما شاعر را کسی می‌داند که هر طور احساساتش می‌گوید شعر بگو، شعر بگوید و شعر حافظ را موسیقی احساسات انسانی می‌داند. نیما حافظ را شاعری می‌داند که با سیر در عالم احساس، به عبارت دیگر با سیر در ذهنیات و نفسانیات خود بر پایهٔ ژنی خود، این موزیک احساسات انسانی را تصنیف کرده است. تقی پورنامداریان معتقد است که شعر حافظ با اینکه در طول قرون با مردم زندگی کرده است، هرگز کهنه نشده است و هنوز حافظ زنده‌ترین شاعر معاصر است. پورنامداریان معتقد است خروج حافظ از قلمرو اقتدار زبان از جمله شگردهای حافظ بوده است و همین باعث شده که مردم با شعر او فال بگیرند و شاعر مطالبی را بیان می‌کند که نمی‌توانید مصداقی برای‌شان بیان کنید. در حال دیگر، ممکن است آن شعر مصداق داشته باشد، اما بافت موقعیت این اجازه را نمی‌دهد که مصداق حاصل از معنی اصل کلمات را قبول کنیم. پورنامداریان معتقد است که این خلاف‌عادت‌هایی چون آمیختن شعر عارفانه با عاشقانه و کلمات را در معانی محتمل دیگر به کار بردن و حتی حافظ قرآن بودن و مرتباً از شراب و می سخن گفتن است که منجر به انس گرفتن مردم با حافظ و جاودانه‌تر شدن او شده است.

معینی در پایان این بخش اظهار داشت که از موضوعات رویکرد ادبی می‌توان به مقایسهٔ شعر حافظ با دیگران نظیر سعدی و خواجوی کرمانی؛ بازنگری حافظ بر شعرهای خودش؛ بحث ساختار گسستهٔ اشعار و غزلیات حافظ؛ توالی و ترتیب ابیات؛ موضوع تأویل‌پذیری شعر حافظ اشاره کرد و در ادامه به توضیح این موضوعات پرداخت. او گفت: نخستین‌بار این مرحوم قزوینی بود که به بازنگری و ویرایش حافظ بر شعر خودش اشاره کرد. امروز بسیاری از استادان به این باور دارند که حافظ بارها و بارها دیوان را اصلاح کرده است. از آن جمله، شفیعی‌کدکنی می‌گوید، اگر از برخی موارد استثنایی صرف نظر کنیم، به خصوص در دایرهٔ نسخه‌های کهن‌سال دیوان حافظ تا قرن نهم عامل اصلی اختلاف میان نسخه‌ها شخص خود شمس‌الدین محمدحافظ شیرازی است و هیچ کاتب و نسخه‌برداری را در آن دخالتی نیست. امروز بر همهٔ دوستداران جدی حافظ که مباحث اختلاف بین نسخه‌ها را تا حدی تعقیب می‌کنند مثل روز روشن است که حافظ در سراسر حیات ادبی خویش پیوسته در حال پرداختن و تکامل بخشیدن به جوانب گوناگون هنر خویش بوده است این تغییرات گاه در اثر فشار سیاسی و اجتماعی عصر در شعر او چهره می‌نموده است و گاهی در اثر دگرگونی در مبانی جمال‌شناسی هنر او.

او ادامه داد: خرمشاهی بحث ساختار گسستهٔ اشعار و غزلیات حافظ را با عنوان «نظریهٔ پاشانی» نامگذاری کرده است. البته این امری نیست که امروز مطرح شده باشد. گفته شده است که شاه شجاع نیز به این نکته اشاره کرده است و در پاسخ حافظ این امر را علت موفقیت خود می‌شمارد. این در حالی است که در شعر سعدی و شاعران پیش از سعدی وحدت موضوعی وجود داشته‌است. این نظر پرورانده شده است و بسیاری به آن اشاره کرده‌اند، اما مخالف هم داشته است. اما در نهایت، ابوالحسن نجفی در معرفی «دیوان حافظ» درباره بحث وحدت مضمون نوشته است که «سرانجام چاپ نهایی «دیوان حافظ» به این توهم دیرینه پایان می‌دهد که هر بیت حافظ معنایی مستقلی از دیگر ابیات غزل دارد. اکنون برای نخستین‌بار در تاریخ چاپ‌های «دیوان حافظ» می‌بینیم که در پرتوی دقتی که خواندنی در تنظیم و ترتیب ابیات به کار برده است، هر غزل حافظ در حول یک مضمون واحد دور می‌زند و هر چند که دریافت آن در نظر اول به آسانی دست ندهد». بحث توالی و ترتیب ابیات را نخستین‌بار مرحوم مسعود فرزاد در سال ۱۳۲۱ مطرح کرد و سپس کتاب «اصالت و توالی در غزل‌های حافظ» را نوشت. این بحث ادامه پیدا کرد و فرزاد موافقان بسیار و مخالفانی اندک داشت. پورنامداریان نیز ساختار ویژهٔ شعر حافظ را جدا از شخصیت او نمی‌داند و معتقد است ظاهر پریشان شعر او بر شالودهٔ نظمی باطنی شکل گرفته است که از آن حادثهٔ ذهنی در حالت بی‌خویشی برانگیخته است و اشتیاق مایه و پایه‌اش را به دست داده است.

معینی دربارهٔ رویکرد تاریخی و هنری در شعر حافظ گفت: این رویکرد از سال ۱۳۰۰ شروع شده است و مباحثی چون شهادت حافظ و مدایح و تاریخ‌گذاری غزلیات را در برمی‌گیرد. از جمله، اینکه محمد گلندام در مقدمه دیوان حافظ از تعبیر شهید برای او استفاده کرده است. بعدها هم افرادی مثل احمد شاملو افسانه‌پردازی‌هایی کرده و حافظ را مبارز و در نهایت شهید دانسته‌اند. البته این نظر رد شده است. نخستین‌بار شفیعی‌کدکنی اشاره کرد که شهید در اینجا به معنای حاضر و آگاه و شاهد است. عمادی حائری نیز در مقاله‌ای بر این امر تأکید کرده است. معروف‌ترین آثار با رویکرد هنری دربارهٔ شعر حافظ «حافظ و موسیقی» حسینعلی ملاح است که مطالب موسیقیایی شعر حافظ را در کتابی مفصل نوشته است. از اینجاست که برخی حافظ را موسیقی‌دان هم دانسته‌اند. از طرف دیگر، علی موسوی گرمارودی هم در مقاله‌ای مطالب مربوط به خوشنویسی از میان شعرهای حافظ جمع‌آوری کرده است.

این پژوهشگر در ادامه دربارهٔ رویکرد دینی و عرفانی در شعر حافظ توضیح داد: رویکرد دینی در اینجا غیر از رویکرد مذهبی است. در اینجا کسانی در پی احادیث و ابیاتی که در آنها تلمیحی یا حدیثی یا آیه‌ای از قرآن هست به سراغ حافظ رفته‌اند و با توجه به غزلیات حافظ را متدین و مسلمان واقعی دانسته‌اند. در این بین کسی مانند احسان طبری حافظ را تماماً ملحد دانسته است؛ هرچند بعد از انقلاب نظرش عوض شد. درباره اثرپذیری از قرآن و حدیث و برداشت‌های صریح حافظ از قرآن بسیار نوشته‌اند. از سوی دیگر، برخی از کیش مهر در شعر نوشته‌اند و برخی با توجه به مطالبی از آیین ایران باستان به زرتشتی بودن حافظ ظن برده‌اند. همچنین، در این رویکرد، بحث تخلص حافظ نیز مطرح است. در رویکرد کلامی به شخصیت و شعر حافظ نیز بر این باور بوده‌اند که حافظ جبرگرا بوده  و برخی این امر را رد کرده‌اند. همین‌طور با توجه به ابیاتی حافظ را شیعه دانسته‌اند، اما برخی استادان این را هم رد کرده‌اند.

از ابتدای سال ۱۳۰۰ تا کنون بسیاری حافظ را عارف دانسته‌اند، هر چند عبدالرحمن جامی گفته است که معلوم نیست دست ارادت به پیر خانقاهی داده باشد. در این رویکرد توجه به مضامین عرفانی بررسی شده است. در این رویکرد بحث ملامتی، اویسی یا قلندری بودن حافظ؛ بحث مقایسهٔ حافظ با عارفان دیگر از جمله ابن‌فارض، ابن‌عربی، شاه نعمت‌الله ولی، روزبهان بقلی، «مرصاد العباد» نجم‌الدین رازی، «کشف‌الاسرار» رشیدالدین میبدی، «سوانح العشاق» احمد غزالی؛ وجه معنایی لقب لسان الغیب و ترجمان الاسرار مطرح بوده است.

 برخی از نویسندگان و حافظ‌پژوهان در صد سال اخیر حافظ را صرفاً شاعری دانسته‌اند که در شیراز عاشق محبوبی واقعی بوده است، نه اینکه پشت این حرف‌های عاشقانه عشقی الهی نهفته باشد. معروف‌ترین و اولین فردی که این مسئله را پیش کشید، ذبیح بهروز بود که نظراتش میان شاگردانش، اکبر آزاد و علی حصوری، گسترش یافت. جمال‌زاده نیز جاهایی اشاره کرده است که در بسیاری از ابیات حافظ شراب همان شراب است و نه شراب عرفانی. محمود درگاهی و هما ناطق نیز در این خصوص با جمال‌زاده هم‌نظرند.

وی بحثش را چنین ادامه داد: از ابتدای قرن ۱۳۰۰ تا کنون کسانی چون صادق هدایت، احسان طبری، محمدعلی معیری، احمد شاملو، محمد عاصمی، علی دشتی، حافظ را خیامی می‌دانند و معتقدند که حافظ پیرو خیام بوده است. آنها بر این باورند که هم اشعار حافظ شکل و ظاهر خیامی دارد هم حافظ روشنفکری ملحد بوده است. اینان همگی رویکردی خیامی ـ الحادی داشته‌اند. مخالفت با حافظ نیز رویکرد مهمی است که نخستین بار در قالب مقاله‌ای جمع‌وجور دکتر اکبر ثبوت در دانشنامهٔ جهان اسلام نوشته شد. محمدکاظم هزار جریبی، احمد کسروی، سیدابوالفضل برقعی‌قمی، محمدجواد خراسانی، اقبال لاهوری، نیما یوشیج در جاهایی از حافظ انتقاد کرده‌اند و با او مخالفت کرده‌اند.

او در نهایت، درباره رویکرد علمی اظهار داشت: در رویکرد علمی، هر کسی با توجه به تخصص خودش به سراغ دیوان رفته و واژگان تخصص خودش را درآورده است. سرافراز قزوینی کتابی دربارهٔ مطالب نجومی دیوان حافظ نوشته و حتی حافظ را منجم دانسته است.

معینی در ادامه دربارهٔ رویکردهای نو در حافظ‌پژوهی تصریح کرد: در دههٔ اخیر رویکردهای تازه‌ای به میدان حافظ‌پژوهی وارد شده‌اند که برخی از آنها عبارت‌اند از رویکرد فلسفی، رویکرد اجتماعی، رویکرد روان‌شناختی، رویکرد جامعه‌شناختی، رویکرد انسان‌شناختی، رویکرد نشانه‌شناختی، رویکرد ساختارشکنی، رویکرد اسطوره‌شناختی، رویکرد هرمنوتیکی، رویکرد زبان‌شناسی، رویکرد بینامتنی و رویکرد منطق مکالمه.

بسیاری از حافظ‌پژوهان در صد سال اخیر حافظ را فیلسوف می‌دانستند و می‌گفتند حافظ فلسفهٔ خاصی داشته است. نخستین بار شبلی نعمانی حافظ را فیلسوف خوانده است و ادوارد براون به این اظهارنظر توجه کرده است. محمود هومن، در کتاب «حافظ مفصل»، مصطفی رحیمی در کتاب «حافظ اندیشه»، محمدجواد فرزان در کتابی سه جلدی، اسماعیل خویی، اقبال آشتیانی و قاسم غنی حافظ را صاحب فلسفه دانسته‌اند. خدیجه حاجیان نیز درباره موضوعات فلسفی در دیوان حافظ بحث کرده و حافظ را واجد یک فلسفه دانسته است.

او در خصوص رویکرد اجتماعی گفت: رویکرد اجتماعی دو وجه دارد: یکی تأثیر باورها و رسوم اجتماعی بر شعر حافظ و دیگری، تأثیر حافظ بر مردم. اولی به آنچه از آداب و رسوم اجتماعی در شیراز در ذهن حافظ بوده است و در شعرش نمود یافته است، توجه دارد. همچنین، تأثیر باورهای مردم بر شعر حافظ و تأثیر حافظ بر باورهای مردم و اجتماع را بررسی می‌کند. از مهم‌ترین مباحث در بخش دوم، بحث فال حافظ است. فال حافظ یک بحث اجتماعی است که امروزه در بین بیشتر ایرانیان تأثیر را دارد. فال حافظ از شب‌های یلدا و نوروز تا کوچه و  بازار رایج است. این مسئله هم موافقان و مخالفانی دارد. از مهم‌ترین مخالفان فال حافظ عبدالکریم سروش است.

محسن معینی در پایان سخنان خود را چنین جمع‌بندی کرد: به نظر می‌رسد هرکسی از ظن خود سراغ شعر حافظ رفته است. نظر برخی افراد ممکن است در جامعه کمتر پذیرفته شده باشد، چراکه کلیت «دیوان حافظ» را در نظر نداشته‌اند و بیتی از دیوان را گرفته‌اند و با تکیه بر آن نتیجه‌گیری کرده‌اند. بنابراین، باید بیشتر نظر کسانی را در نظر گرفت که کلیت شعر حافظ را در نظر داشته‌اند و تحلیل کرده‌اند، نه بیتی از دیوان را.  برای نمونه، عبدالکریم سروش معتقد است که شعر «آدمی در عالم خاکی نمی‌آید به دست/ عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی» الحادی‌ترین شعر حافظ است، اما نگفته حافظ ملحد است. اما برخی با توجه به این بیت حافظ «پیر ما گفت خطا بر قلم صُنع نرفت» که به نظام احسن الهی اشاره دارد و «حکیم کار عبث نمی‌کند و خطا نمی‌کند» گفته‌اند که معلوم می‌شود که حافظ چندان متدین نبوده و حرف‌هایی زده است که با حرف‌های متدینان و جامعهٔ اسلامی مخالف بوده‌است. بنابراین، با پیش‌فرض و ظن خود نباید دیوان حافظ را تحلیل کرد. باید تمام دیوان حافظ را در نظر داشت و به این نظر آخر باید رسید که بالاخره حافظ انسان بوده‌است و انسان در زندگی خودش ممکن است گاهی اوقات گناه هم کرده باشد. حافظ انسان بوده‌است گاهی اوقات ممکن است در ابیاتی چموشی کرده باشد و نظری خارج از عرف جامعهٔ اسلامی هم مطرح کرده باشد. بر فرض اگر بخواهیم خیلی پیش برویم، تا اینجا پیش می‌رویم، اما نمی‌توانیم به خاطر یک بیت یا تک غزل بگوییم حافظ مسلمان یا متدین نبوده است.

منبع: پایگاه اطلاع‌رسانی مؤسسۀ فرهنگی شهر کتاب

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612