کد خبر:24834
پ
احمد کتابی ۲

نگاه مولانا به مقولۀ مشورت

میراث مکتوب- عقل با عقلِ دگر دو تا شود / نور افزون گشت و ره پیدا شود (مثنوی معنوی،۱ دفتر دوم:۲۶) مشورت‌گرایی و رایزنی نشانۀ بارز سعۀ ‌صدر و اجتناب از استبداد به رأی و حاکی از قائل شدن احترام به آرا و اعتقادات دیگران است و بنابراین، با تساهل و مدارا ارتباط ویژه و […]

میراث مکتوب- عقل با عقلِ دگر دو تا شود / نور افزون گشت و ره پیدا شود (مثنوی معنوی،۱ دفتر دوم:۲۶)

مشورت‌گرایی و رایزنی نشانۀ بارز سعۀ ‌صدر و اجتناب از استبداد به رأی و حاکی از قائل شدن احترام به آرا و اعتقادات دیگران است و بنابراین، با تساهل و مدارا ارتباط ویژه و تنگاتنگی دارد. این مقوله در اسلام مورد توجه و توصیۀ مؤکد قرار گرفته، تا آنجا که سوره‌ای بدین نام داریم (سوره الشوری) و حداقل دو آیه از آیات قرآن کریم بدان اختصاص یافته است. نخستین آنها، آیه ۱۵۹ از سوره آل‌عمران است که در آن به پیامبر(ص) امر شده است با امتش رایزنی کند: «به [برکت‌] رحمت الهى، با آنان نرمخو [و پرمهر] شدى، و اگر تندخو و سخت‌دل بودى، قطعاً از پیرامونت پراکنده مى‌شدند. پس، از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه، و شاورهم فی الامر، فاذا عزَمت فتوکل عَلی ‌الله، انّ ‌الله یُحب المتوکلین: در کار[ها] با آنان مشورت کن، و چون تصمیم گرفتى، بر خدا توکل کن؛ زیرا خداوند توکل‌کنندگان را دوست مى‌دارد.» و دو دیگر آیه ۳۸ سوره شوری است که در آن، به امت پیامبر توصیه شده است در امور جاری با یکدیگر مشورت کنند: «و امرهم شوری بینهم: کار آنان در میانشان، [به صورت] مشورت است».

در آثار مولانا نیز به‌کرّات بر ضرورت مشورت با صالحان و عاقلان در امور و شئون مختلف، تصریح و تأکید شده است. نظر به اهمیت این موضوع، شاهد مثال‌های مربوط به آن، ذیل عنوان‌هایی جداگانه عرضه می‌شود:

۱ـ فلسفه و علت وجودی مشورت

۱ـ۱ـ انضمام عقلها و تدبیرها موجب تقویت اندیشه و اتقان تصمیمات می‌شود:

مشورت ادراک و هشیاری دهد
عقلها مر عقل را یاری دهد
مثنوی، دفتر اول: ۱۰۵۰
عقل قوّت گیرد از عقلِ دگر
نیشکر کامل شود از نیشکر۲
دفتر دوم: ۲۲۸۳

در جایی دیگر، خرَدها را به چراغ‌هایی تشبیه می‌کند که چون کنار هم قرار گیرند، بالطبع بر روشنایی می‌افزایند:
این خردها چون مصابیح انور است
بیست مصباح از یکی روشن‌تر است
بو که۳ مصباحی فتد اندر میان
مشتعل گشته ز نورِ آسمان
دفتر ششم: ۲۶۴۳ـ۲۶۴۴

شایان توجه است که از نظر مولانا، مشورت در صورتی ثمربخش است که بین عاقلان صورت گیرد، والا انضمام نفسها به یکدیگر، ممکن است به نتیجۀ معکوس منجر شود و حتی عقلهای فردی و جزوی را هم عاطل و باطل کند:
زآنکه با عقلی چو عقلی جفت شد
مانعِ بدفعلی و بدگُفت شد
نفس با نفس دگر چون یار شد
عقلِ جزوی عاطل و بیکار شد
دفتر دوم: ۲۰ـ۲۱

۱ـ۲ـ رایزنی، وقوع خطا و اشتباه را منتفی می‌کند و یا به حداقل می‌رساند:

مشورت در کارها واجب شود
تا پشیمانی در آخِر کم بُوَد
دفتر دوم: ۲۲۷۲
ورچه عقلت هست، با عقلِ دگر
یار باش و مشورت کُن ای پَدَر!
با دو عقل از بس بلاها وارهی
پایِ خود بر اوج گردون‌ها نِهی
دفتر چهارم: ۱۲۶۴ـ۱۲۶۵
«امرهم شوری» برای این بوَد
کز تشاوُر،۴ سهو و کژ کمتر شود
دفتر ششم: ۲۶۴۲

۲ـ‌ چگونگی انتخاب مشاور

۲ـ۱ـ ضرورت شور با صالحان و امنا

پیامبر(ص) فرمود: «ما مِن رَجُل یُشاوِرُ أحَداً الاّ هُدِیَ الى الرُّشد:۵ هیچ انسانی نیست که با دیگرى رایزنی کند، مگر آنکه به راه درست راهنمایی می‌شود» و فرمود: «لا نَدِمَ مَنِ استَشار:۶ کسى که مشورت کرد، پشیمان نشد». البته فرمود: رایزن نیز باید امین باشد: «المُستَشار مؤتَمن».۷
گفت پیغامبر: بکن ای رای‌زن
مشورت، کالمُستشارُ مؤتَمَن
دفتر اول: ۱۰۵۱
گفت امّت: «مشورت با کی کنیم؟»
انبیا گفتند: «با عقل اَمیم»۸
دفتر دوم: ۲۲۷۵
مشورت را زنده‌ای باید نکو
که تو را زنده کنَد، آن زنده کو؟
دفتر چهارم: ۲۲۱۰
مشورت کن با گروه صالحان
بر پیمبر، «امر شاور هُم» بدان
دفتر ششم: ۲۶۴۱

۲ـ۲ـ مشورت، حتی با دشمن عاقل، به مصلحت است:

«قصۀ آن که کسی به کسی مشورت می‌کرد، گفتش: مشورت با دیگری کن که من عدوی۹ توام». مولانا ضمن حکایتی در مثنوی، رایزنی با دشمنی را که از خرد بهره‌مند باشد، مقرون به صواب می‌بیند. به موجب این داستان، شخصی از حضرت علی(ع) در مورد امری مصلحت‌جویی می‌کند. حضرت به استناد اینکه بین او و مشورت‌کننده دشمنی وجود دارد، این مشورت را دور از مصلحت تلقی می‌کند. مشورت‌کننده در پاسخ می‌گوید: درست است که شما با من عداوت دارید؛ ولی دانایی و خردمندی شما مانع از آن است که نسبت به من نظر ناصوابی ابراز دارید:
مشورت می‌کرد شخصی با کسی
کز تردد۱۰ وارَهد وز محبسی۱۱
گفت: ای خوش‌نام، غیر من بجو
ماجرای مشورت با او بگو
من عدوّم مر تو را، با من مپیچ۱۲
نبود از رأی عدو پیروز، هیچ
رو کسی جو که تو را او هست دوست
دوست بهرِ دوست لاشک خیرجوست
… چون که کردی دشمنی، پرهیز کن
مشورت با یارِ مهرانگیز کن
گفت: می‌دانم تو را ای بوالحسن۱۳
که تویی دیرینه دشمن‌دارِ من
لیک مردِ عاقلی و معنوی
عقل تو نگذاردت که کژ روی
طبع خواهد تا کشد از خصم، کین
عقل بر نفس است بندِ آهنین
آید و منعش کند، واداردش
عقل چون شحنه‌ست در نیک و بدش
عقلِ ایمانی چو شحنه‌ی عادل است
پاسبان و حاکمِ شهرِ دل است
دفتر چهارم: ۱۹۷۰ـ۱۹۸۷

در اینجا بایسته است به مواردی از سخنان حضرت علی(ع) درباره رایزنی و فوایدش توجه کنیم:

«حقٌ عَلى العاقلِ أن یُضیفَ إلى رأیه رَأیَ العُقلاء، و یَضُمَّ إلى علمه علومَ الحُکماء: بر خردمند است که رأى خردمندان را به نظر خود بیفزاید و دانش حکیمان را به دانش خود اضافه کند.»

«مَن شاوَرَ ذَوِی‌العقولِ استَضاءَ بأنوارِ العقول: هر که با خردمندان رایزنی کند، از پرتو خردها روشنایى می‌گیرد.»

«اذا أنکَرتَ مِن عقلکَ شیئاً فاقتَدِ برَأی عاقل یُزیلُ ما أنکَرتَه: هر گاه با فکر خود به جایى نرسیدى، از اندیشۀ خردمندى که مشکلت را حل می‌کند، پیروى کن.»

«لا یَستَغنی العاقلُ عن المشاوَره: خردمند از مشورت کردن بى‌نیاز نیست.»

«مَنِ استَبَدَّ برَأیه هَلَک، و مَن شاوَرَ الرّجالَ شارَکَها فی عقولها: کسى که خودرأى باشد، نابود می‌شود و آن کس که با انسان‌های بزرگ مشورت کند، در عقل آنها شریک می‌شود.»

«الاستِشاره عَینُ الهدایه، و قد خاطَرَ مَن استَغنى برأیه: مشورت کردن، دیده راهیابى است و کسى که به نظر خودش بسنده کند، خود را به خطر افکنده است.»

«المشورَه تَجلِبُ لک صوابَ غَیرک: مشورت کردن، اندیشه‌هاى درست دیگران را براى تو به دست می‌آورد.»

«المُستَشِیرُ مُتَحَصِّنٌ منَ السّقط: کسى که مشورت کند، از لغزیدن در خطاها مصون می‌ماند.»

«المُستَشِیرُ عَلى طَرَف النَّجاح: مشورت‌کننده در آستانۀ موفقیت است.»

«لا ظَهِیرَ کالمُشاوَرَه: هیچ پشتیبانى همچون مشورت کردن نیست.»

«شاوِر قَبلَ أن تَعزِم، و فَکِّر قَبلَ أن تُقدِم:۱۴ پیش از آنکه تصمیم بگیرى، مشورت کن و پیش از آنکه عمل کنى، بیندیش.»

۲ـ۳ـ لزوم دوری‌گزینی از رایزنی با سست‌اندیشان سست‌عنصر

مولانا ضمن «قصۀ آن آبگیر و صیادان و آن سه ماهی: یکی عاقل و یکی نیم‌عاقل و آن دگر مغرور و ابله…»، از قول ماهی عاقل می‌گوید:
گفت: با اینها ندارم مشورت
که یقین سُستم کند از مقدَرَت۱۵
مهرِ زاد و بود بر جانشان تَنَد
کاهلی و جهلشان بر من زَنَد
مشورت را زنده‌ای باید نکو
که تو را زنده کند، وآن زنده کو؟

۲ـ۴ـ اجتناب از مشورت با نفس امّاره

نفس امّاره بالطبع فریبکار و توجیه‌گر است؛ از این‌رو هیچ‌گاه نباید با او به مشورت پرداخت. اگر هم احیاناً با وی مشورت کردی، باید برخلاف نظر و توصیه او عمل کرد:
مشورت با نفس خود گر می‌کنی
هر چه گوید، کن خلاف آن دَنی۱۶
گر نماز و روزه می‌فرمایدت
نفس مکّار است، مکری زایدت
مشورت با نفسِ خویش اندر فعال
هر چه گوید، عکسِ آن باشد کمال
دفتر دوم: ۲۲۷۹ـ۲۲۸۱

پی‌نوشت‌ها:

۱ـ مثنوی معنوی، به تصحیح استاد محمدعلی موحد، انتشارات هرمس و فرهنگستان زبان و ادب فارسی.
۲ـ در نسخۀ مثنوی مصحح مرحوم محمد رمضانی، این مصرع به گونه‌ای دیگر ضبط شده است: «پیشه گر کامل شود از پیشه‌گر» ولی ضبط «نی شکر کامل شود از نیشکر» در نسخه‌های مصحح استاد موحد و نیکلسون مناسب‌تر به نظر می‌رسد.
۳ـ مخففِ بوَد که، به معنای باشد که…
۴ـ‌ مشورت، رایزنی
۵ـ مجمع‌البیان، ج۹، ص۵۱
۶ـ الأمالی للطوسی، ص۱۳۶
۷ـ‌ الجامع‌الصغیر، ج ۲، ص۱۸۵
۸ـ پیشوا
۹ـ دشمن
۱۰ـ دودلی، تردید
۱۱ـ تنگنا، بن‌بست
۱۲ـ‌ مشورت مکن
۱۳ـ کُنیۀ حضرت علی(ع)
۱۴ـ به ترتیب: غرر الحکم، ۴۹۲۰؛ همان، ۸۶۳۴؛ همان، ۴۱۵۶؛ همان، ۱۰۶۹۳؛ نهج‌البلاغه، حکمت ۱۶۱؛ همان، حکمت ۲۱۱؛ غرر الحکم، ۱۵۰۹؛ همان، ۱۲۰۷؛ همان، ۱۲۱۷؛ نهج‌البلاغه، حکمت ۵۴، غرر الحکم، ۷۵۴
۱۵ـ توانایی
۱۶ـ پست.

احمد کتابی

منبع: روزنامه اطلاعات

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612