کد خبر:22741
پ
hazeran2084-javanan-b-1

نشست 84: دكتر سيد جمال موسوی: بازسازي كتابهاي مفقود، چيزي است در حدّ يك كار باستان شناسانه تاريخي

دكتر سيد جمال موسوي در هشتاد و چهارمين نشست مركز پژوهشي ميراث مكتوب، گفت: بازسازي يك اثري كه نسخه اي از آن در دست نيست، خيلي كار خطرناكي است و بازسازي كتابهاي مفقود در واقع چيزي است در حد يك كار باستان شناسانه تاريخي.

ميراث مكتوب- دكتر سيد جمال موسوي در هشتاد و چهارمين نشست مركز پژوهشي ميراث مكتوب، گفت: بازسازي يك اثري كه نسخه اي از آن در دست نيست، خيلي كار خطرناكي است و بازسازي كتابهاي مفقود در واقع چيزي است در حد يك كار باستان شناسانه تاريخي.
استاد دانشگاه تهران در اين نشست كه با عنوان «رونمايي از كتاب اخبار ولاة خراسان» تأليف ابوعلي حسين بن احمد(قرن سوم و چهارم هجري)كه روز چهارشنبه دوم آذر ماه در مجتمع باغ زيبا برگزار شد، افزود: الحق و الانصاف، دغدغه ها و تعصب آقاي دكتر كاظم بيكي را در امر پژوهش به عينه بارها ديده ام. گاهي در اين خصوص ممكن است بسيار هم برافروخته شوند، سر دانشجويان و حتي سر همكاران خود از جمله بنده داد بزنند، اما خيلي دغدغه و تعصب پژوهش دارند و كارهاي  ايشان همانطور كه آقاي بهراميان فرمودند، شاهدي بر اين مدعاست. در اين قضيه هيچ شكي نيست و اين اثر ايشان هم همين ادعا را ثابت مي كند. مخصوصاً مقدمه ايشان به رغم ملاحظاتي كه آقاي قنوات داشتند و نگفتند و ملاحظاتي كه من دارم و مي گويم، واقعاً ارزشمند است و من قبلاً به دكتر كاظم بيكي عرض كرده بودم كه بعد از ابن خلدون شما صاحب مقدمه ثاني هستيد كه يك الگو و روش است براي كساني كه مي خواهند در چنين وادي سرگرداني قدم بگذارند.

وي ادامه داد: بازسازي يك اثري كه نسخه اي از آن در دست نيست و به صورت روشمند بايد اين را عرضه كرد و در معرض ديد منتقدين قرار داد، خيلي كار خطرناك و هولناكي است. تقريباً اينجور كارها را مي شود تشبيه كرد به كارهاي يك باستان شناس كه چقدر دقيق و با احتياط، بخشي از يك فسيل يا استخوان را پيدا و مي خواهد بازسازي كند. بازسازي كتابهاي مفقود در واقع چيزي است در حد يك كار باستان شناسانه تاريخي، بنابراين بدون هيچگونه ترس و واهمه از كتاب ايشان تعريف مي كنم، البته نيازي به تعريف بنده و امثال بنده هم نيست، واقعاً اينجوري است، اما اين را عرض مي كنم از زماني كه آقاي دكتر شروع كردند به تأليف اين كتاب، اين افتخار را داشتم كه در جريان روند اين پژوهش باشم، به همين دليل بيشتر احساس مسئوليت مي كنم كه درباره اين كتاب در همين وقت محدود حرف بزنم. درباره مقدمه معروف جناب آقاي دكتر كه به لحاظ روشي قابل توجه و ارزشمند است، من به عنوان يك خواننده، حداقل قانع نشدم كه اين كتاب، يعني كتاب معروف و مشهور اخبار ولاة خراسان نوشته 2 يا 3 سلّامي باشد، يعني هنوز يافته هاي مرحوم قزويني يا ديگران را ترجيح مي دهم، دلايلي كه دكتر كاظم بيكي در رد نظر مشهور و نظر غالب آوردند، به نظر من هنوز جاي تأمل و بررسي دارد، البته جناب ايشان در پايان همين مقدمه اشارتي داشتند بر اين قضيه كه به عنوان يك فرض مطرح شده و گويا فرضي كه روي آن خيلي تاكيد شده و حتي در صفحه عنوان و جلد كتاب هم نام اين 3 سلّاميِ جديداً خلق شده، آمده؛ ابوعلي سلّامي، ابوالحسين سلّامي و ابوالعباس سلّامي، كساني كه در تكوين اين كتاب كه تا حالا مربوط به يكي از اين 3 بوده، دخيل بودند. مفروضي كه جناب آقاي دكتر در رد نظريه مشهور و غالب داشتند، به نظر من اقناع كننده نيست، از جمله، مرحوم قزويني در يكي از دلايل خود به يكي از مشايخ اشاره مي كند و تصور مي كنم اين شخص كه اسمش ابوالحسن علي بن احمد سلٰامي بوده، همين سلٰاميِ نويسندة اخبار ولاة است كه اين غلط است. اين يكي از دلايل آقاي دكتر بوده. اينكه استناد آقاي قزويني به اين شخص -كه درباره يكي از افرادي صحبت كرده كه اواسط نيمه قرن چهارم بوده-دليل متقني نمي شود كه ما سلٰامي را زنده در نيمه اول قرن چهارم ندانيم، همچنين آقاي الحديثي يكي از محققاني كه درباره تاريخ محلي خراسان كار كرده، باز هم اشتباه كرده و يك شخصي كه نسبت سلٰامي داشته و مربوط مي شود به اواخر قرن چهارم، اين دو كتاب را به او نسبت داده اند، اشتباه آقاي علامه قزويني، الحديثي و برخي از اشتباهات ديگر، دليل بر اين نمي شود كه سلامي مورد نظر ما در نيمه اول قرن چهارم زنده نبوده باشد و اين كتاب كه يافته هايش مربوط به اين دوره تاريخي مي باشد، مربوط به همان سلٰامي مورد نظر نباشد.

دكتر موسوي افزود: تاريخ وفاتي كه علي بن زيد بيهقي در كتاب خود ذكر مي كند و سلّامي را متوفي سال 300 هجري معرفي مي كند، اين يكي از دلايل آقاي دكتر است كه ما بيائيم و به يك سلّامي اي معتقد باشيم كه در سال 300 از دنيا رفته و با توجه به اينكه منقولات اخبار ولاة بعد از اين تاريخ است، بگوئيم، كسي ديگر هم بعد از سلّاميِ متوفي سال 300، كار او را ادامه داده. اگر سال وفاتي كه علي بن زيد بيهقي اشاره كرده، دليل ما باشد، نكات ديگري هم اين شخص گفته كه مي توانيم آن را دليل بگيريم. آقاي دكتر در مقدمه خود به چند نكته تاريخي هم به نقل از علي بن زيد در اين ارتباط اشاره مي كند، از جمله اينكه ايشان در دربار ابوعلي چغاني بوده، از جمله اينكه ايشان شاگرد صاحب كتاب المحاسن والمساوي بودند، از جمله اينكه ابوبكر خوارزمي نزد ايشان شاگردي كرده. ببينيد 3 دليل تاريخي هم در كتاب تاريخ بيهق آمده كه مي توان اينها را دليل گرفت، احتمال اينكه اين عبارات تحريف شده باشد، كمتر است تا عباراتي كه مربوط به سال وفات سلامي است.
نكته بعدي در واقع درباره سلامي سوم است، يكي دو تا از مستخرجه هاي اين كتاب، كساني كه نقل كردند از سلّامي، اشاره كردند كه از ابوالعباس سلامي نقل مي كنيم در منابع قديم ارجاعات چندان دقيق نبوده، كُنيه ها جابجا و اسم ها جابجا مي شده، اسم پدر و پسر جا بجا مي شده، بله به وجود شخصي بنام ابوعباس سلامي الحافظ نمي شود اتكا كرد، اما اگر يك نويسنده در قرن ششم و هفتم، -چند قرن يا 2 قرن بعد از سلامي- گاهي از حافظه استفاده مي كردند، گاهي از روي كتاب مي خواندند، بعد در كتابشان استفاده مي كردند. به جاي ابوعلي يا ابوالحسين و با توجه به وجود شخصي بنام ابوالعباس از ابوعلي سلامي يا ابوالحسين سلامي دارد نقل مي كند و از روي بي دقتي نام ابوالعباس را مي آورد. بنابراين اين اختلاف اسامي در نقل قول ها، باز نمي تواند دليل بر وجود چند سلامي باشد در تكريم و تاليف اين كتاب.
نكته بعدي كه جناب آقاي دكتر اشاره كردند، اين است كه در بخش هايي از منقولات كتاب اخبار ولاة آنجا كه مربوط مي شود به قرن سوم، اقتباس شده از ابوعلي يا ابوالحسين، گاهي در همين محدوده زماني مي بينيم كه باز كساني كه اقتباس كرده اند گاهي از ابوعلي سلامي و گاهي از ابوالحسين سلامي نام مي برند، باز اختلاف اين اسم ها نشان مي دهد كه ما نمي توانيم اينها را دليل متقن بگيريم بر اينكه اينها چند نفرند و باز مي توانيم ارجاع دهيم به بي دقتي كساني كه در گذشته بدين شكل مستندات خود را ذكر مي كردند.

استاد دانشگاه تهران همچنين گفت: يكي از دلايل ديگري كه آقاي دكتر كاظم بيكي آوردند، اسامي مختلفي بود كه درباره عنوان اين كتاب ذكر شده: اخبار ولاة، تاريخ خراسان، تاريخ اخبار ولاة كه آقاي دكتر در يك جا مشخصاً تاريخ اخبار ولاة را منسوب كردند به ابوالعباس سلامي كه اين كتاب تلخيص كرده و اين را هم مي دانيم كه در منابع، متون و متون كهن، مثل امروز نبوده كه كتاب چاپ شود و يك اسم هميشه و همه جا مطرح باشد و ارجاع داده شود و در فهرست منابع و مآخذ هم به همان شكل- هر چند اين روزها هم گاهي اشتباه مي شود- بيايد. گاهي هم به همين شكل بيان مي كردند، خيلي خلاصه. به همين دليل تاريخ ولاة خراسان، تاريخ خراسان، ولاة خراسان، اخبار خراسان و شكل هاي ديگر و اين اسامي مختلف، دور از احتياط علمي است كه بخواهيم بگوئيم مثلاً عنواني كه مربوط مي شود به ابوالعباس سلامي، عنواني است كه برخي از اقتباس كننده ها، اسم آن را گذاشته اند تاريخ اخبار خراسان. اگر اشتباه نكنم دلايلي كه آقاي دكتر براي اينكه آن فرض را ثابت كنند كه اين كتاب اثر 3 سلامي است، اينهاست و براساس اين دلايل و از خاكستر سلامي مؤلف كتاب، ظاهراً ققنوس وار 3 سلامي ديگر برخاست كه البته عرض كردم كه اين فرد همچنان مطرح است و مي توان پيرامون آن صحبت كرد، دنبال آن را گرفت- حداقل با همان اشاره اي كه آقاي دكتر كردند- خيلي در تاريخ بايد احتياط كرد. واقعاً ما با اسناد و مداركي روبرو هستيم كه در دسترس ما نيستند، مخصوصاً به اين شكل كه بخواهيم بازسازي كنيم به يك روش باستان شناسانه، خيلي بايد احتياط را رعايت كرد. و فقط در حد يك فرضيه مطرح مي شد، در صورتي كه در لابه لاي نوشته هاي دكتر كاظم بيكي، علي رغم اينكه در يك جا گفته اند اين در حد يك فرض است، براي ايشان ظاهراً مسلم است كه اين اتقان را به نحوي به خواننده القا مي كنند كه اين كتاب نوشته 3 سلامي است.
 در باب آن بخش بازسازي شده كه متشكل از 94 مستخرجه است، چند نكته عرض مي كنم:
    يكي به لحاظ ساختار است كه شيوه نامه را آقاي دكتر در همين مقدمه در بخش سوم اشاره فرمودند، ولي متأسفانه در برخي از جاها به اين شيوه نامه وفادار نمانده اند. خب اصل بر اين بوده- همانطور كه در شيوه نامه هم ذكر شده- آنجا هايي كه به عنوان مستخرجه ذكر مي شود، حداقل به نام تاريخ خراسان، تاريخ ولاة خراسان، سلامي مستند شده باشد. من مجدداً در اين روزهاي اخير اين نود و چند مستخرجه را مطالعه كردم و به نظرم رسيد كه سي و چند مستخرجه، به انواع مختلف جاي تأمل دارد. يكي، همين كه برخي از اين مستخرجه ها مستند به سلامي نيست، قرائني را اشاره فرمودند كه عرض كردم چون يك كار باستان شناسانه انجام مي دادند، نبايد به اين قرائن اتكا مي كردند و همانطور كه در شيوه نامه مرقوم فرمودند، بايد صرفاً مستخرجه ها و منقولاتي را مي آوردند كه صريح به سلامي ارجاع شده باشد، اين يكي از مواردي است كه در مستخرجه ها ديده مي شود.
   ديگر اينكه ايشان همانطور كه در شيوه نامه عنوان كرده اند، با استناد به يك نقل قول از ابن خلكان درباره اين كتاب، ساختار كتاب را حدس زدند، به اين صورت كه بايد هر يك ازولاة خراسان، سلامي به آنها بابي را اختصاص داده باشد و نيز از كتاب گرديزي؛ به نظر من اگر همان گفته ابن خلكان در سرتاسركتاب ملاك عمل واقع مي شد، بهتر بود به خاطر اينكه موضوع بحث، ولاة خراسان بود. در برخي از اين ابواب، مثلاً زياد بن ابيه، حجاج بن يوسف ثقفي، هر چند كه اينها حاكم كل بودند، حاكم عراق بودند، مي توانيم غير مستقيم، آنها را حاكم خراسان يا والي خراسان هم ذكر كنيم، ولي آنچه به ذهن من رسيد در مجموع اين مستخرجه ها، بعيد مي دانم كه مدخل اين افراد به عنوان يك باب در كتاب سلامي باز شده باشد. جا داشت كه اين توضيحات در ذيل واليان مي آمد و باب مستقل بنام واليان، كه ممكن بود از طرف حجاج يا زياد به خراسان اعزام شده باشند.

وي ادامه داد: آقاي دكتر كاظم بيكي در خصوص نحوه بازسازي، فرمودند كه همه واليان را براي اينكه راه براي تحقيق آيندگان باز باشد، آورده اند: «حتي اگر من در سلامي چيزي در اين منقولات پيدا نكنم، بابشان را باز مي كنم، ولي ستاره مي گذارم». يعني واليان ستاره دار، ولي در چند مورد در لابه لاي مستخرجات اين اثر من ديدم كه از برخي ولاة اطلاعات وجود دارد، ولي متأسفانه جزء ولاة ستاره دار در كتاب آقاي دكتر قرار گرفتند.
   نكته بعد اينكه، به هرحال اين كتاب همانطور كه از جلد آن پيداست و هر بيننده و علاقه مندي اين را نگاه كند، تصورش اين است كه اين كتاب بازسازي كامل شده، اميدوارم تاكيد شود كه اين كتاب بازسازي است. در اين بازسازي آقاي دكتر تلاش كرده اند هم ساختار آن را حفظ كنند و هم به محتواي كتاب سلامي نزديك كنند، هر چند كه مي دانيم كامل نيست، ممكن است بعداً اين يافته ها كامل تر شود. آقاي دكتر مطالبي كه در ذيل اين ولاة بوده، به مناسبت از گرديزي و به ويژه ابن اثير براي مقايسه آورده اند، كه  سليقه اي است و افراط شده در اين قضيه. مثلاً در ذيل يك والي 2 يا 3 خط منقولات داريم، درباره يك والي، 13 صفحه از گرديزي، و ابن اثير و گاهي ثعالبي به عنوان مقايسه مطلب مي آوريم كه به نظر من به اين حد لازم نبود و حتي در خود متن هم لازم نبود و دوست داشتيم كه اين بخش هم كه مربوط مي شود به بازسازي كتاب، خالص باشد و به اين مقايسه ها ارجاع داده مي شد، نه در خود متن بيايد كه از اين 143 صفحه كتاب بازسازي شده فعلي، شايد حداقل 2/1 ، شايد بيشتر مطالب مقايسه اي است، كه گفتم سليقه اي است و من شخصاً نمي پسندم. تعدادي از اين مستخرجه ها هم، با اينكه در گيومه قرار گرفته و منقول شده، من مطمئنم كه آن فرد گوينده از سلامي نقل نمي كند، حتي لازم هم نبود در داخل گيومه بيايد. در بخشي از اين مطالب، نويسنده دارد يك تاريخ را نقل مي كند بعد مي رسد به يك جايي، اختلافي را ظاهراً با مقايسه كتاب سلامي نقل مي كند كه در اختيار داشته، به نظر من، همان يك سطر آخر از سلامي است نه 10 سطر، يا يك يا دو صفحه كه نويسنده گفته است. فكر مي كنم آقاي دكتر بر قرائن اتكا كرده اند و همچنين برخي از مستخرجه ها مربوط به والي ذيربط نيست، آنجا كه بابي براي يك والي باز شده، فرض كنيم كه يك شهر را شرح مي دهد به لحاظ جغرافيايي و چيزهايي از اين قبيل و البته با شناختي كه از آقاي دكتر دارم، بعضي از اين چيزها را سهوالقلم مي دانم.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612