ميراث مكتوب- مرتضي كريمي نيا در هشتاد و دومين نشست مركز پژوهشي ميراث مكتوب گفت: ما بيشتر در غرب با يك نوع معرفت درجه دوم در زمينهي تفسير مواجهايم، يعني مطالعه بر روي متون تفسيري تا انجام خودِ تفسير.
وي در نشستي با عنوان «مطالعات تفسيري قرآن كريم در دوران جديد: جهان عرب و غرب»، كه روز شنبه 5 شهريور 1390 در مجتمع باغ زيبا تهران برگزار شد، افزود: در غرب، تفسير نگاري به شكل جهان اسلام نيست، چون موضوع تفسيرنگاري اساساً داعيه اي در غرب نداشته كه تشكلي بيابد. در غرب، كسي كه بخواهد تفسيري بنويسد يا كسي كه بخواهد از ابتدا تا انتهاي قرآن تفسير كاملي داشته باشد، نيست، چون كه مخاطبان اين نوشته ها، اساساً مسلمانها نبودهاند؛ مخاطبان اين نوشته ها، محققان دانشگاهي با پرسشها و دغدغههاي غربي بودهاند. در دوره هاي اوليه قرون وسطا هم كه بيشتر گرايش هاي شديد جدلي عليه اسلام در غرب وجود داشت، كسي بر قرآن تفسير كاملي ننوشته است؛ به استثناي دهههاي اخير، كه بعضي از مسيحيان عرب و مسلط به زبان هاي اروپايي چنين كرده اند. نمونهاش تفسير 12 جلدي عادل تئودور خوري است كه به آلماني انتشار يافته است. بنابراين ما بيشتر در غرب با يك نوع معرفت درجه دوم مواجه هستيم، يعني مطالعه بر روي متون تفسيري تا انجام خود تفسير. اين فرق تفسير پژوهي با تفسير نگاري است.
به گفته كريمي نيا، در اين مقام اصلاً در زمينه كلي مطالعات قرآني وارد نمي شويم، براي اين كه مطالعات قرآني در غرب خيلي گسترده تر است. فقط راجع به موضوع تفسير، پديد آمدن تفسير، سير تطور و تحول تفسير، انواع تفسير، دواعي تفسير، اين موضوعات را بررسي مي كنند. يعني يك غربي نگاه مي كند كه يك تفسير چرا پديد آمده است؟ تحت چه عواملي ؟ چرا كتاب قرآن بايد برايش تفسير پيدا شود؟ چرا مسلمانها تا دو سه قرن نخست صرفا به خواندن قرآن بسنده نكرده اند و اين امر چه طور پيدا شده؟ يعني چه عواملي باعث پيدايش آن شده است؟ آيا همين جوري مثلاً فلان مفسر به سوي تفسير مي رفته يا مثلاً ابن عباس و مجاهد و مقاتل و … كارهاي خود را انجام داده و در كنار كار روزانه، كار تفسير را انجام مي داده اند؟ صرفاً يك اقدام حرفه اي؟ اين طور كه امروز مفسران حرفه اي داريم، آيا اين چنين بوده؟ تفسير پديدآمدنش عوامل ديگري نداشته است؟ اين موضوعات سؤالات اصلي بوده كه دغدغه محققان غربي بوده و آنها را بيشتر جذب مي كرده و در ميان ايشان، دو نوع واكنش يا پژوهش را براي پاسخ دادن به چنين پرسشي وجود داشته است. و البته يكي از آنها، خيلي خيلي شبيه آن تصويري است كه در كشورهاي اسلامي با آن روبرو هستيم.
وي ادامه داد: قديمي ترين مطالعات تفسيري، از حدوداً قرن هاي نوزدهم شروع شده و بعد ارتقا پيدا كرده است. نمونه خيلي خيلي معروف آن، همان كاري است كه به فارسي هم منتشر شده. از گلدزيهر و متن اصلي كه تقريباً صد سال پيش نوشته شده و در حد توان و وسع او بوده، يك متن بسيار ابتدايي به حساب مي آمد، اما براي ما مفيد است. به هر حال سنگ بناي اوليه بوده، براي اين كه مطالعات تفسيري، تاريخ تفسير با گرايش هاي مختلف آن را، به شيوه خيلي جدي شروع كنند. بعدها تك نگاري هايي در دانشگاه هاي غربي نوشته شده پيرامون اينكه مثلاً روايات تفسير طبري از كجا آمدهاند؟ چند نوع هستند؟ راوي ها كدام هستند؟ موضوعات چه بوده؟
وي معتقد است كه در غرب، بندرت تصحيح متون تفسيري مي بينيم و ادامه مي دهد: مثلاً گُلدفيلد در اسرائيل آمده تفسير مقاتل را بررسي و چاپ كرده كه فكر مي كنم هنوز در هيچكدام از كشورهاي اسلامي چاپ نشده است يا برخي نمونه هايي كه في المثل آقاي ميكلوش موراني دانشمند معروف آلماني كه مطالعاتي در زمينهي فقه مالكي در شمال آفريقا دارد، متن خيلي خيلي مهمي را منتشر كرده با عنوان تفسير عبدالله بن وهب. عبدالله بن وهب متوفي 197 است و شايد از قديمي ترين مجموعه هايي است كه قبل از طبري داريم، مجموعه هاي روايي تفسيري است. اين ها، تحقيقات در متون است. ما تصحيح و چاپ متون تفسيري را آنقدر زياد و برجسته نمي بينيم. يعني داعي محقق هاي غربي در درجه اول اين امر نبوده است. البته بايد يادآوري كنيم كه قديمترين و بهترين تصحيحات متون اسلامي در زمينهي تاريخ اسلام، شعر جاهلي، سيره نبوي، و مانند آن در غرب انجام يافته است. اما در زمينه تصحيح، آن چنان كار جدي و برجسته اي نيست كه آنها، نخستين بار نسخه اش را منتشر كرد ه باشند.
كريمي نيا افزود: يك نمونهي نادر ديگر درباب تصحيح متون تفسيري كتاب المباني است كه اگر چاپ نمي شد، بخش زيادي از پژوهشهاي تفسيري در كشورهاي اسلامي و غربي راجع به تفسير در ماوراءالنهر شكل نميگرفت. كتاب مباني را ارتور جفري همراه با كه همراه با مقدمه تفسير ابن عطيه چاپ كرده است در كتابي با عنوان مقدمتان في علوم القرآن.
از اين نمونهها كه بگذريم، بخش اصلي تفسير پژوهي در غرب متوجه دوران تكوين و كودكي تفسير در سه چهار قرن نخست است. در غرب پرسش جدي درباره تفسير قرآن بعد از دوران بلوغ و كمالش پرسيده نمي شود. مهم ترين بحث اصلي اين است كه چه عوامل و دواعي اجتماعي، مذهبي، سياسي، علمي، جدلي، و حتي شخصي در پديد آوردن بذرهاي نخستين روايات تفيري و تحولات بعدي آن به صورت انواع روشهاي مختلف تفسيري دخيل بوده است؟ چه دلايلي پيدا مي شد كه مفسران مسلمان در قرون دوم و سوم، تفسير فلان آيه اي را خيلي برجسته و چاق كنند تا جايي كه طبري مثلاً در تفسير خود، 10 صفحه به آن آيه اختصاص بدهد اما در جاي ديگر درباره يك آيه ديگر، چندان حرفي نزند؟ آيا اين طبيعي است؟ اين پرسشي بود كه گرد محققان غربي مي گشته، براي آنان طبيعي نبوده كه يك دفعه يك بخشي از آيات در تفاسير چاق شود و بخشي اصلاً به آن توجه نشود و يا اينكه نوعي از تفسير در يك دوره چنين رواج پيدا كند و يك نوع اصلاً و كلاً خاموش شود.