ميراث مكتوب- دكتر ناصر رهياب ازافغانستان در هفتادمين نشست مركز پژوهشي ميراث مكتوب گفت: وقتي برخي پيش بيني مي كنند كه در صد سال آينده فقط پنج زبان در سراسر جهان باقي مي ماند، اگر ما بخواهيم اين زبان شيرين فارسي دري بماند، بايد به جامعه زباني فكر كنيم.
معاون علمي دانشگاه هرات، در اين نشست كه با عنوان«چهره گشايي از نسخه برگردان دستنوشتي نويافته از تاريخ هرات» روز دوشنبه 14 بهمن 87 برگزار شد، افزود: من فكر مي كنم كتابي كه فرا روي من و شما هست و چهره نمايي مي كند، يكي از كتاب هاي بسيار ارجمند و عزيز است كه در زمينه هاي گوناگون مي توان از آن استفاده كرد. فكر مي كنم آنچه براي ما مهم است، جامعه زباني است. من همواره در نشست هايي كه با دانشمندان ايراني داشتم، گفته ام كه بايد ما به يك جامعه زباني فكر بكنيم، جامعه زباني كه همچنان از نظر سياسي از ديرباز ما را با هم پيوند مي داده است. ما بايد پروژه هاي مشترك براي بررسي اين زبان داشته باشيم تا اينكه اين زبان را غني بسازيم. در دوران معاصر كه فكر مي شود، زبان هايي كه نيرومند نباشند، آهسته، آهسته از ميان مي روند، وقتي برخي پيش بيني مي كنند كه در صد سال آينده فقط پنج زبان در سراسر جهان باقي مي ماند، اگر ما بخواهيم اين زبان شيرين فارسي دري بماند، بايد به جامعه زباني فكر بكنيم تا اين زبان ما، زبان علم باشد، زبان دانشگاه باشد، در غير اين صورت شايد از جمله اين پنج زبان، زبان ما نباشد و آن وقت روح من سخت آزرده خواهد شد.
دكتر رهياب ادامه داد: ببينيد اين كتابي كه من خواندم با يك تورع و تففري ديدم كه خب بسياري واژه هايي در آن هست كه همين امروز در هرات زنده است. مثلا من واژۀ كِرَك را ديدم. كِرَك به معناي باد يا نمي دانم در كجا، كجاهاي ايران هست يا نيست كه مَلوك سلجوق به هرات آمدند، كِرَكِ دوم در شوال سِنۀ تِسعَ وَ العَشرينِ الأربَعَ مَعَ. ما امروز در هرات هميشه مي گيم يَكَرَ، دُكَرَ، سه كَرَ، يكبار، دوبار، سه بار. با واژه هاي بسيار زياد ديگري كه از اين جهت براي ما بسيار درخور توجه است. من اميدوار هستم يك پروژۀ مشتركي در مورد اين كتاب و كتاب هاي ديگر كه مربوط ميشه به لحجۀ خراسان و هرات مشترك ما داشته باشيم تا كه از اين نگاه هم ما بتوانيم اين كتاب را به صورت خوب پژوهش كنيم . يكي از بخش هاي بسيار مهم ديگر كه در اين كتاب هست، مسألۀ نام هاي جغرافيايي است. من فكر مي كنم گاهي كساني كه متون انتقادي رو چاپ مي كنن در اين زمينه بسيار اشتباه مي كنن. يادم هست زماني كه جوان بودم، كتاب تاريخ بيهقي را بسيار دوست داشتم. در اون زمان ديدم كه اكثر تشريح كنندگان اين كتاب عظيم و بزرگ، بسياري از نام هاي جغرافيايي را غلط خواندند و جاهايي كه تثبيت كردند، نادرست است. مثلا وقتي استاد سنگليپيتي از خيسار دم مي زند، خيسار ولايت هور در آنجا مورد توجهش قرار مي گيره، در حالي كه وقتي ما سفر سلطان مسعود را در نظر مي گيريم، خيسار يك قريه اي هست در شهرك شافلار هرات به نام قيسارك. در دوران معاصر يك كتابي فكري و پژوهشي دربارۀ هرات بر اساس اين اسناد و اسناد ديگر نوشته كردند كه آن كتاب هم بسيار جالب است كه سلجوقي- كه خدايش بيامرزد- يكي از دانشمندان بسيار بزرگ و هرات شناسان بسيار قوي بودند و بخش عظيم تاريخ هرات شان يكبار چاپ شده و ديگر هم چاپ نشده كه من باز اميدوار هستم در اين نشستي كه شما دربارۀ هرات خواهيد داشت، در اين مورد هم هوشياري هايي انجام بشود.
وي در پايان سخنان خود گفت: اميدوارم در اين جلسه اي كه جناب آقاي ايراني گفتن در هرات برگزار بشه ، دانشمندان ما و هرات شناسان اونجايي و اينجايي با هم بنشينيد و مقالاتي داشته باشيم و ديدگاه هاي خود را رد و بدل بكنيم و شما ديداري از شهر هرات داشته باشيد. هرات شهر من است و من جزء مردمي هستم كه همۀ شماهارو دوست دارم. ما در كنار اين كه دوست داريم از افغانستان باشيم و به كشور خود و آزادي خود و به فرهنگ خود و به ملت خود افتخار مي كنيم، دوست داريم كه جزء اين جامعۀ زباني هم باشيم. يك بحث سياسي هم در آخر بگويم كه ما مردم افغانستان و همۀ جامعۀ زباني فارسي دري، مديون همۀ دانشمندان و همۀ كساني هستيم كه هم هزينه كردند و هم عمر خود را براي پرباري اين زبان و اين ادب خرج كردند و ما مديون همۀ شما هستيم . واقعيت اين است كه اگر اين همه كار، اين همه پژوهش، اين همه عشق، اين همه زحمت كشيدن، اين همه رنج بيشماري كه برديد، نمي بود، شايد من به اين شيريني نمي تونستم به زبان مادري ام فارسي دري سخن بگويم.