ميراث مكتوب- دكتر محسن جعفري مذهب در سي و هفتمين نشست مركز پژوهشي ميراث مكتوب، گفت: ترجمه كتاب مقدس براي مسلمان ها اهميت داشت، براي اينكه در تاريخ اسلام و به ويژه تاريخ انبياي پيش از پيامبر اسلام، از كتاب مقدس استفاده كنند.
وي در نشستي با عنوان«نقد و بررسي كتاب ترجمة اناجيل اربعه» كه روز دوشنبه 2 آذر 84 در اين مركز برگزار شد،افزود: كتاب مقدس به ويژه كتاب مقدس اديان ابراهيمي با اينكه هيچ وقت براي مسلمانها از نظر تقدس، شايد اهميت نداشته، اما به دلايلي مسلمانان مجبور بودند كه توجه بيشتري به آن داشته باشند. شايد در ابتدا به خاطر اينكه قرآن فرموده بود كه ما به پيامبران پيشين به ويژه حضرت داوود و حضرت عيسي، كتاب هايي نازل كرديم كه الان مجموعه آنها را ما به عنوان كتاب مقدس مي شناسيم. در مرحله دوم شايد به خاطر اينكه در قرآن گفته شده بود كه اين كتاب ها، اگر تمام حقيقت وحياني نيست، اما بخش بزرگي از آن هست و شايد بخش هايي از آن تحريف شده و مورد دستبرد قرار گرفته، ولي به هر صورت از احترام الهي برخوردار است. سومين چيزي كه شايد اين كتاب ها را براي مسلمانان مهم جلوه مي داد، بشارتي درآن بود كه مسلمان ها براي اثبات پيامبري و حقانيت دين اسلام و پيامبر اسلام، به آن نياز داشتند.
دكتر جعفري مذهب، ادامه داد: در مراحل بعدي، البته مسلمانان، نيازهاي ديگري هم به كتاب مقدس داشتند مثلاً براي شرح و تفصيل احكام قرآن و شرح و تفصيل داستان هاي قرآن كه ريشه بعضي از آنها در همان كتاب مقدس به ويژه در عهد عتيق، بود و در مرحله آخر، ترجمه كتاب مقدس براي مسلمان ها اهميت داشت، براي اينكه در تاريخ اسلام و به ويژه تاريخ انبياي پيش از پيامبر اسلام، از كتاب مقدس استفاده كنند و به همين دليل شايد ترجمه كتاب مقدس براي مسلمانان اهميت داشته، اما از طرفي در همين زماني كه پيامبر اسلام در شبه جزيره ظهور كرد، اقليت هاي ابراهيمي كه در آنجا بودند، ظاهراً ترجمه هاي خوبي به زبان عربي در اختيار داشتند كه شايد مسلمان ها از آنها استفاده مي كردند و ضرورتي نداشت كه كتاب مقدس را از زبان هاي اصلي خودش، به زبان عربي ترجمه كنند.
وي همچنين گفت: در سده اول اسلامي شايد ترجمه كتاب اسلامي زياد معنا پيدا نمي كرد، به خاطر اينكه ترجمه هاي خوبي ازعربي موجود بود و آن زمينه اسلامي در كشورهايي بود كه عمدتاً عربي بودند. بعدها با فتوحات مسلمين و با امپراتوري اسلامي كه از سويي در طرف هاي تركستان چين و از سوي ديگر تا حدود آفريقا و بعد در قسمت جنوبي اسپانيا، امپراتوري اسلامي گسترش پيدا كرد، باز هم ترجمه به زبان مسلمانان ضرورتي پيدا نمي كرد، ولي در بخش غربي امپراطوري اسلامي، يعني در آفريقا و جنوب اسپانيا و اندلس،مسيحيان اكثراً بومي بودند و طبيعي است كه يا مسلمان مي شدند و يا به زبان هاي خودشان، متوني از قديم داشتند كه مهمترين مسيحيان در آفريقا، قطبيان مصر و حبشي ها بودند كه زبان خودشان، قوميت خودشان و متون قديمي خودشان را داشتند، البته حبشي ها هيچ وقت جزو امپراطوري اسلامي نبودند، ولي در تماس روشني با امپراطوري اسلامي بودند و نيازي هم به ترجمه نداشتند. در بخش شرقي كه ايران بود و تا حدود حمله مغولان، اقليت مسيحياني كه ما در ايران داشتيم، باز هم اقليت هاي ملي قومي- زباني بودند. يعني زبان خودشان را داشتند، متون قديم خودشان را داشتند، يعني ارمني ها ، كلاني ها و گرجي ها كه تا قرون بعد هم نيازي احساس نمي شد، براي اينكه مسيحيان بومي، كم داشتند. در منطقه عربي هم كه منطقه ميانه اسلام بود، شايد احساس كمتري مي شد، به اين دليل كه اكثريت مسيحيان شرق مديترانه يعني در سرزمين هايي كه بعضاً عربي بودند، دو زبانه بودند. يعني هم زبان قومي خودشان را داشتند و هم زبان عربي را، لذا متون عربي اگر ترجمه مي شد، براي آنها زبان خودشان هم بود و دو زبانه استفاده مي كردند.
وي افزود: درباره ترجمه كتاب مقدس به زبان هاي اسلامي به ويژه زبان هايي كه در ايران رايج بود، از زبان سغدي، ختني، پهلوي، ظاهراً اگر متوني نباشد، اشاراتي هست كه ترجمه هايي حداقل به سغدي و پهلوي داشت. پس از اسلام هم شايد ترجمه هايي كه به زبان فارسي مي شد براي رفع نيازها بود، يعني براي اينكه اثبات كنيم بشارت را در كتاب مقدس و براي تفسير قرآن و براي تفسير رواياتي كه بعداً به صورت تاريخ براي شرح و بسطش مي خواستيم استفاده بكنيم، هيچ نيازي به ترجمه تمام كتاب مقدس نبود، فقط آن بخش هايي كه به ما كمك مي كرد و ما در تفسيرمان يا در تاريخ نويسي مان از آن استفاده مي كرديم درحد مقايسه، كفايت مي كرد، لذا فكر مي كنم هنوز ضرورتي احساس نمي شود كه يك ترجمه كامل و تصحيح منق�’حي يا ترجمه منق�’حي از يك متن واسطه يا اصلي، يعني يا از كلداني و عبراني و يوناني يا از زبان هاي واسطي مثل عربي يا از زبان هاي ديگر به زبان فارسي انجام شود. شايد از دوره مغولان، اين اهميت پيدا كرد، به دليل اينكه دسته اي از مغولان، مسيحي بودند. ازسويي خلافت از بين رفته بود و زبان عربي افتي كرده بود، شايد به خاطر اين، اولين باري كه يك ترجمه كامل از بخشي از كتاب مقدس يا همون ديرة السنا مي بينيم، در دوره مغولان است و پس ازآن، كم، كم ترجمه هاي جديدي باز هم توسط همان اقليت ها، انجام شد. شايد اوج ترجمه هاي فارسي كتاب مقدس، زماني شروع شد كه اروپايي ها دوباره به شرق آمدند و اين دفعه با اكتشافات جديد جغرافيايي، به ويژه كاتوليك هايي آمدند كه بسيار آدم هاي متعصبي در دين بودند. آنهايي كه به عنوان مسيونر مي آمدند و قصد ارايه پيام مسيح و گسترش آخرين وصيت او را در تمام جهان داشتند، به ويژه در قسمت هاي جنوبي ايران.
دكتر جعفري مذهب در ادامه گفت: از آنجا در داخل ايران و شبه قاره، ترجمه هايي شروع شد و بعضي از اين ترجمه ها براي كساني بود كه مثلاً در شبه قاره بودند و شايد ترجمه هاي فارسي در شبه قاره، بيشتر رواج پيدا كرد، چون در آنجا زبان عربي رواجي نداشت و مردم زبان فارسي را و ترجمه هاي كتاب مقدس به زبان فارسي را بهتر متوجه مي شدند. دوره صفويه، اوج ترجمه هايي است كه در ايران مي شد، بعضي هاش توسط همان متعصبان، يعني آنهايي كه براي پيشرفت دين خودشون و تعصب ديني خودشان، كتاب مقدس را ترجمه مي كردند، بعضي ها توسط كساني كه دين شان را عوض كرده بودند، مثل جديد الاسلام ها . به هر صورت در اوج ترجمه هاي كتاب مقدس دوره صفويه، افراد زيادي از آن دو گروهي كه گفتم متوني را ترجمه كردند كه يكي از آنها مترجم كتاب ترجمة اناجيل اربعه است.