ميراث مكتوب : يازدهمين نشست از سلسله نشستهاي ميراث مكتوب با موضوع نقد و بررسي كتاب جامع العلوم ستيني به تأليف فخرالدين رازي و به تصحيح آقاي آل داوود در تاريخ 28 ارديبهشت 83 برگزار شد.
جامعالعلوم نخستين دانشنامة منظم و مدون به زبان فارسي است كه در آن فخررازي، معارف رايج عصر خود را در 60 باب به روشي درست معرفي كرده است. اين اثر نخست در سال 1323 به اهتمام ملكالكتاب در بمبئي در 224 صفحه به چاپ رسيد. سپس همان چاب به انضمام مقدمه و تعليقات در 279 صفحه در تهران به كوشش محمدحسين تسبيحي تجديد چاپ شد. نخستين چاپ انتقادي اين اثر كه بر اساس 4 نسخه توسط آقاي آلداود تحقيق و منتشر شده، موضوع نقد و بررسي اين جلسه بود.
دكتر سجادي در بخشي از اين نشست ،كفت: از آقاي آل داوود تشكر ميكنم. ايشان كار بزرگي انجام دادند,حداقل به تعبير آقاي دكتر پورجوادي اين است كه ديگر با آن نسخة كج و معوج,بدخواناي بدخط سنگي روبرو نيستيم. اين همه نقد و نظر هم كه شده،به اعتبار اين است كه اين كتاب چاپ شده و انتقاد صرفاً براي ارتقاء علمي است.
دكتر انوار هم تاكيد كرد:هر چند كه شما براي كتاب زحمت كشيديد، ولي بنده با اصل قضيه و به قول منطقيان با كليت كبري مخالف هستم. كتابي را كه دست مردم ميآيد، وابسته به يك نسخه نكنيد، چرا كه مردم بايد اثر علمي را بخوانند ،حال چه با يك نسخه بخواند و چه نخواند و حال اگر ما نسخهاي را تصحيح كنيم ،ولي كار علمي تحويل مردم ندهيم به نظر من اين امر ناصحيحي است.
وي ادامه داد: در اينكه شما زحمت كشيدهايد، حرفي نيست، ولي امروزه باب شده كه در يك نسخه ،وقتي مطلب غلط است كروشهاي باز ميكنند و اصل مطلب را بيان ميكنند. از آنجا كه به آثار امام فخر علاقه زيادي دارم و به او اعتقاد دارم،كتاب ملخص منطق او را ترجمه كردهام و اينكه ملاصدرا به امام فخر ميگويد «امام المشككين»، به اين دليل است كه حرفهاي امام را نفهميده است، زيرا در منطق خود مسائلي را مطرح ميكند كه عالم اشراقي نميتاند با آن مسائل پيش رود. يكي از خواص امام اين است كه در بحث منطق ميگويد ارسطو را به كنار بگذاريد تا ببينيم خود چگونه فكر ميكنيم و اتفاقاً خيلي جاها با ارسطو همخواني دارد و خيلي جاها هم همخواني ندارد، بويژه در منطق موجهات باري. كتاب جامع العلوم را از اين جهت اعتقاد داشتم و خواندم ،اما متأسفانه بعضي جاها ، غلطهاي بزرگي دارد.
دكتر محقق نيز گفت:من فكر ميكنم بايد حدود و ثغور اين جلسات را مشخص كرد و نبايد فقط به نقد پرداخت كه البته نقد خوب است ،ولي نه اينكه كوشش و تلاش مصحح تحت الشعاع انتقادات قرار گيرد. عبارات عربي در همة كتابها ،غلط پيدا ميكند. در انتشارات خود بنده هم اشتباه يافت ميشود.
دكتر صادقي هم بر اين باور است كه اين كتابها به جهت چند دانشي بود نشان, اغلاط زيادي دارد ،يعني حتي قديميترين نسخه هم غلط است, زيرا كاتبان با تمام علوم آشنايي نداشتند. خود امام فخر هم با بعضي از آنها آشنايي نداشته ،زيرا كساني كه دايره المعارف مينويسند ،همه علوم را نميدانند، بلكه اقتباس ميكنند و ممكن است تصحيفي در نسخة اصل بوده باشد، ولي كاتب در اولين استنساخي كه ميكند ،در آن غلط وجود دارد و چيزهايي اضافه ميكند و در نسخههاي بعد هم به همين ترتيب غلط است. بنابراين در بسياري از موارد تمام نسخهها بايد ديده شود تا مجهولي مشخص شود.
آقاي محسني محمدي نيز گفت: بخش موسيقي كتاب را پيش تر كه از طريق پسر آقاي پورجوادي چاپ شده بود، مطالعه كردهام, از جهت تصحيح, تصحيح ايشان بر تصحيح حاضر ارجحيت دارد،اما در علم موسيقي بر ابن سينا خيلي تأكيد نشده كه از منابع اصلي فخر رازي بود و دو اصل هشتم و نهم, همانطوركه آقاي پورجوادي گفتند, از خود فخر رازي است، اما بخش ديگري كه به نوعي به موسيقي مربوط است، ولي در موسيقي نيست، آن است كه در علم حالات جنگ است و در آنجا چهار اصل در مورد ساختن انواع طبل آمده كه چگونه بايد ساخت و نواخت.
آقاي دكتر ذاكري با تشكر از همت بلند آقاي آل داوود كه به چنين كتاب دشواري پرداختهاند ، گفت گفته شد كه فخر رازي اين كتاب را براي شاه تكش نوشته تا ايشان خلاصهها را بنگرند و هر كدام را كه پسنديدند, آنگاه فخر رازي توضيح دهد و بنابراين از هر يك ،مثالهاي اتفاقاً دشواري آورده و فكر نكنم تكش علم زيادي داشته باشد، البته اهل تحصيل بودند مثلاً پسرش محمد خوارمشاه را نزد او به قصد علم آموزي گذاشته بوده است.
دكتر رضوي هم مي گويد: گفته شد اين كتاب اقتباس از كتابهاي منبع است و از آنجا كه من سالهاست كه با المنصوري مأنوسم و به تصحيح آن مشغولم، در بخش علم فراست پس از آنكه مقدمات اوليه تمام ميشود، بسيار شباهت به بخش فراست المنصوري رازي دارد و بخش تشريح به لحاظ اصطلاحات بسيار نزديك به ذخيرة خوارزمشاهي است كه بايد بعداً تطبيق داده شود، چرا كه هر دو در قرن ششم و معاصر بودهاند و وفات امام فخر 70 سال پس از اوست كه احتمالاً به لحاظ شهرت از اين كتاب استفاده كرده است.
آقاي سيد عرب هم گفت:به حسب علاقهام به فلسفه به دنبال فلسفه در جامع العلوم بودم و همانطور كه ملاحظه فرموديد فخر رازي در جامع العلوم بودم و از فلسفه و حكمت سخن نميگويد. كتاب را به علوم عقلي و نقلي تقسيم ميكند و با كلام شروع ميكند كه احتمالاً به دنبال اين انگيزه است كه بين علوم زمان خودش كه در حال رشد هستند و كلام تقريبي ايجاد كند كه بايد در جاي خود اثبات شود.
آقاي ثبوت دربارة مسئله حرمت شطرنج اعتقاد دارد كه حرمت شطرنج حداقل در مذهبي كه فخر رازي پيرو آن بوده، قابل قبول نبوده, چرا كه پيرو مذهب شافعي بوده و در اين مذهب, شطرنج از اول مباح بوده است.
آقاي ذاكري هم تذكر مي دهد كه در مذهب شافعي, شطرنج اگر محل به نماز نباشد و برد و باخت مطرح نباشد حلال است.
آقاي دكتر صفت گل مي گويد: به نظر بنده, باتوجه به زمان تأليف جامع العلوم – يعني نيمة دوم قرن 6 هجري قمري و در آستانة هجوم مغولها – نظرية معروفي مطرح است كه به مسئله شكوفاتي تمدن اسلامي و علوم اسلامي و ايراني مربوط ميشود, حال جامع العلوم در كجاي اين نظريه قرار ميگيرد؟ اگر از جزئيات كتاب فراتر رويم به نظرم ميآيد و اين موضوع خيلي مهم است كه اگر بخواهيم جايي براي آن پيدا كنيم ،كجاست؟ آيا اين درس نامهاي براي فرزند تكش خوارزمشاه بوده يا نماينده و نماد يك فعاليت و اقدام علمي در قرن 6 به خصوص در نيمه دوم قرن 6 است؟ آيا اين دور از تفكر علوم ايراني و اسلامي با حمله مغول تمامي ميشود؟ به هر حال به نظر من اين قسمت جاي بحث داشت.