ميراث مكتوب : خانم دكتر هاشمي پور بر اين باور است كه دستنوشتههاي نجومي بخشي از ميراث فرهنگي ما هستند و احكام نجومي همچنين كه بايد زنده نگه داشته شوند ، بايد گرامي شمرده شوند.
وي كه در نشست نقد و بررسي روضه المنجمين سخن مي گفت ،افزود : طي چند سال گذشته اين مركز كتابهايي را در زمينة احكام نجوم به همت استاد اخوان زنجاني منتشر كرده است. حال اين پرسش مطرح است كه بر انتشار اينگونه آثار فايدهاي مترتب ميشود يا خير؟ و چرا اين سؤال را دربارة ساير منابع خطي مطرح نميكنيم. يك دليل شايد اين باشد كه در ساير زمينههاي معارف بشري و اسلامي نظير فقه, فلسفه و عرفان هنوز مطالب تازگي دارد، ولي در مورد نجوم چندين قرن است كه مفاهيم و مضامين دچار تحولات اساسي شده و بسياري از آنچه كه در نجوم قديم پذيرفته شده بود ،ديگر مورد قبول نيست و احكام نجوم هم حرفهايي تازه براي گفتن دارد. به همين دليل ممكن است براي برخي چنين به نظر آيد كه پرداختن به چنين مقولاتي جز اتلاف وقت و انرژي ثمر ديگري ندارد.
دكتر هاشمي پور افزود: در جهان اسلام تا قرن چهارم هجري, علم شناخت ستارگان را علم نجوم ميخواندند. اين علم شامل علم اخترشناسي رياضي كه خود شامل تركيب افلاك, ساختن تقاويم, استخراج تواريخ و احتمالاً ساخت ابزار نجومي و اخترگويي و علم احكام نجوم هر دو ميشده, يعني مجموع اين دو را علم نجوم ميگفتند. در آن زمان اصطلاح علم الهييئه را براي شاخة خاص�’ي از علم نجوم به كار ميبردند كه مربوط ميشد به شناخت نحوة قرار گرفتن يا ترتيب افلاك آسماني, وضعيت سيارهها و وضعيت زمين.
ابن سينا در رسالة في اقسام العلوم العقليه اخترشناسي رياضي را از اخترنويسي يا علم احكام نجوم جدا ميكند و اصلاح علم الهيئه را براي اخترشناسي رياضي به كار ميبرد و علم زيجات و تقاويم را از فروع علم هيئت به شمار ميآورد. در اين تعريف, ابن سينا اشارهاي به احكام نجوم نميكند چون آن را از بخشهاي فرعي حكمت طبيعي مثل طب, علم فراست – از ظاهر حكم به باطن كردن – و تعبير خواب ميدانسته و در اين مورد نظر او با فارابي يكي بوده و بدين ترتيب اين دو فيلسوف بزرگ, علم هيئت را از فروع علم رياضي و احكام نجوم را از فروع علم طبيعي به شمار آوردند، اما بيشتر اصحاب نجوم اين تقسيمبندي را نپذيرفتند و بر طريق و مذهب بطلميوس رفتند و علم احكام نجوم را شاخهاي از علم ترتيب افلاك يا علم هيئت دانستند و علم هيئت را هم از اقسام چهارگانة علوم رياضي ميدانستند و ميگفتند كه علم احكام نجوم شاخهاي از علم هيئت است, با اين تفاوت كه علم هيئت را علم مستقلي ميدانستند كه بايد في نفسه و بدون وابستگي به علم ديگري مورد مطالعه قرار گيرد, اما احكام نجوم را وابسته به علم نجوم دانسته و بر اين باور بودند كه مطالعة آن بدون آگاهي از علم هيئت ممكن نيست. با اين حال و با اينكه اغلب فلكيون و اخترشناسان ما اين تعاريف را پذيرفتند و علم احكام نجوم را از زيرمجموعههاي علوم رياضي به شمار آوردند, با اين حال تعريف ابن سينا با اقبال بسياري از فلاسفه, اصحاب فهارس علوم و مؤلفين كتابهاي جامع روبرو شد.
وي همچنين گفت:در كل اگر ما اين حيطه از دستاوردهاي بشري يعني حيطة احكام نجوم و اخترگويي را به عنوان يك دانش نگاه كنيم كه ريشه در مشاهدات تجربي داشته, در اين صورت با چنين رهيافتي علم احكام را از آن صورت پنهاني و مرموز به صورت يك فني ميبينيم كه اعتبار عقلي خودش را بر مبناي واقعيات رصدي دقيق و يك روشنشناسي دقيق بنياد كرده و از اين لحاظ كه از رصدهاي تجربي و تحقيق عقلاني بهره برده, به آن نگاه كنيم شايد نسبت به برخي از علوم ديگر به علم استقرايي دوران جديد نزديكتر هم بوده است. ضمناً احكام نجوم فايدة بزرگ ديگري هم براي تمدن بشري داشته و آن اينكه اين علم مورد توجه و عنايت امرا و سلاطين بوده، لذا گذشته از حمايتهاي معنوي, حمايت مالي صاحبان قدرت را هم در پي داشته و به دليل ارتباط تنگاتنگي كه با اخترشناسي رياضي داشته, سبب پيشرفت اين علم يعني اخترشناسي رياضي هم ميشده است.
وي افزود: حال ميپردازيم به علم نجوم كه آن را علم هيئت, عالم الهئيه و علم هيئت افلاك, علم هيئت عالم, علم الافلاك و علم صناعت نجوم هم ميگفتند و امروز ما اصطلاح اخترشناسي را هم براي آن به كار ميبريم. بايد يادآور شد كه مطالعة اين بخش از ميراث فرهنگي اسلامي ايراني ما دچار وقفههاي طولاني شده ، زيرا از آن زماني كه ما ديگر انديشه و نظر اصيل و نو در اين زمينه نداشتيم, اين علم را به فراموشي سپرده و مدتها از اين سنت علمي خود غافل بوديم تا اينكه گروهي از دانشمندان و محققان غربي با غور در منابع و دستنوشتههاي ما پي به ارزش و اهميت اين سنت علمي ما بردند و ما سرانجام پس از چند قرن كه به آن باز آمديم و كوشيديم تا آنچه را كه به لحاظ محتوا, مفاهيم و اصطلاحات بخشي از فرهنگ خود ما بود,از كساني كه آن را از ما برگرفته بودند و خود به آن پرداخته و متحولش كرده بودند، ياد بگيريم. مسئوليت خاصي در حفظ و احياي ميراث نجومي خود داريم, چون داراي اهميت خاصي است تا همين چند دهة قبل نگرش كلي غرب اين بود كه تمامي آنچه كه نجوم اسلامي به انجام آن توفيق يافته، اين است كه در دوران نهضت ترجمه در دوران عباسيان كتابهايي از يوناني و سرياني و سانسكريت احتمالاً به عربي ترجمه شده و سپس چند قرن بعد اين كتابها از زبان عربي به زبان لاتيني درآمده و به اين ترتيب اروپائيان توانستهاند به وساطت علماي مسلمان به منابعي كه از آن خودشان بوده ، دسترسي پيدا كنند و اين تمام نقشي بود كه غربي ها براي دانشمندان اسلامي در اين حيطه قائل بودند ، البته بيش از 2600 عنوان اثر نجومي شناسايي شده است. از اين حجم حيرتانگيز آثار نجومي با تلاشي كه طي دو قرن گذشته, بيشتر توسط محققان غربي صورت گرفته, تنها تعداد اندكي مطالعه, تحقيق و تصحيح شده است. با در نظر گرفتن اين مسائل به اهميت كاري كه در زنده كردن نسخههاي نجومي در پيش رو داريم، پي خواهيم برد.
وي بر اين باور است كه دستنوشتههاي نجومي بخشي از ميراث فرهنگي ما هستند و احكام نجومي هم همچنين كه بايد زنده نگه داشته شوند و درست همانگونه كه شعر و ادبيات ما بخش جداييناپذير فرهنگ ما به شمار ميآيند, اين آثار كه حاصل انديشة بكر و نبوع انديشمندان ما هستند، نيز بايد گرامي شمرده شوند.