کد خبر:22283
پ
Neshast-36-4-b

سي و ششمين نشست مركز پژوهشي ميراث مكتوب

سي و ششمين نشست مركز پژوهشي ميراث مكتوب با عنوان« نقد و بررسي‌ كتاب‌ منهاج‌الولايه‌ في‌ شرح‌ نهج‌البلاغه‌» و با سخنراني دكتر پرويز عباسي‌داكاني‌، دكتر حبيب‌اللّه‌ عظيمي‌ (مصحح‌ اثر)، روز دوشنبه 23 مهر 84 در اين مركز برگزار شد.

ميراث مكتوب- سي و ششمين نشست مركز پژوهشي ميراث مكتوب با عنوان« نقد و بررسي‌ كتاب‌ منهاج‌الولايه‌ في‌ شرح‌ نهج‌البلاغه‌»و با سخنراني دكتر پرويز عباسي‌داكاني‌، دكتر حبيب‌الل�’ه‌ عظيمي‌ (مصحح‌ اثر)، روز دوشنبه 23 مهر 84 در اين مركز برگزار شد.
در ابتداي اين نشست مدير عامل مركز پژوهشي ميراث مكتوب، گفت: انساني كه عالم است بايد از علم و دانش خودش بيشترين استفاده را كند.
 دكتر اكبرايراني، افزود: هدف سيد رضي برادر سيد مرتضي، متوفي 206 گردآوري كلمات و جملات ادبي و درواقع بلاغيات مربوط به حضرت امير، بوده و نه اينكه، هرچه از حضرت است، گردآوري كند. اين كتاب به عنوان سندي از حضرت معرفي شد كه به جاي مانده است و لازم ديده شد كه بقيه خطب و ديگر جملات مانده از حضرت و منقول از حضرت هم جمع آوري شود كه در كتابهاي ديگر مثل غررالحكم جمع آوري شده، اما يكي از مستندات سيدرضي در كتاب خودش (نهج البلاغه) آثار حافظ است.
در ادامه نشست، دكتر پرويز عباسي‌داكاني گفت: براي درك تاريخ فرهنگي اين سرزمين بايد به مثلثي توجه كرد و آن مثلث، ايرانيت، زبان فارسي و علوم گرايي است.

وي افزود: عرفان هم از آغاز، دو كانون اصلي دارد و آن خراسان و عراق است و هر دو كانون ايراني اند. يعني به نظر مي رسد براي درك تاريخ فرهنگي اين سرزمين به مثلثي بايد توجه كرد و آن مثلث، ايرانيت ، زبان فارسي و علوم گرايي است. اين مثلث به هم مرتبط اند. تشيع با زبان فارسي ايران كاملاً ارتباط دارد، ايران به تشيع و عرفان كاملاً توجه دارد و ايران با تشيع ارتباط دارد.
دكتر عباسي‌داكاني تاكيد كرد: از جمله چيزهايي كه در اين كتاب بارز است، اين كه، عبدالباقي بحث فلسفي دارد. من ضد فلسفي بودن آن را ديدم. براي علماء ما، موضع گيري در برابر فلسفه چيز تازه اي نيست. وقتي كتاب را ورق مي زنيم ارادت آشكار عبدالباقي به دو نفر بسيار آشكار است و آن دو نفر، ابن عربي و صدرالدين قونوي اند و اين دو نه در حاشيه كه در متن اند، گويي كه ابن عربي، نهج البلاغه را تفسير مي كند.
دكتر حبيب‌الل�’ه‌ عظيمي‌ سخنران بعدي نشست، گفت: معتقدم در شيوه تصحيح متون هم بايد چيزي و ميزاني براي سنجش تصحيح به عنوان تصحيح سنجي باشد.
مصحح‌ اثر افزود: عبدالباقي را القابي چون جمال السالكين، عبدالباقي خطاط صوفي متخلص به عبدالباقي و ملقب به دانشمند نام نهاده كه اين لقب دانشمند را الحق و والانصاف درست نهاده اند. مكاتبه عبدالباقي با همداني به عنوان رساله اي در كتابخانه مجلس وجود دارد. در اين مكاتبه،  هم بحث هاي عرفاني و هم فلسفي را مي بينيم، همچنان كه در خود كتاب هم، بحث هاي عرفاني و فلسفي را مي بينيم و از مشاهير و خوشنويسان عهد صفوي است. در خط ثلث و نسخ استاد است. كتيبه مسجد جامع عباسي، به خط ايشان نوشته شده و ظاهراً شاه عباس از وي در بغداد دعوت مي كند، ولي دعوت را اجابت نمي كند و بعدا بنا بر نقلي، بغداد فتح مي شود و ايشان را مي آورند و خط آن كتيبه را مي نويسد. در مخازن خطي كشورمان از آثار وي، تفسير قرآني است و شرح و تفسير نهج البلاغه و شرح صحيفه سجاديه. 
       

دكتر نصرالل�’ه‌ حكمت‌ نيز در اين نشست، گفت: بحث انسان شناسي، بحث بسيار مهم در ابن عربي است و ملا عبدالباقي به تبع ابن عربي در تمام مباحثي كه در اين كتاب مطرح كرده، در واقع خط ابن عربي را در انسان شناسي دنبال كرده است.
وي افزود: نحستين نكته اي كه با تورق اين كتاب، آشكار مي شود و بسيار چشمگير و برجسته است، اينكه مولف اثر مي خواهد بزرگان عرفان اهل سلوك و شارحان و مفسران نهج البلاغه را معرفي كند و مولا علي بن ابيطالب را به عنوان امام اهل عرفان مي خواند. در اين كتاب، به بزرگاني مثل صدرالدين قونوي، نجم الدين رازي، زنون مصري، حلاج، جنيد، شيخ روزبهان، شيخ محمود شبستري، عطار، مولانا، حافظ، سعدي، امام فخر رازي، ابوالقاسم قشيري و جلال الدين دواني به عنوان شارحان نهج البلاغه معرفي شده اند و از همه مهمتر و برجسته تر، شخص ابن عربي است كه در بسياري از صفحات اين كتاب آراء و سخنان ابن عربي به عنوان شرح و تفسير نهج البلاغه نقل شده است.
دكتر حكمت در مورد بحث نقد عقل فلسفي، گفت: ابن عربي در آثارش و به خصوص فتوحات، بحث مفصلي در نقد عقلانيت فلسفي دارد و حتي يك تئوري مطرح مي كند كه كمتر روي آن بحث شده و ديگران هم اشاره نكرده اند. ديدگاه خود را در عقل فلسفي و فلسفه يونان و فلاسفه تحت عنوان فقر عقل مطرح مي كند و مولف ها به تبعيت از ابن عربي در مقدمه كتاب و هم در لابلاي مباحث كتاب به نقد فلسفه و فلاسفه مي پردازد. در مقدمه كار، اهل استدلال را اهل سفسطه و تنبيه مي داند و فلاسفه را كساني قشري معرفي مي كند. نكته مهم اينكه، راه حكمت را از فلسفه متمايز مي داند، چيزي كه در طول تاريخ فلسفه ما تقريبا به هم آميخته شده، فلسفه را به جاي حكمت به كار مي برند و فيلسوف را معادل حكيم مي دانند.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612