میراث مکتوب- نشست «سنت اسلامی پیشرو در شناخت ادیان؛ ابوریحان بیرونی و ملل و نحلنویسی در اوج» روز شنبه 30 بهمنماه 1400 با سخنرانی لیلا هوشنگی، عضو هیئت علمی دانشگاه الزهرا(س) برگزار شد.
او در ابتدای این نشست با بیان اینکه بیرونی شور به آموختن را در تمام زندگی خود به صورت عملی نشان داده گفت: او در سن پنجاه سالگی به آموختن زبان بسیار سخت سانسکریت میپردازد و در حدی آن زبان را یاد میگیرد که میتواند برخی از آثار بسیار مهم و سنگین را به سانسکریت ترجمه کند. بیرونی از معدود افرادی است که در حوزههای مختلف علوم تسلط داشته و بیش از ۱۰۳ اثر او در موضوعات داروشناسی، کانیشناسی، جغرافیا، ریاضیات، فلسفه، نجوم و … هستند.
هوشنگی در ادامه درباره کتاب «تحقیق ماللهند» توضیح داد و افزود: نبوغ و ذکاوت چند جانبه او در این کتاب قابل توجه است و اینکه چه دانش عمیقی از تفکر دینی و فلسفی هند دارد و این ناشی از تفقه جامعی است که ابوریحان بیرونی در این حوزه انجام داده است. در سنت الهیاتی همه دینهای بزرگ، عمدتاً آثاری که نوشته میشود در نقض عقاید دیگران و به شکل جدلی است اما به خاطر نگرشی که ابوریحان دارد چنین عمل نمیکند بلکه کتاب را به گونهای مینویسد تا هر کس میخواهد با هندیها معاشرت کند از کتاب وی بهره ببرد و خود وی میگوید سعی کردهام از آنچه باعث رنجش کسی میشود سر باز بزنم. بنابراین وی نحوه مواجهه با دیگری در فرهنگ اسلامی را به خوبی به ما یاد میدهد.
او با اشاره به اینکه در جهان اسلام از ابتدا این سنت را داشتیم که به باورها و عقاید مختلف احترام بگذاریم یادآور شد: گفتوگویی که بین مسلمانان با دیگر ادیان شکل میگیرد منجر به شکلگیری افراد دگرپذیر میشود و اینکه افراد از ادیان و مذاهب مختلف بتوانند به فهم دقیقی از اعتقادات یکدیگر دست پیدا کنند. در این بستر فرهنگی، کلام اسلامی به اوج شکوفایی خود میرسد و این در حالی است که در همان زمان، چون نهاد کلیسا بر همه چیز سیطره دارد و فقط آن چیزی که کلیسا تایید میکند تایید میشود به هیچ وجه چنین مکتوباتی همانند جهان اسلام شکل نمیگیرد. در آن زمان در دنیای اسلام هیچ نهاد رسمی همانند کلیسا وجود نداشت که بر همه چیز سیطره پیدا کند و مانع توسعه افکار و اندیشههای مختلف شود.
به گفته این استاد دانشگاه، در سنت اسلامی در دوران ابوریجان بیرونی یعنی در قرن پنجم شرایط رشد افکار و اندیشهها وجود دارد چراکه این سنت شکوفا از چهارصد سال قبل از ابوریحان شکل گرفته و وی، مفهوم دیگری را در سرزمین متفاوتی همانند هند به خوبی به تصویر میکشد. اگر در جهان اسلام، شخصی همانند ابوریحان بیرونی برمیخیزد در نتیجه رشد و شکوفایی تمدن اسلامی در دوران خودش است. این جامعه دارای حقوق و امنیت است و وقتی جامعهای اهل مدارا و تسامح باشد میتواند رشد و توسعه در علوم مختلف را شاهد باشد. البته اینگونه نیست که شرایط طلایی باشد بلکه خود بیرونی در این کتاب شکوه دارد که سلطان محمود غزنوی به زور هند را اشغال کرده و کشت و کشتارهایی زیادی داشته و موضوع بیاعتنایی صاحبان قدرت به اهل علم را هم در دورانهایی مطرح میکند.
هوشنگی با بیان اینکه بسیاری از کتب فرقِ ما فقط در مقام ایجاد خصم و از میدان به در کردن رقبا هستند تاکید کرد: لازم است گزارشات صحیحی درباره گستردگی علوم هندی نوشته شود و این روشِ خاصِ بیرونی است که برای دریافت مفاهیم دینی و فلسفی به سراغ منابع اصیل میرود و یادگیری زبان سانسکریت برای نسخهشناسی به وی کمک زیادی میکند و وی اولین مسلمانی است که توانسته این متون را به خوبی بخواند و معرفی کند.
او گفت: بیرونی در تحقیق ماللهند تلاش میکند، آرای هندو را ارائه و با آرای مسلمانان و حتی صوفیه مقایسه میکند تا با روش تطبیقی، مطالب را برای مخاطب تشریح کند. در واقع او سعی میکند، آنچه هست را بیان کند و این روشی است که در پدیدار شناسی نیز وجود دارد و در دین پژوهی نیز بر آن تمرکز میشود.
منبع: ایبنا