میراث مکتوب- کتاب «سفرنامه ناصرخسرو: بر پایه کهنترین نسخه موجود در کتابخانه لکهنو» در سیونهمین دوره جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در گروه «تاریخ و جغرافیا» نامزد کتاب برگزیده شده است. بر همین اساس گفتوگویی با مصحح این اثر، دکتر محمدرضا توکلی صابری، انجام شده است که آن را در ادامه میخوانید.
چه زمینهای باعث شد شما که در خارج از کشور ساکن هستید به سفرنامه ناصرخسرو علاقهمند شوید؟
تصور میکنم سال 79 بود که مجموعه اشعار ناصرخسرو را میخواندم متوجه شدم که سال 1382 مصادف با هزارمین سال تولد ناصرخسرو است. تصمیم گرفتم که به سفر حجم بروم تا دریابم که در این هزار سال چه تغییری کرده است. بعد تصمیم گرفتم همان مسیر سفر ناصرخسرو را بروم و طی هفت سال به تدریج مرخصیهایم را استفاده کردم و مسیر سفرنامه را رفتم. بعد کتابی به نام «سفر برگذشتنی» که سفرم را در پی ناصرخسرو شرح دادم که البته این کتاب از سوی انتشارات علمی و فرهنگی به چاپ رسید. وقتی مسیر سفر ناصرخسرو را دنبال کردم به فکر رسید که مقبره ناصرخسرو را پیدا کنم. پس از قدری تحقیق فهمیدم قبر ناصرخسرو در افغانستان و کوهستانهای بدخشان است. به هر حال سال 2014 من به افغانستان در حال جنگ رفتم و موفق شدم مزارش را پیدا کنم و از آن عکس بگیرم و برگشتم و شرحش را در کتاب «سفر دیدار» نوشتم. بعد از این سفر و تحقیق درباره حال و احوال ناصرخسرو شیفتهاش شدم و چون متوجه شدم اطلاعات خوبی در پژوهشهایم درباره ناصرخسرو و سفرش پیدا کردم سراغ سفرنامه ناصرخسرو رفتم و دیدم خیلی غلط دارند. این اشتباهات به دلیل نسخههایی از سفرنامه بود که نسخه خوبی نبود و همه افرادی که در پی تصحیح سفرنامه ناصرخسرو برآمده، ادیب بودند. لذا درصدد برآمدم دنبال نسخههای قدیمیتر سفرنامه بگردم و یک نسخه را از ابتدا ویرایش کنم.
سراغ چه نسخههایی از سفرنامه ناصرخسرو رفتید؟
در جستوجوهایم برای پیدا کردن نسخههای قدیمی سفرنامه به یک نسخه برخوردم که در کتابخانه بریتانیا بود که در آن برخی از کلمات به شکل درستتری نوشته شده بود. بعد از آن یک نسخه دیگر متعلق به الطاف حسین پیدا کردم که تا به حال کسی از آن استفاده نکرده و تقریبا یک سال پس از نسخه شارل شفر منتشر شده بود و آن نسخه خیلی بهتر از نسخه شفر بود و همه نسخههایی که تا به حال منتشر شده از جمله نسخهای که دکتر دبیرسیاقی تصحیح کرده از روی نسخه شفر بود. پس از جستوجوی بیشتر متوجه شدم یک نسخه دیگر در کتابخانه لکهنو در هندوستان است به هر تکاپویی دست زدم که نسخه را بگیرم به دیدار وابسته فرهنگی هندوستان در ایران و آمریکا رفتم و صحبت کردم اما آنها هم نتوانستند کپی از نسخه برایم بگیرند. آخرسر به هندوستان و به شهر لکهنو رفتم و مدرسهای که نسخه موردنظرم در آنجا قرار داشت و نسخه را پیدا کردم و یک کپی از نسخه خریداری کردم و مشغول تصحیح آن شدم.
در هنگام تصحیح به چه چیزهایی برخوردید که در نسخههای دیگر مصححان به اشتباه متوجه شده بودند؟
نسخه سفرنامه لکهنو تقریبا 288 سال قدیمیتر از نسخه شال شفر است و به احتمال زیاد شفر از روی این نسخه رونوشتبرداری کرده بود. به هر حال بعد از اینکه نسخه را پیدا کردم دریغم آمد که یادداشتها و آنچه درباره سفرنامه خودم پیدا کرده بودم را رها کنم تا در کتابخانه خاک بخورد. پس مشغول تصحیح سفرنامه با یادداشتهای مفصل به علاوه یک واژهنامه و فهرستی از نام همه افراد و مکانهایی که ناصرخسرو در سفرنامه به آنها اشاره کرده بود، اطلاعات جدیدتری درباره آنها افزودم همراه با نقشه مسیری که من رفتم و نقشههای قبلی را تصحیح کردم و برخی شهرهایی که فکر میکردند نابود شده است، پیدا کردم یا اسامی آنها در متونی که تا به حال چاپ شده، به تصحیح آنها پرداختم و با ترجمه انگلیسی، فرانسوی و عربی مطابقت دادم و بعد دیدم مترجم عربی یا انگلیسی اطلاعات اضافهتری ارایه کرده بود که مصححان قبلی سفرنامه به آن توجه نکرده بودند که من از آن استفاده کردم که به نظرم تصحیح موفقی از آب درامد.
پس از انتشار تصحیح شما از سفرنامه چه انعکاسی در میان اهل فرهنگ و ادب داشت؟
برخی درباره آن یادداشتهایی نوشتند و از تصحیح تعریف کردند چون پرتو جدیدی درباره شخصیت استثنایی ناصرخسرو گشوده بود. از این نظر خیلی خوشحالم. البته کار من با این سه جلد کتاب درباره ناصرخسرو به پایان نرسید. من رمانی درباره ناصرخسرو با نام «آواره دره یمگان» هم نوشتم و یکی دو ماه پیش از سوی انتشارات معین منتشر شده است. این رمان سرگذشت ناصرخسرو برای کسانی است که عاشق رمان تاریخی هستند و بخواهند سرگذشت او را بخوانند، این رمان را نوشتم.
اشارهای به مشکلاتی درباره دسترسی به نسخه لکهنو داشتید چه مشکلات دیگری در تصحیح سفرنامه برایتان پیش آمد با توجه به اینکه شما در خارج از ایران روی سفرنامه کار کردید؟
من غیر از نسخه کتابخانه لکهنو دنبال نسخههای دیگر هم بودم که در پاکستان قرار داشت که برای دسترسی آن دو نسخه هم به وابسته فرهنگی پاکستان در آمریکا و ایران مراجعه کردم اما آنها نتوانستند کمکی به من بکنند. از طرفی من کسی را نمیشناختم و کسی هم مرا نمیشناخت و این موضوع باعث شد که دسترسی من به نسخههای سفرنامه ناصرخسرو دشوار شود. لذا برای دستیبابی به نسخهها باید خودم دست به کار میشدم و به سراغ نسخه میرفتم در صورتی که اگر ادیب معروفی قصد چنین کاری را داشت یا شخصیتی که از قشر دانشگاهی ایران بود شاید راحتتر میتوانست به نسخهها دسترسی پیدا کند.
تصور میکنید کتاب «سفرنامه ناصرخسرو: بر پایه کهنترین نسخه موجود در کتابخانه لکهنو» چه ویژگی داشت که توجه داوران کتاب سال را به خودش جلب کرد؟
به نظرم متن این کتاب صحیحتر است چون برخی از مصححان قبلی بعضی از واژهها را بد خواندند و اسامی برخی از شهرها را درست ثبت نکردند مثلا در اغلب تصحیحها از سفرنامه شهر «کویمات» نوشتند در صورتی که کفرتاب است. همچنین برخی از مصححان سرخود بعضی مطالب سفرنامه را اصلاح کردند با این تصور که ناصرخسرو اشتباه کرده است در صورتی که او درست گفته و حتی در نسخه لکهنو غلط مهمی راه پیدا نکرده است. از طرفی من نقشه سفرناصرخسرو را تصحیح کردم و شهرهای جاافتاده را نوشتم، شهرهایی که اسامی آن را به غلط نوشتند، تصحیح کردم و در برخی موارد نکاتی که مبهم بود، شرح دادم. چون ناصرخسرو سعی داشته به اختصار بنویسد و برای همین بعضی موضوعات مبهم بود، من سعی کردم شرح بنویسم در صورتی که بقیه مصححان از آن گذشتند. همچنین بعضی واژهها در برخی از نسخهها غلط نوشته شده است برای مثال ناصرخسرو در سفر به سمنان از شخصی میخواهد که مقداری سپاهیانه بخواند اما مصححان نوشتند سیاق بخواند! آنها متوجه نشدند که سپاهیانه یعنی چه؟ امثال این واژهها که مصححان به غلط فهمیدهاند در سفرنامهها وجود دارد. همچنین من توضیحات و حواشی مفصلی به سفرنامه افزودم.
به نظرتان سفری که مسیر سفرنامه را بازنمایی کرد چه قدر در تصحیح شما از سفرنامه موثر بوده است؟
به نظرم تحقیقات تاریخی و جغرافیایی را نمیتوان از پشت میز انجام داد. برای درک صحیح از چنین تحقیقاتی باید به منطقه سفر کرد تا با چشم خودتان ببینید و درک کنید. برای من بازنمایی سفر ناصرخسرو خیلی مهم بود و مثلا بعضی از شهرهایی که مصححان سفرنامه گفته بودند دیگر وجود ندارد! من پیدا کردم. این نکته به من نشان دادکه چه قدر سفرم اهمیت داشت و وقتی به این سفر رفتم متوجه شدم که شهرهایی که ناصرخسرو در سفرنامه به آنها اشاره میکند دقیقا کجاست و در نقشهای که کشیدم محل دقیق شهرها را نشان دادم. درباره بعضی از نکات سفرنامه به اطلاعات دقیقی دست پیدا کردم مثل درباره دولابها، مصححان در شرح آن تنها به آب چاه و چرخ چاه و اشاره کردند و همین، اما وقتی من از نزدیک مشاهده کردم که دولابها چرخهای عظیمی است به اندازه چرخهای چوبی شبیه چرخ و فلک که قطر آن به اندازه یک ساختمان سه طبقه است که آب را از توی رودخانه بالا میبرد و توی مجاری آب میاندازد و به این شکل شهر را آبیاری میکنند. خب وقتی من این شرح را بدهم و تصویر آن را هم منعکس کنم، معنای دیگری به سفرنامه میدهد. در داخل ایران هم به شهرهای مسیر سفرنامه رفتم و بعضی مکانها را مثل یک آبشار در یاسوج را از با توضیحات ناصرخسرو تطبیق دادم و از آن عکس گرفتم و در سفرنامه گذاشتم.
ماهرخ ابراهیمپور
منبع: ایبنا