میراث مکتوب- از سال ۱۳۹۳، روز سیزده شهریورماه، از سوی شورای فرهنگ عمومی کشور، به عنوان روز مردمشناسی تعیین شد و این روز در تقویم رسمی کشور به ثبت رسید. ضمن تبریک این روز به اساتید، پژوهشگران، دانشآموختگان و دانشجویان این رشته، و به خصوص دکتر علی بلوکباشی از همراهان مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب، در ادامه یادداشتی از دکتر اکبر ایرانی، مدیرعامل این مؤسسه، دربارۀ خدمات علمی این استاد برجستۀ مردمشناسی از نظر شما میگذرد. این یادداشت پیشتر در کتاب «زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی دکتر علی بلوکباشی» که از سوی انجمن آثار و مفاخر فرهنگی منتشر شده، به چاپ رسیده است.
به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه برنگذرد
مرداد 99 بود که چشمم به کتاب «مردمشناسی اقوام و ایلات ایران» پژوهش و تألیف دکتر علی بلوکباشی، مشتمل بر مجموعه مقالات ایشان در دایرة المعارف بزرگ اسلامی و چند نشریه معتبر دیگر، روشن شد. صفحه عنوان را که گشودم بیشتر شرمنده شدم، وقتی چشمم به خط زیبای ایشان افتاد که یک رباعی از سعدی را خوش نوشتهاند و بندهنوازی فرموده که البته من خود را لایق این لطف و محبت ایشان نمیدانم:
آن دوست که دیدنش بیاراید چشم بیدیدنش از گریه نیاساید چشم
ما را ز برای دیدنش باید چشم ور دوست نبینی به چه کار آید چشم
حال با یک مقدمه کوتاه، ارادت و احساس خود را نسبت به ایشان با خدمات ارزندهای که به فرهنگ ایران و پاسداشت هویت ملی ایران کردهاند بیان میدارم.
بزرگترین بحران و آسیبی که نسل امروز را تهدید میکند، بحران هویت فرهنگی است. هر مردمی که با پیشینۀ فرهنگی و علمی خود قطع ارتباط کند، محکوم به زوال است. حافظۀ تاریخی هر ملت است که باعث تقویت حسّ خودباوری و اتّکای به نفس، بالندگی، پیشرفت، خلاقیت، نوآوری و سازندگی میشود.
در زمینه سوابق تاریخی مسئلۀ هویت در ایران، با یک بررسی کوتاه میتوان دریافت که از حدود 170 سال پیش، زمینههای تضعیف هویت ملی ایجاد شده؛ زیرا غرب با دانش و کارشناسی نوین و فناوری نظامی برتر، زمینه نوعی سلطه را بر سرزمینهای اسلامی، به ویژه ایران فراهم نمود. رویکردهای ایران در مواجهه با تمدن غرب، غالباً متکی بر رویکرد طرد، نفی و انکار، مرعوب شدن، خودباختگی، و تسلیم بوده و متأسفانه رویکرد سومی که به گزینش آگاهانه از تمدن غرب متمایل باشد، در کار نبوده است. بنابراین، عقبافتادگی جامعه ایران در آن زمان و بعد تا حدودی محصول از دست دادن هویت و خودباوری ما تلقی میشود. از این رو نقاط آسیبپذیر هویت در ایران عبارتند از گسست فرهنگی، تضاد نسلها و با رواج فناوریهای مدرن مانند ماهواره، شبکه جهانی اینترنت، شبکههای اجتماعی فیسبوک و اینستاگرام و غیره، بهرغم فواید و ثمراتی که در پی داشته، حتی زبان و ادبیات مردم دچار تحول، شکستگی و گسست شد. این مسائل به علاوه مسائل داخلی و سوء مدیریتها، موجب مهاجرت وسیع مغزها و تضعیف روحیۀ خودباوری در نسل جوان امروز شده است.
در طول یکصد سال اخیر دانشمندان بزرگی برای تقویت هویت علمی و فرهنگی جامعۀ ایرانی کوشیدهاند. از محمدعلی فروغی و تقیزاده و کسروی و حکمت و بهار گرفته تا مینوی و ایرج افشار و ستوده که برای بازسازی و بازشناسی فرهنگ و زبان و تاریخ ایران کوششهای بسیاری کردند. اکنون ادامهدهندگان راه این بزرگان درگذشته، که یاد و نام آنها جاوید باد و روانشان شاد، گروه اندکی از شاگردان و رهپویان آن مفاخر باقی ماندهاند که چراغ فرهنگ ایران به شمار میروند که از جملۀ آنهاست: دکتر علی بلوکباشی.
استاد دکتر علی بلوکباشی، دانشآموختۀ دانشگاه آکسفورد انگلیس در رشتۀ انسانشناسی اجتماعی است. آثار او در زمینههای مطالعات ایرانشناسی، مردمشناسی و فرهنگ عامّه بهترین گواه بر تخصص و علاقهمندی او به تاریخ و فرهنگ ایران است.
اگرچه مطالعات ایرانشناسی همواره مرهون خدمات ایرانشناسان و باستانشناسان مغربزمین بوده است، لیک همواره در حُسن نیت و صداقت آنان و اهداف فرهنگی و دانشوریشان، جای تردید وجود داشته است. البته علمای مغربزمین راه را برای پژوهشگران ایرانی گشودند و شیوههای آکادمیک فراگیری دانشهای باستانشناسی، زبانشناسی، تصحیح انتقادی متون، علوم جدید و … را تعلیم دادند و کسانی چون دکتر بلوکباشی، با حسّ وطندوستی و با بهرهگیری از شیوههای نوین به تحقیقات گسترده برای معرفی فرهنگ ایران پا به عرصه گذاشتند و شاخ و برگهای درخت تنومند فرهنگ مردم ایران را برای نسل امروز چنان که باید بارورتر کرده و ابعاد ناشناختۀ فرهنگ مردم را بهتر شناساندند.
ایشان در مقدمۀ کتاب «مردمشناسی اقوام و ایلات ایران» به این موضوع مهم چنین اشاره میفرماید: «شناخت اقوام ساکن در ایران و توجه کردن و حرمت نهادن به فرهنگ و زبان این جمع بزرگ از مردم ایران که در حیات تاریخی و اجتماعی خود، بیمهریهای فراوان را تجربه کرده، اعتبار بخشیدن و حرمت بخشیدن به هویت فرهنگ ملی ایران است».
یکی از بحرانهایی که ایران و البته با دسیسۀ اجانب و کشورهای سلطهطلب غرب و شمال ایران، همواره با آن مواجه بوده، خطر تجزیه، قومگرایی و اندیشههای استعماری جداییطلبی بوده است. کشورهای توسعهطلب چون ایران بزرگ و مقتدر را همواره خاری در چشم خود میدیدهاند، از این رو از هیچ کوشش برای ایجاد تفرقه بین اقوام و تجزیه و تهدید تمامیت ارضی کشور کوتاهی نکردهاند. سالها پیش دکتر صادقی خاطرهای نقل میفرمود که استاد او لازار گفته بود برای غرب، ایرانی فدراتیو و تجزیهشده مطلوب است. عملکرد آنها در طول یکصدسال گذشته چیزی غیر از این نبوده است.
پژوهشهای گستردۀ قومشناسی اقوام ایرانی توسط دکتر بلوکباشی یکی از خدمات بزرگ ایشان به فرهنگ ایران است. ایشان در مقدمۀ این کتاب به اهمیت مطالعات درباره اقوام ایرانی و گویشهای مختلف آنها چنین میگوید: «جمعی از داعیان حفظ فرهنگ و زبان فارسی، دانسته یا ندانسته، نقش گروههای قومی و زبانی پراکنده در ایران و سهم تاریخی کهن آنان را در غنا بخشیدن به فرهنگ ایران نادیده میانگارند و بر این واقعیت چشم میپوشانند که فرهنگ ملی ایران، آمیزه و برآمده پارهفرهنگهای گوناگون اقوامی بوده که جامعۀ متکثر ایران را در گسترۀ ایرانزمین شکل داده است. زبانها و گویشهایی که مردم این اقوام مانند کرد، لر، بلوچ، ترک، ترکمن و دیگر اقوام بدان سخن میگویند، همه در زمرۀ زبانهای ایرانی است… و گروههایی که میخواهند با فرهنگزدایی و زبانکُشی قومی، فرهنگ زبان فارسی را در بستر تعلقات ملی توسعه دهند، غافلند از این که انسجام و قوام و اعتبار وحدت ملی و هویت فرهنگی در این سرزمین، با زنده نگهداشتن این خردهفرهنگهای قومی و دینی و زبانی تحقق مییابد».
این جهاد علمی دکتر بلوکباشی برای آگاهیبخشی به قلیلی از نسل نو که در دام شعارهای پوشالی گروههای چپ و تجزیهطلب افتادهاند، بهترین کار برای هدایت و روشنگری این دسته از افراد ناآگاه جامعه است. از این رو کوشش دکتر بلوکباشی در معرفی همه اقوام و ایلات و زبانها و گویشهای ایرانی برای معرفی ایرانی یکپارچه که قرنها در این پهنه جغرافیایی در کنار یکدیگر همزیستی مسالمتآمیزی داشتهاند، ستودنی است.
فهرست بلندبالای تکنگاشتههای دکتر بلوکباشی، اعم از کتابها و مقالات دانشنامهای و آثاری که در مجموعه ارزشمند «از ایران چه میدانیم» دفتر پژوهشهای فرهنگی منتشر شده، خدمتی بزرگ به فرهنگ ایران و گامی مؤثر در معرفی ناشناختههای بخشهای بسیاری از فرهنگ غنی ایرانی است.
او وقتی با تألیف کتابی «صدف گرانقدر خلیج فارس، جزیرۀ قشم» را میشکافد، از درون آن دُرهای ارزشمندی بیرون میآورد و در واقع استعمارگران و کشورهای نوظهور عربی را که با تحریف نام خلیج فارس چشم طمع بدان دوخته و خیال خام در سر پروراندهاند، رسوا میکند؛ چرا که خلیج فارس بخشی از هویت تاریخی و سرزمینی ایران بوده و همیشه به ایران تعلق داشته است. دکتر بلوکباشی در سطر سطر نوشتههایش، دغدغه فرهنگ و هویت ملی ایران موج میزند.
دکتر بلوکباشی با درک اهمیت موضوع، دامنۀ مطالعات و تحقیقات خود در زمینه فرهنگ ایران را گسترش داد. او میدانست که نسل امروز دچار گسست هویتی است و باید او را مدد رساند و او را با ریشههای تاریخی و هویتی خود آشنا کرد. تألیف کتاب «فرهنگ خود زیستن» گامی برای تحقق این هدف بود و در آن دربارۀ فرهنگ قومی و همبستگی ملی، شعائر ملی و مذهبی که دو بال فرهنگ ایرانی است، به شیوایی سخن گفته است.
برای بنده بسی مایۀ خوشوقتی است که قریب سی سال با این دانشمند مهربان، فروتن، بیادعا، پرکار، خدوم، ایراندوست واقعی، دردمند و موقعیتشناس توفیق آشنایی داشته و در سفرها و مجالس علمی و فرهنگی از فیض حضور او بهرههای وافر بردهام.
انصاف علمی، شاگردپروری، امانتداری، استناد به منابع دستاول و داشتن روحیه علمی از دیگر ویژگیهای این پژوهشگر مردمشناس برجسته است. عمرش دراز باد و امیدواریم همچنان جامعه فرهنگی ایران از فیض وجود این فرزانه کوشا بهرهمند باشد.