هواپیما در فرودگاه نجف اشرف که در شهر کوفه واقع است، به زمین نشست. عزیزانی از عتبۀ (آستانه) مقدسۀ حضرت اباعبدالله الحسین و حضرت ابالفضل (ع) برای پیشواز آمده بودند. قرار شد با دو خودرو تیزرو نخست توقفی کوتاه در نجف اشرف داشته باشیم و عرض ادبی به ساحت مقدس مولی الموحدین امیرالمؤمنین علی (ع) نموده، سپس راهی کربلا شویم. حرکت در مسیر فرودگاه مرا یاد خیابانهای قدیم و نامرتب تهران و بناهای آن انداخت. دیگر وارد شهر شده بودیم. به لحاظ شرایط امنیتی، چند ایستگاه بازرسی را به سختی و با ترافیک پشت سرگذشتیم. شهر نجف با حصارهایی گویا از بلوکهای سیمانی مسدود شده بود. اما راه برای کاروان ما مفتوح بود. بالاخره به محوطه صحن مطهر وارد شدیم. عظمت و شکوه معنوی حرم مطهر و ضریح مقدس حضرت امیرمؤمنان(ع)، اولین چیزی بود که بر حیرت و بهت و اعجابم افزود. یک لحظه در ذهنم آنجا را نخلستانی و بیابانی خشک و بامردمانی جاهل و قدرناشناس تصور کردم که انسانی که عدالت ازو اعتبار یافت، در نهایت غربت و مظلومیت در آن دیار تاریک چون خورشیدی پرفروغ می درخشید. امامی که شبانه خانه به خانه یتیمان را سر می کشید، یتیم نوازی می کرد و سالیان سال برای حفظ وحدت امت و بقای دین، خانه نشین بود. درحالی که از گنبد طلایی اول مظلوم تاریخ چشم بر نمی داشتم، با سرعت برق صحنه های تلخ تاریخ حیات آن حضرت، یکی پس از دیگری از پیش چشمانم عبور می کرد و اشک، مجال دیدن صحنه های دیگر را نمی داد.
باور نمی کردم که بر مزار پیشوایی رسیده ام که به قول ابن ابی الحدید معتزلی: «از بس کارهای خدایی کرد، گروهی او را به رتبه خدایی بردند و برخی هم او را سایه خدا گفتند.» تصور فضای 1400 سال پیش برایم مقدور نبود. تصور اینکه وجب به وجب این خاک را امامان طاهرین(ع) و صالحین و برگزیدگان خدا گام نهاده اند و ما اکنون پای خود را جای پای آنها گذاشته ایم و به محضر شریف آنان اذن ورود گرفته شرفیاب شده ایم. زهی سعادت برای چنین زیارت.
نظم و شکوه کاشیکاریهای داخل صحن حرم از قدمت و اصالتی بی مانند حکایت می کرد. از دوستی شنیدم که معماری و طراحی بنای حرم را شیخ بهایی اجرا کرده و بر زیبایی معنوی حرم آن حضرت، روح هنر ایرانی اسلامی نمایان است که توجه هر واردی را در بدو ورود به خود جلب می کند. شاید از میان حرم امامان بزرگوار حرم آن حضرت است که از یکنواختی هنر کاشی کاری برخوردار است و به رغم اقدامات ویرانگرانه، از آسیب و تخریب و دستبرد، در امان مانده است.
بسیاری از بزرگان تشیع در حرم و صحن مطهر آن حضرت آرمیده اند. شیخ طوسی، علامه حلّی، ابن طاووس، مقدس اردبیلی، سید محمد مهدی بحرالعلوم، شیخ مرتضی انصاری، میرزای شیرازی، شیخ عباس قمی، آخوند خراسانی و سید ابوالقاسم خویی و صدها عالم دینی دیگر در جوار امام متقیان مدفونند. اما قبر شیخ طوسی، در آستان كنار باب الطوسي حرم مطهر و در «شارع الطوسي » قرار دارد.
اينجا منزل شيخ الطائفه ابوجعفر محمد بن حسن طوسي بود كه در سال هاي 448 ق تا 460ق، به هنگام هجرتش به نجف، بنا کرد. او پيش از آن در بغداد اقامت داشت و از محضر شيخ مفيد و سيد مرتضي بهره مي برد. و پس از وفات سيد مرتضي به مرجعيت شيعه رسيد. شيخ طوسي وصيت كرد كه از اين مكان به عنوان مسجد استفاده كنند و خود او را نيز پس از مرگ، در آنجا به خاك بسپارند. در عصر شاه عباس ساختمان اين آستان به همت شيخ بهايي از نو برپا شد.
وقتی رسالۀ کارشناسی ارشد خود را در بارۀ «روش شیخ طوسی در تفسیر تبیان» انجام می دادم، همیشه آرزو داشتم مزار این فقیه و محدث بزرگ شیعه را زیارت کنم. خدا را شاکرم که این توفیق نصیبم شد و توانستم بر بالای قبر برخی از این بزرگان زانوی ادب زده و از پرتو قدسی و معنوی آنان کسب فیض نمایم.
روبروی حرم کتابخانه شیخ جعفرکاشف الغطا قرار داشت که با وعدۀ قبلی از آن دیدار و با مسئول بخش خطی آن گفت و گو و تبادل نظر کردیم. در این مکان بود که موفق شدم پس از سالها دوری استاد فاضل دانشمند دقیق النظر عراقی جناب آقای یوسف الهادی را ملاقات کنم و با وی در بارۀ سفر ایشان به تهران جهت شرکت در مراسم رونمایی از دورۀ سه جلدی جامع التواریخ بخش ایران و اسلام که چهارم دی ماه برگزار می شود، صحبت کنم.