میراث مکتوب- نشست هفتگی شهر کتاب در روز سهشنبه ششم مهر به نقد و بررسی کتاب «زندگی، افکار و رباعیات خیام نیشابوری» اختصاص داشت که با حضور رحیم رئیسنیا، حسین معصومیهمدانی، سیدعلی میرافضلی و مسعود جعفریجزی به صورت مجازی برگزار شد.
در ابتدای این نشست علی اصغر محمدخانی، معاون فرهنگی شهر کتاب، اظهار داشت: بدون شک خیام از مشهورترین شاعران و دانشمندان ایران در سطح جهانی است. رباعیات او تقریباً به اکثر زبانهای دنیا چندینبار ترجمه شده است. نزدیک به نود ترجمهی مختلف به عربی، چهار ترجمه به رمانیایی و شماری ترجمه در روسی، انگلیسی و آلمانی دارد و حتی در کشور لتونی نیز ترجمهی رباعیات را دیدم. شاید کمتر شاعری در ایران چنین شهرتی در جهان داشته باشد. با این حال، کمتر نوشتهی مستقلی دربارهی زندگی و اندیشههای خیام وجود دارد.
او ادامه داد: کتاب رضا توفیق و حسین دانش حدود صد سال پیش در ترکیه منتشر شده است و شیخابراهیم زنجانی، از علمای دوران مشروطه، این کتاب را ترجمه و به همراه توضیح به صورت خطی منتشر میکند. امروز جعفریجزی با استفاده از دو نسخهی موجود این کتاب آن را تصحیح و تدوین کرده است. البته، در این کتاب به نام خیام هم رباعیات فراوانی دیده میشود و نمونههایی از رباعیات خیام ارائه شده است که امروز کسانی مثل سیدعلی میرافضلی با توجه به منابع کهن مشخص کردند که برخی از اینها از خیام نیست و از دیگرانی جز او است.
او دربارهی ساختار و محتوای شش فصل اول کتاب گفت: فصل اول کتاب دربارهی زندگی و زمانهی عمر خیام، شعر و شاعری ارزش هنری و ادبی رباعیات او است. فصل دوم دربارهی خیام حکیم و فیلسوف است که در این فصل نگرش خیام به مابعدالطبیعه و برخی نظریات فلسفی، از جمله تغییر دائمی کائنات، بیان شده است. فصل سوم، به جهانبینی خیام اختصاص دارد و با استفاده از رباعیات تفسیر او از مفهوم زندگی بیان شده است. فصل چهارم نگاهی به نگرش بدبینانهی خیام به زندگی و جهان است که با توجه به برداشت نویسندگان از این مجموعه رباعیات مطرح شده است. در فصل پنجم افکار خیام با برخی اندیشههای فیلسوفان مثل اپیکور، شوپنهاور و به ویژه ابوالعلاء معری، از شاعران معروف جهان عرب، مقایسه شده است. فصل ششم به نسبت خیام و تصوف اختصاص دارد و نویسندگان نسبتی بین اینها نمیبینند. در ادامه، نویسندگان در بخش کوتاهی به راز اصلی شگفتانگیزی خیام توجه میکنند و بر این نکته تأکید میکنند که علت اصلی شهرت خیام در فکر و اندیشه و جهانبینی او نهفته است؛ اینکه زندگی را باید با نیکی و خوشی گذارند. این اندیشهی خیام با شرایط و مقتضیات جهان غرب خیلی هماهنگ است و در دوران جدید هم رواج دارد و استقبال از خیام در دوران جدید بیشتر شده است البته میتوان گفت که خلاف این هم هست. شاعری مثل مولوی با اینکه افکارش با خیام متفاوت است در این دو سه دهه در جهان غرب ترجمه شده است و نسبت به گذشته در ایران و دیگر کشورها توجه به او بیشتر شده است.
شاعر بیدیوان، اما جهانی
مسعود جعفریجزی اظهار داشت: بنابر تحقیقات چند دههی گذشته، میتوانیم با قاطعیت بگوییم خیام فیلسوف و ریاضیدان و منجمی بوده است که گهگاه شعرهایی در قالب رباعی و به زبان فارسی و عربی میسروده. چند شعر عربی از او در منابع نزدیک به زمانهاش نقل شده است. ولی شهرت و تشخیص در شعر نداشته است. ازاینرو، در این منابع دربارهی شعر فارسی او سکوت شده است. خود او هم چنانکه بین علما و فلاسفه رایج بوده است، شعر را کار رسمی خود نمیدانسته است. همانطورکه ابنسینا هم خودش را شاعر نمیدانسته است. شعرهای خیام بعدها وقتی اهمیت پیدا کرد که در میان صوفیان و عارفان مخالفان و از سوی دیگر پیروانی پیدا کرد و حتی دیگران به تأسی از او در چنین مضامینی شعر سرودند. چنانکه در قرنهای بعدی بر حجم این رباعیها افزوده شد و به نوعی ادبی در زبان فارسی تبدیل شد که محققان آنها را «خیامانه» یا «خیامیات» نامیدند. با این احوال، خیام تا قرن نوزدهم در ایران و خارج از ایران در مقام شاعر یا شاعر بزرگی شناخته نمیشد.
او ادامه داد: در قرن نوزدهم، فیتز جرالد نسخهای از رباعیات خیام را به زبان انگلیسی بازسرایی کرد. این بازسرایی بهقدری موفق بود که باعث شهرت جهانی خیام شد. صاحبنظران به روایت فیتز جرالد از خیام توجه کردند و آن را به زبانهای دیگر ترجمه کردند. فضای عصر ویکتوریا، توجه به شرق و جستوجوی صداهای تازه دست به دست هم داد تا خیام مثل طوفانی جهان ادبی را در سراسر دنیا در نوردد، آوازهاش جهانگیر شود و رباعیاتش همهی فرهنگها را تحت تأثیر قرار دهد. البته در آن زمان، در ایران حتی دیوان یا مجموعهای از رباعیات به اسم خیام تدوین نشده بود و بعد از شهرت جهانی خیام بود که در ایران هم به فکر تدوین رباعیات او افتادند. باز هم پیش از ایرانیان، دیگرانی چون آرتور کریستنسن و والنتین ژوکوفسکی پیشگام بودند. به تدریج، خیام جایگاه تازهای در فرهنگ و ادبیات یافت. البته هنوز هم برای برخی سخت است بپذیرند کسی با چند رباعی، که انتساب آنها هم روشن نیست، در کنار مولانا و سعدی و حافظ و فردوسی و نظامی قرار گرفته باشد.
او ادامه داد: موج خیامی در دنیا به ترکیهی عثمانی آن دوره هم رسید. زبان و فرهنگ ترکیهی عثمانی قبل از تغییر خط خیلی به فرهنگ و زبان فارسی نزدیک بوده است. هم لغتهای فارسی در زبان ترکی عثمانی زیاد بود، هم خیلی از شاعران ترکی عثمانی از نظامی و ابنیمین تقلید کردند و ادبیات ترکی عثمانی و فارسی کلاسیک به هم نزدیکاند. بنابراین، در ترکیه توجه زیادی به خیام کردند. اولین مجموعه رباعیات را احمد فیضی به ترکی عثمانی ترجمه کرد. او اصالتاً تبریزی بود و در عثمانی زندگی میکرد. سپس، عبدالله جودت و سرانجام، حسین دانش و رضا توفیق رباعیات خیام را تدوین کردند. حسین دانش پدری اصفهانی و مادری قفقازی داشت. پدرش در استانبول تجارتخانه داشت. پس، او در استانبول متولد شد و فارسی و ترکی و عربی و زبانهای اروپایی را به کمال یاد گرفت و با برگردان آثار فرانسوی به ترکی و نوشتن کتابهایی در معرفی شعر فارسی از نظر فرهنگی در ترکیهی عثمانی نقش مهمی داشت. خود او شاعر بود و منظومهی شعر «خرابههای مدائن» را تحت تأثیر «دیوان مدائن» خاقانی سرود. او در سفارت ایران در ترکیه شاغل بود و با دهخدا و دیگران در ایران مراوده داشت. رضا توفیق هم فرزند یکی از صاحبمنصبان عثمانی است که پزشکی خوانده و بعداً خودش مطالعات علوم انسانی را ادامه داده و به خصوص در فلسفه خیلی پیشرفت کرد. توفیق در شعر نوگرای ترکی عثمانی از آدمهای مهم است و در مشروطه و در نوشتههای شفق و دیگران به فیلسوف مشهور است.
او بیان داشت: دانش و توفیق تحت تأثیر موج شیفتگی به خیام که با روح نوجویی و نوگرایی هم سازگار بود، با توجه به نسخههای در دسترس در ترکیه متن فارسی مجموعه رباعیات خیام را تدوین و بعد هم رباعیات را به ترکی ترجمه و شرح میکنند و مقدمهی مفصلی بر آن مینویسند. بخشهای ادبی را حسین دانش مینویسد و بخشهای فلسفی را رضا توفیق. این دو در شرح و مقدمه تحت تأثیر فضای فلسفهی علمگرایی و تجددند و خیام را در بافت گرایش به نوگرایی و تجدد و علم مطرح میکنند. در واقع، در این شرح نظرات خودشان را مینویسند و به نوعی فضای نقد خوانندهمحور در آن دیده میشود. این کتاب در ۱۳۰۱ شمسی در ترکیه منتشر میشود و بهواسطهی ارتباطات زیاد بلافاصله در ایران دیده میشود. مقدمهی اثر در ۱۳۰۲ در مجلهی ایرانشهر ترجمه میشود و دربارهی آن مینویسند. این کتاب در مطالعات ایرانی دربارهی خیام تأثیر زیادی داشته است و از صادق هدایت که در «ترانههای خیام» به افکار فلسفی خیام توجه میکند تا امروز به نحوی سایهی این کتاب در مباحث خیامشناسی هست.
او ادامه داد: در همان سالها، پسر شیخابراهیم زنجانی نسخهای از این کتاب را برای پدرش به ایران میفرستد و شیخ آن را در سالهای خانهنشینی، دورهی اول حکومت رضاشاه، ترجمه میکند. زنجانی شخصیت خاصی است و آثار زیادی دارد که هنوز منتشر نشدند یا گمنام ماندند. اما خوانندگان در سالهای اخیر او را از طریق «خاطرات شیخ ابراهیم زنجانی» میشناسند که غلامحسین میرزاصالح در نشر کویر درآورده است.
او توضیح داد: علت توجه زنجانی به خیام میتواند سازگاری حس تجدد و نوجویی و نوگرایی در آن عصر با خیام بوده باشد. گرایشهای فکری زنجانی نیز با خیام مناسب آمده است. او در «خاطرات» دو رباعی خیام را نقل کرده است. همچنین، در لابهلای شرح رباعیات نکاتی میگوید که نشان میدهد با خیام همدلی دارد. او برخی از شعرهای ترکی و عربی را هم به نظم فارسی در آورده است که استوار و محکماند و گواهی بر جایگاه ادبی او. اما جدا از جنبهی خیامپژوهی، افکار زنجانی در این کتاب برای ما اهمیت دارد و میتوان آن را در دو مقولهی کلی اصلاح دینی و انواندیشی دینی و انتقاد از سنتهای دینی متحجرانه و همچنین، اندیشهی ناسیونالیسم و تجددگرایی دستهبندی کرد که در آثار اغلب روشنفکران آن دوره دیده میشود و با روح آن دوره همخوان است.
او در پایان گفت: تصحیح کتاب بر اساس دو نسخهی خطی یکی نسخهی کتابخانهی مجلس شورا و دیگری نسخهی کتابخانهی دانشگاه تهران است. بعضی حواشی دارای جنبهی انتقادی که شخص ثالث در نسخهی مجلس نوشته بوده است هم در این متن آورده شده است تا خواننده نیازی نداشته باشد نسخههای خطی را ببیند. نمایهی بیتیاب شعرها، واژهنامه، نمایه و فهرست موضوعی در پایان کتاب کار را برای خواننده آسان میکند.
در سایهی رباعیات
سیدعلی میرافضلی، رباعیپژوه، اظهار داشت: حسین دانش و رضا توفیق این کتاب را برای نخستین بار در سال ۱۹۲۲ منتشر با مشارکت هم منتشر کردند. اما بعد از آن هر کدام جداگانه و به همراه تغییراتی نسخهای از کتاب منتشر کردند و سهم خودشان را از کتاب مشترک مشخص کردند. حسین دانش، از دانشوران ایرانی مقیم استانبول، در سال ۱۹۲۷ کتاب مستقل خودش را منتشر کرد. در این نسخه در بخش رباعیات و تقسیمبندی سهبخشی تفاوتی نیست. مقدمهی کتاب تا حدودی متفاوت است. تأکید دانش در اینجا بر وجه ادبی شخصیت خیام و تحقیقات محققان ادبی دربارهی رباعیات او است. انجمن آثار و مفاخر فرهنگی سالها پیش این کتاب را با ترجمهی توفیق سبحانی منتشر کرده است. از طرف دیگر، رضا توفیق پس از حسین دانش، در سال ۱۹۴۵ جداگانه کتابی منتشر کرد که گمان میکنم در آن بیشتر بر نظریات فلسفی خیام در رباعیات منسوب تکیه داشته است.
او ادامه داد: این کتاب در سال ۱۹۲۲ مقارن با ۱۳۰۰ یا ۱۳۰۱ شمسی منتشر شد و میتوان گفت جزو پیشگامان عرصهی خیامپژوهی در ایران و خارج از آن است. این دو نویسنده تحقیقات دانشمندان غرب را پیش نظر داشتند. همچنین، به آرای محمد قزوینی در ترجمهی فرانسوی رباعیات خیام توجه داشتند. این کتاب در ایران بسیار مورد توجه قرار گرفت و بر بسیاری از تحقیقات بعدی اثر داشته و مقدم بوده است. همانطور که جعفری در مقدمه اشاره کرده است، این کتاب حتی همزمان با چاپ نیز در محافل ادبی ایران شناخته شده بوده است. نکتهی جالب در اینجا این است که در این سالها پیوند میان محققان ایرانی و ترک بسیار محکم بوده است و اطلاعات سریع منتقل میشده است تا جایی که ترجمهی کتاب تقریبا یکسال بعد از انتشار کتاب شیخ ابراهیم زنجانی این کتاب را دیده و ترجمه کرده است. هرچند این ترجمه منتشر نشد. همچنین، در آن زمان در مجلهی ایرانشهر مقالهای در معرفی آن نگاشته شد و در مقدمهی کتابهای مربوط به رباعیات خیام در ایران هم بازتاب داشت.
او توضیح داد: صادق هدایت در کتاب «ترانههای خیام» (۱۳۱۳) تا حدود زیادی از مقدمهی این کتاب تأثیر پذیرفته است و در تقسیمبندی اشعار و تفکیک قائل شدن میان خیام فیلسوف و خیام شاعر متأثر از کتاب دانش در ۱۹۲۷ بوده است. همچنین، بعضی آرای هدایت در این کتاب نیز مشابه آن کتاب است. مثل آنکه به شکل اغراقآمیزی خیام را برجستهتر از دیگر شاعران ایران میبیند. گذشته از هدایت، چنان که در مقدمهی کتاب آمده است، اسماعیل یکانی نیز در «نادرهی ایام: حکیم عمر خیام» متأثر از این کتاب بوده است.
این خیامپژوه دربارهی تقسیمبندی رباعیات خیام در این کتاب گفت: توفیق و دانش رباعیات خیام را در سه بخشِ رباعیات یقینی و اصلی (۲۴۷ رباعی)، رباعیات محتمل (۲۶ رباعی)، رباعیات مشکوک (۱۲۲ رباعی) جا دادهاند. در واقع، این دو از جنبهی شناخت رباعیات اصیل خیام و پالایش آن کار چندانی نکردهاند. تفکیکی صورت دادهاند، منتها معیار روشنی برای این کار به دست ندادهاند و به نظر میآید تقسیمبندیشان بیشتر ذوقی است. فیالمثل بسیاری از رباعیات شاعران دیگر در بین رباعیات یقینی و محتمل در این کتاب آمده است. در عوض رباعیاتی را در میان رباعیات مشکوک میبینیم که امروز میدانیم جزو رباعیات شاخص و نسبتاً اصیل خیاماند و در منابع قدیم به آن استناد شده است. البته با توجه به زمان نگارش کتاب نمیتوان بر آن چندان خردهای گرفت. همچنین، در بخشی از مقدمهی این کتاب آمده است که شاعران ترک تأثیری از خیام نپذیرفتند و فقط یک بیت از نفعی، شاعر، آوردند که اشاره به نام خیام است. درحالیکه تحقیقات جدید نشان داده است که چنین نیست.
او در پایان گفت: کتاب علاوه بر دیدگاههای حسین دانش و رضا توفیق دربارهی خیام و زندگی و افکار او به سبب پاورقیها و توضیحات افزودهی مترجم قابلتوجه است. متن ترجمه هم نسبتاً ترجمهای آزاد و درعینحال وفادار به متن است. در نهایت، این کتاب در ترسیم تاریخ تحقیقات مربوط به رباعیات خیام ارزنده و کمککننده است.
سر دلبران در حدیث دیگران گفتن
دکتر معصومی همدانی در بخشهایی از سخنان خود اظهار داشت:اگر به نوشتههای صد سال اخیر تا سه دهه پیش نگاه بکنیم، میتوان گفت بیش از اینکه از این نوشتهها دربارهی خیام چیزی بیاموزیم، راجع به نویسندگان آن آثار اطلاع حاصل میکنیم. این نویسندگان آنچه خود میپسندیدند و افکار مقبول زمانه نیز بوده به شخصی به نام خیام نسبت دادهاند؛ از دههی ۱۳۱۰ و اولین آثار در زمینهی خیام همین سیر هست. در واقع، غالباً نوشتههای راجع به خیام سرّ دلبران در حدیث دیگران گفتن است. کتاب امروز شاید اولین کتابی است که با این تفصیل دربارهی خیام نوشته شده و در راهانداختن و جاانداختن جریانی که از آن گفتم، بسیار مؤثر بوده است. کتاب نوشتهی ایرانی اصفهانیالاصلی به نام حسین دانش و رضا توفیق، روشنفکر آن روزگار ترکیه است که در میان ترکان به فیلسوف رضا توفیق معروف بود. از ساختار و مقدمهی کتاب پیداست که بسیاری از بخشهای مربوط به رباعیات کار حسین دانش است و مبحث فلسفهی خیام کار رضا توفیق. چاپ اول کتاب در سال ۱۹۲۲ بوده است. این تاریخ مهمی در ترکیه است. در ۱۹۲۳ مصطفیکمال آتاتورک رئیسجمهور ترکیهی نوین میشود و طرح ترکیهای جدید و غربی ریخته میشود و در طول پانزده سال حکومت آتاتورک، این طرح اجرا میشد. بعد از آن نیز ادامه پیدا کرد و در دهههای اخیر این پروژه کمی تغییر کرد.
او در ادامه گفت: تقابلهای برجسته بین شرق و غرب دی این کتاب شرق را مظهر تیرهروزی و جهل و عقبماندگی معرفی میکند و غرب را مظهر شادی و خوشی و پیشرفت و سعادت. و این به همان پروژهای نزدیک است که روشنفکران ترکیه به دنبال آن بودند. در ابتدای کتاب هم کاملاً مشخص است که نویسنده دربارهی دورهی عثمانی صحبت میکند که دیگر گذشته است. از این کتاب هیچ مطلب پژوهشی تازهای راجع به شخص خیام، تاریخ زندگی او یا اصالت رباعیات او به دست نمیآید. نویسندگان منابع مهمی چون نامهی سنایی به خیام یا «تتمه زبانالحکم» بیخبر بودند. همچنین، نویسندگان خیام را پدیدهای منحصر به فرد میدانند، گویی پیش از او کسی نبوده و هیچ کاری نکرده و برای اولینبار او ظهور کرده؛ گویی قلهای در یک بیابان. این در حالی است که این فرم ادبی قبل و بعد از خیام هم استفاده شده است. به نظر نویسندگان این اندیشههای خیامی در دیگر شاعران و متفکران دیگر وجود ندارد. مثلاً در رودکی یا مولانا نبوده؟ از نظر آنان، در محیط نامساعد شرق که آنها بر آن تأکید میکنند، فقط یک خیام خلاف جریان آب حرکت میکرده است. آنها چنین تصوری از شرق دارند و همین را در کتاب منعکس کردهاند.
او بیان داشت: شباهت میان کتاب «ترانههای خیام» هدایت با این کتاب حیرتآور است. نمیدانم آیا هدایت از روی این کتاب نوشته است یا اصلاً این کتاب را خوانده بوده است یا نه. ولی بخشهایی از این کتاب در روزنامهی ایرانشهر آن زمان منتشر شده بوده است. پس، چرا هدایت به اینها اشاره نمیکند. مظهر این نگاه در مقدمهی «ترانههای خیام» است و هرچه جلو میآییم این دید در کسانی چون دشتی و فروغی نسبتاً تعدیل میشود، اما از بین نمیرود.
معصومی همدانی افزود: جالب آنکه سایهی سنگین فیتز جرالد منجر به این شده است؛ یعنی آنکه مجموعه رباعیات خیام را ترجمه کرده و ترجمهی فارسی شاعری انگلیسی که به ادبیات انگلیسی قرن نوزدهم در انگلستان تعلق دارد و در واقع، شعرش واکنشی است به جامعهای که در آن زندگی میکرده که برخلاف تصور ما، اصلاً جامعهی مدرنی نبوده بلکه بهشدت سنتی و محافظهکار بوده و این ترجمه آنجا صدا به پا میکند. این ترجمه یک شعر خیلی خوب انگلیسی است و میدانیم، هرچه ترجمهی انگلیسی بهتر باشد، تعلق آن به ادبیات مقصد بیشتر میشود و از تعلق آن به ادبیات مبدأ کاسته میشود. این در مورد ترجمههای فیتز جرالد کاملاً مشهود است.
او توضیح داد: آنها شرق را مظهر آن دورانی میدانند که خودشان از سر گذراندهاند؛ یعنی دوران قرون وسطی. در صورتی که امروز کمتر کسی معتقد است که دوران قرون وسطی به آن بدی توصیفهای قرن ۱۸ و ۱۹ بوده باشد و شکوفاییها در هنر و ادبیات و امثالهم در آن دوران نیز بروز کرده است. آنها در این میان فقط خیام را میشناسند، چراکه مولانا هنوز آنقدر شناختهشده نبود؛ برای آنها فردوسی و «شاهنامه» بهقدری مفصل بود که سراغش نمیرفتند؛ از حافظ ترجمهی کاملی وجود نداشت و شاید فقط بخشی از منتخبات او ترجمه شده بود. اما سعدی یگانه شاعری بود که در فرانسه بهعنوان معلم اخلاق خیلی نفوذ داشت و بعد هم در میان متفکران آمریکایی. این همه آنچه بود که دربارهی ادبیات فارسی میدانستند. به خیال آنها فردی پیدا میشود که ادبیاتی از نوع دیگری را بهکار میبرد، زیرا به نظر آنها ادبیات باید هر چیزی باشد که خلاف آن فضا تولید میشده. در واقع، موج شناخت خیام به این ترتیب از طریق ترجمهی انگلیسی در میان روشنفکران ایرانی مطرح شد، روشنفکرانی که فکر میکردند باید هر آنچه از مظاهر سنت و فرهنگ خود دارند، کنار بگذارند و به همین دلیل از طریق ادیبی انگلیسی توجهشان به خیام جلب شد. بعداً با معیارهای دیگری، ما فهمیدیم فقط اندیشههای خیامی اهمیت ندارد، بلکه شعر خیام و رباعیات او نیز مهم است و علاوه بر او، کسان دیگری هم رباعی سرودهاند. بالاخره عدهای به این فکر افتادند که اصلاً ما نباید چنین توقعی داشته باشیم که فقط از یک شاعر بتوانیم یک اندیشه منسجم بیرون بکشیم.
او ادامه داد: وقتی از اندیشههای فلسفی خیام فاصله میگیریم و به جنبه ادبی او توجه نشان میدهیم، متوجه میشویم که خیام تنها کسی نبوده که چنین اندیشههایی داشته است. خیام در ایران، بر خلاف نظر نویسندگان کتاب، بسیار اثرگذار بوده است. دشتی یکی از اولین کسانی بود که در کتاب «نقشی از حافظ» به خیام اشاره میکند و نشان میدهد که حافظ بسیار تحت تأثیر اشعار خیام قرار داشته است. خیلی از جنبههای اندیشهی خیامی در سایر شاعران هم وجود داشته است. مثلاً در اکثر شاعران سبک هندی چنین اندیشههایی موجود است. پس، خیام اصلاً در ایران ناشناخته نبوده، ولی اینکه او را در زمرهی پنج شاعر برتر فارسی قلمداد نمیکردند. زیرا تکلیفشان با او چندان روشن نبوده، مثلاً در کتاب «طربخانه» مرحوم همایی مشخص میشود تمام اشعار خیام یکسان نبوده و برخی از اشعار او نیز بسیار سست بوده است. همچنین، حجم اشعار او آنقدر کم بوده که نمیتوان آن را با دیوان شاعران بزرگ دیگر مقایسه کرد. خیام دیوان نداشته، بلکه اشعار او به صورت پراکنده جمعآوری و استنساخ شده است، اما اشعار زیادی به تقلید از رباعیات خیام سروده شده که این بسیار قابلتوجه است.
معصومیهمدانی تصریح کرد: رضا توفیق در بخش فلسفی کتاب خیامی را معرفی میکند که شخص دیگری است، مطابق فکر توفیق. در واقع، توفیق اندیشههای خود را در او متجلی میبیند. خیام فیلسوفی در سنت ابنسینا بوده است و در رسائل مربوط به فلسفه و ریاضیات به جامانده از او میتوان فهمید که در حد تعصب به ابنسینا پایبند بوده است، اما در این کتاب انگار آن خیام فیلسوف ابنسینایی اصلاً وجود ندارد. در واقع، اهمیت این کتاب نشان دادن بخشی از تاریخ روشنفکری ما در این منطقه است و نه بیش از آن. همچنین، توفیق در اظهار نظری عجیب در مقدمهی کتاب میگوید که اسپینوزا چندان فیلسوف مؤثری نبوده است، در صورتی که رسالهی «الهیات» اسپینوزا تأثیر شگرفی در جهان اندیشه و فلسفه گذاشته است و اگر کسی ذرهای فلسفه و تاریخ فلسفه بداند چنین اظهارنظری نمیکند. رضا توفیق فقط به فیلسوفان عصر روشنگری فرانسه مانند ولتر و دیدرو اشاره میکند و فقط آنها را قبول دارد.
او در پایان ضمن بیان نقدهایی دربارهی توضیحات شیخابراهیم زنجانی تاکید کرد که ما امروز در ایران با روشی بسیار حرفهایتر خیامشناسی میکنیم. کارهای مرحوم همایی، مصاحب، رضا ملکزاده، ذکاوتی قراگزلو در این حوزه بسیار ارزشمند است. من همچنان، معتقدم که این کتاب دربارهی جریان خیامشناسی، و نه شناخت خود خیام، کتاب مهمی است و میفهمیم در این حدود صد سال که از انتشار کتاب میگذرد در خیامشناسی ما چه تغییرات و تحولاتی حاصل شده است.
خیام: آیینهی درماندگی
رحیم رئیسنیا، محقق، در بخشهایی از سخنان خود اظهار داشت: ادبیات دیوانی از اوایل تشکیل دولت عثمانی بیشتر تحت تأثیر ادبیات فارسی شکل گرفت و یکی دو قرن بعد از تشکیل دولت عثمانی، در قرن شانزدهم، به اوج خودش رسید. شاعران معروف این دوره از جمله مصطفی عزمیزاده ملقب به حالتی و معروف به خیام روم که به سبب رباعیات خود مشهور است، نفعی با ۱۷۱ رباعی فارسی و فهیم قدیم، هرکدام به نوعی با رباعیات و خیام ارتباط داشتند. به جز این موارد، پیدا شدن شماری از مجموعههای دربردارندهی رباعیات در کتابخانههای ترکیه دلیلی دیگر بر آن است که خیام و رباعیات او در عثمانی خوانده میشده است. امروز، «طربخانه»ی یاراحمد رشیدیتبریزی با تصحیح جلال همایی و «نزهه الارواح» جمال خلیلشروانی با تصحیح محمدامین ریاحی از تداول رباعی و شناخته شده بودن خیام حکایت دارند.
او ادامه داد: فواد کوپرولو، ترکینویس معروف میگوید، ارباب دانش عثمانی ادبیات قدیم ایران را به اندازهی ادبیات خودشان، بلکه بیشتر از آن میخواندند و بهشدت شیفتهی ادبیات خیام بودند؛ یعنی آب را از سرچشمه میخوردند و دیگر احتیاجی به ترجمه نداشتند. فیضی افندی، نخستین مترجم رباعیات خیام در ترکیه، در سال ۱۸۸۵ و ۱۳۰۳ قمری کتابی به نام «خیام» چاپ کرده است و بعد از مقدمهای دربارهی آثار و اقوال خیام، حدود ۱۲۰ رباعی را ترجمه کرده است. در روی جلد کتاب گویا به عیبجویان خیام پاسخ میدهد و آنها را از تعرض و عیبجویی به خیام بازمیدارد. شیخابراهیم زنجانی این قطعه را بدین صورت به نظم درآورده است: «بر اهل کمال عیبجویی دشوار/ در دشت تعصب عیب جویی دشوار/ بدگویی خیام به نادان آسان/ مانندهی او فصیح گویی دشوار».
او بیان داشت: با ترجمهی رباعیات خیام توسط فیتز جرالد در ۱۸۵۹ موجی در سراسر اروپا موجی انگیخته میشود و رباعیات خیام در کشورهای اروپایی پشت سر هم ترجمه و چاپ میشود و این موج خیام در اواخر قرن نوزدهم به ترکیه رسید و احمد فیضیافندی آن را ترجمه کرد. گفتنی است که در عثمانی، بعد از اعلام تنظیمات فضایی سیاسی-اجتماعی باز شده بود، مطبوعات با کثرت منتشر شده بود، احزاب سیاسی تشکیل شده بود و همهی اینها منجر به اعلام مشروطیت اول در ۱۸۷۶ شده بود. روزنامهی اختر هم در همان زمان در استانبول شروع به انتشار میکند و قانون اساسی مشروطیت اول را به فارسی منتشر و ترجمه میکند. میبینیم که بعداً انقلاب مشروطیت ما نام مشروطه میگیرد که حاکی از تحولات آن زمان در عثمانی بوده است. منظورم جوی بوده که میتوانسته است به خیام و اندیشهها و رباعیهای او خوشامد بگوید. همانطورکه این شرایط قبلاً در اروپا پیدا شده بود و خیام بازکشف شده بود. یان ریپکا دربارهی علت این حسنقبول بیسابقه و غیرمنتظرهی رباعیات خیام در غرب میگوید، برای اروپایی این اشعار چون آیینهای بود که وی درماندگی خود را در آن منعکس میدید. به همین جهت شرقِ امروز هم آشنایی با خیام را از نو آغاز کرده است.
رئیسنیا افزود: دومین ترجمه، متعلق به عصمت مستجابیزاده، محکوم سیاسی تبعیدی در جزیرهی مدیلی، بوده است. مستجابیزاده در مدیلی ۱۷۷ رباعی خیام را به ترکی ترجمه کرده است، گرچه هرگز امکان چاپ آنها را نیافته است. سومین ترجمه متعلق به عبدالله جودت است که مقدمهای برای انتشار «رباعیات عمر خیام» دانش و توفیق میشود. عبدالله جودت کردتباری عثمانی و تبعیدی بوده است. او از بنیان گذاران حزب اتحاد و ترقی بوده، از تبعیدگاه طرابلس فرار کرده و در اروپا فعالیت سیاسی و انتشار روزنامه و مجله دست زده و مدتها در مصر بوده و بالاخره در ترکیه رباعیات خیام را به ترکی ترجمه کرده است. این رباعیات نزدیک به پانصد و اندی رباعی است که گویا آنها را از ترجمهی میسیو نیکولا نامی در ۱۸۶۷ (هشت سال بعد از ترجمهی فیتزجرالد) برداشته است که متن فارسی رباعیات و ترجمهی فرانسوی آن منتشر کرده است. گویا نیکولا این مجموعه را از دو مجموعهی چاپی رباعیات خیام، یکی چاپ تهران و دیگری چاپ بمبئی، تدوین و ترجمه کرده است.
او توضیح داد: وقتی حسین دانش و رضا توفیق وقتی کتاب «رباعیات عمر خیام» خودشان را در ۱۹۲۲ یا ۱۳۴۰ چاپ میکنند در مقدمه ضمن یادکرد و تشکر و سپاسگزاری از فیضیافندی و قائلشدن حق تقدم بر جودت بر رباعیات جودت ایرادهایی میگیرند که عمدهترین آنها این است که همهی رباعیات از مجموعهی نیکولا گرفته است و رباعیات بیگانه از خیام بسیاری در آن راه یافته است. این دو به مقالهی ژوکوفسکی، خاورشناس روس، استناد کردند که انتساب ۸۲ رباعی از اینها به خیام را مردود میشمارد و سرایندههای آنها را هم پیدا و عنوان کرده است. همچنین، بر آناند که عبدالله جودت رباعیات را موافق عقاید و احساسات خاص خودش تفسیر و ترجمه کرده است و در معانی آنها به تحریف راه داده شده است. جودت چهار سال بعد از انتشار این نقد اثر خود را با شمار صفحات دوبرابری تجدید چاپ میکند. او در این چاپ یک دیباچهی مترجم نود صفحهای، تعدادی تصویر و رباعی تازه و توضیحاتی به کار اضافه میکند و نوشتهی حسین دانش را بر رباعیات و شخص خودش در چاپ دوم میآورد، بدون آنکه به ایرادات و نقدها اشارهای بکند.
رئیسنیا در پایان به آشنایی و همکاری دوجانبهی توفیق و دانش با ادوارد براون، خاورشناس و علاقهمند به زبان و ادبیات فارسی، اشاره کرد و بر تأثیر براون بر این اثر تأکید کرد.
منبع: پایگاه اطلاعرسانی مؤسسۀ فرهنگی شهر کتاب