میراث مکتوب- فرهاد طاهری، نویسنده و پژوهشگر تاریخ معاصر ایران و از شاگردان دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن، در گفتوگویی درباره ویژگیهای نوشتاری و شخصیتی این استاد گرانقدر مطالبی بیان کرده است که در ادامه، متن این گفتوگو را میخوانید.
آقای ندوشن حقوقدان، ادیب، مترجم و شاعر است و میتوان گفت شخصیتی چند وجهی دارد، یکی از ویژگیهایی که از اسلامی ندوشن یاد میشود، وجه ایراندوستی اوست که در آثارش نیز نمود دارد، وجه دیگر او شعرش است که کمتر به ان پرداخته شده است. شما او را چگونه و از کدام وجه میشناسید؟ درباره نگاهتان به اسلامی ندوشن بگویید.
درباره ایراندوستی استادم دکتر ندوشن بسیار گفته و نوشتهاند. این جنبه شخصیت ایشان خیلی واضح است. اگر شما تمام آثار استاد ندوشن را مطالعه کنید، که عمدتا هم مجموعه نوشتههایی است که در روزنامه اطلاعات و مجله یغما و هستی و … نوشتهاند این موضوع کاملا روشن است.
شمار چشمگیری از کتابهای استاد ندوشن، در واقع نخست مجموعه جستارهایی بوده که بعدها به آن قالب کتاب داده شده است. در شکل اولیه خود در اصل چند جستار بوده و کتاب نبوده است و استاد ندوشن نیز به نظر نمیآید در اندیشه نوشتن کتابی در موضوع مورد نظر خود بوده است. این دسته آثار استاد (که اندک هم نیستند) به لحاظ ساختار و از نظر روش تحقیق، ساختار کتاب ندارند بلکه جستارهایی پراکنده بوده که بعدا جمعآوری شدهاست. استاد ندوشن اصولا جستارنویسی مبرز و متبحر است، نه مقالهنویس به آن معنی که با پژوهش و تتبع در آثار دیگران و منابع به تألیف مقالهای بپردازد. ایشان را به واقع نمیتوان محقق از نوع بعضی استادان همنسل خود، مانند عبدالحسین زرینکوب یا غلامحسین یوسفی و … دانست. ایشان استادِ «جستارنویسی» است. «جستار» نوشتهای است اصیل و غیر اقتباسی و خلاقانه که انگیزه نگارش آن، یافتن پاسخ پرسشی پردغدغه در ذهن نویسنده یا تشریح مسئلهای بااهمیت در زمینههای فرهنگی واجتماعی است. فرق جستار هم با بعضی نوشتههای «یک بار مصرف چند منظوره» که به مقالات «علمی و پژوهشی» معروف شده دقیقا از همین جنبه است.
وجه تشخص استاد اسلامی ندوشن جستارهایی است که نوشته است، و نه ایراندوستی او، یا عشق به شاهنامه فردوسی یا تعلق خاطر که به سعدی و حافظ و … دارد. عشق به ایران و فردوسی و حافظ و سعدی در نسل بعد از مشروطه، و نیز دراغلب کسانی که دوران کودکی خود را در هفتاد هشتاد سال پیش گذراندهاند، وجود دارد. از معلم ساده در روستا گرفته تا یک تحصیل کرده با سواد دیپلم متوسطه یا با ششم ابتدایی! همه اینها وطنپرست و ایراندوست و عاشق تاریخ ایران و فردوسی و حافظ و سعدی هستند. اگر به آن نسل نگاه کنید حتی سیاستمداران، غیرتحصیلکردهها، پیران در روستاها همه شاهنامه و حافظ و سعدی میخواندند و عاشق ایران بودند. بهنظرم ایراندوستی استاد ندوشن امر بسیار بدیهی و عادی است.
ویژگی شاخص استاد ندوشن همان گونه که گفتم این است که نیامده مقاله تألیف کند و گفتههای دیگران را در مقالات خود شاهد مثال بیاورد و به آنها ارجاع دهد. به گفتههای دیگران استناد کند و از دل آن مستندات و نقل و قولها، به نتیجهای متفاوت با آن نقل و قولها برسد و این مقالات و گفتارها در قالب فصلها و بخشهایی، منجر به آفرینش کتابی شود. بهنظرم بخش اعظم عمر بیشتر تحصیلکردگان رشتههای علوم انسانی، و اختصاصا ادبیات فارسی، در این راه مصروف شده که چندان هم به پویایی و تعالی اندیشه در جامعه نینجامیده است. ویژگی مهم استاد اسلامی ندوشن جستارنویسی است. جستار یعنی اینکه در ذهن خود به یک دغدغه فکری میرسید و آن دغدغه فکری مبتنی بر اندیشهها و استنباطهای شخصی شماست نه اینکه از کسی اقتباس کرده یا تحت تأثیر کسی قرار گرفته باشید. در واقع جستار نوشتهای است مبتنی بر قضاوتها، اظهارنظرها و تحلیل خود نویسنده. در جستار به ندرت ارجاع میدهیم. اگر در نوشتههای استاد ندوشن نگاه کنید به ندرت میبینید که بخواهد برای قوت کلام یا تأیید گفتههای خود به آثار و اقوال دیگران ارجاع دهد. البته غیر چند کتابی که درباره شاهنامه و حافظ نوشته است.
در میان استادان ادبیات فارسی کمتر کسی را داریم که بتواند مانند استاد ندوشن به یک موضوع و معضل اجتماعی و سیاسی اولا تیزبینانه نظر بیفکند و متوجه آن شود یعنی بداند مشکلات حاد جامعه کدام اند. اینکه استادی متوجه شود مشکل چیست درایت و هوش میخواهد که متأسفانه بسیاری از روشنفکران و استادان دانشگاه ما تشخیص نمیدهند جامعه ما امروز چه مشکلی دارد. اگر به فرض تشخیص هم دهند جرأت بیان آن را ندارند و اگر جرأت بیان هم داشته باشند، نمیتوانند بهگونهای بیان کنند که این موضوع در ذهنها نفوذ کند و راه به اندیشههای مختلف ببرد. به نظر من این ویژگی استاد ندوشن بسیار برجسته است. ایشان جستارنویسی بسیار بسیار متبحر است که هم به اندیشه مسلط است و هم به زبان.
استاد ندوشن شگردهای نویسندگی و هنر نثرنویسی را به غایت در اختیار دارد. از بین روشنفکران معاصر به ندرت کسی را میتوانید پیدا کنید که مانند ایشان به ابزار زبان فارسی این قدر مسلط باشد. من در میان استادان زبان و ادبیات فارسی که اکنون در قید حیات هستند کسی را سراغ ندارم از این جنبه به پای استاد ندوشن برسد.
ایشان حقوقدان بودند و بعدها به ادبیات پرداختند و به عنوان استاد ادبیات شناخته شدند. به نظر شما تسلط او به زبان فارسی از کجا نشئت میگیرد؟
مهمترین دلیلش مطالعه نثر معیار معاصر است. اعتقاد دارم که با خواندن متون ادب فارسی ما به ادبیات فارسی شاید مسلط میشویم اما به نثر معاصر لزوما مسلط نمیشویم؛ یعنی اگر کسی صرفا متون ادب فارسی (سعدی، حافظ، مولانا و بیهقی) را بخواند شاید بر ادبیات فارسی مسلط شود اما اگر بخواهد مطلبی به زبان امروز بنویسد، نمیتواند آن تسلط لازم را داشته باشد مگر اینکه در کنار مطالعه متون ادب فارسی، آثارنجف دریابندری و شاهرخ مسکوب و حمید عنایت و محمود صناعی و … را هم بخواند. دلیل اینکه استاد ندوشن به زبان فارسی معاصر اینقدر مسلط است، این است که مطالعاتش فقط مربوط به خواندن متون ادب فارسی نیست؛ نثر معیار معاصر را هم همیشه خوانده است. به نظرم بر زبان جز با مطالعه زبان معاصر نمیتوان مسلط شد.
شما جستارنویسی را یکی از وجههای تشخص استاد اسلامی ندوشن معرفی کردید. درباره سبک نویسندگی اسلامی ندوشن هم مقالاتی نوشته شده است. درباره سبک نویسندگی ایشان توضیح میدهید؟
آقای ندوشن سبک خاصی در نویسندگی ندارد، اما قلم توانایی دارد. قلم توانا داشتن و مسلط بر نثر فارسی بودن یک حرف است و صاحب سبک نویسندگی بودن حرف دیگری است. سبک نویسندگی ویژگیهایی دارد. آقای ندوشن صاحب سبک نویسندگی نیست. به ندرت در میان روشنفکران و نویسندگان ما کسانی پیدا میشوند که صاحب سبک باشند؛ مثلا داریوش آشوری دارای سبک نویسندگی است. نوع واژگانی که استفاده میکند نشان میدهد این متن نوشته آشوری است؛ زیرا این کلمات مختص اوست. استادانی مانند غلامحسین یوسفی و پرویز خانلری سبکی در نوشتن ندارند اما در نویسندگی بسیار مسلط و توانمند هستند.
پس باید بگوییم اسلامی ندوشن قلم توانایی دارد.
بله بسیار قلم توانایی دارد. استاد ندوشن ذهنی روشن دارد و ذهن و زبانش بسیار به هم نزدیک است و آنقدر در نویسندگی مسلط است که اگر نوشتههای او را بخوانید ذهنتان درگیر جمله و کلمه نخواهد شد، خیلی شفاف آنچه را در ذهن دارد به راحتی به ذهن مخاطب خود منتقل میکند.
البته بهنظرم نویسنده صاحب سبک در زبان فارسی کم داریم و یا من نمیشناسم. سبک نویسندگی جنبههای گوناگون دارد از دایره واژگان گرفته تا مسئله لحن و تصویرپردازیهای مبتنی بر خلاقیت فردی و …؛ در یک کلام اثر انگشت و امضای نویسنده در هر سطر نوشته مشهود است. مثلا در شعر معاصر میگوییم سهراب صاحب سبک است. اگر شعری از سهراب ببینیم بیآنکه بدانیم شعر سروده کیست، متوجه میشویم. شاید شاعران بسیاری داشته باشیم که در غزل و قصیده بسیار توانمندتر از سهراب باشند اما سبک ندارند. یا شاملو سبک و نثر مشخص دارد. زمانی که مینویسد کاملا مشخص است که این تعابیرِ شاملو است.
ندوشن و هم نسلانش کسانی چون صادق هدایت و نیما یوشیج و حلقه روزنامه سخن به روشنفکری شناخته میشدند. روشنفکری اسلامی ندوشن را نسبت به هم نسلانش چطور میبینید و چقدر توانسته بر نسل بعد از خود تأثیر بگذارد؟
روشنفکر کسی است که بتواند پیشگامتر از جامعه خود بیندیشد و قدم بردارد. این که استاد ندوشن چقدر توانسته بر نسلهای بعد خود تأثیر بگذارد، نمیدانم. اما خود من زمانی که در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران درس میخواندم، استاد ندوشن تأثیرگذارترین استادم بود. هیچکدام از استادانی که در محضرشان درس خواندم به اندازه استاد ندوشن در من تأثیر نگذاشتند. این تأثیر در وهله اول به شخصیت ایشان باز میگشت. دوم مواجهه او با مسائل فرهنگی و اجتماعی بود.
اینکه چرا استاد ندوشن اینگونه روشنفکر شد، فکر میکنم مسئله تاریخ است. آقای ندوشن خیلی به تاریخ توجه میکند و در مقالات متعدد به اهمیت تاریخ اشاره دارد. اصولا کسانی که به تاریخ توجه میکنند و با دید تاریخنگری به حوادث زمانه خود نگاه میکنند و تمام تحولات اجتماعی و فرهنگی را در بستر تاریخ میبینند از جنبههای روشنفکری برخوردارتر خواهند شد. تاریخ هم این نیست که تاریخ تولد و مرگ پادشاهان را بدانیم. همه ما در هر رشتهای که درس میخوانیم یا کار میکنیم از پزشکی و مهندسی و تا رشتههای علوم انسانی همه در دامن تاریخ هستیم. کسی روشنفکر خواهد شد که به این نکتهها توجه کند؛ یعنی نگاهش همواره به تاریخ باشد و بر اساس تاریخ حرف بزند و بیندیشد و بنویسد. مهمترین دلیل که استاد ندوشن یک روشنفکر متشخص از میان نسلها بود و هست، توجهاش به تاریخ است.
با توجه به اینکه شما از شاگردان آقای دکتر اسلامی ندوشن بودید، خاطراتی از کلاسهای درس او برای ما بیان کنید.
قبل از اینکه شاگرد دکتر ندوشن شوم، با او رابطه داشتم. زمانی که محصل دبیرستان بودم با آثار ندوشن آشنا بودم و کتابهایش را میخواندم. آنقدر این کتابها بر من تأثیر گذاشت که از طریق ناشر آثار استاد به او نامهای نوشتم. امیدی هم نداشتم که آقای ندوشن به نامهام پاسخ دهد. آنزمان در شهرستان تاکستان زندگی میکردم. دکتر ندوشن با کمال بزرگواری شاید کمتر از دو یا سه هفته جواب نامه من را داد و برایم آرزوی موفقیت کرد و گفته بود اگر بعد از این نکتهای به نظرت رسید برای من بنویس. تا قبل از اینکه وارد دانشگاه شوم با دکتر ندوشن مکاتبه داشتم و برای او نامه مینوشتم و ایشان جواب میداد. هفت هشت نامه بین من و ایشان رد و بدل شد. بعد در سال ۱۳۷۰ دانشجوی گروه ادبیات فارسی دانشگاه تهران شدم واستاد ندوشن هم استاد همان گروه بود. روز سهشنبهای بود که برای اولین بار او را دیدم. کت و شلوار سورمهای و کراوات خوش رنگی داشت. بسیار شیک و متشخص بود. بعد هم رستم و اسفندیار به ما درس داد.
آنچه در کلاسهایش بیشتر نمود داشت تشخص و آداب فرهیختگی یک استاد تمام عیار دانشگاه بود. آقای ندوشن آنقدر متشخص بود که حتی نگاه کردنش در کلاس با یک شیوه خاص بود، میتوان گفت استاد ندوشن بیشتر در رفتار و منش فردی صاحب سبک بود تا در نویسندگی. راه رفتن استاد، نگاه کردن، حرف زدن، پاسخ دادن به سؤال دانشجویان، پرسش از دانشجویان و … همه منحصر به خود استاد ندوشن بود و متشخص بود. بارها به دوستانم میگفتم اکر دکتر اسلامی ندوشن در کویر بی آب وعلفی تنها در حال قدم زدن باشند و کسی او را از فراز آسمان و در هواپیما با دوربین ببیند بی درنگ تشخیص خواهد داد یک شخصیت برجسته فرهیخته و اندیشمند در حال قدم زدن است. این ویژگی بسیار منحصر به فرد اوست که فقط هم در او دیده میشد. زمانی که دانشجو بودم استاد ندوشن زینت دانشگاه تهران و آبروی پر اعتبار دانشکده ادبیات بودند. چنین تشخصی متأسفانه از دانشگاه رخت بربست. الان نمیتوان بیشتر استادان دانشگاه را تشخیص داد. لباس پوشیدن و حرف زدن و رفتار اجتماعی آنان مطلقا گویای جایگاه اجتماعی آنان نیست.
الان هم با استاد ندوشن ارتباط دارید؟
الان در کانادا و در کنار فرزندانش هستند و از طریق آقای مسرت در یزد جویای احوال او هستم. چند وقت پیش هم فیلمی از او دیدم که شعر حافظ میخواند. خیلی دلم گرفت. آن استاد آراسته و متشخص و سنجیده و خردمند به گونهای نزار و خمیده و ناتوان شده بود که نتوانستم جلوی اشکهایم را بگیرم.
به نقل از مجلۀ نوشتار، شمارۀ اول، بهار ١۴٠٠، ص ١٩٢-١٩۶