میراث مکتوب- جشنواره کتاب سال خلیج فارس از رویدادهای معتبری است که در حوزه تاریخ جنوب و خلیجفارس برگزار میشود. این رویداد در سومین دوره خود در دو بخش «آثار حوزه خلیج فارس» و «کتابهای منتشر شده در استان هرمزگان و یا درباره هرمزگان» برگزار شد که علیرضا خلیفهزاده، نویسنده و پژوهشگر بوشهری در بخش تاریخ این جشنواره با کتاب «هفت شهر لیراوی و بندر دیلم» برگزیده شناخته شد.
علیرضا خلیفهزاده نویسنده، مورخ و پژوهشگر حوزه مطالعات خلیج فارس و دارای دکترای تخصصی ایران دوره اسلامی است. وی در کارنامه خود تالیف آثار متعددی را ثبت کرده است که شامل «هفت شهر لیراوی و بندر دیلم»، «تاریخ شول حیاتداود»، «پردیسنشینان»، «مسافران پگاه»، «ایل ستاره» و… میشوند. خلیفهزاده همچنین در نگارش مقالات علمیپژوهشی دستی توانا دارد و مقالات متعددی را به رشته تحریر درآورده که زوایای پنهان تاریخی منطقه جنوب بهویژه تاریخ منطقه لیراوی و دیلم را بر اساس مستندات و منابع معتبر تاریخی و سفرنامهها آشکار کرده است.
وی افزون بر این، در همايشها و کنگرههای معتبر بینالمللی حوزه تاریخ نیز حضور فعالی دارد که در کنگره بینالمللی دوسالانه خلیج فارس فرهنگ، تمدن و تاریخ، دانشگاه تهران (ارديبهشت سال 86) به ارائه مقاله «نقش دیراب در تحولات قرن هشتم خلیج فارس» پرداخت و در نهایت این مقاله در مجموعه مقالات این کنگره چاپ شد. همچنین خلیفهزاده در دومین کنگره بینالمللی دوسالانه خلیج فارس فرهنگ، تمدن و تاریخ، دانشگاه تهران (آبان سال ۸۸) نیز مقاله «ظهور و سقوط خاندان خلیفات دیلم» را ارائه کرد و بهدلیل چاپ نشدن مجموعهمقالات این دوره، مقاله مذکور در «پژوهشنامه خلیج فارس جلد پنجم» به همراه آخرین یافتهها و با ویرایش مجدد به چاپ رسید.
این پژوهشگرِ باتجربهی جنوبی در سومین همایش دوسالانه خلیج فارس فرهنگ و تمدن، دانشگاه تهران (اردیبهشت سال ۹۱) نیز مقالهای با عنوان «خاندان ابومهیر در سیر تحولات خلیج فارس از دوره صفوی تا افشار» را ارائه کرد که در نهایت در مجموعه مقالات این کنگره چاپ شد. خلیفهزاده بهتازگی موفق شده است که در سومین جشنواره کتاب سال خلیج فارس که آیین پایانی آن یازدهم مردادماه در بندرعباس برگزار شد، با کتاب «هفت شهر لیراوی و بندر دیلم» در بخش تاریخ این رویداد عنوان اثر برگزیده را از آن خود کند. این اثر (که چاپ اول آن در ۸۲ و چاپ دوم هم در سال ۹۳ ازسوی انتشارات «شروع» با مدیریت علی هوشمند منتشر شد) پیش از این نیز بهعنوان پژوهش تاریخی برتر استان بوشهر در سال ۸۲ شناخته شد و مورد تقدیر قرار گرفت.
این کتاب دارای ۱۰ فصل است که در هر فصل به تفکیک به تاریخ و جغرافیای بخش بالادست از نواحی ساحلی خلیج فارس پرداخته است که در محدوده جغرافیایی شهرستان دیلم از استان بوشهر قرار دارد. در ادامه به بهانه موفقیت اخیر علیرضا خلیفهزاده گفتوگویی را با وی پیرامون کتاب «هفت شهر لیراوی و بندر دیلم»، تاریخ منطقه لیراوی و دیلم و دغدغههای وی در این حوزه صورت دادهایم که از نظر شما مخاطبان میگذرد.
آقای خلیفهزاده! نخست بفرمایید چه شد که به حوزه تاریخ و تالیف اثر در این حوزه علاقهمند شدید؟
من از دوران مدرسه علاقه وافری به خواندن شعر و داستان و نوشتن داشتم؛ دبیرستان طالقانی گناوه در نزدیکی کتابخانه عمومی شهر قرار داشت و جای من آنجا بود. در این میان، درس خواندن اولویت دومام بود! هفتهای چند کتاب خارج از موضوع درسی میخواندم به خاطر همین کتابخوانیها، برخی از دانشآموزان به طعنه و به قصد اذیت کردن به من «آقای مطالعه خارجی» میگفتند. شوق یادگیری داشتم و ذهنم پر از مسئله بود. آرام آرام تاریخ هم آمد کنار شعر و داستان نشست و در دلم جاخوش کرد و الان هم اگر از من رو ببیند، آنها را بیرون هم خواهد کرد. پس در واقع این مسئلهها و مجهولات تاریخی بود که مرا به تاریخ کشاند.
عمده کارهای شما با محوریت تاریخ منطقه لیراوی و دیلم است که در شمال استان بوشهر واقع شده است. یکی از آثاری که شما در آن بهصورت تخصصی به تاریخ این منطقه پرداختهاید، کتاب «هفت شهر لیراوی و بندر دیلم» است. از جایگاه این اثر در تبیین تاریخ منطقه لیراوی برایمان بگوئید.
چون من اهل بلوک تاریخی لیراوی در شهرستان دیلم هستم و از کودکی و نوجوانی وقتی از بزرگان خانوادهام مطالب و اشعار تاریخی میشنیدم، دوست داشتم آن رویداد را دقیقتر بدانم؛ یعنی دقیقا میخواستم بدانم که زمان و دورهی تاریخیاش کی بوده؟ دلیلش چه بوده؟ انبوه مسائل تاریخی و درهمآمیختگی افسانهها و اغراقها و حکایتها باعث شد من به مدت پنج سال بیوقفه و در ۱۰ فصل به تبیین تاریخ بندر دیلم و ناحیه لیراوی و هفت شهر مهم تاریخی واقع در این محدوده جغرافیایی (سینیز، مهروبان، قوستان، سنجاهان، اسلجان، بندرحماد، بندرامام حسن) با تکیه بر منابع دست اول، مقالات علمی، پژوهشهای جدید و اسناد ملی و محلی و انبوهی از مصاحبهها و تحقیقات شفاهی بپردازم.
البته در این میان، دیگران باید بگویند چقدر موفق بودهام اما واقعا وقتی مقام اول پژوهشهای تاریخی استان بوشهر را در سال ۱۳۸۲ کسب کردم، هم خستگی از تنم درآمد، هم دلگرم شدم که با توان و انرژی بیشتری به سراغ تاریخ سایر مناطق ساحلی خلیج فارس بروم؛ اما در ۱۱ مرداد ۱۴۰۰ این اثر پرمرارت به عنوان کتاب برگزیده سال خلیج فارس انتخاب شد که فکر کنم سادهترین پیامش تائید موفقیت من باشد.
این کتاب یکی از کارهای شاخص شماست که پیش از انتشار در قالب کتاب، موفق شده در سال ۸۲ عنوان پژوهش برتر تاریخی استان را از آن خود کند. در این اثر شما بهدنبال نمایش کدام گوشه مغفولمانده منطقه لیراوی و دیلم بودید؟
ببینید! در این منطقه تمام گوشههای تاریخیاش مغفول مانده بود مانند جغرافیای تاریخی، تاریخ سیاسی، تاریخ اجتماعی. من هدفم تبیین چارچوبی بود که بعدها هر محققی خواست در مورد دیلم و لیراوی تحقیق کند بتواند از آن استفاده کند. مثلا من با جمعبندی قراین تاریخی به این نتیجه رسیدم که آغاز کلانتری قایدشاه لیراوی احتمالا در حدود ۱۲۷۷ تا ۱۲۷۹ ه.ق است. حالا بعد از حدود بیست سال بهتازگی سفرنامه حاج احمد (منشی بالیوزگری انگلیس در بوشهر) که ماه رمضان سال ۱۲۷۹ به قریه حصار لیراوی آمده، این گمانهزنی تاریخی را تائید کردهاست.
در این کتاب، شما به معرفی بنادر مهمی چون مهروبان و سینیز پرداختهاید، این بنادر چه نقشی در تاریخ جنوب داشتند و چرا امروز به کلی نام آنها از جغرافیای استان پاک شده است و تنها در کتابها با نام آنها روبهرو میشویم؟
این بنادر پیامآور رونق تجاری و کشاورزی سواحل خلیج فارس و دریانوردی ایرانیان در طول تاریخ بودهاند. نیاکان ما همواره در طول قرنهای گذشته حافظ سیادت خلیج فارس بودهاند و به مقابله با دشمنان و استعمارگران پرداختهاند و چه بسا برای حفظ آن از جان خود نیز گذشتهاند؛ اما محو شدن نام این بنادر یعنی سینیز و مهروبان نیز دلایل تاریخی بسیار دارد مانند جنگها که سینیز را از بین برد، کاهش جمعیت و تغیرات جغرافیایی که مهروبان را محدود به یک قریه کرد و دیلم را جایگزینش ساخت. ناامنیها، قحطسالیها و بلایای طبیعی و افول شهرهای پسکرانه هم هر کدام بیتاثیر نبودهاند.
آقای خلیفهزاده برای نخستینبار نام دیلم در کدام کتاب تاریخی یا سفرنامه دیده شده و عمده اهمیت شهرستان دیلم در کدام دوره تاریخی بوده است؟
نخستینبار در سال ۱۰۷۶ ه.ق در یک سفرنامهی ترجمهنشده فرانسوی از بندر دیلم نام برده شده است؛ اما من نام این شهر را در نقشههای اوایل دوره صفوی نیز دیدهام که در مقاله «علل و عوامل شکلگیری بنادر بوشهر، بندرریگ و بندردیلم» بهطور مستند به این موضوع پرداختهام. پس به نظر من دورهی صفوی برای پیدایش، رشد و توسعه اقتصادی و اداری و ظهور خاندانهای محلی متنفذ در بندر دیلم دارای اهمیت فراوان است. البته ناگفته نماند بحث لیراوی جداست و این ناحیه و طایفه از اواخر دوره آلمظفر تا اوایل دوره صفوی دارای چهرههای صاحبنام و مطرح تاریخی بوده است که یکی از نقطههای درخشان تائید کنندهی حضور موثر اقوام ایرانی در کرانه خلیج فارس است.
«هفت شهر لیراوی و بندر دیلم» بهتازگی در بخش تاریخ سومین جشنواره کتاب سال خلیج فارس عنوان برتر را از آن خود کرده است. کسب این عنوان چقدر شما را برای واکاوی تاریخ شمال استان مصممتر میکند و آیا این احتمال وجود دارد که در آینده به تاریخ نقاط دیگر استان هم روی بیاورید؟
پیش از این به تاریخ گناوه و حیاتداود هم پرداختهام. کتابی بهنام «تاریخ شول، حیاتداود» حاصل بخشی از این تحقیقات است. تاریخ بندرریگ، بوشهر و ناحیه انگالی و تاریخ مشروطه بوشهر و زندگی شهیدان و تاریخ دفاع مقدس استان هم بخشی دیگر از پژوهشهای منتشرشده من است؛ اما کسب این عنوان (کتاب برگزیده سال خلیج فارس) مرا مصممتر به تحقیق در خصوص کرانه خلیج فارس میکند.
در نگارش آثارم علاوه بر اینکه از کتابهای تاریخی و جغرافیایی و مقالات علمی و پژوهشی استادان حوزه تاریخ و جغرافیا بهره گرفتهام، به سراغ روزنامهها و مجلات دوره قاجار و پهلوی هم رفتهام؛ مثلا چندین بار به کتابخانه شهید دستغیب یا شهید بهشتی شیراز روبهروی ارگ کریمخان زند مراجعه و چند روز متوالی از روزنامههای قدیمی آنجا یادداشتبرداری کردهام. مرکز اسناد ملی اصفهان هم یکی، دو بار رفتهام و بعد مرکز اسناد ملی تهران به دفعات فراوان رفتهام و اسناد مرتبط را جستوجو کردهام.
همچنین نسخههای قدیمی مورد نیاز را از کتابخانه دانشگاه تهران و کتابخانه غنی مجلس تهیه کردهام. سایر مراکزی که برای تهیه اسناد مراجعه کردم علاوه بر مرکز اسناد ملی کشور و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، از مجموعه اسناد موسسه مطالعات تاریخ معاصر هم اسناد پرارزشی یافتم، هر چند به سختی تصویر یا کپی اسناد را تحویل میدادند و من مجبور بودم علاوه بر جستوجو در انبوه اسناد، بعد از یافتن اسناد مرتبط با تاریخ لیراوی و دیلم، از صبح تا غروب به رونویسی از آن اسناد بپردازم. مرکز اسناد ریاست جمهوری و نخست وزیری هم اندکی مطالب بهدردبخور داشت؛ اما مرکز وزارت امور خارجه هم که قوانین سختگیرانهتری داشت بعد از مکاتبه و هماهنگی بر رویم باز شد. کتابخانه بنیاد بوشهرشناسی هم یکی از مراکز مراجعه من بود که از کارکنان و مسئولان همه آن مراکز خاضعانه تشکر میکنم. حتی دوستان خوبی در این رفت و آمدها یافتم که هنوز از محبت و راهنماییها و همکاریشان استفاده میکنم. البته اغلب این مراکز را با معرفینامه کتبی دوست شاعر و هنرمندم آقای عباس محمدی مدیر کتابخانه عمومی گناوه میرفتم.
آیا از منابع شفاهی و میدانی هم در نوشتن کتابها و مقالاتتان کمک گرفتید؟
در طول پنج سال تحقیق چندینبار از آثار باستانی و شهرهای تاریخی بازدید میدانی داشتم. بهطور مکرر به سراغ افراد صاحب اطلاع و معمران رفتم. از بین روایتهای مختلف از یک رویداد تاریخی سعی کردم صحیحترین را برگزینم. هرچند مشکل تاریخ شفاهی این است که هر کس روایت خودش را صحیح میداند و مصاحبهکننده باید به همه جوانب تاریخی آگاه باشد تا تلفیقی از روایت شفاهی و گزارشهای مکتوب ارائه کند. مثلا شخصی هشتاد ساله روایت میکرد که پدربزرگش به خودش گفته یک میرزای بهبهانی برای جمعآوری مالیات به لیراوی آمد و برای تضمین پرداخت مالیات او را گروگان به بهبهان بردند؛ اما در بدو ورودش شبی از پشت آن میرزا را با تپانچه کشتند. من ماجرای قتل میرزاطاهر بهبهانی را در سال ۱۲۹۱ هجری قمری در فارسنامه ناصری خوانده بودم و آن وقت تلفیق این دو روایت چندین نکته مجهول و گمشده تاریخی را رمزگشایی میکرد.
کمی از پیچیدگیهای تاریخنگاری بگویید، سختترین بخش کار کجاست؟
به قول دکتر رضا شعبانی «دیوار تاریخ کوتاه است» و متاسفانه فضای مجازی هم باعثشده همه خود را در حوزه تاریخ صاحبنظر بدانند، هر چند در مجامع علمی هر حرفی خریدار ندارد! اما به قول دوست دیگرمان دکتر مجتبی تبریزنیا خیلیها بر سطح دریای تاریخ شناورند، تعدادی کم در میانه این دریا هستند و تعداد گوهرهای قعر دریای تاریخ انگشتشمارند! حالا فکر کنید چه تقابل زجرآوری میشود، بین کسانی که تاریخ را میدانند و مینویسند و مدعیانی که نمیدانند و نمیخواهند بدانند و دست به قلم میبرند! این یک پیچیدگی تاریخی نوپدید و فراگیر است.
تاریخنگاریهای استان بوشهر که ازسوی نویسندگان و مورخان بوشهری به رشته تحریر درآمدهاند، چقدر در شناسایی زوایای پنهان کرانهها و پسکرانههای خلیج فارس و هویت این خلیج نقش دارد؟
خوشبختانه نقش تاریخنگاری استان بوشهر در شناسایی زوایای پنهان و هویت ایرانی کرانهها و پسکرانههای خلیج فارس روزبهروز دارد برجستهتر و مهمتر میشود. الان شیخنشینهای حاشیه جنوبی خلیج فارس دارند بهدست عوامل خودشان از سواحل و بنادر و جزایر استان بوشهر ایرانیزدایی میکنند. در شمال استان حدود ۹۰۰ سال است که طوایف ایرانی و لرتبار لیراوی حضور تاریخی و موثر دارند؛ اما وابستگان به آن کشورهای نوپدید، آگاهانه و لجبازانه دارند به انکار این قدمت تاریخی میپردازند. کمی این سوتر طوایف ایرانی و لرتبار حیاتداودی، انگالی و شبانکاره سالهاست وفادارانه در خدمت سربلندی ایران هستند. در نواحی مرکزی و جنوبی استان بوشهر طوایف مختلف دشتستانی و تنگستانی و دشتی نیز با قدمتی بسیار کهن و دیرینه هستند، شرح مبارزه آنان با دشمنان ایران مستغنی از توصیف است.
بنابراین تاریخنگاری هر کدام از این نواحی که در قدیم بهعنوان بلوکهای مختلف شناخته میشدند، مانند استخراج مروارید از صدف است. کنار هم گذاشتن تاریخ این بلوکات و بنادر و جزایر، یک گردن بند مرواریدی از شکوه و عظمت ایران دوستی مردم کرانه و پسکرانه بر گردن خلیج فارس میاندازد.
در پایان برای ما بگویید که آیا اثر جدیدی هم در دست چاپ دارید؟
بله، دو کتاب در خصوص حکومتهای محلی خلیج فارس و مشروطه در استان بوشهر آماده چاپ دارم که بهزودی راهی بازار کتاب خواهند شد.