میراث مکتوب- سفرنامه ناصر خسرو، کهنترین و مهمترین سفرنامه فارسی است و درباره اهمیت آن، نیازی به سخن گفتن بیش از این نیست. پس از انتشار نخست سفرنامه به تصحیح شارل شفر، خاورشناس فرانسوی، شماری از پژوهشگران ایرانی همچون محمود غنیزاده، محمد دبیرسیاقی و نادر وزینپور، عمدتاً بر اساس دو نسخه خطی بسیار متأخر آن در پاریس و نسخه متأخر دیگری در لندن (کتابت شده در اواخر سده سیزدهم قمری) و بدون تلاش چندانی برای شناسایی یا دستیابی به نسخههای کهنتری از این سفرنامه، به تصحیح و چاپ چند باره آن اقدام کردند. ناشناختگی نسخههای قدیمیتر این سفرنامه، حتی برخی از نویسندگان را به تشکیک در اصالت و ادعای جعلی بودن آن واداشت.
با این حال، آقای محمدرضا توکلی صابری، که پیشتر نیز سفرنامه خود را بر مبنای پیمودن مسیر سفرهای ناصر خسرو به عنوان سفر برگذشتنی (تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1397) منتشر کرده بود، به تازگی چاپ و تصحیح جدیدی از سفرنامه ناصر خسرو، بر اساس دو نسخه خطی قدیمیتر، یکی در مدرسه ندوة العلماء شهر لکنهو، مورخ سال 1006ق، و دیگری در کتابخانه بریتانیا، مورخ سال 1102ق، منتشر کرده است. این چاپ، چنانکه مصحّح نیز در مقدمه خود به طور مبسوط نشان داده، بسیاری از اشتباهات چاپهای قبلی را برطرف ساخته است؛ از اینرو باید آن را بهترین چاپ از سفرنامه ناصر خسرو به شمار آورد؛ هرچند خالی از هر گونه نسخه بدل در پاورقی است.
نگارنده این سطور، پیش از انتشار تصحیح جدید سفرنامه، نگارش یادداشتی را درباره برخی از تصحیفات اسامی اعلام و اماکن در چاپهای قبلی آن آغاز کرده بود که موفّق به تکمیل آن نشده بود. اما انتشار چاپ جدید سفرنامه، بهانهای را دست داد تا با مقایسه و تطبیق آن با چاپهای قبلی، این یادداشت را تکمیل کند.
کویمات
در دو تصحیح غنیزاده (ص16) و دبیرسیاقی (ص19) از سفرنامه ناصر خسرو، در بیان شهرهای واقع در طول مسیر در منطقه شام آمده است: «… از آنجا [معرة النعمان] به کویمات شدیم و از آنجا به شهر حَماة شدیم.» در نسخه بدل نیز به جای کویمات، کلمه «کوماب» ضبط شده است. برای نگارنده واضح بود که کویمات یا کوماب، باید تصحیف «کَفَرطاب» باشد که شهری کهن در شمال حماه، در حد فاصل میان این شهر و معرة النعمان بوده و امروزه جز ویرانههایی از آن باقی نمانده است. در تصحیح آقای توکلی صابری (ص165)، نام این شهر به صورت «کفرتاب»، تصحیح شده است.
باب السطوی / باب الطوی
از دروازههای مسجدالحرام، که در دو تصحیح غنیزاده (ص106) و توکلی صابری (ص303) به صورت باب السطوی، و در تصحیح دبیرسیاقی (ص128) به صورت باب الطوی ضبط شده. با این حال صورت درست نام این دروازه باید «باب الشطوی» باشد. شاهد بر این ادعا آنکه بشّاری مقدسی (زنده در 375ق)، از همین در به نام «باب زقاق الشطوی» یاد کرده 1 و در گزارشی مربوط به حجگزاری هارون الرشید که ابن جوزی (د. 597ق) در شماری از آثار خود نقل کرده، از «زقاق الشطوی» در مکه نام برده شده است. 2
نوشتکین غوری
در نسخههای چاپی سفرنامه ناصر خسرو (تصحیح غنیزاده، ص44-45؛ تصحیح دبیرسیاقی، ص54-55؛ تصحیح توکلی صابری، ص224-225) در توصیف دکّان و سکوی مرتفع پیرامون قبّة الصخره، از جایگاهی به نام «مقام غوری» یاد شده که طبق کتیبهای موجود در آنجا، به دستور شخصی به نام «امیر لیثالدوله نوشتکین / نوشتگین غوری» ساخته شده بود. ناصر خسرو در ادامه، این شخص را بنده سلطان مصر و بانی راهها و پلههای اطراف دکّان قبة الصخره شناسانده است.
در منابع تاریخی، شخصیتی به نام «نوشتکین غوری» شناسایی نشد؛ اما به باور نگارنده، این شخص میتواند منطبق بر نوشتکین بن عبدالله دزبَری (د. 433ق)، از امرای دوره فاطمی باشد که در آغاز مملوک دزبر دیلمی (از فرماندهان نظامی فاطمیان) بود. سپس از سال 414ق منصب امیرالجیوش را عهدهدار شد و چندی نیز والی و نایب المستنصر بالله (حکومت: 427-487ق) در فلسطین بود. با این اوصاف کاملاً محتمل است که در دوره ولایت خود بر فلسطین، به ساخت و ساز در مسجدالاقصی اهتمام ورزیده باشد.
بر این اساس باید نسبت «غوری» را تصحیف «دزبری» دانست؛ و آنچه احتمال این تصحیف را کاملاً محتمل میسازد، تصحیفات دیگر همین نسبت در سایر منابع تاریخی است. چنانکه مصحّح تاریخ انطاکی در پاورقی، تصحیفات دیگری از نسبت «دزبری» را در سایر منابع تاریخی، شامل «بریدی»، «دریدی»، «وزیری» و «ثوبری» برشمرده است. 3 البته باید توجه داشت که در منابع تاریخی، لقب وی را منتخب (منتجب؟) الدوله و عضدالدوله گفتهاند و نگارنده، کاربرد لقب «لیثالدوله» را برای وی نیافته است.
خاتون
در چاپهای قبلی سفرنامه (تصحیح غنیزاده، ص 28؛ تصحیح دبیرسیاقی، ص33)، نام روستایی که ناصر خسرو در مسیر خود از رمله به سمت بیتالمقدس از آن یاد کرده، به صورت «خاتون» ضبط شده. نگارنده پیشتر با توجه به نامأنوس بودن این نام با ساختار اسامی رایج برای شهرها و روستاهای سرزمین شام و فلسطین، به تصحیف نام این روستا اطمینان یافته، اما موفق به شناسایی صورت درست آن نشده بود. در تصحیح آقای توکلی صابری (ص192)، نام این روستا «لاترون» ضبط شده که تا به امروز به همین نام (لطرون)، میان دو شهر رمله و بیتالمقدس در فلسطین اشغالی باقی مانده است.
قرول
ناصر خسرو در سفر خود، در میانه دو شهر حرّان و سروج، به شهری وارد شده که در بیشتر چاپهای سفرنامه (تصحیح غنیزاده، ص13؛ تصحیح دبیرسیاقی، ص15؛ تصحیح توکلی صابری، ص158)، به صورت «قرول» و در یکی از دو نسخه پاریس، به صورت «فرول» ضبط شده است. حرّان و سروج در گذشته از شهرهای شمال شام بودهاند و امروزه در جنوب ترکیه، نزدیک مرز سوریه قرار دارند. امروزه میان این دو شهر، هیچ شهر و یا حتی روستایی به این اسم وجود ندارد و نگارنده نیز در جستوجوی خود در بسیاری از منابع تاریخی و جغرافیایی حوزه شام، نشانی از شهری به این نام نیافت. از اینرو بهنظر میرسد «قرول» (یا فرول) را باید صورت تصحیفشده نام شهری در شمال شام به شمار آورد.
پانوشت
۱. مقدسی، احسن التقاسیم، چاپ لیدن، ص۷۳.
۲. ابن جوزی، مثیر العزم الساکن الی اشرف الاماکن، ج۲، ص۱۵۸؛ صفة الصفوة، چاپ بیروت، ج۲، ص۱۸۲؛ چاپ مصر، ج۱، ص۳۳۶؛ المنتظم فی تاریخ الملوک والأمم، ج۹، ص۹۹، که در نسخه چاپی آن، کلمه «زقاق» به «رواق» تصحیف شده.
۳. تاریخ الانطاکی، تصحیح عمر عبدالسلام تدمری، ص۳۹۱.
احمد خامهیار
منبع: شمارۀ 187 مجلۀ آینۀ پژوهش