میراث مکتوب- در شمارۀ اسفند 99 این نشریه [=بهار ادب]، مقالهای به نام «بررسی و تحلیل اشعار عمادی شهریاری …» به نویسندگی دکتر حبیب صفرزاده منتشر شده است.
ایشان در پیشینۀ تحقیق، مقالاتی را که به عمادی پرداختهاند معرفی کرده؛ اما نه تمام تحقیقات را!
ایشان مقالۀ مستخرج از یک رساله را که بحث نسخهشناسی دارد معرفی کرده، اما از خود رساله که مباحث سبکشناسی هم دارد، سخنی به میان نیاوردهاند.
در سال 95، مجید دادفر، رسالهای در مقطع دکتری با عنوان «تصحیح انتقادی دیوان عمادی شهریاری» نوشته است و در دانشگاه چمران دفاع کرده است.
طبعاً رجوع به این رساله، برای پژوهشگرانِ علاقهمند به تحقیق دربارۀ عمادی شهریاری، الزامی است. حال اگر نویسندۀ مقالۀ بهار ادب، آن را واقعاً نمیدید و مطالب آن را مطالعه نمیکرد، در نهایت میتوانستیم مقالۀ ایشان را ناقص بخوانیم.
اما طبق بررسی نگارنده، ایشان این رساله را نادیده گرفته و موارد معتنابهی از آن را نیز در مقالۀ خویش گنجانیده است.
بخش زیادی از آنچه دربارۀ تعداد بحور شعری، ردیف، واژگان عربی، واژگان قدیم، تشبیه و شواهد آن و شواهد استعاره در این مقاله آمده، رونویسی از رسالۀ دانشگاه چمران است.
انتحال نویسنده، محرز و فساد علمی و نقض امانتداری ایشان معلوم است. زیرا موارد مذکور، شباهت بین دو متن که ناشی از پرداختن به موضوعی یکسان باشد، نیست؛ ایشان عیناً برخی نکات مندرج در مقالۀ خویش را از رسالۀ چمران، رونویسی کردهاند؛ چنانکه مثلاً در ص 228، بعد از نقل قولی از کتاب سبکشناسی دکتر شمیسا، گفتهاند:
«در شعر عمادی مطلقاً ردیف دشوار وجود ندارد و به سبک شاعران سبک خراسانی به طور طبیعی از ردیف استفاده کرده است».
اما پیشتر، هم نقل قول شمیسا و هم بند بالا در ادامۀ آن، عیناً در رسالۀ مورد بحث ذکر شده است (ص 79).
یا:
«تشبیه عنصر بیانی غالب در دیوان عمادی است که به لحاظ بسامد، تنوّع و کیفیت بر عنصر بیانی دیگر غلبۀ محسوسی دارد. البته باید به این نکته اشاره کرد که در کاربرد این صنعت کمتر میتوان خلاقیت فردی شاعر را مشاهده کرد. بیشتر تشبیهات در اشعار عمادی به علت تکرار در شعر پیشینیان خودکار شدهاند و ارزش ادبی ندارند» (233 مقاله).
این توضیحات نیز که در باب تشبیهات عمادی ارائه شده، در ص 81 پایاننامه، به ثبت رسیده است.
دربارۀ موضوعات دیگری از این مقاله و مقالاتی از این دست نیز میتوان سخن گفت:
نویسنده، با استناد به چه منبعی، تاریخ مرگ شاعر را 573ق دانسته است؟
یا:
پرداختن به زندگی شاعر، بدون افزودن نکتهای جدید، یعنی رونویسیِ با ارجاع به متون دیگر، آن هم زمانی که یاری و افشینوفایی و … پیشتر، به زندگی این شاعر پرداخته و اقوال دیگران دربارۀ عمادی را نقد و بررسی نمودهاند، چه ضرورتی دارد؟
آیا جز این است که حواشی غیر ضروری، فقط با هدف پر کردن صفحاتِ مجله، به ثبت رسیده است؟
پیشتر دربارۀ مجلۀ بهار ادب، که متعلّق است به آقای دکتر مجد، سخن گفته و برخی مقالات مندرج در آن را، نقد کردهام. دربارۀ سطحِ برخی مقالاتِ مندرج در بهار ادب و کیفیّتِ داوریِ مقالات در این نشریه نیز، پیشتر سخن گفته و مکرّر نمیکنم.
محسن شریفی صحی
منبع: کانال تلگرامی گاهنامۀ ادبی