به گزارش روابط عمومی مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب، یکصد و بیستمین نشست از سلسله نشستهای این مؤسسه به سخنان رضا موسوی طبری، منتقد، مصحّح و شاعر، در موضوع «فردوسی، تشیّع و علینامه» اختصاص داشت.
این سخنرانی مجازی در پی یکصد و هجدهمین نشست میراث مکتوب، که با عنوان «متون حماسی شیعه و علینامه» و با سخنرانی دکتر محمدجعفر یاحقی و دکتر رضا بیات برگزار شده بود، با همکاری دفتر شعر جوان در قالب دو بخش در روزهای سهشنبه و چهارشنبه 30 و 31 اردیبهشتماه 1399 در صفحۀ آپارات میراث مکتوب ارائه شد.
موسوی طبری در ابتدا با اشاره به سابقه و جایگاه تشیع در ایران و ظهور آن در ادب فارسی، گفت: در سدههای نخستین شعر و ادب فارسی و زبان فارسی نو، در قیاس با فرق و مذاهبی که در این پهنه و در این دوره بروز و ظهوری داشتند، تشیع چشمگیر است و نمایندگان این مکتب جلوۀ خوبی در سرآغاز تاریخ ادب فارسی دارند.
وی از رودکی و یکی از ابیات او یعنی «کسی را که باشد به دل مهر حیدر / شود سرخ رو در دو گیتی به آور» و مصراعی از اشعار وی به مضمون «اندر جهان به کس مگرو جز به فاطمی» اشاره کرد و گفت: اگر بخواهیم به ابیاتی که در آن اظهار ارادتی نسبت به حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) شده است استشهاد کنیم ممکن است گفته شود این دست اظهار ارادتها را پیروان دیگر مذاهب نیز داشتهاند، اما در مورد شخص رودکی مستندات تاریخی وجود دارد که فی المثل در اواخر عمر به واسطۀ همین باور اتفاقاتی برای او و ممدوح او افتاد و شکنجههایی شد و حتی عدهای نابینایی او را متأثر از همان ماجرا میدانند.
این مصحح با اشاره به عقیدۀ یکی از پژوهشگران که روای داشتن اشعار رودکی را دال بر نابینایی مادرزادی او دانسته بود، گفت: این نظری بسیار عجیب است چرا که عموم شاعران ما در گذشته راوی داشتهاند و شعر آنها را راوی نزد پادشاه روایت میکرده است و اگر در مورد خاصی خود شاعر شعر را عرضه میکرد، در روایات تاریخی به این موضوع اشاره شده است.
وی در ادامه از ابومنصور عبدالرزاق صاحب شاهنامۀ ابومنصوری یاد کرد و گفت: شیخ صدوق در کتاب ارجمند عیون اخبار الرضا (ع) شرح حال او را گفته و حکایت او و نسبت او را بارگاه علی بن موسی الرضا (ع) که سرمنشأ حکایت ضامن آهو است بیان کرده است.
موسوی طبری از دقیقی توسی که شاهنامۀ منثور را به سلک نظم کشید نیز نام برد و گفت: در خصوص دقیقی گفته شده که زرتشتی بوده و خود او هم تصریح به مطالبی دارد ولی یادکرد او از ائمۀ هدی به گونهایست که تصور میرود یک شیعۀ راسخ العقیده این مطالب را گفته باشد؛ چنان که میگوید «چنان بر من کند او جور و بیداد / نکردند آل بوسفیان به شبّر / چنان چون من بر او گریم نگرید / ابرشبیر زهرا روز محشر».
وی از بُندار رازی نیز سخن گفت و اظهار کرد: یکی از دلایل به جا نماندن اشعار بندار غلظت و شدت موضعگیری او در مسائل دینی است و ابیاتی همچون «گر به دل حب آل حیدرته / ساقی آب حوض کوثرته / ور نباشی محب شیر خدا / من چه گویم گناه مادرته» و از این دست مضامین نشان از این امر دارد.
این شاعر در مورد جایگاه ادبی بندار با اشاره به بیت «هرگز نگفتهاند در این اصطلاح شعر / فردوسی و دقیقی و بندار و عنصری»، گفت: قرار گرفتن نام بندار همجوار نامهای بزرگ نشانگر آن است که وی در گذشته مقام و منزلت رفیعی داشته است.
وی همچنین با نام بردن از غضائری رازی، ابیاتی از او را به مضمون «مرا شفاعت این پنج تن بسنده بود / که روز حشر بدین پنج تن رسانم تن / بهین خلق و بردارش و دختر و دو پسر / محمد و علی و فاطمه حسین و حسن» خواند.
موسوی طبری در ادامه از کسایی مروزی یاد کرد و شعر معروف او را به مضمون «مدحت کن و بستای کسی را که پیمبر / بستود و ثنا کرد و بدو داد همه کار / آن کیست بدین حال و که بودست و که باشد / جز شیر خداوند جهان حیدر کرار / این دین هدی را به مثل دایرهای دان / پیغمبر ما مرکز و حیدر خط پرگار»، خواند.
وی پس از نام بردن از ناصر خسرو، ابوالهیثم و ابن سینا به عنوان برخی چهرههای دارای گرایشات شیعی، از اسدی توسی سرایندۀ گرشاسبنامه نیز یاد کرد و گفت: اسدی توسی در کنار گرشاسبنامه دارای متونی مناظرهای بسیار مهمی است که به طور خاص میتوان به دو مناظره «مغ و مسلم» و «عربی و پارسی» اشاره کرد که بیانگر یک جریان متفکر هوشمند است که سرچشمۀ آن همان اندیشههایی است که ابومنصور عبدالرزاق و فردوسی و دیگران دنبال کردهاند.
این پژوهشگر با اشاره به انحرافات ایجاد شده در زمان خلفای عرب، گفت: وقتی خلفای عرب، خلاف دعوت پیامبر که میگفت ملاک امتیاز افراد نسبت به یکدیگر صرفا تقوا و درستکاری است، دعاوی تازهای مطرح کردند و کار به تفاخر نژادی و مطالبی از این دست کشید ایرانیانی که اسلام را اختیار کرده بودند در برابر این مطلب خلاف موضعگیریهای متفاوتی داشتند.
وی ادامه داد: یکی از جریانها شعوبیه بود که معتقد به مقابله به مثل بود؛ جریان دیگر تن به مقابله به مثل نمیداد اما با اشاره به دعوت نخستین، این انحراف را نقد میکرد و پیامبر و راهروان حقیقی او را مد نظر گرفته و به آنها ایمان داشت؛ و جریان سومی بود که دو ساحت دیانت و ملیت از هم متمایز میکرد و وقتی صحبت از دیانت بود قرائت اصیل و دقیق از اسلام را میپذیرفتند اما در برابر تفاخر نژادی عرب کارنامۀ تمدنی خود را به رخ میکشیدند.
موسوی طبری با اشاره به احیای داستانها و تاریخ ایران باستان توسط این گروه، گفت: همان طور که میبینیم در مناظرۀ مغ و مسلم برنده مسلم است اما در مناظرۀ عرب و پارسی، اسدی توسی زیر بار برتری عربها نمیرود.
وی حلقۀ توس شامل افرادی همچون ابومنصور عبدالرزاق، دقیقی، فردوسی و اسدی را جریان بسیار مهمی خواند و گفت: خلاف آن چیزی که برخی عوامانه باور دارند که در سدههای نخستین تشیع را به ضرب تیغ فلان شخص و بهمان سلسله در ایران تثبیت کردند گرایشات شیعی، فارغ از فاطمی و زیدی و امامی بودن، در نزد اهل اندیشه و ادب حضور بسیار پر رنگی دارد.
موسوی طبری در ادامه پس از بیان مطالبی در خصوص واژۀ اعتقاد و نسبت عقل و دین، فردوسی را در عین حالی که بر خرد تأکید میکند فردی معتقد دانست و در خصوص تشیع فردوسی به دیباچۀ شاهنامه استناد کرد و ضمن خواندن ابیاتی از آن، گفت: آغاز دیباچۀ شاهنامه در ستایش خرد است و پس از بیان مطالبی به ستایش پیغمبر میرسد و میگوید «به گفتار پیغمبرت راه جوی / دل از تیرگیها بدین آب شوی / ترا دانش دین رهاند نخست / در رستگاری بباید جست / چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی / خداوند امر و خداوند وحی / که من شارستانم علیام در است / درست این سخن گفت پیغمبر است».
وی با اشاره به اشکالی که به بیت آخر مطرح شده، اظهار کرد: گفتهاند در حالی که فردوسی مدعی شده این عبارت دقیقا گفت پیغمبر است اما این گونه نیست و گفتۀ پیامبر این است که «من شهر علم هستم و علی در آن شهر است»؛ در حالی که در اینجا سخنی از علم گفته نشده است.
این مصحح این اشکال را ناشی از افزوده شدن چهار بیت در میانۀ ابیات فوق دانست و گفت: همچنان که دکتر خالقی مطلق، شاهنامهپژوه بزرگ معاصر ما، با اتکا به چند دلیل میگوید ابیات «که خورشید بعد از رسولان مه / نتابید بر کس ز بوبکر به / عمر کرد اسلام را آشکار / بیاراست دین را چو خرم بهار / پس از هر دوان بود عثمان گزین / خداوند شرم و خداوند دین / چهارم علی بود جفت بتول / که او را به حق میستاید رسول»، که پیش از بیت «که من شارستانم …» آمده دخال شده به شاهنامه است.
وی ادامه داد: یکی از دلایل استاد خالقی مطلق این است که کلمه «بعد» در سرتاسر شاهنامه وجود ندارد و این کلمهای نیست که شاعر دهها هزار بیت سخن بگوید اما احتیاج به آن پیدا نکند.
موسوی طبری افزود: اتفاقا جالب است که در دیباچۀ شاهنامه ابومنصوری هم ـ که بزرگانی گفتهاند در مقیاس کوچکی میشود مدعی شد که از حیث بسامدی واژگان شاهنامل فردوسی را میتواند بنمایاند ـ در تصحیح علامه قزوینی فقط یک بار کلمۀ بعد آمده؛؛ هر چند بررسیها نشان میدهد در نسخ کهنتر همین یکبار هم به کار نرفته است.
وی افزود: در صورت حذف چهار بیت مذکور اتصال معنایی برقرار شده و وقتی سخن از «دانش دین» شده شارستان هم به همین موضوع راجع میشود.
موسوی طبری در ادامه به علینامه پرداخت و ضمن تقدیر از مدیریت مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب به خاطر انتشار این اثر و کوششها برای معرفی و بهتر دیده شدن این اثر، گفت: علینامه منظومهای کهن سروده به سال 482 ق. توسط شخصی متخلص به ربیع است که در چند سال پیش به صورت عکسی، به صورت حروفی و مصحح و منقح و بعد از آن به صورت منتخب منتشر شد و در جملۀ اینها اعاظم اهل ادب مشارکت داشتند و غفلتی که در طول چند قرن نسبت به این کتاب صورت گرفته بود جبران شد.
این شاعر با بیان این که علینامه همچون شاهنامه در بحر متقارب سروده شده، گفت: علینامه و همه کتابهایی که در این وزن هستند و به این قصد نوشته شدهاند که شرح دلاوریها و حماسهها و مسائل مربوط به ملوک و انبیا باشند، چه آنهایی که سرایندۀ شاهنامه را انکار و تکذیب کرده و چه آنهایی که تأیید کردهاند، جملگی متأثر از شیوۀ فردوسی بزرگ هستند و این انکارناپذیر است.
وی افزود: مخالفان فردوسی به شدت متأثر از شیوۀ او هستند و حتی گاه در نگرش هم این تأثیر به صورتی انکاناپذیر وجود دارد.
موسوی طبری سراینده علینامه را هم از مخالفان شاهنامه خواند و گفت: شاهنامه در طول تاریخ مخالف کم نداشته و این مخالفت هم از زوایای مختلف انجام میشده است و به عنوان مثال هم محمود غزنوی و هم عدهای از مخالفان او که کاملا در تقابل با هم بودند، هر دو منتقد شاهنامه بودند.
وی منتقدین شاهنامه را شامل هم اهل سنت و هم شیعه دانست و با اشاره به تقابل ربیع با شاهنامه ابیات وی را به مضمون «به شهنامه خواندن مزن لاف تو / نظر کن در آثار اشراف تو / تو از رستم و توس چندین مگوی / در این کوی بیهودهگویان مپوی / که مغنامه خواندن نباشد هنر / علینامه خواندن بود فخر و فر / اگر چند شهنامه نغز و خوش است / ز مغز دروغ است از آن دلکش است / علینامه خواند خداوند هوش / ندارد خرد سوی شهنامه گوش / من اندر علینامه از روی لاف / نخواهم که گویم سخن بر گزاف» خواند.
این پژوهشگر گفت: عدهای مبلغ و مروج شاهنامه بودهاند بدون این که اعتقادی به کار فردوسی داشته باشند و عدهای هم منتقد شاهنامه بودهاند بی آنکه تقابل جدی با فردوسی داشته باشند.
وی حافظان شاهنامه را در طول هزار سال عمر آن شیعیان دانست و گفت: با استناد به بیش از هزار نسخه از شاهنامه که در اقصی نقاط عالم محفوظ است و من تصاویر تعداد زیادی از این نسخهها را دیدهام نامها و القاب کاتبان و مالکان این نسخهها و یادداشتهای حاشیۀ نسخهها و تصرفاتی که در بعضی ابیات هست نشان میدهد که طی این هزاره حافظان شاهنامه همواره شیعیان بودهاند.
موسوی طبری ادامه داد: علیرغم همه انتقادها و مخالفتها و موافقتها، آنچه فهم جمهور ایرانیان در نهایت پذیرفت و بیان و ترویج کرد همنشینی تعلقات دینی و ملی است و این از همجواری نام رستم و حیدر ـ که در شعر شاعران اهل تسنن و تشیع در ایران، در هند، در آناتولی و اقصی نقاط عالم در هر جایی که زبان فارسی بوده و شاعر و ادیب و نویسندهای به این زبان نوشته فراوان آمده ـ پیداست.
وی با ارائۀ پیشنهادی برای تدوین کتابی در باب نقش شیعیان در حفظ شاهنامه، گفت: لازم است مطالب این کتاب به تصاویر نسخهها و نامها و مهرها و یادداشتهای حاشیۀ نسخهها مستند شود و برای علاقهمندان گزارش شود که شاهنامه با چه انگیزهای حفظ و خوانده شد و نقالان و خطاطان و نگارگران چه کردهاند.
این پژوهشگر در ادامه به مخالفتها با شاهنامه اشاره کرد و گفت: چنان که ذکر کردهاند کرّانیان برای تضعیف و تخفیف شرح دلاوریهای حضرت امیر به ترویج این داستانها همت گماشتند و کسانی هم مدعی شدند که این اتفاق برای تحت الشعاع قرار دادن شرح اخبار و سوانح خلیفه دوم صورت گرفته است.
وی با اشاره به شکل نگرفتن فهمی عمیق و دقیق و نگرشی متفکرانه نسبت به این مخالفتها، گفت: خیلیها گمانشان این بود که اندیشه مذهبی و دینی با شاهنامه و احیای تاریخ ایران باستان کنار زده و تضعیف میشود و دیدید که نشد و این دو به یاری هم آمدند و در کنار هم قرار گرفتند.
موسوی طبری با بیان این که کنار هم قرار گرفتن دو نام به معنای هم رتبه و هم وزن بودن آنها نیست، گفت: اگر بسیار تساهل و تسامح کنیم و به مدد تخیل و توهم به شخصیت رستم پر و بال بدهیم، تنها یک وجه از وجوه شخصیتی حضرت امیر را میتوان به هماوردی طلبید، اما در نهایت یکی مظهر ملیت ایرانیان و یکی مظهر دیانت است و به رغم همه جریانهایی که شکل گرفته و خواستهشان جدایی این دو از هم بوده، در کنار هم هستند.
وی در ادامه مجددا به علینامه پرداخت و گفت: این کتاب بدون هر گونه تعارف بسیار ارزشمند است و قدمت علینامه برای اثبات ارزش آن کفایت میکند، اما باید این را بدانیم که سراینده این منظومه یک شاعر حرفهای نیست.
این شاعر ادامه داد: البته ابیات درخشانی در این کتاب هست اما کلیت آن نشان میدهد که شاعری با آن رتبهای که ما برای بسیاری از شاعران قرن پنجم قائلیم نیست و عقیده شخص بنده این است که اصلا شاعر حرفهای به آن معنا نیست.
وی با اشاره به پرداختن شاعر علینامه به یکی از حساسترین برهههای تاریخ اسلام، گفت: در دورانی که شاعران شیعه مذهب در ایران کم نبودند ربیع در کتابش در دو بخش به دو جنگ جمل و صفین که سر منشأ بسیاری از بحثهای کلامی درازدامن در طول تاریخ بودهاند، پرداخته است.
موسوی طبری افزود: در عین حال علینامه فقط یک روایت جنگ ساده و توصیف زور بازوی حضرت امیر نیست و به بحثهای کلامی بسیار مهمی که سرمنشأ افتراقهای عظیم بوده، توجه داشته است.
وی با اشاره به تلاشهایی که برای خواندنیتر کردن و استفاده از این کتاب شده، گفت: گذشته از پژوهشهایی که در فواید لغوی و تاریخی علینامه شده، عمده تلاشی که در این مسیر صورت گرفت تلاش آقای موسوی گرمارودی است که بهگزین علینامه را منتشر کردند که به عقیدۀ من کار بسیار خوب و هوشمندانهای است.
این مصحح در مورد نقیصههای این کتاب با اشاره به باقی ماندن تنها یک تک نسخه از علینامه، گفت: علت این که فقط یک نسخه از این کتاب باقی مانده این نیست که خالی از نکته است بلکه ابیات بلندی هم در آن هست، اما علاوه بر ممتاز نبودن شاعر و راه یافتن اشتباهات فراوان به متن از سوی کاتب، این امر نیز بی تأثیر نیست که متن ویژگیهای کهنی دارد که امروزه به ذوق ما خیلی خوشایند نیست.
وی افزود: این عوامل به اضافه قصوری که در تصحیح متن صورت گرفته باعث شده که این متن همچنان از خوشایند اهل ادب فاصله داشته باشد.
موسوی طبری با اشاره به شیوۀ دکتر موسوی گرمارودی در بهگزین علینامه نیز گفت: ایشان گاهی تغییراتی جزئی در اشعار دادهاند که هر چند هیچ لطمهای به معنا نمیزند اما به نظر من اعتماد خواننده را سلب میکند و به عقیده من ضرورتی ندارد که برای این که متن را دلپذیرتر کنیم به این سمت برویم که اشعار را نوسازی کنیم.
وی افزود: کار بسیار سهلی است اگر ما جواز داشتیم که دست در متن ببریم اما روا نیست در متنی که هزار سال را طی کرده و راه درازی آمده، هر چند با دقت و وسواس تصرف کنیم.
این شاعر با اشاره به علاقهاش به دیده و خوانده شدن این متن و دغدغهاش برای نمایاندن زیباییهای این کتاب از تصمیمش برای به نثر در آوردن بخشهایی از علینامه خبر داد و گفت: من قصد دارم در فصل اول کتاب بخشهایی را که هیچ ضرورتی ندارد به شکل نظم باقی بماند، یعنی ابیات سست، ناتندرست، مخدوش شده توسط کاتب و یا خالی از نکته را به نثر در بیاورم و ابیاتی را که به صورتی سالمتر به دست ما رسیده با وفاداری کامل به کلمات خود شاعر و عین آنچه خود شاعر گفته است، در متن قرار بدهیم.
موسوی طبری سپس به قرائت بخشهایی از متن اولیه خود به همراه ابیات گزینش شده پرداخت و ضمن ارائۀ توضیحاتی درباره محتوای متن، گفت: در گزینشها بسیار مهم است که ابیاتی را که سراینده در آنها هنرورزی کرده حفظ کنیم.
وی در خصوص محتوای علینامه از وجود بدایع و بدعتهایی در مورد مسائل تاریخی در این کتاب سخن گفت و اظهار کرد: بایستی در کنار تبدیل بخشهایی از کتاب به نثر، با مراجعه به آثار تاریخی معتبر و نزدیک به عهد نویسنده و یا قبل از او، بدایع اخبار و یا اشکالاتی که در گزارش تاریخی به متن راه یافته است، مشخص کرد.
این پژوهشگر پرداختن به جنبههای کلامی علینامه را نیز لازم دانست و گفت: جنگ جمل سرمنشأ مباحث کلامی بسیاری در کتب مستقل کلامی یا در کتب تاریخی شده و به نظر من این موارد نیز باید به صورت بخشی پانویس و بخشی در تعلیقات کتاب بیاید.
موسوی طبری در پایان با بیان این که این کار ارزش کتاب ارزشمند علینامه را دوچندان خواهد کرد، افزود: با تذکار مطالب و فواید لغوی و تاریخی و کلامی میتوان از این متن عروسی آراسته به نظم و نثر میها کرد که انشاالله توفیق حاصل شود و بتوانم بخش جنگ جمل کتاب علینامه را به این شیوه ارائه کنم.
علاقهمندان میتوانند ویدئوی این نشست را که در دو بخش ضبط و در صفحۀ آپارات میراث مکتوب بارگذاری شده در نشانی زیر مشاهده و دریافت کنند.
«فردوسی، تشیّع و علینامه»- بخش اول
«فردوسی، تشیّع و علینامه»- بخش دوم