میراث مکتوب- نشستی با حضور یاکو همین- آنتیلا و به میزبانی محمود جعفری دهقی و اهالی رسانه، عصر امروز در سرای اهل قلم موسسه خانه کتاب برگزار شد.
یاکو همین-آنتیلا در این نشست درباره کتاب خود با عنوان «خدای نامگ: شاهنامه فارسی میانه» صحبت کرد و گفت: در ایران باستان خدا غیر از معنی خدایی به معنی سرور و پادشاه هم بوده است. سوالی که مدتهاست ذهن من را به خود مشغول کرده این بوده که خداینامه چیست. ظاهرا خداینامه کتابی بوده که از قرن ششم میلادی در دسترس بوده است ولی اکنون در دسترس نیست و اگرچه این کتاب در قرن هفت به عربی ترجمه شده است ولی متاسفانه نسخه عربی آن هم موجود نیست و ما آن را هم نداریم پس ما چطور میتوانیم وقتی یکسری اطلاعات جسته و گریخته در اختیار داریم کار کنیم؟
وی اظهار کرد: در منابع کلاسیک عربی و فارسی اشاراتی به خداینامه و ترجمه آن شده است. منبع اصلی من برای این کار مطالعاتی، یک مجموعه دستیافتهای از این منبع بوده است که آن هم به زبان عربی ترجمه شده است. اما قبل از اینکه من به نتایج این تحقیق بپردازم میخواهم بگویم که چرا خداینامه اهمیت دارد در واقع قبل از اسلام چگونه فارسها توانستند به زبان قبل از اسلام در دوره خودشان کتاب بنویسند.
او افزود: در میان این سالهای مطرح و مهم، ریشه تاریخی، عربی و اسلامی است. یکی از این ریشهها در زبان عربی به زمان پیامبر اسلام برمیگردد و در تاریخ اسلام تاریخ زندگی پیامبر یکی از منابع اصلی است که به آن اشاره شده است. یک مسأله مهم دیگر تأثیر سنتهای تاریخی دیگر روی این بحث است که جالب است بدانید که در بحث تاریخی تاثیری روی این بحث نداشته است در تاریخنگاری عربی ـ اسلامی یونانیها آنقدر تاثیرگذار نبودند که ایرانیها بودند.
نویسنده کتاب «خدای نامگ: شاهنامه فارسی میانه» تصریح کرد: یکی از این آثار تاثیرگذار و کلیدی همین کتاب خداینامه است. در این راستا بد نیست بدانید که تاریخ طبری و تاریخ گزیده هر دو در تاریخنگاری فارسی و اسلامی نقش بسزا و یکسانی دارد. زمانی که خداینامه را به درستی درک کنیم و بفهمیم، به درک درستی از زبان فارسی و قوم فارسی و پیشینه فارسها میرسیم که این دومین دلیل مطالعه خداینامه بوده است.
او گفت: سومین دلیل که از نظر خودم مهمترین دلیل بوده است و به آن علاقه زیادی دارم منابع شاهنامه فردوسی است به همین دلیل میخواهم به برخی از نتایجی که در این کتاب دست یافتم اشاره کنم. در مطالعات غربیها و ایرانیها شاهنامه با خداینامه پیوند دارد. بنابراین وقتی ما خداینامه را مطالعه میکنیم میبینیم داستانهای تاریخی زیادی در دل خودش دارد. در واقع وقتی ما منابع فردوسی را در آثار کلاسیک مطالعه میکنیم میبینیم هیچ اشارهای به خداینامه نشده است. به احتمال زیاد شما همه با این پیشگفتار ابومنصور و شاهنامه آشنایی دارید. مطالعه این متن به ما نشان میدهد که این متن ترکیبی از متون مختلف است.
نویسنده کتاب «خدای نامگ: شاهنامه فارسی میانه» ادامه داد: یکی از نکات مهم این است که در این پیشگفتار هیچ اشارهای به خداینامه نشده است آنچه در پیشگفتار به آن میرسیم این است که منابعی که در آن استفاده شده هیچکدام به خداینامه اشاره نکردهاند و این منابع ترکیب شده تا به متن خداینامه برسیم. پس دلیلی نداریم که خداینامه را معادل شاهنامه بدانیم. اگر ما نگاهی به شاهنامه و منابع فارسی میانه بیندازیم میبینیم شباهتهای بین فارسی میانه اردشیر و متون شاهنامه وجود دارد و اینجا نیز هیچ اثری از خداینامه نمیبینیم. ولی در شاهنامه فردوسی انعکاسی از اثر اردشیر را میبینیم بنابراین چرا گفته میشود خداینامه همان شاهنامه فردوسی است و این دو اینقدر به هم متصل و مرتبط هستند ؟ این مطالعهای است که در قرن 19 توسط یک دانشمند آلمانی انجام شده است و اگرچه ایشان دانشمند بزرگی است ولی در این مورد دچار اشتباه هستند.
او گفت: من قصد ندارم کل کتابم را برایتان مرور کنم ولی میخواهم به بخشی از نتایج کتاب اشاره کنم. اگر به نشر کتاب من که از سوی انتشارات بریل منتشر شده مراجعه کنید کتاب من را به صورت اپن اکسز مشاهده میکنید تا الان درباره اینکه خداینامه چه چیزی نیست صحبت کردم حال باید ببینیم که خداینامه چه چیزی بود. اول از همه آگافیاست در یونان قرن چهار متنی نوشته که در دوره ساسانی متون سالانه سلطنتی نوشته میشده است. بنابراین ما متوجه هستیم که یک سیر و روند تاریخی را از آن دوره به بعد داشته است.
او درباره تزجمه های خداینامه بیان کرد: یکی از آنها ترجمههای عربی آن است. برخی از دانشمندان معتقدند که ترجمههای متعددی از خداینامه وجود دارد. این نتیجه یک خوانش اشتباه از کتاب حمزه اصفهانی است چون او 8 متن مختلف را فهرستبندی کرده که به نظر میرسد بعضی از این متون ترجمههای خداینامه هستند ولی میگوید اینها متون تاریخی اسلامی است. یکی از ترجمهها منتسب به حمزه اصفهانی است. حمزه اصفهانی معتقد است این ترجمهها سیر تاریخی پادشاهان آن دوره را هم مدنظر قرار میدهد. او وقتی به بحث تفاوت ترجمهها میپردازد به بحث اعداد و ارقامش هم توجه میکند. ارقام در عربی و فارسی اشتباه تعبیر و تفسیر میشود بنابراین سیر تاریخی اعدادشان در این ترجمهها تفاوتهایی با هم دارند که همه این ترجمهها از دست رفته است و ما هیچکدام را نداریم. و این ترجمهها از فهرستهای کتابشناسی متوجهشان شدهایم.
او درباره اینکه خداینامه ماهیتا چیست؟ بیان کرد: ما با اطلاعات پراکندهای که داریم و جزییاتی که حمزه اصفهانی در اختیار ما قرار داده است توانستهایم به این چیزی که در اختیار داریم دسترسی پیدا کنیم. خداینامه کتاب بسیار کوتاهی بین 10 تا 30 صفحه بوده است. یکی از دلایل مهم آن این بوده که پیش از اسلام و ادبیات میانه متون، متون کوتاهی بوده است و به همین دلیل در آن دوره متون بلند نداریم. تصورش را بکنید اگر این متن به اندازه شاهنامه فردوسی بلند بود چطور ممکن بود کسی بتواند 20 نسخه از آن تهیه کند. اگر به متون داستانهای بلند توجه کنید میبینیم هیچ اشارهای به خداینامه نشده است. خداینامه در اواخر قرن 6 به رشته تحریر درآمد و به نظر میرسد که داستانها را تا پایان دوره ساسانیان به ما ارایه میدهد. طبق اطلاعاتی که ما از تاریخنگاریها داریم بعد از دوره ساسانیان آخرین نسخه خداینامه به رشته تحریر درآمده است چنانچه این خداینامه اواخر قرن 6 نوشته شده باشد اطلاعات تاریخ طبری بعدها به آن اضافه شده است.
او درباره سومین نتیجهگیری اش در کتاب بیان کرد: این کتاب، کتاب خشکی است که سیر تاریخی پادشاهان را در برمیگیرد که به نظر میرسد با بررسی منابعی که در خداینامه آمده به طور دقیق و مشخص به این پرداخته که پادشاهان هرکدام چقدر حکومت کردهاند و اگر این منابع را با منابع پیشین فارسی و عربی مقایسه کنیم یکسری درونمایهها میبینیم که در آن تکرار شده است علاوه بر اینکه دوران حکومت هر پادشاه چند سال بوده 4 منبع دیگر هم به آن اضافه شده است. اول، خطبههای آن پادشاه در زمان سلطنتش بوده است. دوم، خطبههای خاص آن پادشاه در زمان حکومتش بوده است. نامههایی که پادشاه درباره اطرافیانش نوشته هم در این کتاب ذکر شده است و در واقع بخش چهارم گزارشی است درباره چگونگی مردن آن پادشاه و اینکه چه شهرهایی را بنا کرده است.
وی اظهار کرد: این عهدنامه ساختار کلی این متون را در این ساختار شکل میدهد اگرچه شاید کمی خطرناک باشد که ما این حرف را بزنیم ولی خود خداینامه هم این خصوصیات را دارد و ما هیچ منبع دیگری که طولانیتر باشد در این متون عربی پیدا نمیکنیم و به همین دلیل ما به این باور رسیدیم که خداینامه یک کتاب خشک بوده که زندگی پادشاهان را با این 5 مولفه دربر داشته است.
او در پایان گفت: مایلم اشارهای به پروژه بعدیام داشته باشم اگرچه عدهای از دانشمندان معتقدند ما نمیتوانیم منابع شاهنامه فردوسی را مشخص کنیم ولی من معتقدم اینگونه نیست پس امیدوارم بتوانم درباره منابعی که در شاهنامه آمده است کتابی بنویسم.
در ادامه نشستی محمود جعفری دهقی گفت: این فرصت مغتنمی است که از کاری که یاکو همین انجام دادهاند بهرهمند شویم. اگر بخواهم اهمیت کار ایشان را برای شما شرح دهم میتوانم فهرست کار ایشان را برای شما بگویم تا متوجه شوید که چقدر کار مهمی انجام شده است.
وی افزود: من کار ایشان را به چند بخش تقسیم کردم که این تقسیمبندی به نحوی به ما متدولوژيی کار را یادآوری میکند که از این جهت اهمیت دارد. در ابتدا درباره خداینامه توضیح میدهد که اصلا خداینامه چیست؟ بعد به نحوی به تاریخ ملی ایران پرداخته و اصطلاحاتی که در این مباحث میآید طبقهبندی کرده و سپس به مواد تاریخی فارسی میانه پرداخته است. اهمیت کار ایشان این است که به منابع مختلفی که به نحوی با خداینامه مرتبط بوده دسترسی داشته و دانش این را داشته که از آنها استفاده کند. اولین و مهمترین آن متون پهلوی بوده است که به ترجمه بخشهایی از آن که به خداینامه مربوط میشود پرداخته است.
جعفری دهقی بیان کرد: بعد از منابع پهلوی دومین منابع، منابع یونان بوده است چراکه ما به منابع عربی و یونانی این حوزه دسترسی نداشتیم ولی ایشان به این منابع دسترسی داشته و آنها را بررسی کرده است. همچنین نکته دیگری که در این کار خیلی مهم است، سنت شفاهی است که مبحث خیلی مهمی در تاریخنگاری ایران است، زیرا ایرانیان خیلی به کلام اهمیت میدانند و آن را مهمتر از نوشته میدانسته است. به ویژه در متون دینی معتقد بودند که کلام مقدس است پس ما باید خیلی از منابع تاریخی و دینی را از حفظ باشیم و سینه به سینه نقل کنیم. و این سنت کماکان تا امروز هم ادامه دارد و ما میبینیم که قرآن،حافظ، شاهنامه را حفظ میکنیم.
وی ادامه داد: این محقق فنلاندی در ادامه کتاب خود به انتقال متون از آن سوی مرزهای زبانی پرداخته که نهضت ترجمه چه زمانی اتفاق افتاده و متون فارسی میانه کی ترجمه شده است. بنابراین این هم حائز اهمیت است. سپس درباره تاریخ ملی ایران بحث کرده و در بخش بعدی به ترجمههای عربی شاهنامه پرداخته است. زیرا ما غالبا با وجود اینکه میدانستیم خیلی از آثار پهلوی به زبان عربی ترجمه شدهاند، به این بخش توجه نمیکردیم. بنابراین کسانی که به نحوی به خداینامه پرداختهاند در این کتاب معرفی شده و به نقل این منابع پرداخته شده و در پایان به نتیجهگیری پرداخته است.
دهقی تصریح کرد: یاکوهمین در مقدمه کتاب خود ذکر کرده است که ما از جایگاه خداینامه مطمئنیم ولی نه تنها این تاریخ رسمی ساسانی از بین رفته بلکه حتی ترجمههای آن هم باقی نمانده است و این کتاب نه درباره تاریخنگاری عربی است و نه صرفا شاهنامه فردوسی است. بلکه تمرکز آن روی آثار گم شده فارسی میانه در ادبیات است. اهمیت کار در این بخش است که متون عربی و متون یونانی و متون پهلوی هرآنچه درباره خداینامه وجود داشته گردآوری و تجزیه و تحلیل کردهاند و ما را با یک مجموعه تازهای از این آثار روبهرو کرده است. مثلا تاریخنگاری ایرانی از قبل از ساسانیان نیز وجود داشته است. ما در مورد هخامنشیان کتیبههایی در دست داریم که این خود یکجور تاریخنگاری است. اگر ما کتیبه داریوش را مطالعه کنیم میبینیم که او چقدر در ثبت زمان و مکان وقایع دقیق بوده است. غیر از آن در کتاب مقدس ذکر میشود که در بایگانی هخامنشی متون تاریخی موجود بوده و نکته دیگر اینکه این مطلب تاریخی در قالب خداینامه ها ادامه داشته است و خداینامهها شرح جزئیات زندگی شاهان و حوادثی که در آن دوره اتفاق میافتاده بوده است. حتی تصاویری از شاهان را نیز در این خداینامه ها تهیه میکردند. این نقل قولهایی است که ما در متون تاریخی داریم. پس استاد در کتابش به سنت تاریخنگاری ایرانی اشاره کرده و معتقد است که این سنت بوده است که به تاریخنگاری عربی منتقل شده است. و طبیعتا همین انتظار هم بوده زیرا این ایرانیها بودند که بعد از آن هزاره تاریخی حکومت و آن امپراطوریها در این زمینهها توانایی داشته اند.
بنابراین این بخش بسیار مهمی از کار ایشان بوده که در کتابش مطرح کرده است. همچنین لازم است من به ایشان تبریک بگویم که کتابشان در کتاب سال جمهوری اسلامی برگزیده شده است و از این بابت بسیار خوشحالم که کسی از آن سوی مرزها چنین کاری را با چنین دقتی انجام داده است.
منبع: ایبنا