میراث مکتوب- عبید زاکانی از چهرههای درخشان ادب فارسی و جزو ادیبانی است که قدر هنر خود را میشناخته، نقد را بر مدح ترجیح داده و بهجای سخنور مداح، هنرمند نقاد بوده است. او جزو کسانی است که نقادی را فضیلت میدانسته و خلاقیت هنری خود را به مثابه ابزار تیز و کارای نقد به کار برده است. در همین جهت بیستمین جلسه از سلسله نشستهای درسگفتارهایی درباره عبید زاکانی در موسسه شهر کتاب، به موضوع «عبید زاکانی و فضیلت نقادی» اختصاص داشت و روز چهارشنبه (5 تیرماه) با سخنرانی محمدجواد اعتمادی، مولویپژوه و مدرس زبان و ادبیات فارسی برگزار شد.
محمدجواد اعتمادی در شروع سخنان خود و در مقدمه ورود به بحث نقادی عبید، گفت: عبید زاکانی شخصیت چند وجهی دارد و از جهات مختلف میتوان به او پرداخت. عبید یک نمونه اعلا از کسی است که میتوانیم او را یک نقاد روزگار خود و یک منتقد بیدار و سنجشگر زمانه بشناسیم و توصیف کنیم.
کار نقاد ارزیابی و سنجشگری است
اعتمادی ضمن اشاره به مقاله «شوخطبعی آگاه» از غلامحسین یوسفی در کتاب «دیداری با اهل قلم» و مقاله «یک منتقد اجتماعی زبردست» از مرحوم خانلری در جلد سوم «هفتاد سخن»، به عنوان منابع الهام بخش او در بحث نقادی عبید، به تعریف نقد و نقادی پرداخت و اضافه کرد: کسانی گمان میبرند نقد و نقادی به معنی عیبجویی و ایراد گرفتن است و نقاد فردی شاکی و عیببین است؛ اما چنین نیست؛ نقاد به معنی کسی است که خوب را از بد جدا میکند. مراد ما از نقاد، کسی است که کارش ارزیابی و سنجشگری است، که تفاوت بنیادینی با عیبجویی و ایراد گرفتن دارد.
سخنران نشست ضمن تاکید بر اینکه مراد از نقادی یک نوع ارزیابی و سنجشگری است، بیان کرد: در این ارزیابی و سنجشگری محک و معیارها یا سنجههایی وجود دارد که پارهای از ارزشها و فضیلتها هستند. بنابراین نقاد یعنی کسی که بر مدار و محور ارزشها و فضیلتهایی، به سنجش و ارزیابی امری مینشیند. این نقادی گاهی به روش جد است؛ مثل پارهای از قصاید سنایی یا تعدادی از ابیات مولانا و حافظ. گاهی هم روش نقاد طنز است، که در اینجا نقاد میکوشد به روش هزل و طنز، نقادی کند و ظاهراً شما از سخن او میخندید اما خنده شما بر اثر یک نوع غفلت یا تمسخر نسبت به موضوع نیست، بلکه خندهای تلخ است، که از یک درد برمیخیزد. این خنده تلخ مقصد کسی است که به روش طنز، نقادی میکند، مثل خنده حاصل از خواندن طنز عبید یا پارهای از ابیات حافظ.
به تعبیر خانلری نقد اجتماعی عبید در ادبیات پیش از او نظیر ندارد
اعتمادی ضمن اشاره به قرن هشتم به عنوان زمانه زیست عبید زاکانی و حافظ، عنوان کرد: قرن هشتم زمانه عجیبی بوده و گویا به لحاظ شیوع فسادهای اخلاقی، رواج انواع و اقسام رذیلتها و سلطه ظلم و ستم حاکمان جبار، تحولاتی عمیق داشته است. در چنین عصر و زمانهای است که آثار عبید خلق شده است. به تعبیر خانلری در این زمانه عبید کاری میکند که پیش از او در تاریخ ادبیات ما نظیر ندارد. او میگوید: «در تاریخ ادبیات ایران کسی را قبل از عبید زاکانی سراغ نداریم، که به انتقاد اجتماعی پرداخته و به اسلوب به یکی از رسالات انتقادی او، رساله پرداخته شده باشد. علاوه بر هنرمندی در انشا و اهمیت مطالب، افتخار ابتکار در این فن نیز به عبید زاکانی تعلق میگیرد».
این مولویپژوه ضمن اشاره به اینکه موضوع بحث او درباره آثار نثر عبید است، اضافه کرد: در آثار نثر عبید، چهار رساله مهم است. یکی رساله «اخلاقالاشراف» که شاهکار شگفتانگیزی است. دیگری «رساله دلگشا» که مجموعهای از حکایات طنز و لطایف عبید است و رساله «صد پند» و رساله «تعریفات» او که به لحاظ حجم مفصل نیستند، ولی چهار رساله مهم عبید و محور نکات ما هستند. بخش عظیمی از حکایتهایی که در «رساله دلگشا» آمده و نکاتی که در «صد پند» و رساله «تعریفات» گفته شده، همین نقادی عبید زاکانی است، که در صورت عباراتی که در این آثاری که عبید به نثر خلق کرده، شکل گرفته است.
سه محور نقادی عبید در آثار نثر او
او ادامه داد: نقادی عبید در سه محور نقد دینی، سیاسی و اخلاقی قابل بررسی است. مراد ما از نقد دینی، عبارات یا حکایتهایی است که آفاتی را که نهاد دین به آن دچار شده، را بیان میکند. یعنی مقصود ما از نقد دینی، آن جاهایی است که عبید، تیغ سنجش و ارزیابی خود را متوجه آفتهایی کرده، که نهاد دین و افراد و مکانهای مربوط به این نهاد را هدف قرار داده است.
سخنران نشست ضمن بیان اینکه شعر حافظ و نثر عبید در زمینه نقد دینی، خیلی به هم نزدیک هستند، اضافه کرد: مسجد مکانی است که به نهاد دین تعلق دارد، اما در تمام دیوان حافظ مکان مطلوبی نیست؛ بلکه جای منفی هم هست. اینجا نقد مسجد، نقد آفتی است که نهاد دین به آن دچار است. همچنین یکی از سویههای تیغ نقادی عبید درباره دین، افرادی بودند که لباس دین به تن داشتند. مورد دیگر در نقد دینی، تقلیل پیدا کردن دین به فرم و صورت و تهی شدن از معنا و محتوا بود، که نمونههای اعلای آن در حکایات عبید مشهود است.
اعتمادی در بخش دیگری از سخنان خود ضمن اشاره به رساله «تعریفات» عبید، گفت: این رساله یک لغتنامه است، که معنی طنز برای کلمات آورده است و شبیه آن را یک نویسنده آمریکایی هم دارد. در این رساله معانی که عبید برای شیخ، صوفی و دیگر افراد نهاد دین بهکار برده، نقدی بر کار و منش آنها در آن دوره است. رساله صد پند او هم که شامل نصیحت است، فوق العاده خواندنی ست و در اینجا هم سیمای شیخ و قاضی به عنوان عالمان دینی شگفتانگیز ترسیم شده است و میگوید که اینها به بهشت نمیروند. علاوه بر این، واعظ و خطیب هم به همین صورت مورد نقد عبید هستند.
نثر عبید در نقد سیاسی به سعدی نزدیک است
وی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: بعد از نقد دینی، آنچه که در آثار نثر عبید و حکایتهای طنزآمیز او بسیار به چشم میخورد، نقد سیاسی است. مراد ما از نقد سیاسی، رویکرد نقادانهای است که فرد در پیوند با نهاد سیاست و مقوله حکومت و حکومتداری دارد. منظور از نقد سیاسی حکایتهایی است که در این حکایتها کسی مثل عبید، وضعیت حاکمان و امیران و آنچه که در نهاد سیاست قرار میگیرد را زیر تیغ تیز نقد خود در میآورد. از این قسم حکایات در آثار عبید بسیار دیده میشود، که ظلم حاکمان و امیران را در قالب طنز، با نثری شیرین به باد نقد گرفته است. نثر عبید در این آثار بسیار به سعدی نزدیک است.
اعتمادی در ادامه ضمن اشاره به نقد اخلاقی در آثار عبید، عنوان کرد: بسیاری از حکایات عبید علاوه بر نقد دینی و سیاسی، سویه نقد اخلاقی هم دارد؛ اما عبید بهطور خاص هم درباره وضعیت مردم روزگار خودش به جهت اخلاق هم نقادی داشته است. کتاب «اخلاقالاشراف» عبید که در نقیضه کتاب «اوصافالاشراف» خواجه نصیرالدینطوسی نوشته شده، حاوی نمونههای فراوانی از نقد اخلاقی است. «اوصافالاشراف» مردم بزرگزاده را به لحاظ اوصافی که باید داشته باشند، توصیف و ترسیم کرده است؛ اما «اخلاقالاشراف» نقیضه این اثر و به معنای واقعی کلمه یک کتاب انتقادی درخشان از میراث گذشته ما درباره نهاد و مقوله اخلاق است.
این مدرس ادبیات در ادامه گفت: «اخلاقالاشراف» هفت فصل دارد که عبید در این فصلها، هفت فضیلت اخلاقی را به عنوان موضوع قرار داده و درباره هر کدام از اینها دو بخش با دو رویکرد نوشته است. بخش اول که عبید از آن به مذهب منسوخ تأویل میکند، روش و طریقی است که آدمیان درباره فضیلتهایی مثل شجاعت و عدالت داشتهاند و الان منسوخ شده است. بخش دوم مذهب مختار و منظور روش و طریقهای است که مردم روزگار برگزیدهاند، که در بخش مذهب مختار عبید فضیلت را کاملا نفی میکند.
«اخلاقالاشراف»؛ آیینهای درخشان از ایران بعد از مغول
او ادامه داد: در مذهب مختار عبارات عبید از جنس «تهکم» است؛ یعنی جملاتی که میگوید به معنای معکوس است؛ اما منظور او این است که چنین عصر و زمانهای وجود دارد. حقیقتاً این کتاب یک آیینه درخشان از ایران بعد از مغول است. اخلاق اشراف در ظاهر یک کتاب طنز است، اما درواقع تلخ و گزنده است و اوج چهره عبید زاکانی را میتوان در این رساله دید. روشی که او در این کتاب دارد، مخاطب را نیش میزند و او را به تأمل وا میدارد.
اعتمادی در پایان در جمعبندی صحبتهای خود گفت: نقاد کسی است که دیده بیدار، اندیشه زنده و اهل تحرک دارد. نقادی در مقابل جزم و جمود و تنگ نظری و تعصب است و کسی که به این معنا و فضیلت نقادی دارد، اندیشهای بیدار و متحرک دارد؛ به این معنا عبیدزاکانی فوقالعاده الهامبخش و درس آموز است. هنر عبید زاکانی هم در این بوده که توانسته تلخی نقادی را به شیرینی طنز بیامیزد.