میراث مکتوب – تصوف از جریانهای فکری و اجتماعی رایج در طول تاریخ ایران است که در همه دورانها با فرازونشیبهایی همواره به راه خود ادامه داده است.
این جریان ضمن آنکه بر مؤلفههای دیگر تأثیر گذاشته، از عوامل مختلفی نیز در سیر تاریخی خود متأثر شده است. این تأثیرات پیدا و پنهان گاه از سر تعامل، گاه نیز از سر تقابل با دیگر جریانهای رایج در عرصههای اجتماعی و فکری بهوجود آمده است. در واقع در ضمن این تعاملها و تقابلها زمینههایی فراهم شده است که به رونق یا کسادی بازار تصوف انجامیده است. زمینههایی همچون موضع صاحبان قدرت نسبت به تصوف، وجود یا فقدان صوفیان صاحب نفوذ، نوع مشرب صوفیه، تلقی عامه از آنها و نیز میزان قدرت مخالفان، همه از عوامل تأثیرگذار در رونق یا کسادی بازار صوفیه در دورههای مختلف بوده است. شاید بتوان گفت در میان همه عواملی که طریقت صوفیانه در طول تایخ خود با آنها رودررو بود، شریعت بیش از همه بر خط سیر آن تأثیر گذاشته است. به عبارت دیگر گویی بهدلیل برخی تفاوتها در مبانی، تألیف همهجانبه آنها نه تنها ممکن نبوده، بلکه در عرصه عمل، مواجهه آن دو همواره توأم با کشمشهای مستمر نیز بوده است. از سوی دیگر صوفیه بهدلیل نفوذ گاهبهگاهی که در عرصه اجتماع و در میان تودۀ آن داشتند، از توجه حکام و امرا نیز برکنار نبودند. صاحبان قدرت برای احراز مشروعیت و جلب قلوب عامه، خود را مریدانه به اهل تصوف متصل نشان میدادند. همچنین بهواسطه حامیان و ارداتمندان قراوانی که بعضاً در گرد برخی از مشایخ صوفیه پیدا میشد، حکام برای برطرف ساختن تهدیدات احتمالی ناشی از این تجمعها خود را به ناچار با اهل تصوف رودررو میکردند. بدین ترتیب اهل طریقت علاوه بر شریعت با حکمرانان نیز مرتبط بودند و با آنها تعامل و تقابل مستمر داشتند.
با این همه، کشمکش اهل شریعت با اهل طریقت مستمرتر و تأثیرگذارتر از سایر تعاملها و تقابلها با صوفیه بوده است. البته این سخن بههیچ وجه به این معنی نیست که رفتار شریعتمداران در مقابل اهل طریقت همواره وجهی تهاجمی داشته است و ایشان به کل درصدد امحای آنها بودهاند، بلکه میتوان گفت در میان صاحبان و بانیان شریعت بسیاری بودهاند که به سیر و سلوک تعلق خاطر بسیار داشتند و خود عملاً در این عرصه صاحبان مراتب و مقامات معنوی بودند.
در ابتدای قرن دهم حکومتی در ایران تأسیس شد که در تاریخ تحولات فکری و عقیدتی این سرزمین دگرگونیهای چشمگیری به بار آورد. این سلسله که اولاد شیخ صفیالدین اردبیلی، صوفی صاحب نفوذ عصر حکمرانی مغولان بر ایران آن را بنیاد گذاشتند، توأم با اظهارات شریعتی و طریقتی بود. امری که با آنچه پیشتر درباره تاریخ مناسبت شریعت و طریقت ذکر شد تا حدودی ناهمخوان به نظر میرسید. شکل جزئیتر ماجرای پیدایش این سلسله این بود که صوفیه از قرن نهم با تکیه بر مریدان پرشور و با مرکزیت خانقاء شیخ صفی در اردبیل، رفتهرفته در عرصه کشورگیری بهصورت جدی ظاهر شدند. مریدان آنها با اعتقاد کمنظیری که به مشایخ خود داشتند چنان در راه نیل اولاد شیخ صفی به حکومت، جاننثاری از خود نشان دادند که برخلاف تصورات اولیه، سرانجام اهل خانقاه بهواسطه آنها به تاجوتخت رسیدند و بیش از دو قرن بر ایران حکمرانی کردند. اما آنچه این وقایع و رویدادها را جالب توجه کرد، ارکانی بود که این سلسله خود را بر آنها استوار کرده بود. جلوههای این ارکان که در سیمای بانی آن یعنی شاهاسماعیل به ظهور رسید عبارت بود از تصوف و مذهب تشیع؛ به این معنی که شاه هم در مقام مرشد هم در مقام مرشد کامل قرار داشت و هم در جایگاه بانی و مروج مذهب. این سیمای مرکب البته در نزد دیگر حکمرانان صفوی نیز برقرار بود اما نمود بارز آن بیش از همه در حاکمان نخستین و به ویژه در شاهاسماعیل، بانی اصلی این سلسله به ظهور رسید.
آنچه در این میان درخور بررسی و تحقیق است عنایت به این مسئله است که تصوف خود بر مقولاتی مثل ادبیات، همواره تأثیرگذار بوده است، بهطوری که این مقوله عرصۀ ظهور چشمگیر مفاهیم عرفان و تصوف و تحولات آن در طول تاریخ شده است. بنابر این امر، ادبیات گسترده روزگار صفویه که عمدتاً در قالب سبک هندی متبلور شده است خود میتواند چشماندازی از اوضاع تصوف عصر را بازتاب دهد. از سوی دیگر توجه به تحولات مذکور در عصر صوفیه در شناخت ادبیات گسترده این عصر نیز بسیار میتواند راهگشا باشد. زیرا در دیدگاههای رایج درباره نسبت میان متن ادبی و تاریخ آفرینش آن، زمینه تاریخی اثر از ملزومات درک صحیح آن محسوب میشود. به عبارت دیگر متن در شرایط زمانی و بافت تاریخی مشخص آفریده میشود سپس از زمینه تاریخی خود جدا شده در مسیر زمان به راه میافتد. از اینرو بدون ترسیم عرصهای که متن در آن بهوجود آمده نمیتوان به مناسبات مندرج در آن به نحو مطلوب راه یافت.
آنچه در این کتاب ذکر شده، تحولات تصوف در عصر صفویه و تأثیر آن بر ادبیات فارسی آن عصر در چند فصل ذکر و بررسی شده است. در فصل اول آن از تحولات تصوف در پیش ازعصر صفوی (از عصر مغول تا صفویه) بحث میشود. ضرورت بحث از تحولات تصوف در پیش از عصر صفوی به این دلیل است که حکومت صفویه خود تا حد بسیاری از دل آن تحولات بیرون آمده است. علاوه بر این، تأثیر تحولات تصوف پیش از صفویه، در دوره حکمرانی آنها نیز کم و بیش محسوس بوده است. لذا شناخت تحولات و جریانهای صوفیانه این دوره، نیاز به آگاهی از پیشینه آنها در دورههای قبل دارد. بعد از ذکر این پیشینه در فصل دوم به تفصیل به منابع مختلف، تحولات تصوف در عصر صفویه ذکر شده است. آنگاه با توجه به بررسیها در این فصل، در فصل سوم تأثیرات تصوف آن روزگار بر ادبیات آن دوره مطالعه و بررسی شده است. در این فصل، بهدلیل کثرت شاعران در این دوره، تعداد ده شاعر از سرآمدان سبک هندی و همچنین برخی حکمای شاعر که کلام آنها حاوی موضوعات عرفانی است برای بررسی انتخاب شده است. این انتخاب تا حد ممکن طوری صورت گرفته است که ضمن احتوا بر شاعران از طیفهای مختلف، امکان تعمیم نتایج حاصل از بررسی شعر آنها به کلام دیگر شاعران این عصر فراهم باشد. فصل چهارم، که فصل آخر این کتاب است دربردارنده نتیجهگیری حاصل از مباحث فصلهای پیشین است.
آنچه از عرفان و تصوف دراین نوشتار مطرح شده است بیشتر ناظر به مقولات تصوف است تا مباحث عرفانی. بدین معنا که عمدتاً تحولات اجتماعی مرتبط با صوفیه و نوع مناسبات آنها با عامه، حکام و طبقه فقها بحث شده و به علل شکلگیری چنین مناسبات و تحولات ناشی از آن توجه شده است. بنابراین مباحثی مثل نوع خداشناسی، هستیشناسی و معرفتشناسی عرفای این عصر، که مربوط به حوزه عرفان است مطرح نشده است.
فهرست مطالب کتاب:
پیشدرآمد
فصل اول: تحولات تصوف پیش از دوره صفویه (از عصر مغول تا تشکیل صفویه)
فصل دوم: بررسی و تحلیل تحولات تصوف در عصر صفوی
فصل سوم: تأثیر تحولات تصوف عصر صفویه در ادبیات آن دوره
منابع
نمایه
موسوی، سیدجلال، تصوف عصر صفوی و ادبیات آن دوره ، تهران، امیرکبیر، 278 صفحه، قطع: وزیری، بها: 255000 ریال، 1397.
منبع: کتابخانۀ تخصصی ادبیات