مرحوم ميرزا مهدي اصفهاني که مکتب تفکيک به او منتسب است تعاليم خود را برگرفته از شخصی می دانست که از او با عنوان “صاحب علم جمعی” نام می برده است. در اينکه دقيقاً او کيست و چه سهمی در بنياد گذاشتن مجموعه تعاليم ميرزا مهدي اصفهانی داشته اختلاف نظر وجود دارد. از مجموعه آنچه مرحوم آقای حلبی در گفتارهای فارسی خود درباره “صاحب علم جمعی” گفته چند نکته اساسی معلوم می شود:
نخست اينکه مسلم است “صاحب علم جمعی” معاصر با ميرزای اصفهانی نبوده و او در عالم مکاشفه و آنچه وی “تجريد و انخلاعات” می خوانده از محضر “صاحب علم جمعی” بهره علمی و معنوی می برده است.
نکته دوم اينکه “صاحب علم جمعی” خود به تعبير مرحوم آقای حلبی با “دلالت” امام عصر به “معارف ناب اهل بيت” دسترسی يافته بوده و بنابراين ادعا شده که خود تربيت شده مستقيم حضرت بوده است. کيفيت ملاقات و يا اين رهيابی به محضر امام عصر از نوشته های آقای حلبی معلوم نمی شود.
نکته سوم اينکه “صاحب علم جمعی” خود عالمی معرفی می شود که آرایی مبتنی بر توجه و عنايت در اخبار و احاديث داشته و تنها ناقل صرف تعاليم امام عصر نبوده است. از مجموع نوشته های آقای حلبی بر می آيد که ميرزا مهدی اصفهانی، با نوشته ها و تعاليم “صاحب علم جمعی” دسترسی داشته و اين طبعاً تنها نمی تواند حاصل مکاشفه و ارتباط مکاشفه ای ادعا شده ميان ميرزا و “صاحب علم جمعی” باشد.
نکته چهارم که در واقع می تواند به عنوان راهنمای ما برای شناسایی شخصيت “صاحب علم جمعی” به کار آيد (اگر اصلاً چنين شخصيتی وجود تاريخی داشته باشد) اين است که يکجا آقای حلبی تصريح می کند که مطالبی که به شاگردانش منتقل می کند با پنج واسطه به آنان رسيده است. اگر خود آقای حلبی و ميرزا مهدی را دو واسطه حساب کنيم بنابراين سؤال اينجاست که بنابراين سه واسطه ديگر چه کسانی اند و در اين ميان “صاحب علم جمعی” کجا قرار می گيرد؟ عين عبارت آقای حلبی در اين مورد چنين است:
“در هيچ يک از کتب فلسفي از نوشتههاي ابو علي سينا گرفته تا صدر المتألهين شيرازي با چنين حقيقتي برنميخوريد. آنان از اين سر که روشنگر واقعيت افعال است محروم ماندهاند. در کتابهاي کلامي هم اين مطلب يافت نميشود. دريافت اين اصل از آن کساني است که ملکوتشان به مقام ولايت امام زمان ارواحنا فداه اتصال يافته است و آن حضرت آنها را بر اين حقيقت واقف نمودهاند و تنبه دادهاند و اکنون پس از پنج واسطه براي شما مطرح ميگردد. براي آن که اندکي با اين واقعيت آشنا شويد يکي از افعالتان را در نظر آوريد: شما جرعهاي آب مينوشيد.”
پرسش اين است که از ديدگاه آقای حلبی اين پنج واسطه آيا شامل “صاحب علم جمعی” هم هست يا نه؟ عبارت نقل شده در اين مورد ابهام دارد و می تواند دو نوع تفسير شود: می توان تصور کرد که “صاحب علم جمعی” هم خود يکی از حلقات اين پنج واسطه و نخستين شخص در اين سلسله است. کما اينکه می توان گفت اين پنج واسطه به شاگردان او در پنج نسل متعاقب هم مربوط است. در هر دو حال اگر چنين است پرسش دیگر اين است که چرا در موارد ديگر آقای حلبی می گويد ميرزا مهدی اصفهانی خود با “صاحب علم جمعی” در عالم “انخلاع و مکاشفه” مرتبط بوده است؟ به نظر می رسد آنچه مربوط به نوشته ها و تعاليم “صاحب علم جمعی” است مربوط است به آنچه ميرزا مهدی اصفهانی نزد استادی از اساتيد خود که محتملا مقصود سيد احمد کربلایی است آموخته بوده است. او بعداً به گواهی آنچه درباره سرگشتگی و ترديد در تعاليم استادش گزارش شده نسبت به صحت آن مطالب ترديدهایی یافت. با توجه به حکايت مکاشفه و يا خوابی که در رابطه با “ملاقات” با امام عصر ادعا کرده می توان چنين استنباط کرد که ميرزا (و ظاهراً با تأثيرپذيری و راهنمایی از تعالیم عرفانی مرحوم سيد جمال گلپايگانی) در چارچوب آنچه گفته شد این موضوع را مطرح می کرد که در طی مکاشفاتی با شخص “صاحب علم جمعی” که منبع اصلی تعاليم تمام چند نسل قبل است مرتبط شده و صحت و درستی آنها و حقيقت مطالب معارفی را چنانکه مدعی است با راهنمایی و دلالت خود “صاحب علم جمعی” دريافته بوده است. با اين حساب و با توجه به آنچه گفته شد به احتمال قوی مقصود از “صاحب علم جمعی” در روايت ميرزا مهدی اصفهانی، مرحوم سيد علی شوشتری، سرسلسله عارفان شيعی مکتب نجف است که سيد احمد کربلايي، استاد ميرزا مهدی يکی از حلقات تعاليم عرفانی او در نجف قلمداد می شود. سبب ترديدها و سرگشتگی عرفانی و معارفی ميرزای اصفهانی گويا اختلاف نظرات ملا فتحعلی سلطان آبادی با برخی از عارفان اين حلقه و از جمله اختلافات با تعاليم ملا حسينقلی همدانی در مباحث اعتقادی و عرفانی و معارفی بود. می دانيم که ميرزای اصفهانی از طريق سيد اسماعيل صدر با تعاليم عرفانی سلطان آبادی آشنایی داشت. گويا مکاشفات ميرزا مهدي و دسترسی “مستقيم”ش با معارف “صاحب علم جمعی” موجب رهایی از اين سرگشتگی ها شده است. با اين حساب، در حالت ديگر می توان تصور کرد که مراد آقای حلبی از اين پنج واسطه، خودش، ميرزای اصفهانی، سيد اسماعيل صدر، ملا فتحعلی سلطان آبادی، شيخ انصاری و در نهايت سيد علی شوشتری، يعنی “صاحب علم جمعی” بوده است.
اينجا مواردی را که مرحوم آقای حلبی در رابطه با “صاحب علم جمعی” به تفاريق در سلسله دروس معارف ابراز کرده نقل می کنيم:
فلاسفه چون اعمال فکريشان به دلالت ولي الله نبوده است آنچنان که صاحب علم جمعي انجام داده راه نپيمودهاند لذا لغزيده اند و طريق معارف را که باريک تر از مو و برنده تر از شمشير است نتوانسته اند طي کنند.
آنچه گفتيم علم امام زمانتان (ع) است و محصول تخيلات و تفکر فلان فيلسوف نيست. اين علم آل محمد است از اين جهت براي آن بزرگواراني که رابط اين علم به شما بودهاند استرحام کنيد. خداوند روح مطهر مرحوم مبرور، بزرگي که جائز نيست من نامش را ببرم، صاحب علم جمعي که معدن اين علم بوده و از شخص امام زمان ارواحنا فداه به او افاضه شده است. و همچنين روح آقا ميرزا مهدي که رابط ميان ما و صاحب علم جمعي بوده است ، در اعلي عليين با امير الموءمنين محشور بگرداند و طبقات انوار غير متناهي را به روح آن دو برساند.
خدا وقت ظهور را تقدير نکرده و علائم ظهور هيچ کدام ميزان نيستند. اين علائم سبب امتحان عباد هستند و گرنه در روايت داريم که: ‘يصلح الله امره في ليله` و يا: ‘مثله کمثل الساعه لا تاءتيکم الا بغته`. ظهور امام زمان سلام الله عليه، دائر مدار امر خودش ميباشد و تقدير سابقي ندارد. هر آني که خدا بخواهد يقدر و يقضي. البته ترتيب قضائش هم بر ما معلوم نيست و از بيانات منقوله از صاحب علم جمعي قدس الله سره برميآيد که اين بزرگوار نتوانسته است کيفيت قضاء اين حکم را بيان کند: آيا در دل حضرت الهام ميشود که برخيز و قيام کن يا شمشير از غلاف بيرون ميآيد که ‘قم يا ولي الله و انتم بي من اعداء الله؟ معلوم قطعي نيست. پس يکي از امور موقوفهء بلا تقدير، وقت فرج است.
بنا بر مشرب و مذاق صاحب علم جمعي که مأخوذ از خود حجت الله است، جوهر ذات ظهور بدائي است. علائمي هم که نقل شده براي ظهور، حتي مقدرات و مقتضيات حتميهاش هم بدائي است. لذا به هيچ يک از اين علائم اعتمادي نيست. خودشان هم فرمودهاند که اينها بدائي است و ممکن است علائم اصلا نيايد.
در تردد، براي خدا سه مختاريت است و همان طوري که مرحوم صاحب علم جمعي قدس الله سره فرمودهاند، اين مطلب از افتخارات اسلام است. انشاء الله در اينجا رواياتش را برايتان بيان ميکنم و اشارهاي به کنهش خواهم نمود. خدا اين طور مقدر کرده که اين حرفها شکسته بسته از دهان ما دربيايد و لو خود بنده متأثر نشوم.
اين حديث مقدس که از لسان پيغمبر (ص) درآمده و به لفظ ‘ترددت` بيان شده به فرمايش صاحب علم جمعي از شق القمر بالاتر است. اصلا در اين لفظ معجزه است.’ما توقفت` نگفته ‘ما تاءملت` نگفته، ‘ما امسکت` نگفته بلکه تردد را بکار برده است يعني از مزاحم که عبد است خدا قبول رد کرده. صاحب علم جمعي ميفرمايد اگر در تمام لغت عرب بگرديد، کلمهاي براي اين موضوع منطبق تر از اين لغت نيست.
به خاطر کثرت نوافل و عباداتي که انجام داده، او شبها با من راز و نياز کرده با من انس داشته و من به خاطر محبت به آن حالات او، از گناهش درميگذرم و اين بلاء دنيائي را هم از او دور ميکنم. اصلا قضاء و قدر را هم بهم ميزنم. بلکه علاوه بر رد بلاء او را عفو مينمايم. از آن بالاتر، پاداش اين بلاء را هم به او ميدهم (صاحب علم جمعي فرموده اين گوهر عجيبي است) چون اگر اين بلاء بر او وارد ميشد اجري داشت و خدا با اين که بلاء را از او رد کرده اجر را هم برايش ذخيره ميفرمايد. آخر او رئوف و رحيم است و اين بندگان بايد بدانند. لذا در دعا ميخوانيم: ‘سبحانه من حبيب حبه دائم`.
آن بزرگوار (صاحب علم جمعي) اين روايات را دليل بر تقديم خداوند محبت عبد را بر محبت خودش آورده و ميفرمايد خدا اين کار را ميکند اعزازا و تکريما له. خدا اين چنين محب است و اميدواريم که به همين محبت عظماي خود گناهان ما را بيامرزد. اين را هم بدانيد که بزرگترين وسيلهء تقرب به خدا دانستن همين معارف است و خواندن همين دعاها و فهم معاني اين اسماء الله.
در اين روايات رموز و اسراري بوده است که خداوند متعال به صاحب علم جمعي قدس الله سره روشن فرموده و اين بزرگوار به واسطهء پيوندي که با مقام ولايت امام عصر ارواحنا فداه داشته است متحمل علوم محمد سلام الله عليهم شده که گوشهاي از آن راجع به اين روايات است.
اما نکتهء لطيفي که ميلياردها قيمت دارد و قبلا برايتان تذکر دادهام اگر فراموش نکرده باشيد اين است که فعل ما در جميع مراحل غير از ‘توجه` هيچ چيز ديگري نيست و اين را احدي از فلاسفه (نه اشراق، نه مشاء، نه رواق) نفهميدهاند. کتابهايشان موجود است از ‘شفاء` بو علي سينا گرفته تا ‘منظومه` حاج ملا هادي، هيچ کدام متوجه نشدهاند و اين از افاضاتي است که خدا به صاحب علم جمعي فرموده است، خدا ملزم نيست همه چيز وجداني را به همه بفهماند…
حالا دستهاي از اين متشابهات را بنا بر فرمايشي حضرت علي الهادي صلوات الله عليه در نامهء جوابيهء سؤالات اهوازيها دادهاند (که صاحب علم جمعي قدس الله سره، آن روايات را عجيب دانسته است و آن روايتي است خيلي مفصل و علامه مجلسي (ره) در ج سوم بحار الانوار آن را نقل فرموده) و از بعضي از روايات استفادههاي عجيبي کردهاند که از جملهء آنها جهات وهن و سستي در بعضي روايات متشابه در باب قدر و قضاء و مشيت و اراده بوده است که آنها را سست کرده و ما نميتوانيم ظواهر اين روايات را اخذ کنيم و بايد آنها را به محکمات رد نمائيم.
بعضي از روايات در قضا و قدر افعال عباد، وارد شده که موافق مذهب عامه است که اين خودش موهن است و روايات را سست ميکند. بعضي روايات را صاحب علم جمعي استنباط کرده و نواردش را هم ممکن است نشان بدهيم ولي آنها براي شما فايده ندارد. بعضي از اين روايات محفوف به قرائن قطعي است که مسلم است امام عليه السلام در آنجا تقيه فرموده است.
آن وقت بعضي از رواياتي که در باب مشيت و اراده و قضا و قدر در افعال بشر نقل شده، به فرمودهء صاحب علم جمعي (ره) کذب و جعل است. اين بزرگوار چون خودش عجيب فحلي بوده، همه را درک ميکرده است. يک جهت ديگر اين است که بعضي از همين متشابهات را خود ائمه معنا کرده اند و فرموده اند که مراد ما چيست.
صاحب علم جمعي قدس الله سره يک وقتي سخت به امير المؤمنين (ع) متوسل شده بود که يا الله! چه تفاوتي ميان ما و عمري ها است؟ آنها از معارف که شخصيت انسان به آن است محروم هستند و ما هم محروم! چرا اين طوري هستيم؟ يک شب در عالم روءيا و مکاشفه ديده بود که در فاصلهء دوري از کوه بسيار عظيمي ايستاده و از قلهء آن کوه سيل مهيبي سراشيب شده است و به زمين ميريزد و نمي از آن سيل خروشان بر پيشاني او نشسته، ‘ينحدر عني السيل و لا يرقي الي الطير`. پس از بيداري به راهي افتاد که او را در آن انداختند. به دلالت ولي الله امام عصر ارواحنا فداه به معارف دست يافت. همهء اين معارف ذرهاي است از آن آبشار غول آسا که به پيشاني اين بزرگوار، صاحب علم جمعي، خورده است و اين رودخانهء سيل آسا و خروشان در وجود مسعود امام زمان روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء جاري است. دعا کنيد بيايد، نميدانيد درک زمان ظهور و حضورش چه لذتي دارد دست بر سرها ميگذارد، عقلها کامل ميشود. بدانيد که بنده يک جاروکش در اتاق يکي از نوکرهاي نوکر امام زمان بودم. آن وقت از اين جاروکشي که کردم دو مثقال خاکروبهاش گيرم آمده و الا چيزهاي بزرگش مال صاحب خانه است و تازه صاحب خانه نوکر نوکر نوکر امام زمان است. بفهميد آنجا چه خبر است… خداوند به حق رسول الله و به حق ارواح طيبهء ائمه معصومين، ظهورش را نزديک فرمايد
همچنان که گفتيم خداوند متعال يک عنايت عظيمي به صاحب علم جمعي قدس الله سره فرموده که احدي از حکماء متقدمين و متاءخرين متنبه اين مطلب نشدهاند، البته اين عنايت از طريق روايات شده است، چون هر چه اين بزرگوار داشته از روايات بوده و ايشان معتقد بودهاند که اصلا ولي مرشدي که بايد به هدايت او مهتدي شويم، ائمهاند و لسان آنها رواياتشان است.
نکتهء دوم که صاحب علم جمعي دريافته، اين است که مشيت، مؤخر از قدرت است. بر خلاف فلاسفه که مشيت را مقدم بر قدرت ميدانند.
درجات وجودي مسئله ديگري است. من بسياري از علماء را ديدهام: مرحوم آقا سيد ابو الحسن، مرحوم حاج آقا حسين قمي مرحوم ميرزاي نائيني، مرحوم حاج شيخ عبد الکريم حائري، مرحوم حاج سيد جمال گلپايگاني که در ارادت به امام زمان (ع) عجيب بود از خوف خدا غشوههاي شبانهء خاصي داشت. هيچ کدام با او قابل مقايسه نيستند. من و او هر دو نماز خواندنمان اداي واجب است اما نماز من در برابر نماز او پيازي بيش نبود. يک نماز صاحب علم جمعي ميخوانده که نماز ميرزا مهدي پيش آن پيازي بيشتر ارزش نداشته است.
مرحوم ميرزا به درجاتي بيشتر از من اداي حق کرده است، همين طور صاحب علم جمعي نسبت به ميرزا مهدي و همين مقايسه را ادامه بدهيد تا به خاتم الانبياء برسيد. نماز او فوق نمازهاي ممکنات است ولي حق واجب الهي را ادا نکرده است.
در همين موضوع اخير روايتي است که صاحب علم جمعي قدس الله سره (که مرحوم ميرزا ميفرمودند: من قطرهاي از درياي وجود او هستم. رضوان الله عليهما) فرموده بود که: اين روايت در نظر من از شق القمر مهمتر است. اين روايت در بحار الانوار هم هست و انشاء الله در درسهاي بعدي خواهد آمد که در آنجا ميفرمايد: ‘حتي آنهائي که به مقام شهود هم ميرسند و معرفت ترکيبي بالاختيار هم پيدا ميکنند، در خطر هستند`. ما در تمام مراحل بايد از خودمان ترسان و خائف و لرزان باشيم و متکي به خدا و متوکلا علي الله و مستمدا من الله باشيم چنانچه پيغمبر (ص) هم همينطور بود، چنانچه علي بن ابيطالب (ع) هم همينطور بود.
و الا ۲۵-۲۰ سال پيش قبل از مرحوم ميرزا مهدي اصفهاني در مشهد هم خبري نبود. آنکه يقه ميدريد و سينه چاک ميزد و پيوند ولايت بين طلبه ها و امام زمان (ع) ايجاد ميکرد و آن حضرت را در بحثها وارد مينمود، آن مرحوم بود. چنانچه خود او مباني توحيدي را به خراسان آورد. بزرگان علم از رديف مرحوم آيهالله قمي – مرحوم آقازاده – مرحوم شيخ مرتضي آشتياني و ساير اعلام خيلي بودند (که خدا همهشان را رحمت کند و بر علو درجاتشان بيفزايد) ولي آنکه روح توحيد را در طلبهها دميد، ميرزا مهدي بود که او هم متصل بود به مقاماتي که از سرچشمهء ولايت نوشيده بود (صاحب علم جمعي) و از فيوضات حضرت بقيهالله بهرهمند شده بود. محال است که تا دامنهء محشر، حجت خدا براي احدي بالغ و تام نباشد.
تمسک و پيوند اينست که با تمامي وجود بگوئي: خدايا خودش را ميخواهم و لو بيايد و سر مرا جدا کند. اين را ميگويند اعتصام (اعتصموا بحبل الله فقد استمسک بالعروه الوثقي) اين مفهوم توسل است (و ابتغوا اليه الوسيله) اين در هر کدام پيدا بشود، رفع اختلاف ميشود. در مرحوم ميرزا مهدي اصفهاني، اين حقيقت بود، اين جوهر و اين توسل در او بود، لذا رفت و آنها هم رفع اختلاف کردند و فرمودند: طلب المعارف من غير طريقنا اهل البيت مساوق لانکارنا، و طريق اهل البيت برايش روشن و بابي از علم صاحب علم جمعي رضوان الله عليه در او موجود شد. محال است که مراجعه بکنند و آنها حل اختلاف ننمايند، آنها مرجع حل اختلاف هستند. آن روايت که از امام صادق دربارهء حديث ‘اختلاف امتي رحمه` سئوال ميکنند، ناظر به همين معناست. حضرت در معناي حديث ميفرمايند: اختلاف بمعني اختلاف و بهم افتادن علما است با يکديگر، نه، اگر اينطور باشد اين عذاب خواهد بود نه رحمت. حضرت فرمودند معنايش اين است که با امام و رهبرتان ‘آمد و شد` کنيد اختلاف باين معنا است.
صاحب علم جمعي قدس الله سره در اين باب خيلي کوشا بوده و فرموده: من از روايتهائي انتخاب ميکنم که از اين دستبرد سني ها مصون مانده باشد.
صاحب علم جمعي قدس الله سره در اين زمينه خدمتي نموده و روايات صحيحهاي را که از ائمه عليهم السلام نقل شده فهرست داده و ما انشاء الله آنها را بيان نموده و توضيح خواهيم داد البته بحث ما در رواياتي است که اشاره به کيفيت بعثت پيامبر (ص) دارد، اما در زمينهء حقيقت وحي و حالات و مقامات پيامبر، حقيقتش را ما نميفهميم و آنرا خود آن حضرت و ائمه عليهم الصلوه و السلام ميدانند و براي خواص خودشان هم فرمودهاند و جايش در اينجا نيست و هر کس بخواهد، بايد به رواياتي که در اين زمينه وارد شده مراجعه کند.
صاحب علم جمعي قدس الله سره فرموده بودند که در روايات است که ‘امر الله عجيب` يکي از آن موارد را همين موضوع دانسته بودند.
اما اين را بدانيد که اين نکتههاي بديعهء دقيقه در جاي ديگر نصيبتان نميشود و اين از نعم الهيه است که خداوند بر صاحب علم جمعي قدس سره مبذول داشته و از مجراي آن بزرگوار مرحوم آقا ميرزا مهدي اصفهاني اعلي الله مقامه تماما و اکمالا للحجه الالهيه فائز شده است و کلام آنها هم منطبق بر روايات است که انشاء الله بيان خواهيم نمود. خداوند فرج کليه آقا و صاحبمان را نزديک بفرمايد تا از سر چشمهء نوراني معارفش همگي زنده و شاداب شويم.
صاحب علم جمعي قدس الله سره فرمودهاند که روايات در ابواب توحيد و بداء و عدل و اسماء و صفات از شق القمر بالاتر است. معجزهء ائمه سلام الله عليهم همينها است و نشان دهندهء مقام عالي معرفت آنها نسبت به حق متعال است.
خدا بر علو درجات صاحب علم جمعي بيفزايد. او چشمهاي بود متصل به اقيانوس ولايت امام زمان و به اندازهء استعدادش متحمل علوم اهل البيت شده بود. مرحوم ميرزا رضوان الله عليه به اين چشمه اتصال پيدا کرده بود. (حالا چطور و از چه راه، گفتني نيست). خلاصه به اندازهء استعدادش در تجريد و انخلاعات اتصال يافته و حقايق را متحمل شده بود. به تعبير خودش قطرهاي بود از اقيانوس صاحب علم جمعي. بنده هم يک نوار گوشتي بيش نيستم، ضبط صوتي هستم که فقط نقل قول ميکنم. اما به شما ميگويم هر کس به مقام ولايت امام عصر روحي له الفداء اتصال پيدا نکند، حقايق را علي ماهي عليها نميفهمد خاصه اگر متصل بشود به معارف يوناني ها که حکمت و فلسفه باشند که ديگر خراب ميشود و معطلي هم ندارد. خداوند شما را به مقام ولايت امام عصر ارواحنا فداه متصل گرداند تا حقايق را از خود آن حضرت بگيريد و متحمل شويد. انشاء الله
خدا نکند که انسان يک مقدار بالا برود و بعد خدا او را رها کند. در آن حديث که از امام حسن عسکري نقل شده و صاحب علم جمعي خيلي آن را پر عظمت شمرده ميفرمايد: ‘مقربين بالا ميروند تا به مقام شهود و لقاء حق هم ميرسند و بعد از آن ممکن است خدا ولشان کند: ‘ان القوم اذا عاينوا الرب اما ان يعلو اما ان يسفل و اکثرهم الذين يسلفون`.
اما افسوس که دنبال اهل البيت سلام الله عليهم نرفتهاند. فاني در اهل البيت نبودند که قدم به قدم از آنها اطاعت کنند. از امتيازات صاحب علم جمعي اين بوده که قدم به قدم دنبال اهل بيت بوده و مرتبا وجدانيات خود را با آنچه آنها گفتهاند تطبيق مينموده است که اگر مطابقت داشت وجدان و اگر نه فقدان است. اما اين حالت در محي الدين و صدر الدين قونوي و علاء الدوله سمناني نبوده که ببينند اهل بيت چه فرموده، آنها اخذ کنند. خدا هم که ملزم نيست آنها را نگهدارد، لذا از بالاي کوه سقوط کردهاند و ريز ريز شدهاند. فاعتبروا يا اولي الابصار.
اين نکته لطيفي بود که صاحب علم جمعي رضوان الله عليه فرموده، زيرا او قدم به قدم به تبعيت ولي امر رفته لهذا سر سوزني خطا نکرده است. آنها نفهميدهاند وجودي که الان مييابند که مطلق و به راستي وسيع و قوي و نافذ است، خود ظلي از نور ولايت خاتم الانبياء است که مشتق از نور عظمت خدا است و در مقابل نور عظمت او چيزي به شمار نميآيد. نور ولايت سايه نور خدا است و تو به اين سعه و اطلاق که خود را يافتهاي و در درجه هزارم و صد هزارم و… آن قرار داري همه طور دارند در حالي که نور خدا طور ندارد. اين مشرب عرفان بود که به چنان ضلالتي دچار آمد و آن هم به خاطر اين بود که به دلالت ولي الله نرفت.
صاحب علم جمعي اين طور بوده، او مثل عرفاء به عزلت گرفتن و به ذکرهاي مصنوعي پرداختن اشتغال نداشته است. بنا بر اين سر انحرافات عرفاء را دانستيد. بدانيد که اين فرازي از معارف اسلامي است.
بزرگواريِ صاحب علم جمعي قدس الله سره در اين بوده است که او را قدم به قدم طبق فقه اسلام و مذهب جعفري بردند و برگرداندند. بر اساس رواياتي که در کتاب وسائل الشيعهء مرحوم شيخ حر عاملي رضوان الله عليه در آداب سحر و نماز شب آمده بايد عمل کرد.
و اين مطلب آنها را به وحدت اطلاقي کشانده و گفتهاند که در عين تقدس و تنزيه خدا از صفات، در عين حال او همان صفات است و همهء آنها در اين نکتهء دقيق لغزيدهاند بجز صاحب علم جمعي قدس الله سره که به عين الله و به بصر الله مشهورش کردهاند.
در معارف الهي، نور اول غير متناهي است و باقي به بقاء خدا است بدون اين که اشکالي باشد و آنگاه از اين نور، ماهيت صادر دوم خلق ميگردد. صاحب علم جمعي (ره) در اينجا فرمودهاند که نميشود به يک طرف قطع پيدا کرد زيرا دو احتمال وجود دارد که بر هر يک از آنها آيات و روايات دلالت ميکنند. احتمال اول اين است که صوادر بعد الي الابد تا وقتي که خالقيت هست به اين ترتيب خلق ميشوند که صادر اول که مالک ملک شده در عين املکيت خدا، به اذن الله صادر دوم را مالک ميکند ( به رضا و مشيت خدا) در عين اين که املکيت خدا در همگي مراحل محفوظ است…
و تنها کسي ميتواند به سلامت بفهمد که خود را به خدا بسپارد و خدا او را نگهدارد و از آن طريقي که خداوند گفته قدمي تخلف نکند و دائم المراقبه باشد تا به قلههاي معارف برسد چنانچه صاحب علم جمعي قدس سره اين گونه بود.
اما آنچه را که معارف اسلام در اين زمينه ميگويد و از مختصات معارف الهيه است که به فوءاد مطهر مرحوم صاحب علم جمعي قدس الله سره تفهيم شده است و خدا ملزم نيست که حقائق را به همه بشناساند، همچنان که بعضي را به رحمت خويش مختص ميکند و بعضي ديگر را نه: ‘يختص برحمته من يشاء`، ‘ذلک فضل الله يوءتيه من يشاء` ، ‘قل اللهم مالک الملک توءتي الملک من تشاء و تنزع الملک ممن تشاء`، خودش را به او معرفي کرده و مراتب تعريف و فعلش را که کيف و طور ندارد به او به اشد مراتب وجدان تعريف کرده است و ايشان روشن شدهاند. يکي از آن مطالب که از نعمتهاي الهي است که خداوند در اين قرون بر مسلمين خاصه شيعيان عطا نموده همين مطلب است که به اصطلاحي که صاحب علم جمعي تعبير کردهاند ‘ماهيت، قبول الواقعيه و قبول الوجود است`. چون ما ناچاريم به علت ضيق خناق با همين کلمات تنبه دهيم، بايد بگوئيم در ماهيت دو مقولهء فعل و انفعال نهفته است.
از ماء بسيط به عنايت ديگري به ‘جبل قاف` تعبير شده چون جبل قاف محيط بر دنيا است. البته اين مطلب بر مذاق صاحب علم جمعي اعلي الله مقامه است و مرحوم ميرزا مهدي قدس الله سره در بارهء جبل قاف حرفهائي داشتند که اگر به آن برسيم هر دو را خواهم گفت. ماء بسيط تنها جوهر است که همه چيز به آن نسبت دارد و او به چيزي نسبت ندارد.
ذوالعينين، صاحب علم جمعي قدس الله سره است که متحمل علوم اهل البيت عليهم السلام گرديده و در حالي که به تعليم آنان قائل به سنخيت ميان ممکنات است و تاءثير و تاءثر را دائر مدار آن ميداند، در عين حال در يافته است که هيچگونه سنخيتي ميان خلق و خالق وجود ندارد. دوم آن که فلاسفه اشتباه بزرگي کردهاند و قائل شدهاند به اين که بين آثار و موءثرات عليت و معلوليت است.
در اينجا لازم است توصيه شديدي را که صاحب علم جمعي قدس الله سره فرموده، عرض کنم، دعائي است که عامه و خاصه آن را نقل کردهاند و سيد بن طاووس رضوان الله عليه آن را در مهيج الدعوات به روايت عباس از پيامبر نقل نمود و مرحوم مجلسي هم آن را در بحار آورده است.
صاحب علم جمعي نسبت به خواندن اين دعا خيلي اصرار داشتند شما هم آن را با توجه بخوانيد تا انشاء الله به برکت آن دعا و در اثناي خواندن آن مفاتيحي به دست شما بيايد و به فيوضاتي رسيده و شهود و علم حضوري پيدا کنيد. طرح کلي خلقت: روش ما در مبحث خلقت، بعينه همان روشي است که در معرفت حق متعال در مبحث توحيد و مبحث عدل داشتيم، ما به عکس عرفاء و فلاسفه که استدلات و القاء فکر نموده و با مباحث خودشان، مفاهيمي را در افکار متعلمين وارد مينمايند، فقط شنونده را متنبه ميسازيم تا خود به حال وجدان بيايد و حقايق را دريابد.
مرحوم صاحب علم جمعي و مرحوم ميرزا مهدي اصفهاني، قدس الله سرهما، در اين باره بياناتي دارند که آن هم عجيب است، فاعليت خدا، تغيري در خدا نيست بلکه تغير در منفعل است و الا خدا هرگز تغير نميکند.
مشرب کتاب و سنت در باب خلقت: استاد ما مرحوم ميرزا مهدي اصفهاني اعلي الله مقامه الشريف به تبعيت از مرحوم صاحب علم جمعي رضوان الله عليه در اين مطالب اصرار داشت که از جمله تفاوتهاي عظيم ميان مسلک عرفاء با مشرب کتاب و سنت آن است که خلقت تلبيسي نيست. عرفاء دو دستهاند، جمعي از آنان هيچگونه ملکيت واقعيهاي را قائل نبوده و آن را قائل نبوده و آن را تلبيسي دانسته و معتقدند که اساسا غيري در کار نيست و جمعي ديگر ميگويند که غير وجود دارد اما موهوم است.
ما به پيروي از امام رضا عليه السلام ميگوئيم که ماهيت حقيقت است، فلاسفه بعنوان حقيقت هم تعبير نکردهاند، صاحب علم جمعي قدس الله سره تا آنجا که ممکن است در اين باره مطلبي را روشن کرده و ما هم همان قدر و يا کمتر ميتوانيم کنه ماهيت را توضيح بدهيم.
اين نکتهاي بسيار لطيف است که خداوند متعال بر صاحب علم جمعي قدس الله سره افاضه نموده و استاد بزرگوار ما مرحوم ميرزا مهدي رحمت الله عليه از او گرفته و من نيز از ايشان گرفتهام، قدر اين نکته را دانسته و مغتنم شماريد.
اين نکته از افاضات صاحب علم جمعي قدس الله سره است که مالکيت ما هم به املکيت خداوند است و هر چه هست، حتي غيريت ما هم به او است.
صاحب علم جمعي قدس الله سره يک دعائي را انتخاب کرده و دستور ميداده است که تربيت شدگانش آن دعا را بخوانند. اين دعا بسيار عجيب است و در کتاب مهج الدعوات ضبط شده و تمامش تسبيح و تنزيه حق متعال است.