میراث مکتوب – آنچه در ادامه آمده است دو یادداشت از پرفسور فضل اله رضا و زنده یاد ایرج افشار دربارۀ کتاب زعفران از دیرباز تا امروز است. این دو یادداشت توسط دکتر محمدحسن ابریشمی، مؤلف این کتاب در اختیار وبگاه مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب قرار گرفته است.
یادداشت نخست از آنِ دانشمند نامدار پرفسور فضلاله رضا رئیس سابق دانشگاه تهران، در آستانه یکصدمین سال زندگی علمی و تحقیقاتی ایشان در مرداد ماه 1396 است.
ایشان پس از مطالعه کتاب زعفران از دیرباز تا امروز (دایرة المعارف تولید و تجارت و مصرف) نوشتهاند.
یادداشت دوم به قلم دانشمند و کتابشناس و ایرانشناس مشهور شادروان استاد ایرج افشار است که پس از مطالعه دقیقِ برگ برگ این کتاب طی شرحی عالمانه، مفصلاً به معرفی ابعاد و دامنه وسیع این پژوهش پرداخته و با تحسین به دیگر آثار مؤلف نیز اشاره کردهاند.
يادداشت شادروان استاد ایرج افشار
نوزده سال پیش ]بهمن 1363[، كه چاپ نخستین این كتاب اساسی و بزرگ دربارۀ گیاه «زعفران» به قلم دلپسند نویسندۀ دانشمند ـ محمد حسن ابریشمی ـ انتشار مییافت به درخواهی او یادداشتی نوشتم كه همراه نوشتۀ سیدمحمدعلی جمالزاده در آغاز آن چاپ به چاپ رسید. در آن روزگار كتاب در 320 صفحه بود و اینك كه چاپ دوم به دیدار دوستداران میرسد صفحات آن به شمارۀ 68 8 (36+2 83) رسیده؛ و نشانی است از آن كه مؤلف كوشا، كنجكاو و بردبار درین مدت آگاهیهای تازه به دست آورده، و آمارها و گزارشهای مربوط به كشت و تولید و بازرگانی را روزگانی كرده است. راهی رفته است كه روندگان جویا و پویا درمینوردند و میكوشند كه یاور پژوهشگران پسین باشند.
كتاب زعفران در پنج گفتار درازدامنست. گفتار اول به دریافتهای واژگانی و كاررفتگی آن واژه در نامهای جایها، اشخاص و طوایف اختصاص دارد، و برای هر نكته و موردی توانسته است شواهد متعدد، و گویای مقصود، از متنهای پیشینه بیاورد و سخن خود را به آیین برهانی عرضه دارد. این بخش هشتاد و هفت صفحهای دارای 599 پانویس است، یعنی مؤلف درست نموده است كه برای هر یك از سخنهای خود كدام مراجع را دیده است. در میان آنها اقوالی را هم كه احیاناً شنیده به نام گویندهاش نقل كرده است.
در گفتار دوم كه جغرافیای تاریخی مناطق زعفرانخیز نام دارد مؤلف براساس منابع اساسی و معتبر بطور دقیق نشان داده است كه در 7 3 گوشه از سرزمین ایران سابقۀ كشت زعفران وجود داشته، و این نبوده است كه زعفران فقط به بیرجند و قائنات اختصاص داشته باشد. ظاهراً چون محصول آن نواحی از طریق خراسان به سایر بلاد میرفت به زعفران خراسان منسوب شده بوده است. با پژوهشهای استوار ابریشمی روشن است كه سابقۀ كشت زعفران در جبال ـ همدان ـ رود راور ـ نهاوند ـ بروجرد ـ كرمانشاهان ـ قم ـ اصفهان ـ ری ـ كوهكیلویه ـ لرستان ـ پارس ـ تبریز و سلطانیه ـ مازندران ـ دربند ـ باكو ـ شروان ـ بردعه ـ گنجه ـ ماوراءالنهر و خراسان ـ چغانیان ـ واشجرد ـ قبادیان ـ بَبَن ـ بادغیس ـ قهستان ـ بیرجند ـ قائنات ـ زوزن ـ گناباد ـ تون (فردوس كنونی) ـ تربت حیدریه ـ كرمان ـ سیستان ـ كابل در متون پیشینه ضبط است و برای هر یك از آنها شواهد منظم یا منثور وجود دارد. ضمناً ابریشمی وضع كنونی را در هر جا كه كشت زعفران هنوز مرسوم باشد برگفته، و میزان برآمد و درآمد آن را براساس آمار نشان داده است. از همین باب است كه شمارۀ یادداشتهای او درین فصل به 544 رسیده است.
عنوان گفتار سوم تاریخچۀ مصارف زعفران است. در دو قسمت خوراكی (در خوراكیها و ترشیها و آچارها و در خوراكیهای زعفران زده بیست گونه ـ در شیرینیها هشت گونه) و مصارف غیرخوراكی (آرایش و زیبایی ـ نقش و نگارش ـجادو و سحر و دعا ـ كاغذ و مركب تحریر ـ عطر و بخور). این گفتار را باید مقدمهای دانست برای گفتار چهارم كه بخش اول آن به خواص و خصوصیات پزشكی و دارویی اختصاص دارد و قسمت دومش مطالبی است خواندنی دربارۀ زعفران در فرهنگ و باور عامه از قبیل ضربالمثلها، اشعار محلی و معماها و تمثیلها، گفتار سوم با قسمت سومی پایان میگیرد كه بر شمارندۀ خصوصیات زعفران در دانش جدیدست.
پنجمین گفتار حاوی سه قسمت زراعت ـ تجارت ـ استانداردهاست. در مقدمۀ هر قسمت پس از اشاره به پیشینه، به مباحث علمی و تخصصی امور مختلف تولید و تجارت و استانداردهای ملی و بینالمللی پرداخته است. آمارهای مندرج در این گفتار معمولاً ] از منابع دیریاب و گاه منحصر، از سال 1268 به این سو نقل شده، تا[ به سال 1381 رسیده است.
ابریشمی سراسر این كتاب را به 2651 یادداشت ارجاعی، توضیحی، تكمیلی مستند ساخته و با روشمندی مراجع پژوهش را شناسانده است. این یادداشتها گویای پیگیری مستمری است كه او در یافتن مآخذ انجام داده و ما را آگاه میسازد ازین كه میان چاپ نخستین و این چاپ به چه میزان دگرگونی پیش آمده است. آن قدر كه من دریافتهام باید بگویم كه چون ابریشمی، در گردآوری این مجموعۀ ماندنی، اغلب متون فارسی و مراجع عمده به زبانهای عربی و انگلیسی را دیده است دیگر درین یادداشت تازۀ خود نمیتوانم مأخذی نادیده را به او بشناسانم كه او ندیده باشد. حتی موفق شده است كه كتاب دیریابی چون گلزار كشمیر و سینوایرانیكا را ـ كه در مقدمۀ چاپ نخستین كتاب به او یادآور شده بودم ـ بیابد و اطلاعات سودمندی را كه در آن مندرج است درین كتاب گرانقدر بگنجاند.
من درست نمیدانم ولی به گمان میتوانم حدس بزنم كه در زبانهای دیگر هم كتابی بدین گستردگی و پردادگی دربارۀ پیازكی چون زعفران هنوز نوشته نشده است. زیرا استخراجهای ابریشمی از متون شعری و نثری دیرینه سال زبان فارسی نشانی است از آن كه در زبان ما از دیرزمان سرایندگان و نویسندگان به اقسام گوناگون از لفظ زعفران استفاده كرده و آن را به استعاره و كنایه و تمثیل و تشبیه و مجاز در زیباسازی آثار خود به كار گرفتهاند و به همین ملاحظه شواهدی كه دربارۀ نام این این گیاه در زبان ما وجود دارد نباید در زبانهای دیگر به این اندازه جاندار و متعدد باشد.
مؤلف ارجمند كتاب، با تفحص بصیرانه و پیگیری كه در اكثر متون مهم زبان فارسی كرده موفق شده است یادداشتبرداریهای گوناگون دربارۀ گیاهان و ساختنیهای از آنها را گردآورد. نمونه دیگر از كارهای گسترده و فراخ دامن او كتابی است كه دربارۀ پسته نوشت و به چاپ رسانید.
در همین زمره است مطالبی از قبیل «نُقل» كه به صورت مقاله منتشر كرد و من دربارۀ آن به موقع نشر چنین نوشتهام ] بخارا، شماره 16، اسفند 1379[:
« مضامین نوشتهای كه از آقای محمدحسن ابریشمی دربارۀ نُقل در مجلۀ معارف (شمارۀ تازه، آبان 1379) چاپ شده در جمعی از دوستان نَقل و نُقل مجلس شد. كوششهای او را دربارۀ زعفران و پسته كه به صورت دو كتاب مستقل چاپ شده است میشناختم؛ ولی در خیالم خطور نمیكرد دربارۀ مطلبی عادی و كوچك ذخیرهای بدین تفصیل و شیرینی در صندوق یادداشتهای خود داشته باشد. معلوم میشود تتبع ایشان در متون، كه بیشتر برای شناساندن معارف كشاورزی ایران بوده، موجب شده است مواد دیگری را كه با تاریخ فرهنگی ملت ما مرتبط است گردآورد و بدین شسته رفتگی در جامۀ مقالهای عرضه كند. خصوصیت نوشتۀ او درین است كه برای مطالبی از نوع زعفران، پسته، نقل، خرما و و و و همان كاری را كرده است كه صد سال پیش لوفر در كتاب سینوایرانیكا / Sino-Iranica انجام داد. لوفر چینشناس بود و با مباحث ایرانی آشنایی عمیق داشت. در آن كتاب گیاهان و ادویهای را كه منشأ ایرانی یا چینی دارند و میان دو ملت تبادل یافتهاند بطور عالمانه و برمبنای زبانشناسی، فرهنگی، فلكوری و تاریخی معرفی كرده است.
امروز ابریشمی از ایرانشناسان است. ایرانشناسی كه دانستن تاریخ ادبیات و جغرافیا و تاریخی ایران در چنبرۀ علمی اوست. مباحثی كه پس از شادروان پیر استاد ما ابراهیم پورداود در زبان فارسی دربارۀ گیاهان و آثار و احوال آنها توسط ابریشمی طرح میشود همان خصوصیت را دارد.
از همین مقالۀ شیرین «نقل» برمیآید كه تنقلاتِ طبقاتِ مختلف در ایران در دورههای مختلف چه میبوده است. ابریشمی از متون پهلوی و اشعار شاعران و نوشتههای تاریخی و مطایبات عبید و و و و به شما میگوید « نقل» چه معنی دارد و چه نقلهایی میساختهاند و چه كسانی نقل میخوردهاند. آفرین بر قلم او و بر تازهجوئیهای او».
باری، ابریشمی اطلاعات زیادی دربارۀ خرما، انگور، خربزه، ابریشم و … گردآورده كه هر یك اگر به شكل كتاب درآید ما را با تاریخ ادبی، علمی و اجتماعی مربوط به آنها، بیش از آنچه در دائرۀالمعارفها آمده است، یا بطور جسته گریخته به شكل مقاله داشتهایم آشنا خواهد كرد بدین مناسبت باید نوشتههای او را به ارجمندی نگریست و بر كوشایی او آفرین گفت.
لوسآنجلس ـ دهم بهمن 1382
ایرج افشار