میراث مکتوب- تو چیزی مدان کز خرد برتر است / خرد بر همه نیکوییها سر است (شاهنامه، پادشاهی بهرامگور، ص۳۷۸)
در بین سخنسرایان ایران زمین کمتر سخنوری را میتوان یافت که به اندازه فردوسی برای «خرد» و «خردمند» ارزش و منزلت قائل شده باشد. حکیم طوس «خرد» را سرآمد همه نیکیها و سرچشمه تمام والاییها و شایستگیهای انسانی و اخلاقی میشناسد؛ از اینرو شگفت نیست که در سراسر شاهنامه بر ارجمندی و گرانقدری خرد تصریح و تأکید شده باشد، تا آنجا که خرد با ترکیباتش (نظیر بخرد، بخردی، خردمند، خردمندی و…) از جمله پربسامدترین واژههای شاهنامه به شمار میرود. با توجه به آنچه گفته شد، کاربرد «خردنامه» برای «شاهنامه» کاملا موجه است. در این نوشتار میکوشیم با مراجعه به بخشهای گوناگون شاهنامه، نخست اهمیت و جایگاه خرد را از دیدگاه فردوسی بازنماییم و سپس با استناد به آن شواهد، از جنبههای گوناگون این مقوله و نیز ارتباطش با مقولههای دیگر یاد کنیم؛ اما پیش از ورود به اصل موضوع، بیمناسبت نیست توضیحی اجمالی درباره کلمه خرد و تمایز ظریفش با لغت عقل بدهیم.
«عقل» به مفهوم متداول، به هوشمندی سلیم و عرفی اشارت دارد و حال آنکه «خرد» به گونهای فرزانگی و حکمت بالغه که در برگزیدگان و فرهیختگان هر قومی یافت میشود، اطلاق میگردد. همچنین عقل میتواند ابزار و کارگزار نفسانیت باشد و در جهت منویات آن عمل کند و حال آنکه خرد چنین نیست. اگر بخواهیم با استفاده از تعبیرهای مولانا سخن بگوییم، اولی عقل جزئی و نفسمدار است و دومی عقل کلی و حکیمانه. نزد فردوسی، خرد از عقل جزئی متمایز است و در نتیجه، مطیع و منقاد اهریمن و نفسانیت نیست. اینک بررسی اهم جوانب و وجوه خرد:
الف) جایگاه والای خرد و خردمندی
حکیم طوس «خرد» را از همه نیکیها و فضیلتها ارجمندتر میشناسد؛ تا آنجا که کمتر کسی را قادر به ستایش و حتی شنیدن وصفش میداند:
۱ـ در والایی و گرانقدری خرد
خرد را و جان را که یارد ستود؟۱
و گر من ستایم، که یارد شنود؟
(شاهنامه، آغاز کتاب، ص۲)
فزون از خرد نیست اندر جهان
فروزنده کهتران و مهان۲
(پادشاهی بهرام گور، ص۱۳۷۸)
خرد افسر شهریاران بوَد همان، زیور نامداران بود۳
(همانجا)
نخست آفرینش خرد را شناس
نگهبان جان است و آن سه پاس۴
سه پاس تو چشمه است و گوش و زبان
کزین سه رسد نیک و بد بیگمان
(همان، آغاز کتاب، ص۲)
۲ـ خرد به منزله دیدۀ جان است و مایه شادمانی.
خرد چشم جان است چون بنگری
تو بیچشم، شادان جهان نسپری۵
۳ـ خرد جوینده رازهای جهان است؛ رازهایی که با «چشم سر» دیدنی نیست.
خرد جوید آگنده راز جهان
که چشم سر ما نبیند نهان
(همان، پادشاهی بهرام گور، ص۱۳۷۸)
۴ـ جان بیبهره از خرد، سزاوار بودن نیست.
نباشد خرد، جان نباشد رواست
خرد جان پاک است و ایزد گواست
(پادشاهی کسری نوشینروان…، ص۱۴۹۳)
۵ـ خرد خلعتی است عطاشده از جانب خداوند.
خرد مرد را خلعت ایزدی است
سزاوار خلعت نگه کن که کیست؟
(همانجا)
۶ـ خردمندی موجب رستگاری در دو جهان است.
خرد رهنمای و خرد دلگشا
خرد دست گیرد به هر دو سرای
(آغاز کتاب، ص۱)
۷ـ خرد منشأ رهایی و آزادی است.
به آزادی است از خرد هر کسی
چنانچون ببالد ز اختر بسی۶
(پادشاهی کسری نوشینروان…، ص۱۴۹۰)
۸ـ سرمایه آدمی وقار و خردمندی است.
سر مایۀ مرد، سنگ و خرد۷
ز گیتی بیآزاری اندر خورد
(داستان دوازدهرخ، ص۶۵۱)
۹ـ کسی که پیشاپیش کارها را با معیار خرد نسنجد، از کار خود دلخسته خواهد شد.
کسی کو خرد را ندارد ز پیش
دلش گردد از کرده خویش، ریش۸
ب) خرد و خردمند را ویژگیها و نشانههای بسیار است:
۱ـ مهمترین نشانه خردمند، دوریگزینی پیوسته از ناشایستها و نارواهاست.
نخستین نشان خرد آن بوَد
که از بد همه ساله ترسان بوَد
(پادشاهی بهرام گور، ص۱۳۸۳)
۲ـ از ویژگیهای خردمند، سپاسگزاری از جهانآفرین است.
خردمند و بینادل آن را شناس
که دارد ز دادار کیهان سپاس
(پادشاهی کسری نوشین روان… ص۱۴۴۵)
۳ـ خردمند جویای دانش است و به یاری آن، روانش را میپرورد.
چنان دان که هر کس که دارد خرد
به دانش روان را همی پرورَد
(همان، ص۱۴۹۱)
۴ـ خردمند در مقام دوستی، یکرنگ و صمیمی است.
خردمرد ار تو را دوست گشت۹
چناندان که با تو ز یک پوست گشت
(پادشاهی نرسی بهرام، ص۱۲۴۹)
۵ـ خردمند از آنچه میگذرد، اندوه نمیخورد.
نخست آنکه هر کس که دارد خرد
ندارد غم آن کزو بگذرد۱۰
( پادشاهی کسری نوشینروان…، ص۱۴۸۷)
۶ـ کسی که خرد رهنمونش باشد، از زیر و بم روزگار آسیبی نمیبیند.
کسی کش خرد باشد آموزگار۱۱
نگه داردش گردش روزگار
(داستان خاقان چین، ص۵۹۳)
۷ـ خردمند فروتن و خاکسار است.
فروتر بود هر که دارد خرد۱۲
سپهرش همی در خرد پرورد
(پادشاهی کسری نوشینروان… ص۱۴۸۵)
۸ـ دل خردمند گنجی است سرشار از ثروت واقعی.
دلی کز خرد گردد آراسته
یکی گنج گردد پر از خواسته
(همان، داستان سیاوش، ص۳۱۸)
ج) اندرزها و توصیهها درباره خرد و خردمندی
۱ـ رایزنی تنها با خردمندان مقرون به صواب است.
مزن رای جز با خردمند مرد
از آیین شاهان پیشی مگرد۱۳
(همان، پادشاهی اورمزد، ص۱۲۴۷)
۲ـ توجه به رهنمودهای خردمندان، موجب تعالی حکمرانی میشود.
خردمند را شاد و نزدیک دار
جهان بر بداندیش تاریک دار
(داستان رستم و شغاد، ص۱۰۵۶)
۳ـ خردمند را شایسته نیست که برای خوشی و شادیی که سرانجامش اندوه باشد، ارج چندانی قائل شود.
ز شادی که فرجام آن غم بوَد
خردمند را ارز وی کم بود۱۴
(پادشاهی کسری نوشینروان…، ص۱۴۸۸)
د) ثمرهها و پیامدهای خردمندی
۱ـ یاد و نام خردمند جاوید است.
همه برگ وی پند و بارش خرد
کسی کو خرد پروردکی مرَد
(پادشاهی گشتاسب… ص۸۹۱)
۲ـ کسی که از خرد بیبهره است، هنگام تصمیمگیری، کارها را سبک و سنگین نمیکند.
هر آن کس که جانش ندارد خرد
کم و بیشی کارها ننگرد
(پادشاهی خسروپرویز، ص۱۷۸۳)
هـ) ارتباط خرد و خردمندی با مقولههای دیگر:
۱ـ خرد و بردباری
ستون خرد بردباری بوَد
چو تندی کند، تن به خواری بوَد
(پادشاهی قباد…، ص۱۴۲۵)
۲ـ خرد و خشم
خرد را مِه و خشم را بنده دار
مشو تیز با مرد پرهیزگار
(پادشاهی اورمزد، ص۱۲۴۱)
۳ـ خرد و آزمندی
به تخت خرد برنشست آزتان
چرا شد چنین دیو انبازتان؟۱۵
(فریدون، ص۵۸)
۴ـ خردمندی و شادی
چو شادی بکاهی، بکاهد روان
خرد گردد اندر میان ناتوان
(پادشاهی بهرام…، ص۱۲۴۵)
۵ـ خرد و نیکبختی
خرد رهنمای و خرد دلگشای
خرد دستگیرد به هر دو سرای
از او شادمانی و زویت غمی است۱۶
و زویت فزونی و زویت کمی است
(آغاز کتاب، ص۱)
۶ـ خرد و نیکی
به نیکی خرد رهنمای تو باد
زمین و زمان خاکپای تو باد
کسی کو خرد جوید و ایمنی
نیاید سوی کیش اهریمنی
(همان، داستان سیاوش، ص۳۹۳)
یادداشتها:
۱ـ یارد: تواند
۲ـ فزون: برتر. کهتر: کوچکتر. مهتر: بزرگتر، سرور
۳ـ افسر: تاج
۴ـ پاس: نگهبان، نگهدار
۵ـ طی نمیکنی، نمیگذرانی
۶ـ به گونهای که بر ستارگان تفاخر کند
۷ـ سنگ: سنگینی، وقار
۸ـ ریش: خسته، آزرده
۹ـ ار: اگر
۱۰ـ از آنچه برایش پیش میآید، غم به دل راه نمیدهد
۱۱ـ کش: کهاش
۱۲ـ فروتر: متواضع، فروتن
۱۳ـ مزن رای: مشورت مکن. پیشی: پیشین
۱۴ـ ارزش، ارج
۱۵ـ همراه، رفیق
۱۶ـ زویت: مخفف «از اویت».
احمد کتابی
منبع: روزنامه اطلاعات