میراث مکتوب- پس از انقلاب اسلامی، مراکز فرهنگی متعددی بهویژه در تهران ساخته شدند. نهضت طراحی و ساخت فرهنگسراها با حمایت سازمان فرهنگی هنری شهرداری از دهۀ هشتاد رونق گرفت.
کتابفروشیهای شهرکتاب نیز نخست در تهران و سپس به سراسر کشور گسترش یافت. خانۀ مشاهیر علم و ادب و هنر در تهران به خانهموزه تبدیل شد و برخی از این مراکز بسته به درک و دانش مدیران آنها، به محافلی برای دیدار با اهل قلم و ترویج و توسعۀ فرهنگ و هنر مبدل شد.
یادم هست در آن زمان برخی مخالفتها کموبیش ابراز میشد. عدهای گمان میکردند ساخت فرهنگسراها برای دورکردن جوانان از مساجد است و نگران بودند. در کنار این مراکز فرهنگی دولتی، سازمانهای مردمنهاد، مؤسسات فرهنگی و کافهکتابها هم شروع به فعالیت کردند. تشکیل اجتماعات علمی رواج عجیبی یافت. گمان نمیکنم در خاورمیانه، در هیچ کشوری به این وسعت، کنشگران فرهنگی خصوصی (غیردولتی) برای ترویج فرهنگ و هنر تا این حد گروههای فعال داشته باشند و بتوانند مردم را به زندگی امیدوار کنند.
اتفاقاً این مؤسسات فرهنگی و سازمانهای مردمنهاد به دلیل داشتن مدیران فهیم، کاردان و علاقهمند، به تعبیر مقصود فراستخواه «کنشگران مرزی» هستند که نقش میانجی بین دولتها و مردم را برای رونق توسعۀ فرهنگی و همبستگی ملی و وطندوستی ایفا کردهاند. ممکن است رسانههای ملی، مطبوعات و نشریات و مراکز علمی، در جذب افراد مستقل چندان کامیاب نبوده باشند، اما چون تعدد و تنوع کنشگران مردمی مجال انتخاب حضور را برای مخاطبان، مقدور بل تسهیل میسازد، علاقهمندان و فرهنگدوستان، مراکز مورد علاقۀ خود را با حضور مستمرشان حمایت و تشویق به بقا و استمرار حیات میکنند.
در اینجا برای نمونه به چهار مرکز و مؤسسۀ فرهنگی تأثیرگذار در سه دهۀ گذشته اشاره میکنم. فراوانی فعالیتهای فرهنگی آنها و اعتبار و صاحبنامیشان به عنوان ویژندهای (برندها) ثمربخش و تعیینکنندۀ مردمی، خود دلیلی واضح بر ضرورت حفظ تداوم کنشگری آنهاست. برندها در ذهن و خاطرۀ مردم جاخوش میکنند و بخشی از زندگی آنها میشوند. آنها نقش تعیینکننده در امور فرهنگی مییابند و به مرحلۀ سیاستگذار فرهنگی ارتقا مییابند.
این توفیق برای دولتهاست که دم غنیمت شمرده، به حفظ این میراث مردمی کمک کنند. اگر هم به هر دلیل حمایت نمیکنند، مانع تداوم حرکت آنها نشوند، زیرا این مؤسسات به شرایطی از خوشنامی رسیدهاند که «من حیث لایحتسب» به استمرار راه خود کامیاب هستند. مراکز فرهنگی مردمنهاد مانند نخ تسبیح عمل میکنند.
پیش از انقلاب برخی سازمانهای فرهنگیدولتی تا حدودی چنین نقشی را ایفا میکردند، از جمله بنیاد فرهنگ ایران، انجمن آثار ملی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب و انجمنهای ادبی و اجتماعات روشنفکری گردهماییهایی داشتند که گاه با اهداف سیاسی تشکیل میدادند، اما مراکز فرهنگی تأثیرگذار بعد از انقلاب رشد چشمگیری داشتهاند و یک نوع انقلاب فرهنگی در جامعه ایجاد کردهاند که به مناسبت، ذکر گزارش کوتاهی از کنشگریهای فرهنگی این چهار مؤسسه خالی از لطف نیست.
مرکز فرهنگی شهر کتاب با برگزاری نشستهای هفتگی و برگزاری آیینهای سالانۀ جوایز ادبی شامل جایزۀ استادان فتحالله مجتبایی، ابوالحسن نجفی و رضا داوری، حدود دو دهه است که نقش مؤثری در توسعۀ فرهنگی کشور داشتهاست. این کامیابی مرهون شخصی است فرهنگدوست به نام علیاصغر محمدخانی که تجربۀ موفق سردبیری مجلۀ کتاب ماه ادبیات و فلسفه را تا اواخر دهۀ هشتاد در کارنامۀ خود دارد.
علی دهباشی، مدیر و سردبیر سه مجلۀ ادبی در حوزۀ ایرانشناسی، خود یک مؤسسه است. مدیر فصلنامۀ بخارا (158 شماره)، ماهنامۀ کِلک و سمرقند و برگزارکنندۀ نشستهای معرفی مشاهیر ادبی با عنوان شبهای بخارا (725 جلسه) و نشستهای متعدد دیگر برای رونمایی کتابها، کاری است کارستان که در معرفی فرهنگ و ادب ایرانی به تنهایی ایفای نقش کرده و مایۀ رونق فرهنگی در کشور بودهاست.
میراث مکتوب هم که امسال سیساله میشود، با برگزاری 170 نشست نقد و بررسی، 95 نشست دیدار با اهل فرهنگ، انتشار 389 عنوان(458 جلد)، انتشار سه نشریۀ تخصصی و برندۀ 60 جایزۀ ادبی، سهم ناچیزی در توسعۀ فرهنگی و گسترش زبان و ادبیات فارسی و معرفی آثار بزرگ تمدن ایران و اسلام داشتهاست. خدا رحمت کند مرحوم احمد سمیعی گیلانی را که در مستند «حکایت دل» فرمود: «میراث مکتوب» خَلف(جانشین) صالح بنیاد فرهنگ ایران شده است. این توفیق طی این سیسال که این حقیر عمر ناقابل خود را بر سر این کار ارزشمند گذاشته، امیدوار است به قول حافظ: «مقبول طبع مردم صاحبهنر شود.»
خانۀ اندیشمندان علوم انسانی در سال 1390 تأسیس شد. هرچند ملک آن متعلق به شهرداری است، اما این مرکز فرهنگی که مجوز فعالیت از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دارد، از آغاز به صورت هیأت مدیرهای، مستقل و بدون گرایشهای سیاسی اداره میشدهاست. وظیفۀ این خانه، برگزاری نشستهای علمی، برپایی کارگاههای آموزشی، معرفی مشاهیر و مفاخر برجستۀ علوم انسانی و رونمایی از کتابها بوده و تاکنون بالغ بر سههزار رویداد و فعالیت فرهنگی تحسینبرانگیز داشتهاست.
حسب اطلاع واثق، ماهانه حدود 40 نشست فرهنگی در سه تالار کوچک و بزرگ این خانه برپا میشود.خانۀ اندیشمندان علوم انسانی در حال حاضر یکی از مهمترین کانونهای تولید اندیشه و تأمین محتوای فاخر فکری و فرهنگی در کشور است که در برنامهریزیهای خود، همافزایی دو حوزۀ دینی و ملی هویت جامعه را مد نظر قرار دادهاست و به همین دلیل توانسته طیف وسیعی از مخاطبان را جذب کند. توجه به مؤلفههای ملی و ایرانی در جدول برنامهها شامل اهتمام به برگزاری کلاسهای شاهنامهخوانی و عطف توجه عمیق به مؤلفههای هویت دینی و مذهبی مردم از طریق برگزاری برنامههای سخنرانی و سوگواری در دهه اول ماه محرم، ماه مبارک رمضان و سایر مناسبتهای مذهبی، برپایی آیینهای انقلابی و نشستهای عمیق علمی و فکری و فرهنگی در دهۀ مبارک فجر و هفتۀ دفاع مقدس و نیز استفاده از ظرفیتهای اقوام ایرانی و زمینهسازی برای مشارکت هموطنان زرتشتی، مسیحی و کلیمی در برنامهها، در این زمینه بسیار مؤثر و راه گشا بودهاست.
اواسط تیرماه سال جاری اخباری در رسانهها و فضاهای مجازی مبنی بر پلمب خانۀ اندیشمندان از سوی شهرداری تهران منتشر شد. این خبر همه را شگفتزده کرد. این کار نسنجیده، واکنشهای گستردهای دال بر نگرانی اهل فرهنگ در پی داشت .
این چهار مرکزی که نام بردم، الگوی فرهنگی در سراسر کشور به شمار میآیند. اقدامات ارزشمندشان موجب شده صدها مؤسسۀ فرهنگی از آنها تبعیت کنند و در شهرهای مختلف از یکدیگر سبقت بگیرند. گرچه به این کنشگران مرزی و فعالان فرهنگی غیردولتی، کمتر توجه شده و مورد تجلیل و ارجگذاری قرار نگرفتهاند، اما اقبال عمومی و اهتمام نهادهای مردمی برای شرکت در مراسم آنها، بهترین پاداش برایشان بودهاست.
ترویج و توسعۀ فرهنگی، موجب امیدبخشی در جامعه میشود. این مراکز نقش مهمی در نهادینهکردن گفتمان فرهنگی ایفا کردهاند. نام این مراکز در اغلب مراکز ایرانشناسی به عنوان مؤسسات مردمنهاد فعال و محبوب و خوشنام، زبانزد است.
اگرچه متأسفانه در چندسال اخیر پرسهزنیهای بیهدف و مضر در فضاهای مجازی، وقت بسیاری از جوانان را به خود اختصاص داده و کافهنشینی و دورهمیهای سرگرمکننده، در کشور رونق دوچندان یافته و باعث شده چراغ محافل ادبی کمسو شود، اما مدیران این مراکز با پایمردی و امید به آینده چراغ فعالیتهای خود را پرفروغ نگهداشتهاند. وقتی مؤسسه یا سازمانی مردمنهاد، به عنوان یک برند (ویژند) خوشنام معتبر در جامعه شناخته میشود، هرگونه تلاشی برای نادیدهگرفتن خدمات آن، دور از حق و انصاف است.
اخیراً اخباری به گوش میرسد که متأسفانه دادگاه بدوی برخلاف یکی از بندهای قرارداد خانۀ اندیشمندان با شهرداری، که فسخ را منوط به اثبات تخلف بهرهبردار از مفاد قرارداد کرده، رأی به نفع شهرداری داده که مورد اعتراض مدیران خانه اندیشمندان قرار گرفته و پرونده در مرحله تجدیدنظر قرار دارد. مسلماً شهرداری به دلیل کمبود مکان برای فعالیتهای فرهنگی خود دست به چنین اقدامی نزدهاست. در دورۀ قبل، شورای شهر تهران تصویب کرد که واحدی برای برگزاری کارگاههای آموزشی به میراث مکتوب بدهد. با روی کار آمدن مدیران جدید، جلوی مصوبۀ قبلی گرفته شد و بهرغم پیگیریهای مکرر، پاسخی ندادند! لابد مؤسساتی که کارهای ارزشمندتری انجام میدهند، وجود دارند که میراث مکتوب لایق دریافت مکانی برای انجام فعالیتهای پژوهشی و آموزشی خود نبودهاست.
بارها گفته و نوشتهام که به قول حکما «شَرَف المکان بالمَکین»؛ ارزش هر مکانی به انسانهایی است که در آنجا حضور مییابند. بذر مهر و محبتی که در زمین حاصلخیز خانۀ اندیشمندان در این سالها کاشته شده، مگر حاصلش جز شرفیابی دانشمندان صاحبنام و حضور با شور و شوق جوانان علاقهمند و امیدوار بودهاست؟
یاد این سخن حضرت مولانا افتادم که: «متحد، جانهای مردان خداست». مردان خدا با یکدیگر یکدل و همراه هستند و از نزاع با یکدیگر میپرهیزند. برای وصلکردن آمدهاند، نی برای فصلکردن. مگر مراکز نامبرده، جز تلاش برای اعتلای نام ایران، یکپارچگی ارضی کشور، همبستگی ملی و تقویت هویت دینی و ملی کار دیگری کرده و کنشگریهای سیاسی و جناحی انجام دادهاند؟ برای این که یک خانه و مرکز فرهنگی به یک اثر تاریخی، هنری و علمی تبدیل شود، مجاهدتها شدهاست و خوندلها خوردهاند. طبعاً هرگونه اقدامی برای تزلزل پایههای آن به معنای مأیوسکردن هزاران جوان امیدواری است که برای کسب دانایی و فضیلت به این مراکز رجوع کرده و سرنوشت خود را در آن رقم زدهاند.
چه بسیارند جوانانی که از کافهها و گشتوگذار در فضاهای مسموم مجازی بریده و دل به حضور در این مراکز خوش کرده تا از سخنان استادی بهره جویند و با او عکس یادگاری بگیرند و با دوستانشان از وجود چنین محافلی سخن بگویند. به جای قدرشناسی از چنین مدیران خدوم و دلسوزی، در این شرایط ملتهب و پرهیاهو و یأسآور، خوب است دست به دست هم دهیم به مهر تا ایران خود را کنیم آباد؛ نه اینکه نمک بر جراحتها بپاشیم و در فکر تعطیلی مراکزی باشیم که وجودشان مغتنم و امیدبخش است.
اکبر ایرانی، مدیرعامل مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب
منبع: روزنامه اطلاعات