در سده سیزدهم هجری قمری، همزمان با دوران ناصرالدینشاه قاجار، ایران در مرحلهای حساس از تاریخ خود قرار داشت؛ زمانی که نشانههای تجدد، آموزش نوین و آشنایی با تمدن غربی به تدریج وارد جامعه میشد. در چنین فضایی، اندیشمندانی پدید آمدند که تلاش کردند میان سنتهای کهن ایرانی و دستاوردهای جدید علمی و فرهنگی پیوندی خردمندانه برقرار کنند. یکی از چهرههای برجسته این دوران، میرزا محمدحسینخان ذکاءالملک بود؛ ادیب، مترجم، روزنامهنگار و از پیشگامان اندیشه اصلاحطلبی در ایران. او از نخستین کسانی بود که با ترجمه آثار فلسفی و علمی اروپایی، زمینه آشنایی ایرانیان با فلسفه جدید را فراهم کرد و در عین حال، با نگاه انتقادی به وضعیت اجتماعی و فرهنگی زمانهاش، ضرورت اصلاح نظام آموزشی و اداری را یادآور شد. میرزا محمدحسینخان ذکاءالملک نهتنها بهعنوان یکی از بنیانگذاران روزنامهنگاری نوین و آموزش جدید در ایران شناخته میشود، بلکه میراث فکری او در نسل بعد، بهویژه در فرزندش محمدعلی فروغی (ذکاءالملک دوم) ادامه یافت و به شکوفایی تفکر مدرن ایرانی یاری رساند. به مناسبت سالروز درگذشت ذکاءالملک، مدیر مدرسه علوم سیاسی و مؤسس و صاحب روزنامه تربیت با علی آلداود، مصحح متون کهن گفتوگویی انجام شده که در ادامه میخوانید:
میرزا محمدحسینخان ذکاءالملک (پدر محمدعلی فروغی) چه کسی بود و از چه زمینه فرهنگی و اجتماعی برخاسته بود؟
محمدحسین خان فروغی مشهور به ذکاءالملک اول چنانکه از شرح حالهای متعددی که برای او نوشتهاند برمیآید از خاندانی برخاسته بود که در کار تجارت بودند و او نیز در اوایل جوانی بدین کار میپرداخت اما چون علائق فرهنگی داشت به آموزش زبانهای عربی و فرانسه پرداخت و سپس به تهران آمد و اندک اندک با دانشمندان و اصحاب فرهنگ عهد ناصری آشنایی بهم رساند و چون زباندان بود و نثری شیوا و رسا داشت به دستگاه دارالترجمه ناصری که مسئولیت آن با محمدحسن خان اعتمادالسلطنه بود راه یافت و به تدریج اعتماد وی را به دست آورد و بهگونهای وی سرانجام یکی از اعضای اصلی دارالترجمه شناخته میشد و در حقیقت عنوان معاون و جانشین اعتمادالسلطنه را به دست آورد.
نقش اعتمادالسلطنه (محمدحسنخان) در بهکارگیری و هدایت محمدعلی فروغی (ذکاءالملک دوم) در دارالترجمه ناصری چه بود؟ تا چه اندازه میتوان گفت حضور فروغی در دارالترجمه ناصری، حلقه پیوند میان پروژه نوسازی قاجار و جریان روشنفکری مشروطه بود؟
فروغی به هنگامه درگذشت اعتمادالسلطنه در سال ۱۳۱۳ هنوز اندک سال بود و اعتمادالسلطنه نمیتوانست به طور مستقیم بر او اثری بگذارد اما از ترجمه قسمتی از کتاب سرگذشت «حاجی بابای اصفهانی» که در سالهای ۱۳۰۷ تا ۱۳۰۹ قمری توسط اعتمادالسلطنه انجام شد و از حاشیهای که محمدعلی فروغی بر صفحه نخست آن نوشته برمیآید که فروغی خردسال ناظر ترجمه این اثر بوده، ۱۱ فصل کتاب حاجی بابا که توسط اعتمادالسلطنه ترجمه شد توسط او به محمدحسین فروغی سپرده شد تا آن را اصلاح کرده با اصل فرانسه تطبیق کند و نثر آن را بیاراید، این نسخه به خط محمدحسین فروغی اکنون در کتابخانه مجلس موجود است و من آن را در شمار انتشارات فرهنگستان زبان فارسی به چاپ رساندهام. در حاشیه صفحه نخست آن محمدعلی فروغی شرحی نوشته و آورده است که من در خردسالی ناظر ترجمه کتاب توسط اعتمادالسلطنه و اصلاح و ویرایش آن توسط پدرم بودهام. باری نمیتوان گفت که اعتمادالسلطنه بر روی فروغی دوم اثر مستقیم داشته و بیتردید تردد فروغی اندک در دستگاه دارالترجمه ناصری اثر مشخصی بر وی گذارده است.
تأسیس مدرسه علوم سیاسی با الگوگیری از غرب، چه نسبتی با آرمانهای استقلال فرهنگی ایران داشت؟ آیا این حرکت نشانهای از «غربزدگی زودرس» بود یا گامی در جهت «خودآگاهی ملی»؟
پس از اینکه مدرسه علوم سیاسی در عهد مظفرالدینشاه و هنگامی که فضای سیاسی تا حدی باز شده تاسیس شد محمدحسین فروغی یکی از مدیران و اساتید بود که در تالیف کتابهای درسی یکی از عناصر اصلی بهشمار میآمد، محمدعلی فروغی با مشارکت پدر چندین کتاب در حوزه تاریخ کهن ایران با دیدگاهی نو و با بهرهگیری از تحقیقات جدید اروپاییان به رشته تحریر درآورد که در زمره کتب درسی مدرسه علوم سیاسی قرار داشت. همینطور محمدعلی فروغی چند کتاب در زمینه حقوق بینالملل تالیف کرد که به کلی تازگی داشت و محصلین ایرانی تا آن زمان با مفاهیم آنها آشنایی نداشتند و بالطبع موجب روش شدن افکار آنان میشد.
اندیشه ذکاءالملک در مقایسه با روشنفکران همعصرش مانند عبدالرحیم طالبوف، میرزا آقاخان کرمانی و میرزا فتحعلی آخوندزاده، تا چه اندازه «عملگرا» بود و نه «انقلابی»؟
فروغیها هم پدر و هم پسر را باید در زمره روشنفکران آهسته کار و به روایت اندیشههای انقلابی، روشنفکر محافظهکار به شمار آورد اما واقعیت این است که آنان اعتقاد داشتند تحولات در کشورهایی که هنوز سنت ریشههای قوی دارد و عموم مردم با مفاهیم جدید مگر اندکی آشنایی ندارند، تبلیغ اندیشههای نو و انقلابی به صورتی که عامه مردم از درک آن عاجز باشند فایدهای در برندارد. محمدعلی فروغی خود نیز تا پایان زندگی با چنین اندیشهای میزیست، کتابها و مقالات او چنین علائقی را نشان میدهد، شاید تحولات جامعه ایران در صد سال اخیر نشانگر صحت اندیشههای فروغیهاست، آنان برخلاف بسیاری از روشنفکران ایرانی عصر مشروطه به بعد پیرو دنبال کننده سیاست گام به گام و حرکت آهسته جامعه بودهاند، همین تفکر موجب شده که مخصوصاً در سالهای اخیر پارهای نویسندگان و مورخان نوآمده حملات سختی به وی داشته باشند.
اگر ذکاءالملک زنده میماند تا دوران مشروطه را ببیند، آیا در صف مشروطهخواهان قرار میگرفت یا از اصلاح تدریجی در چارچوب سلطنت دفاع میکرد؟
به همین سبب است که فروغی در قیاس با روشنفکران دیگر آن عهد چون آخوندزاده، میرزا آقاخان کرمانی، طالبوف تبریزی و بسیاری دیگر که عموماً در خارج کشور به سر میبردند و آشنایی کمتری با جامعه ایران داشتند از واقعبینی بیشتر برخوردار بودند، برای نمونه باید به آخرین خدمت مهم محمدعلی فروغی و سالی قبل از درگذشت وی اشاره کرد، فروغی به هنگامه نخست وزیری در سال ۱۳۲۰ و با خروج رضا شاه از کشور موفق شد در حالی که کشور در تصرف سپاهیان روس و تسلط سپاهیان انگلیس بود پیمان سهجانبهای با آنان منعقد سازد که استقلال کشور را آنان مورد تایید قرار دادند، آن اوقات نشریات متعدد و روزنامهنویسان تندرو سخت به فروغی حمله میکردند و او را عامل بیگانه بهشمار آورد اما واقعیت حوادث در سالهای بعد نشان داد که ایران با تدبیر فروغی در آن دوران پرمخاطره توانست استقلال خود را حفظ کند.
روزنامه تربیت نخستین نشریه آموزشی فرهنگی غیردولتی ایران بود که به ترویج علم، اخلاق و تمدن جدید پرداخت. آیا این روزنامه توانست به نهادسازی فکری و اجتماعی بینجامد، یا در نهایت در حصار نخبگان درباری باقی ماند و از بیداری سیاسی تودهها بازماند؟
نمیتوان به دقت و درستی میزان تاثیر نشریه تربیت را در عصر خود سنجید. مساله آن است که نشریه مزبور همراه سایر مطبوعات مشابه تاثیر کلی بر روی جامعه آن عصر گذاشته است، نوع تفکر فروغیها منحصر به خودشان نبوده است، بسیاری از روشنفکران که در داخل کشور به سر میبردند طبعاً طرفدار تغییر و تحول در اوضاع کشور بوده لیکن ناگزیر مجبور بودهاند در بیشتر موارد نوعی محافظهکاری را رعایت کند. امری که پارهای محققان امروزی آن را به طرفداری از سلطنت استبدادی تعبیر کردهاند. باری فروغی در اوائل همکاری با اعتمادالسلطنه و کار در دارالترجمه ناصری با نشریات تندرو خارج همکاری داشت که پس از آشکار شدن آن مورد غضب ناصرالدینشاه قرار گرفت و او به ناچار در خانه امینالسلطان مخفی شد و سرانجام با وساطت او از قهر و غضب ناصرالدینشاه خلاصی پیدا کرد.
اندیشههای میرزا محمدحسینخان ذکاءالملک برای روزگار کنونی چقدر کاربرد دارد؟
طبعاً با گذشت زمان اندیشههای کسانی مثل محمدحسین فروغی امروزه کاربرد چندانی ندارد، اوضاع زمانه به شدت تغییر پیدا کرده و او خود اگر در این روزگار به سر میبرد نوعی دیگر میاندیشید، و شاید همانند گروه اصلاحطلبان فعلی دنبال تغییرات آرام در سطوح بالا بود. بدیهی است آنچه تاریخ در یکصد و پنجاه سال اخیر به ما میآموزد تحولات و تغییرات در جامعه زمانی به سود مردم خواهد بود که به آرامی و بدون تلاطمهای سریع صورت بگیرد. تغییرات ناگهانی هرگز سود چندانی برای کشور نخواهد داشت. انقلاب مشروطه به رغم تندرویهایی که در برخی مقاطع آن صورت گرفت در مجموع به سبب دوران طولانی گذار آن محرز قتل ناصرالدین شاه تا درگذشت مظفرالدینشاه توانست تحولات عظیمی در همه ارکان مملکت بهوجود آورد. در سالهای اخیر مقالاتی در طعن و لعن فروغیها مخصوصاً محمدعلی فروغی نوشته شده و انتشار یافته که به نظر بنده اساساً رعایت بیطرفی و انصاف در آنها نشده است، مخصوصاً کتاب مختصری که یکی دو سال پیش علیه فروغی نوشته شده و تاکنون یکی دوبار هم چاپ شده اثری است که به قول مینوی با دشمنانگی به رشته نگارش درآمده است.
آناهید خزیر
منبع: ایبنا