کد خبر:48338
پ
بئاتریس سالاس

گفت‌وگو با اولین مترجم شاهنامه به زبان اسپانیایی

بئاتریس سالاس: ترجمه شاهنامه برای من یک تجریه عرفانی بود؛ از صفحه نخست تا صفحات پایانی لذت بردم. شاهنامه سرشار از سمبل و یک قلعه بلند است که نه آفتاب و نه باد آن را خراب نمی‌کند.

میراث مکتوب- بئاتریس سالاس مترجم شاهنامه به زبان اسپانیایی قرن‌هاست که هر آنچه در این مرز و بوم وجود دارد در آمیختگی غنی، آگاهانه و ناآگاهانه با شاهنامه درهم تنیده است. نوعی تنیدگی که موجب قوام و ثبات فرهنگ و زبان قومی شده که اصالت وجودیشان برای همه مردم دنیا حرف برای گفتن دارد.

شاهنامه شاهکاری جهانی است و ایرانی‌ها و غیر ایرانی‌های زیادی از این شاهکار سخن به میان آورده‌اند، اما به قول حضرت مولانا «خوشتر آن باشد که سر دلبران/ گفته آید در حدیث دیگران». برای ما ایرانی‌ها جالب است که غنای فرهنگی کشورمان از نگاه مردم سایر کشورها باز تعریف شود.

در عصری که جهان در پی تفاهم و همبستگی فرهنگی است، معرفی مفاخر ایرانی به دنیای خارج از مرزهای ما، نه تنها یک ضرورت فرهنگی، بلکه یک رسالت انسانی محسوب می‌شود. شاهنامه، این اثر عظیم ادبی و تاریخی که قلب تپنده هویت ایرانی را در خود جای داده، بی‌تردید مهم‌ترین سفیر فرهنگ و زبان ایران در میان ملل است. حکیم ابوالقاسم فردوسی با الهام از روح تاریخ و زبان ایران، نه تنها کلامی جاویدان آفرید، بلکه وجودی ماندگار در تاریخ ادبیات جهانی شد.

ترجمه شاهنامه به زبان‌های مختلف گامی بلند در جهت معرفی این اثر الهی به مخاطبان سراسر دنیاست. این ترجمه نه تنها پلی میان فرهنگ ایرانی و ملل دیگر است، بلکه نشانه‌ای از این است که شاهنامه فراتر از یک کتاب، یک منشور جهانی از شجاعت، عدالت، مقاومت و انسانیت است.

با در نظر گرفتن این اهمیت و به بهانه بزرگداشت حکیم صاحب سخن ایران، ابوالقاسم فردوسی، به سراغ استادی رفتیم که هزار سال پس از سرایش شاهنامه آن را برای اولین بار به زبان اسپانیایی ترجمه کرده است.

بئاتریس سالاس، بانویی که محیط خانه‌ و حتی  پوشش و لباس او بسیار ایرانی‌تر از بسیاری از ما ایرانی‌ها بود. لهجه شیرین و شیوایی کلامش جذبمان ‌کرد و با هم از شاهکاری سخن گفتیم که فخر ایرانیان و موجب قوام و بقای فرهنگ و زبان این مرز و بوم شده است. در ادامه مشروح گفت‌وگوی ایکنا با بئاتریس سالاس، دکترای آموزش و پرورش از دانشگاه سوربن پاریس، استاد مدعو دانشگاه تهران و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد و اولین مترجم شاهنامه به اسپانیولی را می‌خوانیم و می‌بینیم:

لطفا در آغاز سخن خود را معرفی کنید و بفرمایید چه شد که به سراغ ترجمه شاهنامه رفتید؟

بئاتریس سالاس هستم؛ پدرم ونزوئلایی، مادرم اسپانیایی و شوهرم اهل خراسان جنوبی ایران است. حدود ۳۰ سال پیش تصمیم گرفتیم در ایران زندگی کنیم و دو فرزند ما در ایران رشد کنند. از اینکه در ایران زندگی می‌کنم بسیار خوشحالم. به تازگی از دانشگاه بازنشسته شده‌ام و تقریباً ۳۰ سال در دانشگاه تهران و دانشگاه آزاد اسلامی خدمت و زبان و ادبیات اسپانیولی تدریس کرده‌ام.

از انس و دوستی با حضرت فردوسی بفرمایید؟

واقعاً کار خداست که این کتاب دست من رسید. در یک جلسه، وزارت امور خارجه ایران از سفیران مختلف کشورهای اسپانیولی زبان این سؤال را پرسید که چرا شاهنامه به زبان اسپانیولی ترجمه نشده است. سپس این درخواست از طرف یونسکو مطرح شد. (سال ۱۳۸۸ به عنوان هزاره سرایش شاهنامه از سوی یونسکو به ثبت رسیده و درخواست ترجمه آن به زبان اسپانیایی در آن سال مطرح شده است).

در آن زمان سفیر ونزوئلا این پیشنهاد را پذیرفت و گفت که یک نفر را می‌شناسم که شاید قبول کند این ترجمه را انجام دهد. وقتی این پیشنهاد را به من دادند ترسیدم و گفتم این مسئولیت سنگینی است، ولی آنها اصرار کردند و گفتند: «شما شاهنامه را بخوان تا ببینیم چی می‌شود». شاهنامه را خواندم و دیدم که می‌توانم به کمک شوهرم این ترجمه را البته به نثر نه به شعر انجام دهم.

من اصلاً شاهنامه‌شناس نیستم. خیلی سال قبل وقتی که به ایران آمدم به روستای محل تولد همسرم به نام فورگ (روستایی نزدیم بیرجند) رفتم. آنجا یک قلعه قشنگ وجود دارد. پای قلعه دو کودک به شکل خیلی جدی بازی می‌کردند؛ فکر کردم بازی دزد و پلیس و سرباز می‌کنند. از پسرم پرسیدم این بچه‌های کوچک شش ساله چه بازی جدی را انجام می‌دهند! پسرم گفت نه این بازی نیست، این چیزی مثل تئاتر است و آنها رستم و سهراب بازی می‌کنند و به من توضیح داد که داستان رستم و سهراب یکی از مهم‌ترین قسمت‌های شاهنامه است. یعنی دو هفته بعد از اینکه به ایران آمدم داستان اینطور شروع شد و چند سال بعد در هزارمین سال سرایش فردوسی، این کتاب به دست من رسید.

یعنی ابتدا با رستم و سهراب آشنا شدید؟

بله؛ از طریق همان دو بچه. وقتی بازی بچه‌ها را دیدم گفتم چه هنر و کشور جالبی. در اسپانیا دو کودک را نمی‌توانید ببینید که «دن کیشوت» بازی می‌کنند. از این صحنه خیلی لذت بردم، چون رشته من هم ادبیات است. ترجمه را شروع کردم و می‌توانم بگویم ترجمه شاهنامه برای من یک کار عرفانی بود. این حرف من بزرگنمایی نیست و از صفحه اول تا آخر کتاب لذت بردم؛ چون همه چیز دارد. رشته من تدریس بود و با جوان‌ها ارتباط داشتم؛ فردوسی از همه چیزهای مهم صحبت می‌کند و به نظر من فردوسی بهترین استاد برای کودکان است. فردوسی حکیم است، چراکه مشکل همه مردم این است که خیلی چیزها را نمی‌دانند و در زندگی گیج شده‌اند و به مطالبی که در شاهنامه گفته شده نیاز دارند.

ترجمه شاهنامه چقدر زمان برد؟

این کتاب هفت جلد است. هر جلد آن تقریباً یک سال طول کشید؛ البته به خاطر شیوع کرونا کار دو سال به وقفه افتاد و تقریباً ۹ تا ۱۰ سال زمان برد. اوایل ترجمه خیلی نگران بودم و می‌ترسیدم که این کار به حق خود نزدیک نشود، اما به مرور اعتماد به نفس پیدا کردم و جلو رفتم.

چه کسانی در ترجمه شاهنامه در ایران به شما کمک کردند؟

شوهرم؛ او بیشتر برای تلفظ‌ها به من کمک کرد. من آدم کلاسیکی هستم و با دفتر و خودکار کار می‌کنم  و اصلاً نمی‌توانم با کامیپوتر کار کنم. این کار بسیار مهم است که بچه‌ها همچنان از خودکار و کاغذ استفاده کنند چون وقتی با دست می‌نویسی(تایپ نمی‌کنی) برای مغز مفیدتر است و مغز عملکرد بهتری دارد. به دوستی به نام نازنین نوذری که قبلاً شاگرد من بود، گفتم آیا می‌توانی این مطالب را تایپ کنی؟ او قبول کرد و نزدیک به چهار هزار صفحه را تایپ کرد. دکتر نجمه شبیری کارهای مربوط به روابط عمومی و تبلیغات و معرفی این کار را انجام داد و از من پشتیبانی کرد؛ چون اگر کسی این کار را نمی‌شناخت فایده‌ای نداشت.

نازنین کتاب مرا برای چاپ به آقای افشین شحنه‌تبار معرفی کرد؛ واقعاً کار خداست که همه چیز جور شد. اولین بار کتاب در ۵۰۰ جلد توسط سفارت ونزوئلا چاپ شد که چاپ لوکسی بود و به عنوان هدیه نوروزی و اقدامات اینچنینی استفاده شد؛ اما وقتی به سفیر وقت ونزوئلا گفتم جلدهای بعدی را هم چاپ کنیم به من گفتند دیگر بودجه نداریم. گفتم تازه جلد اول کتاب منتشر شده و تا «جنگ مازندران» این ترجمه صورت گرفته است اما گفتند بودجه نداریم و من با خودم گفتم باید این کتاب را تمام کنم و این کار را انجام دادم.

بزرگترین درسی که حکیم فردوسی به انسان (فراتر از مرزهای جغرافیایی) می‌دهد چیست؟

درست است که سراینده شاهنامه یک فرد ایرانی است و اثری ایرانی محسوب می‌شود اما یک کار بین‌المللی است. فردوسی نشان می‌دهد چطور انسان بهتری در خانواده، محل کار و جامعه باشیم. چطور پدر بهتری، فرزند بهتری و انسان بهتری شویم. چون با جوانان ارتباط بیشتری دارم چیزی که مرا شگفت زده کرد این بود که شاهنامه بسیار به روز است.

به کنفرانس یوایکس شیراز دعوت شده بودم. وقتی دعوتم کردند، گفتم این کنفرانس مربوط به کامپیوتر و کارآفرینی و … است و من چه کاری می‌توانم آنجا عرضه کنم؟ ولی به من گفتند بیا، دانشجویان می‌خواهند شما را ببینند.

قبول کردم و باخودم فکر کردم شاهنامه با این جوان‌ها در مورد چه چیزی می‌تواند صحبت کند؟ بعد با خودم گفتم این که عین آب خوردن است(آسان است). در مورد «جام جم» صحبت می‌کنم. جام جم هدیه خداوند است. یک جام است که خداوند به شاه داده. فردوسی می‌گوید وقتی بیژن گم شد، پدرش پیش کی‎‌خسرو رفت و خواهش کرد که فرزندش را پیدا کند. کی‌خسرو به او گفت من نماز می‌خوانم چون فردی که می‌خواهد این جام را ببیند باید دل پاکی داشته باشد وگرنه نمی‌تواند آن را ببیند و وقتی داخل جام جم را نگاه کرد، بیژن را پیدا می‌کند. در این جام جم می‌توانید گذشته، حال و آینده و آسمان و زمین را ببینید. شاه، رستم را برای نجات بیژن می‌فرستد. جام جم یک سمبل است؛ شاهنامه پر از سمبل است.

به شرکت‌کنندگان در آن همایش گفتم که امروز تلفن‌های همراه شما «جام جم» هستند و شما همه چیز را می‌توانید با آن تجربه و درک کنید؛ از قدرت آن استفاده کنید و گذشته و آینده را ببینید؛‌ اما خواهش می‌کنم با دل پاک با این علم و تکنولوژی جدید کار کنید.

شنیدم که برنده جایزه نوبل فیزیک هم در خصوص همین نکته صحبت کرده و گفته خواهش می‌کنم هوش مصنوعی را در اختیار انسان‌های پاک قرار دهید چون در غیر این صورت خیلی خطرناک می‌شود و این همان چیزی است که فردوسی گفته است. هزار سال پیش حکیم فردوسی همین مطلب را گفته است و حالا می‌دانیم جام جم خیلی خوب است اما اگر در اختیار انسان‌های ناپاک قرار گیرد، بسیار هم خطرناک است. واقعاً به ایرانی‌ها تبریک می‌گویم که جواهری مثل فردوسی و شاهنامه را دارند.

شاهنامه در منظومه اخلاقی نویسندگان و بزرگان جهان چه جایگاهی دارد؟

وقتی کار ترجمه را شروع کردم، اسناد زیادی وجود داشت. هر چه در خواندن شاهنامه جلو می‌رفتم احساس می‌کردم مطالب آن را جای دیگری هم خوانده‌ام. چون رشته من ادبیات است متوجه شدم سروانتس (میگل د سروانتس ساودرا، شاعر و نویسنده اسپانیایی)، شکسپیر، فیلسوفان و … از شاهنامه به صورت مستقیم ایده گرفته‌اند.

مردم خبر ندارند اما در سریال «Game of Thrones»(ترجمه شده به نام سریال بازی تاج و تخت) چند نقطه هست که مستقیم از شاهنامه اقتباس شده است و چقدر به شاهنامه شبیه است؛ از موی سفید تا دست بریده، سیمرغ، دیوار، جادوگر با موی قرمز و … همه در شاهنامه وجود دارد.

در فعالیت‌های پژوهش وقتی مطلبی را می‌خوانیم و ایده می‌گیریم باید منبع را ذکر کنیم. نویسنده «گیم آف ترونز» از کجا ایده گرفته است؛ خودش می‌گوید از شکسپیر، تاریخ انگلستان و … ایده گرفته‌ام اما من می‌بینم از فردوسی ایده گرفته است ولی چرا نمی‌گوید؟

حالا که کار ترجمه تمام شده، با تیم خود سفر به ۲۱ کشور اسپانیایی زبان دنیا را برای معرفی شاهنامه شروع کرده‌ایم. دو بار به مکزیک رفته‌ام و سه بار در دانشگاه‌های مختلف اسپانیا و جاهای مختلف این کشور شاهنامه را معرفی کرده‌ام و مردم متعجب شدند که چقدر این کتاب دوست‌داشتنی است اما با آن آشنا نیستند.

حالا این کتاب شناخته شده، اما این شناخت بسیار کم است. بیشتر روشنفکران با این کتاب آشنا شده‌اند و از این کتاب ایده گرفته‌اند. وقتی به ترجمه قسمت «بوزرجمهر» رسیدم متوجه شدم که یک پدر روحانی اسپانیایی عین و کپی صحبت «بوزرجمهر» و شاه را مطرح کرده است. این پدر روحانی بسیار معروف است و در قرن ۱۶ زندگی می‌کرده و شوپنهاور و نیچه یعنی بهترین فیلسوفان مدرن به این مرد روحانی علاقه داشته‌اند. مردم ایران باید اطلاعات داشته باشند و بدانند که مردم سایر ملل به فرهنگ، فلسفه و … ایران بدهکار هستند.

قبلاً می‌گفتند جوانان خیلی با فردوسی ارتباط ندارند؛ اما به تازگی  در اینستاگرام می‌بینم که برنامه‌های کارتونی از داستان‌های شاهنامه ایجاد می‌کنند تا جوانان بشنوند که چه کتاب با ارزشی دارند. در دانشگاه وقتی اسامی دانشجویانم را می‌خواندم می‌دیدم که برخی از آنان اسامی شاهنامه را دارند؛ این یعنی فرهنگ ایرانی بسیار قوی است؛ درست است که با فرهنگ‌های دیگر مخلوط شده اما هنوز مردمان ایران، ادبیات و فرهنگ خودشان را دوست دارند.

قبل از ترجمه شاهنامه چقدر با زبان فارسی و فردوسی آشنا بودید؟

صفر؛ زبان فارسی من ضعیف است. چون در خانه انگلیسی و اسپانیایی و در محل کار در سفارت ونزوئلا و دانشگاه، اسپانیایی صحبت می‌کنم.

بیش از ۲۰ سال خبرنگار بودم و می‌دانم معرفی یک کار و اثر چقدر مهم است؛ به همین دلیل می‌خواهم این ترجمه معرفی شود. این کار را برای جوانان کمتر از ۳۰ سال نوشته‌ام نه فقط برای روشنفکران و دانشگاهیان و مدام در کنفرانس‌ها و برنامه‌ها شرکت می‌کنم که شاهنامه به خصوص به جوانان معرفی شود و به دست آنها برسد.

طی کار خبرنگاری با شاهنامه مواجهه‌ای نداشتید؟

به صورت کلی مواجه شده بودم اما آن را نخوانده بودم. حالا چندین بار شاهنامه را خوانده‌ام و می‌دانم هر داستان و بیت آن کجاست؛ اما قبلاً اطلاعات کلی در خصوص آن داشتم. خواندن شاهنامه باعث شد بیشتر با فرهنگ ایرانی آشنا شوم.

رسانه‌ها چه وظیفه و مسئولیتی در قبال معرفی شاهنامه و حکیم فردوسی دارند؟

باید اخبار مربوط به شاهنامه منتشر شود. در شهرستان‌ها برنامه‌های مربوط به شاهنامه به شکل مداوم برگزار می‌شود که بسیار خوب است. در ایران هم همه در خانه‌هایشان قرآن کریم و شاهنامه دارند و این یک رسم است. این فرهنگ باید دوباره زنده شده و مدام تکرار شود. اگر شما رزومه به شرکت‌های مختلف نفرستید کسی شما را برای کار دعوت نخواهد کرد؛ باید خودتان را معرفی کنید؛ فرهنگ شاهنامه هم باید معرفی و ترویج شود. معرفی شاهنامه در خارج از کشور نیز وظیفه وزارت امور خارجه و سفارتخانه‌های ایران در سایر کشورهاست. وقتی به مکزیک رفتیم، کمک بسیار خوبی از سوی سفیر ایران در مکزیک و اسپانیا دریافت کردیم. در دو دانشگاه مهم مادرید با کمک سفارت ایران در اسپانیا نیز کنفراسی مربوط به شاهنامه برگزار کردیم. خود ما که امکانات نداریم؛ اساتید می‌توانند سخنرانی کنند و وقت و انرژی صرف کنند اما پشتیبانی نیاز داریم که قسمت فرهنگی سفارتخانه‎‌های ایران در دنیا باید انجام دهند.

نشست مکزیک فوق‌العاده بود؛ شاهنامه برای سرخ‌پوستان بسیار جالب بود. نسخه‌ای از شاهنامه به زبان اسپانیایی را در قدیمی‌ترین کتابخانه آمریکا قرار دادیم. اولین کتاب زبان فارسی ترجمه اسپانیایی هم درشهر پوئبلای مکزیک قرار داده شد، اما متأسفانه امکانات زیاد نیست و فقط باید علاقه داشته باشی که به دنبال این کار بروی.

خواندن شاهنامه در کشورهای اسپانیایی زبان موجب علاقه آنها به فرهنگ ایرانی هم شد؟

بله مردم علاقه‌مند شدند زبان فارسی یاد بگیرند و به ایران سفر کنند. کشور مکزیک فرهنگی قوی دارد. وقتی می‌خواهی ببینی آیا فرهنگ یک کشور خوب است، آشپزی آنها را نگاه کن. اگر آشپزی آنها خوب بود بدان فرهنگ قوی دارند. آشپزی در مکزیک مثل ایران و چین قوی است.

از نظر شما مهم‌ترین پیام شاهنامه برای انسان چیست؟

همیشه با یاد خدا زندگی کردن. فردوسی مردی است که واقعاً خدا او را قبول کرده است. مردم اکنون ماتریالیسم، لذت‌جویی و … را می‌خواهند اما فردوسی می‌گوید از زندگی لذت ببر اما بدان همه چیز از بین می‌رود به جز خاطرات خوب و چه بهتر که قبل از رفتن خاطرات خوب از خود به یادگار بگذاری. «خنک آن کزو نیکوئی یادگار    بماند اگر بنده گر شهریار».

تفاوتی ندارد که شهریار باشید یا بنده؛ همه می‌رویم و فقط خاطرات خوب از ما به یادگار می‌ماند. یعنی باید در زندگی خوب کار کنی و این مطلب سنگین و با ارزشی است و در اصل این اندیشه فلسفه محض است و تفاوتی ندارد ایرانی باشی، چینی باشی یا اسپانیایی؛ همه مردم می‌توانند از این مطلب استفاده کنند. چرا یک داستان مثل دن‌کیشوت معروف می‌شود؟ چون همه مردم آن را می‌فهمند. دن‌کیشوت یک مرد بلند، روشنفکر، با خانواده خوب است و نوکرش کوتاه، پولکی و بی‌سواد است. همه مردم حرف‌های این دو را می‌فهمند اما استایل فردوسی فوق‌العاده است، خود را معرفی می‌کند و می‌گوید من این کار را برای کشورم انجام می‌دهم، حتی اگر از من حمایت نشود.

با سایر شاعران مطرح ایران مثل سعدی و حافظ مأنوس هستید؟

تقریباً؛ البته نه مثل فردوسی.

نقطه اشتراک شاعران ایرانی در چیست؟

ایرانی‌ها شاعرند؛ فکر می‌کنم این ژنتیکی است. در دانشگاه درسی داشتیم به نام نثر و شعر؛ به دانشجویانم لیستی از مکالمه ساده زبان اسپانیایی دادم و گفتم با این جملات یک شعر بسازید. همه گفتند استاد ما در زبان فارسی نمی‌توانیم شعر بگوییم چطور به اسپانیایی شعر بنوسیم. اما من گفتم پنج نمره به آن می‌دهم و باید بنویسید. نمی‌دانید دانشجویانم چه کارهای خوبی انجام دادند؛ اشک من جاری شد. چطور به این راحتی بچه‌های ایرانی شعر می‌نویسند؛ این ژنتیک است و در شما ریشه دارد.

ظرفیت هنری کلام فردوسی برای ساختن فیلم و سریال چقدر است؟

از دید یک خانم خارجی، فرهنگ شما را می‌فهمم و می‌دانم که شما خیلی طرفدار اتفاق‌های غمگین هستید و عادت به غم و اندوه دارید. جامعه شما بیشتر غمگین است. البته این بد نیست؛ کشورهای آمریکای جنوبی و اسپانیا خیلی شاد هستند اما شادی پوچ و بیهوده؛ باید تعادل برقرار کنیم. اینکه شاهنامه را محدود کنیم به داستان رستم و سهراب اشتباه است باید از این داستان بیرون رفت. شاهنامه داستان‌های خیلی زیادی دارد. داستان‌های دیگر شاهنامه معمولی‌تر است خیلی شاد نیست اما بچه‌ها می‌توانند در تئاتر و نمایش آنها را اجرا کنند و این بسیار برای آنها مفید است. خارجی‌ها هم می‌توانند سایر داستان‌های شاهنامه را بفهمند؛ نباید فقط به تراژدی شاهنامه توجه کرد. ما نیز در فرهنگ خود تراژدی داریم که مربوط به کشته شدن حضرت عیسی مسیح(ع) است.

یکی از داستان‌های شاهنامه را که دوست دارید برایمان بگویید؟

داستان زال که یک بچه وحشی بود و سیمرغ او را بزرگ کرده بود را خیلی دوست داشتم. وقتی پدر زال از رها کردن او پشیمان می‌شود و به دنبال او می‌رود، اولین کاری که می‌کند این است که بهترین استاد را انتخاب می‌کند تا به او آموزش دهد و زال چنان پیشرفت می‌کند که دیگر کسی موی سفید آن پسر را نمی‌بیند(موی سفید زال دیگر برای آنها اهمیت ندارد). در اینجا قدرت علم  و دانش برجسته می‌شود.

پذیرش افراد با ویژگی‌های خاص مثل افراد زال، یا دارای بیماری‌های نادر و … در عصر حاضر امری عادی محسوب می‌شود اما فردوسی این مطلب را از قرن‌ها قبل بیان و مطرح کرده بود که پسری علیرغم داشتن موی سفید، با علم و دانش خود را برجسته می‌کند.

داستان بزرگمهر(دانای ایران باستان و از چهره‌های تاریخی، اسطوره‌ای و پر رمز و راز شاهنامه) و جام جم را نیز خیلی دوست دارم؛ چون خیلی به روز است. هزار سال پیش این مطالب بیان شده، در حالی که اکنون همین موضوعات مطرح است. اولین بار که شاهنامه را می‌خوانیم چند داستان مختلف وجود دارد. دومین بار که شاهنامه را می‌خوانی پر از سمبل است و این سمبل‌ها تمام نشدنی هستند.

انس با شاهنامه چه تأثیری بر زندگی فردی شما گذاشت؟

برای من تجربه‌ای مثبت بود. درست است که سن من بالا رفته است اما مرا آماده هر نوع اتفاقی کرده است. صبوری و دقت بیشتری پیدا کرده‌ام و نسبت به گذشته خوشحال‌تر هستم. شاهنامه مرا به ایرانی‌ها نزدیک‌تر کرده است.

ایرانی‌‌ها از دیدگاه فردوسی چطور انسان‌هایی هستند؟

شما ایرانی‌ها تغییر چندانی نکرده‌اید. چند سال پیش در همین کوچه سیلی آمد که یک پدر و پسر در آن سیل گم شدند؛ سه روز کوچه بسته بود. وقتی جنازه این دو نفر را بیرون آوردند، خانواده این دو نفر به شکل شدیدی شیون و عزاداری می‌کردند. با خودم گفتم اینها تهمینه هستند و عین شاهنامه عزاداری می‌کنند. شما عوض نشده‌اید؛ همان همدلی و عزاداری را دارید.

ما (غیر ایرانی‌ها) هم احساس داریم اما آن را کنترل می‌کنیم و خجالت می‌کشیم آن را بروز دهیم، اما شما مثل هزار سال پیش احساساتتان را بروز می‌دهید و این خیلی عالی است.

دوست دارم مردم بیشتر با شاهنامه آشنا شوند و فکر نکنند که شعر فارسی سخت است و نمی‌توانند آن را بخوانند. به مردم می‌گویم برو جلو و شروع کن. در نمایشگاه کتاب، چندین کتاب مربوط با محوریت فردوسی ویژه کودکان و نوجوانان مشاهده کردم؛ آنان را به خواندن کتاب‌های فردوسی تشویق می‌کنم و می‌گویم به فرهنگ اصیل خودت نزدیک و به یک سفیر و دیپلمات فرهنگ کشورت تبدیل ‌شو؛ تو می‌توانی آنچه مربوط به ادبیات عالی و بین‌المللی ایران است را معرفی کنی.

 خواندن شاهانه دشوار است؛ چطور آن را بخوانیم؟

زحمت بکشید؛ همین. برای بچه‌های کوچک‌تر هم داستان‌های کوتاه و خلاصه داستان از شاهنامه منتشر شده است. ولی باز هم تأکید می‌کنم که فقط رستم و سهراب را نخوانید. شاهنامه پر از داستان است؛ همه آنها را بخوانید.

کدام کشورها در دنیا اقبال بیشتری به زبان فارسی و شاهنامه دارند؟

مکزیک حدود ۱۴۰ میلیون نفر جمعیت و چاپخانه‌های قوی دارد. در آرژانتین مردم خیلی کتاب را دوست دارند ولی همه ۲۱ کشور جهان که ۶۰۰ میلیون نفر در جهان اسپانیایی صحبت می‌کنند این ظرفیت را دارند که با شاهنامه آشنا شوند. البته شاید مردم در یک کشور بیشتر و در یک کشور دیگر کمتر کتاب می‌خوانند اما شاهنامه کتاب خوبی است که باید به دست مردم برسد. ترجمه من به زبان اسپانیایی است اما قبلاً به زبان‌های انگلیسی، روسی، المانی و فرانسه شاهنامه ترجمه شده است ولی بعد از هزار سال برای اولین باز شاهنامه به زبان اسپانیایی ترجمه شد.

آیا ترجمه شما بازتابی در میان مترجمان دیگر داشت که آنها نیز به سمت ترجمه سایر متون فارسی بروند؟

بله؛ همیشه می‌گویم باید دوست داشته باشید تا کاری را انجام دهید. اگر دوست ندارید اصلاً شروع نکنید چون چندین سال از زندگیتان زمان می‌برد. اگر به این کار علاقه نداشته باشید این عدم علاقه در کارتان انعکاس پیدا می‌کند؛ کار ترجمه را باید با عشق و علاقه انجام داد.

 یک داستان اخلاقی از شاهنامه را برایمان بگویید؟

نمی‌توانم انتخاب کنم ولی از ابتدا که در مورد ساخت ایران صحبت می‌کند تا زمان حمله اعراب پر از راهنمایی است. اینکه در عین پیشرفت باید دقت کنیم تا در یک لحظه همه چیز را از دست ندهیم نیز نکته مهمی است که در شاهنامه بدان اشاره شده است.

شاهنامه زحمت ۳۰ ساله فردوسی است و خود نیز می‌دانسته که این اثر ماندگار می‌شود و یک قلعه بلند است که نه آفتاب و نه باد آن را خراب نمی‌کند. از نظر من فردوسی یک استاد بزرگ و بهترین استاد است.

رمز ماندگاری فردوسی در چیست؟

این کار خداست. چون یک انسان معمولی نمی‌توانسته چنین کاری کند. شاهنامه هدیه خداوند به مردم است. شاهنامه فرهنگ ایران، روابط خانوادگی حتی دیپلماسی را به خوبی نشان می‌دهد. وفاداری را به خوبی نشان می‌دهد. اکنون در کل دنیا مسئله بی‌وفایی مطرح است و شاهنامه درس وفاداری و نیکی به مردم می‌دهد و تأکید دارد هر کسی باید وظایف و مسئولیت‌های خود را انجام دهد و به مسئولیت‌های خود در قبال خانواده، همسایه‌ها، کل کشور و جهان عمل کند.

زبان شاهنامه حماسی است؛ این ویژگی در حین ترجمه مشکلی برای شما ایجاد نکرد؟

برای ترجمه از همسرم و حتی موبد زرتشتی تهران کمک گرفتم. کار پژوهشی اینگونه است و باید کمک گرفت. این مسئولیت بزرگی است و کوچکترین اشتباه، یک اشتباه بزرگ است. می‌دانستم که کار این ترجمه زحمت زیادی دارد اما می‌خواستم یک کار خوب از آب دربیاید.

عشق در شاهنامه چه جایگاهی دارد؟

فردوسی جلوه‌های متعددی از عشق مثل عشق پدر، عشق مادر، عشق فرزند، عشق بین دوستان و … را در شاهنامه به شکل عالی و قوی نشان می‌دهد.

آیا در شاهکارهای هنری جهان عشق‌هایی همانند آنچه در شاهنامه روایت شده را خوانده‌اید؟

مثل شاهنامه نه؛ خود فردوسی نشان می‌دهد که عشق به فرزند و مرگ فرزند چقدر برایش سنگین بود؛ یا در جایی دیگر وقتی ناامید، پیر و مریض بود، به همسرش می‌گوید به من کمک کن و به من نور بده.

اگر جهان شاهنامه نداشت چه اتفاقی می‌افتاد؟

شما اکنون عربی صحبت می‌کردید. تمام شد و رفت؛ این کم است؟ خیلی مهم است که فردوسی زبان فارسی را نجات داده است وگرنه اکنون مثل کشورهای عربی به زبان عربی صحبت می‌کردید. البته شاهنامه فرهنگ ایران را نیز حفظ کرده است. نه اینکه عربی بد باشد خیر؛ بلکه هر کشوری باید بتواند فرهنگ خودش را به خوبی حفظ کند.

معصومه صبور

منبع: ایکنا

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612