به گزارش روابط عمومی مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب، یکصد و سی و نهمین نشست از سلسله نشستهای این مؤسسه، با همکاری معاونت پژوهشی دانشگاه شهید بهشتی، در قالب وبینار و با موضوع «گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی (تشبیهات و استعارات)» برگزار شد.
در این وبینار دکتر بهرام گرامی از آمریکا، سخنرانی داشتند و مدیریت جلسه نیز به عهدۀ خانم زینب پیری بود.
بهرام گرامی دارای لیسانس مهندسی کشاورزی از دانشگاه تهران، فوق لیسانس اصلاح نباتات و بیماریهای گیاهی از دانشگاه آمریکایی بیروت و دکترای ژنتیک و علوم گیاهی از دانشگاه مانیتوبا (Manitoba) در کانادا است. دکتر گرامی هم اکنون ویراستار مشاور در دانشنامۀ ایرانیکا در زمینه گل و گیاه است. 10 سال پژوهش در دانشگاه کالیفرنیا، تدریس به عنوان استاد مدعو در هنگکنگ، بحرین و چین و سخنرانی در زمینۀ گل و گیاه در شعر قدیم فارسی در كشورهاى آلمان، انگلستان، چین، فرانسه، قطر، كانادا و در بسیاری از شهرهای ایران و آمریکا از جمله سوابق علمی ایشان است.
از جمله تألیفات سالهای اخیر دکتر گرامی میتوان به سه کتاب ” گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی” و “سنگ و گُهر در هزار سال شعر فارسی” و ” گیاهان در قرآن” و مقالات بسیار از جمله گل و گیاه در شاهنامۀ فردوسی، گل و گیاه در خَمسۀ نظامی گنجوی، گیاهانِ تورات، گیاهان انجیل و 65 مدخل در دانشنامۀ حافظ و حافظ پژوهی اشاره کرد.
پیش از این نیز دو نشست از سوی مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب با سخنرانی دکتر بهرام گرامی برگزار شده بود. دکتر گرامی در شصت و سومین نشست میراث مکتوب، در 15 بهمن 1386، با موضوع «گل و گياه در هزار سال شعر فارسی» و در یکصد و هفتمین نشست این مؤسسه، در 9 خرداد 1397، با موضوع «گیاهان در قرآن (نگاهی نو با مفاهیمی تازه)» سخن گفته بود.
وبینار «گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی (تشبیهات و استعارات)» ساعت 18:15 تا 20 روز چهارشنبه 28 آبانماه 1399 برگزار گردید.
در ابتدا خانم پیری به معرفی آقای بهرام گرامی و کارهای او پرداخته و از آقای دکتر اکبر ایرانی مدیرعامل مؤسسه میراث مکتوب دعوت کردند سخنان ابتدایی را انجام دهند.
اکبر ایرانی
بعد از سلام و خوشآمدگویی به میهمانان و حاضرین در جلسه، آقای ایرانی در صحبتهای خود به لزوم توجه به «مباحث بین رشتهای در حوزهٔ بازسازی و احیای میراث مکتوب» پرداخته و بیان داشتند: «ما به عنوان این که در حوزهٔ بازسازی و احیای میراث مکتوب در این سالها تلاش میکنیم یکی از مباحثی که همواره دغدغهٔ ما بوده معرفی محتواهای هر متن بوده است برای کسانی که در زمینهٔ نسخ خطی علاقهمند هستند. بسیاری از محققین و مصححان بیشتر به جنبههای نسخهشناسی و مباحث خود نسخه و مقابله و تحقیق و تصحیح پرداختند و کمتر به مباحث بینِ رشتهایِ آن متن توجه داشتند. علت اصلی این قضیه هم شاید این بوده که تخصصی در متن نداشتند و چه متون پزشکی و چه متون نجومی و چه متون علمی و فلسفی و یا هر متن دیگری؛ و بزرگانی که تهیه و تصحیح کردند به هر حال به یک اطلاعات عمومی لازمی رو داشتند اما اطلاعات الزاماً کافی نبوده و متن را در اختیار علاقهمندان گذاشتند که این در آینده توسط متخصصان بررسی بشود.
خوب الان ما یکی از مباحثی که در متون کهن داریم همین اطلاعاتی هست که در ادبیات فارسی در باب گل و گیاه وجود دارد و شاید ما پیش از آقای دکتر گرامی کمتر کسی یا شایدم نداشتیم که به ویژه در این موضوع کار کند و بعد ارزشهای کار را و خصوصیات گل و گیاه را که مصححان به آن توجه نداشتند ایشون توجه میدهد و محققین و مصححین که دقت محققان در واقع دوچندان شود برای تحقیق و تصحیح در محتوای متن و بدانند که اگر ادبا و شعرا و فلاسفه و عرفا از شاهدِ مثالی برای مطلب خودشان از یک بیتی آوردند یا در اون بیت گل و گیاهی هست حتماً توجه داشته باشند. در بعضی موارد به خصوصیات آن گل و گیاه هم داشتند و در واقع ما پس از مطالعهٔ این مداقههای جناب گرامی متوجه شدیم که باید به جنبههای دیگری از مباحث متنشناسی هم توجه داشته باشیم.»
در پایان آقای ایرانی به ایام کرونایی و شرایط ویژهٔ دورانی که در آن هستیم اشاره داشته و از امکانی که فضای مجازی برای نشر آگاهی در اختیار همگان قرار داده ابراز خشنودی کردند.
بهرام گرامی
بعد از سلام و خوشآمدگویی به میهمانان و حاضرین در جلسه، آقای بهرامی به معرفی خود و کارهای خود پرداخته و از استاد و مشوق خود یعنی زنده یاد دکتر محمدجعفر محجوب یاد کرده و بیان داشتند: «این همان بیتی است که دکتر محجوب به من اشاره کردند، میگوید:
رسید موسم آن کز طرب چو نرگس مست / نهد پای قدح هر که شش درم دارد
درم یا درهم پول نقره یا سفید است در برابر دینار که پول زرد یا طلا بوده. شعر به ما میگوید که حالا که فصل بهار شد و ایام میگساری هست ما هم مثل نرگس تمام نقدینگیمون رو، یعنی اون 6 برگ سفید یعنی اون شش درهم رو بدیم و میگساری کنیم…»
آقای گرامی در ذیل عنوان نرگس به شعر «نرگس از خواب از آن حذر دارد /که همی پاس تاج زرد دارد» اشاره کرده و گفتند: «از خواب حذر دارد یعنی بیدار است. یعنی شکفته است. چون اگر بسته باشد دیگر تاجی دیده نمیشود که بخواهد از آن پاسداری کند.»
همچنین به شعر «ز عدل توست که نرگس به تیره شب در دشت / نهاده بر سر پیوسته طشت زر دارد» اشاره و بیان داشتند: «این در واقع مدحی است از سلطان یا حاکم که میگوید انقدر در زمان تو عدالت و امنیت برقرار است که این نرگسها در دشت و دمن آن طشت زری که بر سرشان دارند هیچکس آرزوشان نمیشود و در امنیت هستند.»
آقای گرامی در اسلاید بعدی به شعر: «نرگسش در طاق ابرو خفته مست / مست در محراب هرگز دیدهای؟» اشاره داشته و بیان کردند: «خوب… این تناسب این کمان ابرو با آن یا آنجایی که پیشنماز میایستد کاملاً معلوم است… در اینجا وقتی میگوییم نرگسش در طاق ابرو… این نرگسش یعنی چشمش… یعنی اون چشم مانند نرگسش… در طاق ابرو خفته مست / در محراب هرگز دیدهای؟
در اینجا به ویژگی دیگری از نرگس اشاره میکند… از ویژگی خمیدگی استفاده میکند و در واقع این دُمگل یا ساقهٔ گل نرگس را به عصا تشبیه کرده است و گل نرگس یا گیاه نرگس از همان اول که از داخل گلدون خارج میشود سرش کج هست.»
این پژوهشگر در ادامه شعر: «ضعف پایم کرد چون نرگس چنان کز عین ضعف / سرنگون بر پای میخیزم به یاری عصا» را شاهد آوردند.
آقای گرامی بعد از بررسی ویژگیهای ادبی گل نرگس در شعر و ادب پارسی به سراغ «گل سوسن» رفته و بیان داشتند: «گلبرگهای سپیدِ سوسن شبیه زبان است… سوسن ده زبان و صد زبان در سراسر شعر قدیم فارسی نماد سخنورِ آزادهای است که با وجود زبانداری لب از سخن فروبسته و خاموش و رازدار مانده است. سوسنی با صد زبان گر حال من با او بگفت / تو چو نرگس بیزبان از چشم اسراری بگو»همچنین در ارتباط با این مضمنون از مولوی ذکر کردند: «تا نبینم روی چون گلزار آن صد نوبهار / همچو لاله من سیهدل صدزبان چون سوسنم» و از خیام: «دانی ز چه روی اوفتادست و چه راه / آزادی سرو و سوسن اندر افواه» و همچنین اشاره به این بیت: «کاین دارد ده زبان و لیکن خاموش / و آن راست دوصد دست و لیکن کوتاه»
در ادامه به «درخت سرو» اشاره داشته و افزودند: «ببینید این سرو یک فصل بسیار مفصلی در کتاب دارد. علت مفصل بودنش همین است که حافظ حدود 70 – 71 بیت با سرو دارد. من در کتابم هیچ بیتی از حافظ را از قلم نیانداختم. بنابراین معانی و شرح این هفتاد بیت سبب شده که مقاله طولانی شود. آنجا به ویژگیهای سرو اشاره شده است. جدا از اینکه به سرو خرامان و سرو سهی و اینا خیلی ساده است. این سرو ویژگیهایی دارد، دامن برچیدن و روی یک پا ایستادن و خیلی خیلی چیزهای دیگر. از جمله دست کوتاه. سرو برخلاف گیاهان دیگر یا درختان دیگر سرو انشعابِ افقی ندارد. یعنی دستانِ کوتاه دارد و دلیل اینکه دست کوتاه برای سرو چرا چیز مهمی است. این است که سرو از نظر عموم مردم غیرمثمره است.» و برای توضحیات خود ابیات زیر را شاهد آوردند:
«درخت غنچه برآورد و بلبلان مستاند / جهان جوان شده و یار به عیش بنشستند»
«عروس مجلس ما خود همیشه دل می برد / علی الخصوص که پیرایهای بر او بستند
بساط سبزه لگدکوب شد به پای نشاط / ز بس که عارف و عامی به رقص برجستند
یکی درخت گل اندر فضای خلوت ماست / که سروهای چمن پیش قامتش پستند
به سرو گفت کسی میوهای نمیآری / جواب داد که آزادگان تهی دستند
به راه عقل برفتند سعدیا بسیار / که ره به منزل دیوانگان ندانستند»
در ارتباط با سوسن این شعر از حافظ را نیز بیان داشتند: «صد بار بگفتی که دهم زان دهنت کام / چون سوسن آزاده چرا جمله زبانی»
بعد به یک وجه شبهه دیگری از سوسن اشاره داشتند «که این گلبرگها را تشبیه کردهاند به تیغ و شمشیر. و برای گواه سخنان خود این بیت از مولوی را شاهد آوردند: «آمد بهار خرّم و رَحمت نثار شد / سوسن چو ذوالفقار علی آبدار شد
اینجا آبدار به دو معنی هست. طبیعتاً یکی چون باران آمده و قطرات باران روی گلبرگهای سوسن هست، سوسن را آبدار کرده و یکی هم آبدار ایهام دارد به فولاد آبدیده یا آب دادنِ به فولاد یا شمشیر. یعنی اون شمشیر آب دیده است. باز از دیوان شمس هست تقریباً در همان زمینه میگوید:
سپاه گلشن و ریحان بحمدالله مظفر شد / که تیغ و خنجر سوسن درین پیکار تیز آمد»
مجدد به یک وجه شبهه دیگری از سوسن اشاره داشتند: «انواعی از سوسن هست که حتماً دوستان دیدند که وسطش خالهای زرد زیادی دارد و شاعران ما به این هم توجه داشتند. از نظامی هست که به این نوع سوسن توجه کرده و میگوید:
«سوسن از بحر تاج نرگس مست / شوشهٔ زر نهاده بر کف دست
شوشهٔ زر یعنی همون شمش طلا. اشاره به این نوع سوسنی هست که این شمش طلا را بر روی گلبرگ خودش دارد.
از حافظ هست که میگوید:
راست چون سوسن و گل از اثر صحبت پاک / در زبان بود مرا هرچه تو را در دل بود
عرض کنم اولاً شعرا از جمله حافظ خودشان را سوسن میدانستند. به خاطر زبان دار بودن و شاعر بودنشان. منظور از گل معشوقش هم است. حافظ اینجا وقتی میگوید سوسن و گل در واقع خودش و معشوقش را میگوید. حافظ میگوید حقیقتش این است که من و تو باهم یک همنشینی پاک و بیآلایشی داشتیم ولی در زبان بود یعنی همان شمش طلا. در حالی که تو در دلت بود.»
«در این اسلاید… گل باز شده و ما آن طلاها را اینجا میبینم… هر دو بیت از حافظ است که میگوید:
زر از بهای می اکنون چو گل دریغ مدار / که عقل کل به صدت عیب متهم دارد
گل گر خردهای داری خدا را صرف عشرت کن / که قارون را غلطها داد سودای زر اندوزی
چو گل گر خردهای داری یعنی آن سکههایی زری که در میان گل هست.»
آقای گرامی در ادامه به تشبیه دیگری از گل پرداخته که گویی «گلبرگ مثل لاله گوش هست» و برای سخن خود دو بیت از حافظ را شاهد میآورد:
«دوشم بلبلی چه خوش آمد که میسرود / گل گوش پهن کرده ز شاخ درخت خویش»
«نوای بلبلت ای گل کجا پسند افتد / چو گوش هوش به مرغان هرزهگو داری»
«زان گلاب کز رخسارهٔ گل میچکد / میتوان دانست پند بلبلان در گوش اوست»
«جان کلام این بیت این است که نصیحت تلخ است! شاعر میگوید از تلخی گلاب من فهمیدم آنچه که بلبل روی گل میخوانند همهاش پند و نصیحت است و بنابراین این گلابی که میگیریم تلخ مزه است.»
و بیت آخر در ارتباط با گوش: «در حضور اهل دل چون گل سراپا گوش شو / پیش اهل حال چون سوسن زبان یکسر مباش»
سخنران برنامه بعد سراغ شقایق رفته و بیتی از حافظ خوانده و توضیح دادند: «ای گل تو دوش داغِ صبوحی کشیدهای / ما آن شقایقیم که با داغ زادهایم
صبوحی اشاره به میگساری در روز یا بامداد میکند… داغ صبوحی را انواع معنی کردند یکی این هستش که کسی که صبوحی میکند در روز… داغ… یعنی اون برافروختگی رخسارِ… کسی که میخورده…. عدهای معنی کردند… یعنی اینکه میگوید شقایق به گل میگوید دیشب جام تو خالی بوده ما یک عمر هستش که تهی دست هستیم… به هر حال بیت زیبایی هست به هرگونه که معنی بشود.»
آقای گرامی در ادامه به تفاوت لاله و شقایق ایرانی و غیر ایرانی پرداختند که در مرکز گل لاله و شقایق ایرانی لکهٔ سیاهی وجود دارد که در میان لاله و شقایقهای غیر ایرانی این لکهٔ سیاه نیست.
آقای گرامی بعد به صحبت کردن پیرامون کتاب خود و شیوهٔ تهیه آن پرداختند.
«برگ چنار» موضوع بعدیای است که این پژوهشگر مورد بررسی قرار داده و بیان داشتند: «برگ چنار خیلی شبیه دست انسان است. بیت:
عقدهای هرگز نکردم باز از کار کسی / در چمن بیکار چون دست چنار افتادهام
چه خوب معنی بیت کاملاً روشن است. در این بیت میگوید:
آن دست و آن زبان که درو نیست نفع خلق / جز چون زبان سوسن و دست چنار نیست»
«گل آذین بید» موضوع دیگری است که آقای گرامی طرح داشتند: «گر دود بر سر هر شاخ دو صد گربهٔ بید / بلبل از مستی گل شیوهٔ رَم نشناسند
شعر میگوید: بلبل این دویست گربه را روی شاخههای درختان بید میبیند اما این قدر مسحور این گل هست و چنان در عالم نغمهخوانی برای این گل هست که اصلاً از این گربهها هیچ ترسی ندارد و رَم نمیکند.»
موضوع بعدی «برگِ جوان چنار» است: «در این بیت پای مرغابی به برگِ جوان چنار تشبیه شده است. باز من تکرار میکنم اگر ما ندانیم برگِ جوانِ چنار چه شکلی است در فهم این بیت عاجز خواهیم بود. چون نرگس شود باز چون چشم باز / شود پای بط بر چنار آشکار
چو نرگس شود باز… بازِ اول معنیش برعکسِ بسته است… یعنی اگر نرگس چشماش را باز کند یعنی شکفته باشد… چون چشمِ باز… باز دوم به معنای عقاب یا شاهین است یعنی چشم تیزبین… چشم مثل عقاب… میگه اگر نرگس چشمانش را باز کند… آن هم چشم مثلِ بازش را… آنوقت تمامِ این پای مرغابیها را میبیند که روی درخت چنار هستند…»
«این از اون بیتهای است که باید جز به جز دانست وگرنه راه به جایی نمیبرد
سر بر آورد از کمینگه گربه بید از بهر صید / چون همی بینی که پای بط برآمد از چنار
شاعر میگوید این گربههایی که در بوستان هستند… یعنی این گل آذینهای بید… همه کمین کردند که بپرند این مرغابیهای چنار را بگیرند…»
«گل نیلوفر» آخرین گلی است که آقای گرامی به آن پرداخته و گفتند: «درسراسر هزار سال شعر فارسی… وقتی میگویند نیلوفر… یعنی نیلوفر آبی یعنی آن نیلوفری که در روی برکهها روی آبهای ساکن است. یعنی از قعر آب میآید بالا و صفحهٔ برگ در سطح آب قرار میگیرد… ویژگیهای نیلوفر رو باید دانست و بعد رقت سراغ اینکه به چه چیزهایی تشبیه کردند. 1- نیلوفر آبزی است… این را ازش استفاده کردند… اشک میریزد… و نمیدانم غرق در اشک خودش میشود. 2. نیلوفر با برآمدن خورشید از آب بالا میآید و با غروب پایین میرود… پس یکی شد آبزی بودنش…. یکی همراه با خورشید بالا و پایین آمدنش… یکی دیگر زرد رنگ بودنش… و بعد پهنهٔ کبودش است که تشبیهات بسیار دارد… حالا با این توضیحات نگاه کنیم به ابیات. شاعر میگوید:
میشود نیلوفری از برگ گل اندام تو / من به جرأت در بغل چون تنگ افشار تو را؟
یا میگوید:
زهی طعن جاوید خورشید را / که گویند معشوق نیلوفر است
یعنی باهم بالا پایین میروند. منظور اینکه نیلوفر عاشق و خورشید هم معشوقش است.
و بالاخره این یک بیت دیگری است که باز اشاره دارد این در غروب آفتاب. به نظرم اینطور به نظر میرسد. شاعر میگوید:
عاشق مهر است نیلوفر که چون شد نهان / اندر آب دیده روی از هجر او پنهان کند
هجر یعنی شب میشود دیگر خورشید نیست… آب دیده هم باز همان برکه آبی است که نیلوفر در آن فرو میرود…»
«وقتی ما این تشبیهات و این استعارات رو بدانیم آن وقت این دو بیت که داریم میخوانیم برای ما معنا و مفهوم بیشتری دارد:
خورشیدی و نیلوفر نازنده منم / تن غرقه به اشک در شکرخنده منم
رخ زرد و کبود تن سرافکنده منم / شب مرده ز غم روز به تو زنده منم»
پرسش:
بحث گل و گیاه در شعر معاصر رو هم انجام دادهاید و آیا شعر معاصر هم ظرفیت بحث دربارهٔ گل و گیاه را دارد؟
بهرام گرامی:
مطلقا شعر معاصر اون ظرفیت را ندارد.
پرسش:
با توجه به ابیات به نظر شما شاعران مشاهدهٔ عینی گلها را در صحراها و طبیعت خارج از شهر داشتند یا در باغچهها و باغهای انسان ساخت داخل شهرها و خانهها؟
بهرام گرامی
من نمیدانم ولی بیشتر اینها در طبیعت بودند.
پرسش:
از نظر شما بررسی حیوانات یا جانداران در اشعار شعرا جای مناسبی برای تحقیق است؟
بهرام گرامی
در عالم جانوران کار بسیار پیچیدهتر و مشکلتر است. بله بسیار جا دارد. اگر کسی میخواست شروع کند بنظرم از بین این دهها گونه جانوری دو یا سه جانور را انتخاب و تمرکز را روی آنها بگذارد.
گزارش از: شهرام یاری