به گزارش روابط عمومی مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب، مجلس یادبود به مناسبت درگذشت دکتر غلامرضا جمشیدنژاد اول و همسر گرامی ایشان خانم نسرین دالائی، روز چهارشنبه ۲۰ اسفندماه ۱۳۹۹، از سوی این مؤسسه با همکاری وبینار بهشتی برگزار شد.
در این نشست که یکصد و چهل و هفتمین نشست از سلسله نشستهای مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب بود، سید علی آلداود، علی بهرامیان، محمدابراهیم ذاکر، سیدصادق سجادی، یونس کرامتی، جواد نیستانی، و اکبر ایرانی سخن گفتند.
دکتر غلامرضا جمشیدنژاد اول، استاد دانشگاه، مؤلف، پژوهشگر و مصحح نسخ خطی، چهارشنبه، ۱۳ اسفندماه ۱۳۹۹، در اثر ابتلا به کرونا دار فانی را وداع گفت. همسر ایشان نیز که به کرونا مبتلا شده بود، شامگاه جمعه ۱۵ اسفندماه به رحمت ایزدی پیوست.
در ابتدای این نشست دکتر ایرانی ضمن درود بر روان مرحوم استاد جمشیدنژاد اول و همسر گرامی ایشان، این واقعه تلخ و ناگوار را باورنکردنی خواند و به نیابت از مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب و دوستان و اساتیدی که تماس گرفتند و پیام دادند، به خانواده محترم جمشیدنژاد تسلیت گفت.
وی در ادامه متنی را که دکتر مجدالدین کیوانی نوشته بودند قرائت کرد که در ابتدای آن آمده است: «با درود فراوان امروز که در مجلسی مجازی یاد شادوران دکتر جمشیدنژاد اول و همسرشان را گرامی میدارید به نیابت از غریب دور از وطن و همسرم به خاندان آن مرحوم به ویژه همکار نازنینمان آناهیتا و البته تمامی خانواده مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب تسلیت بگویید».
ادامه متن تسلیت دکتر کیوانی ابیاتی است که در ادامه آمده است:
یاران ز چه جمشیدنژاد از بر ما رفت؟ / چون شد؟ چه بر او رفت؟ چه رخ داد؟ چرا رفت؟
او اهل صفا بود و وفا، پس عجبی نیست / زین عالمِ تیرهدلِ بیمهر و وفا رفت
بی روی و ریا تاب ریاکار نیارد / آزرده ز نامردمی اهل ریا رفت
ما بسته حرصیم و گرفتار حسادت / او سلسله بگسست و خوش آزاد و رها رفت
ما ریگ ته جوی بماندیم و نرفتیم / او آب روان بود، روان از سرِ ما رفت
مردان خدا را سر ابناء زمان نیست / او خود ز خدا بود و دگر سوی خدا رفت
از دوری مام و پدر ای وایِ آناهیت / کز طالع شوریده بر او بین که چهها رفت
یا رب تو پناه دل او باش که بر وی / در روز و شبی بی حد و اندازه جفا رفت
در بخشی از این مراسم آزاده جمشیدنژاد، دختر مرحوم دکتر غلامرضا جمشیدنژاد اول با تشکر از دکتر ایرانی، از دست دادن پدر را غم بزرگی توصیف کرد و گفت: پدرم واقعا مرد آرام، مثبتاندیش و مردمداری بودند. پشت خندههایشان یک سکوت خیلی عجیب بود و آرامش و صبوری که برای ما به ارث گذاشتند از ویژگیهایی بود که پدرم داشتند. من از همه دوستان بزرگوار پدرم تشکر میکنم که در این مراسم حضور دارند.
در ادامه دکتر سید صادق سجادی به بیان مطالب خود پرداخت و ضمن تشکر از دکتر ایرانی برای فراهم کردن این فرصت، گفت: در باب فضائل مرحوم جمشیدنژاد همه دوستان دیده و شنیدهاند. شاید در این مجلس من قدیمیترین کسی هستم که با مرحوم مؤانست و دوستی داشتیم؛ از سال ۱۳۵۳، یعنی از سالی که من وارد دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران شدم و ایشان هم در همان سال به دانشگاه تهران آمده بودند. آقای دکتر در آن سال ملبس به لباس روحانیت بودند و به سبب قرب فکر و تا حدی اخلاق رفاقتی به هم زدیم.
وی ادامه داد: دکتر جمشیدنژاد به غالب دروس دانشکده نیاز چندانی نداشت، مخصوصا در زبان و ادبیات عرب که در آن زمان از غالب دانشجویان، به جهت تحصیلات حوزوی، چند سر و گردن بالاتر بود. ایشان هم در ادبیات فارسی و هم در ادبیات عربی دستی قوی داشت و کتاب هم بسیار میخواند و دایره مطالعات ایشان محدود به فقه و اصول و علوم قرآن و ادبیات و منطق و فلسفه نبود و به علوم جدید هم بسیار علاقهمند بود. در همان دورهای که لباس روحانیت به تن داشت، کتاب جامعهشناسی مرحوم آریانپور را با هم میخواندیم.
وی ادامه داد: ایشان یک مکانیک درجه اول بود و استادان و دانشجویان سؤالات مربوط به اتومبیل را از ایشان میپرسیدند. ایشان در مسائل مربوط به امور نظامی هم بسیار صاحب اطلاع بود و در جنگ زفار علیه کمونیستها در کشور عمان شرکت کرده بود. زمانی هم از ایشان خواستیم که به ما تجوید یاد بدهد و تسلط ایشان بر ظرائف و جزئیات این حوزه جالب توجه بود. در مباحث مربوط به علوم عقلی مطالعات زیادی داشت، هر چند به ندرت در این حوزه سخن میگفت. قسمت اعظم دانشنامه علایی، مخصوصا بخش الهیات آن را، به صورت حیرتانگیزی حفظ بود. ایشان حافظهای بسیار قوی داشت و به جهت همین حافظه و علم و اطلاعش مورد احترام دانشجویان و استادان بود.
وی با اشاره به استخدام مرحوم جمشیدنژاد در وزارت فرهنگ و گذارندن غالب وقتش در مدارس، افزود: ایشان بعدا به ما در دائره المعارف بزرگ اسلامی پیوستند و من از این اتفاق بسیار خوشحال بودم. ایشان مقالات خیلی خوبی مینوشت. گرچه در نوشتن مقاله گاهی اوقات من با ایشان بحث علمی داشتم اما دکتر جمشیدنژاد به قدری خلیق و اهل تسامح بود که با کمال طمأنینه و آرامش میشنید و با همان صفت و حالت پاسخ میداد. در واقع هرگاه در باب یک موضوع علمی با ایشان بحث میکردم، آرامش و طمأنینهای که ایشان داشت و بلاغتشان در سخن گفتن سبب میشد که من از موضعم پایین بیایم و هر دو مشترکا منابع را جستجو کنیم و کار با دوستی و رفاقت قدیمی خاتمه پیدا کند.
در بخش دیگری از نشست سید علی آلداوود به بیان مطالب خود پرداخت و گفت: خبر درگذشت دکتر جمشیدنژاد دردناک و باورنکردنی و غیرقابل تصور بود. جمشیدنژاد انسانی بسیار نیک نفس، خوش طینت، خندهرو، مهربان و دلگرمکننده مخاطب بود. حبیب یغمایی در قطعه شعری که به مناسبت مرگ پدر و مادرش که به فاصله چند روز از جهان رفتند چنین گفته است «وفاداران ز بعد مرگ خود نیز / به یک جای افکنند از خاک بستر».
وی ادامه داد: دکتر جمشیدنژاد دانشمندی فاضل و کم مدعا بود. او دوران جوانی را در حوزههای علمیه گذرانده و از آن دسته طلبههایی بود که به خوبی آموزش دیده و عمیقا علوم دینی، کلامی، فلسفه اسلامی و ادبیات عرب را فرا گرفته بود و سپس با ادامه تحصیل در دانشگاه با معارف جدید هم آشنا شد و بلکه تسلط پیدا کرد. از آن گروه دانشمندانی بود که در رشتههای گوناگون به مرحله استادی رسیده بود و در دانشهای متعدد تبحری یافته بود. هر گاه سؤالی از او میشد با اشراف تمام به پرسنده جوابی کافی و شافی میداد.
وی گفت: جمشیدنژاد در آموزاندان دانشهایی که سررشته داشت مطلقا، برخلاف برخی اهل علم، بخل نداشت و همواره آماده بود که متقاضی را از دریای پهناور دانش خود سیراب کند. با این همه باید اذعان کرد که وی با وجود این خصوصیات اخلاقی و این فضل و دانش عمیق، در نگارش کتاب و مقاله به نام خود اهتمام لازم را نداشت. او قادر بود هر ساله تألیفی تازه و چندین مقاله عرضه دارد و از یافتههای خود مقالاتی مبتکرانه در نشریات به چاپ بسپارد، ولی با تأسف باید گفت که او بیشتر علاقهمند بود دانش گسترده خود را شفاها به دانشجویان و علاقهمندان ارائه دهد و هرگز در بند مکتوب ساختن آنها به نام خود نبود و چه بسا زاییدههای فکر او را دیگران به نام خود قلمی ساخته باشند.
وی افزود: او آماده بود ساعتها و روزها دانشجویانی را که راهنمایی آنها را بر عهده گرفته بود آموزش دهد و نوشتههایشان را تصحیح کند. اما به رغم همه اینها باید گفت آثار منتشره او باز هم کم نیست، «پیر فلسفه اسلامی (مروری بر زندگی و آثار ابویوسف یعقوب معروف به کندی)»، «آرمانشهر فارابی»، «در سایه خورشید (مروری بر زندگی و آثار غزالی توسی)»، «سیدامیر ابوالفتح جرجانی و تفسیر آیات الاحکام»، «نظامهای اقتصادی صدر اسلام» از آثار ارزندۀ او به شمار میرود، اما شاید مهمترین اثرش تصحیح و ویرایش کتاب معتبر التعریف بطبقات الامم صاعد اندلسی باشد.
وی با اشاره به همکاری مرحوم جمشیدنژاد با مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی طی سالیان طولانی، گفت: گمان میکنم اواخر دهۀ ۶۰ به آنجا آمد و پرتوان و با شوق بسیار نگارش مقالات را برای بخشهای ادبیات عرب و فرق و کلام آغاز کرد. مدتها به طور مستمر به آنجا میآمد و سرگرم پیگیری مقالات خود بود. طبق مرسوم آن سالها برای هر مدخل یک پرونده علمی تشکیل میشد. بسیار ی از استادان این پروندهها را کافی نمیدانستند و در پی تکمیل آن بر میآمدند. دکتر جمشیدنژاد از جمله این گروه بود که اکتفا به موجودی این پروندهها نمیکرد و خود در پی تکمیل آن بر میآمد و تا مهمترین و اصیلترین منابع را پیدا نمیکرد آرام نمییافت.
آلداوود با اشاره به آشناییاش با مرحوم جمشیدنژاد و شکلگیری رفاقتی دیرپا، گفت: او را بسیار دوست میداشتم زیرا انسانی یکرنگ و دوست داشتنی و بسیار با صفا بود. هرگز بد کسی را نمیخواست و همواره در مواجهه با دیگران و با اندک صمیمیتی که ایجاد میشد به بهانهای ناچیز از ته دل میخندید و مخاطب را شادمان میساخت. من همواره او را در راهروهای کتابخانه و در جستجوی کتاب میدیدم و معمولا کمتر پشت میز مینشست و همواره در پی تکمیل منابع مقالهای بود که نوشتن آن را میپذیرفت. اتفاقا یکی از دلخوشیهای من این بود که هر وقت در کتابخانه دنبال کتابی بودم در راهروهای کتابخانه جمشیدنژاد را زیارت میکردم، زیرا با سخنانش حال خوش را به انسان منتقل میکرد.
وی در پایان گفت: این اواخر به دائره المعارف کمتر میآمد و بیشتر به میراث مکتوب آمد و شد داشت که دوستانی صمیمی در آنجا هم داشت و همه از صمیم قلب به او ارادت میورزیدند؛ زیرا خوش قلب و شادیآفرین بود و محیطهای خشک علمی را به نشاط میآورد. او حتی آموزههای علمی را با رفتار و گفتههای خوش به مخاطب منتقل میکرد و محضرش همواره پرثمر بود و همه سخنانش برای شنونده پرفایده بود.
در بخش دیگری از این نشست علی بهرامیان، عضو شورای علمی مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی تاریخپژوه، به بیان مطالب خود پرداخت و گفت: برای خانواده دکتر جمشیدنژاد آرزوی صبر میکنم چون واقعا غم سنگینی است و باید از صبر مرحوم مدد بگیرند.
وی ادامه داد: من در این چند روز هر بار به یاد ایشان میافتم هم غمگین میشوم و هم گاهی لبخند میزنم؛ این امتیاز کمی نیست که کسی از دار دنیا بگذرد ولی خاطره خوشی از او در ذهن اشخاص باقی بماند. این امتیاز بسیار بزرگی است که خداوند نصیب این مرد بزرگوار و دانشمند کرد و اگر بگویم که من ایشان را در حال مرگ هم در حال سرور دیدم، تعجب نکنید؛ به دلیل این که هیچ وقت او را غمگین ندیده بودم. گمان میکنم که کمتر کسی مثل ایشان است که با این وضعیتش حتی مرگ را هم به زمین زده باشد و این در مورد او مصداق دارد و از قبیل اغراق نیست.
وی مرحوم دکتر جمشیدنژاد را از نسل استادن تکرارنشده دانست و گفت: ایشان از دستپروردگان مکتب قدیم ایران بودند و در حوزه درس و خالصا لوجه العلم درس میخواندند بدون این که امتیاز و مرتبتی برای خودشان خوسته باشند. ایشان شاگرد ادیب نیشابوری بود و مدتی هم در حکمت به نظرم شاگرد مرحوم علامه سمنانی بود و آن طوری که خودش نقل کرد از ایشان اجازهای داشت. استحضار ایشان نسبت به ادبیات عرب و به طور کلی مباحث فرهنگ اسلامی حقیقتا شگفتانگیز بود.
وی با اشاره به سفری که در اواخر دهه ۷۰ برای شرکت در کنفرانسی دربارۀ علوم در ماوراء النهر به تاجیکستان داشته است، گفت: در آنجا آقای جمشیدنژاد هم حضور داشتند و سخنرانی مفصلی درباره الجماهر فی الجواهر بیرونی کردند، کتابی که به همت یوسف الهادی و در سلسله انتشارات مؤسسۀ میراث مکتوب به چاپ رسیده است. با این که کتاب در اوصاف سنگهای قیمتی است ولی سخنرانی دکتر جمشیدنژاد در این مورد بود که این کتاب در واقع یک دوره تاریخ اقتصادی و حتی اجتماعی است. ایشان در آن سخنرانی مفصل فاضلانه و مقالهای هم که در این بار نوشت نشان داد که از این کتاب میشود به این نحو استفاده کرد و مشخص بود که کتاب را به دقت تمام خوانده است.
وی تصحیح ایشان از التعریف بطقات الامم را نشاندهندۀ دقت نظر مرحوم جمشیدنژاد دانست و گفت: این طور که در ذهن دارم انجام کار بیش از انجام یک رساله دکتری کار و زمان برده بود. این اثر کتاب بسیار مهمی است و خود ایشان هم همیشه بر آن تأکید میکرد و مدتی نیز پیگیر این بود که کنفرانسی مشترک از سوی ایران و اسپانیا برای آن برگزار شود.
وی با بیان این که مرحوم جمشیدنژاد در مکتبی درس خوانده و پرورش یافته بود که متعلمین در آن جامع الاطراف پرورده میشدند، افزود: نمیدانم که آیا هیچگاه دانشگاه به ایشان چیزی داد یا نه و اگر هم چیزی بود گمان نمیکنم در مقابل آموختههای قبلی ایشان چیزی به حساب میآمد. خودش هم بسیار مرد خودآموختهای بود و خیلی مسلط. زمانی من به ایشان پیشنهاد کردم که متن تحفه احمدیه مرحوم احمد بهمینار در شرح الفیه ابن مالک را که در نحو نوشته شده خدمتشان بخوانیم. ایشان بسیار بسیار مسلط بود. من نمیدانم که ایشان هیچ وقت این کتاب را دیده بود یا نه ولی من با کتاب که خدمتشان میرفتم استحضار کاملی نسبت به مباحث کتاب داشت. کتاب الفیه را خیلی خوب خوانده بود و خیلی خوب شرح میکرد.
وی با اشاره به اطلاعات قابل توجه مرحوم جمشیدنژاد حتی در موضوعاتی هم که به نظر میآمد که به سراغ آن نرفته باشد، گفت: در همان تاجیکستان در گفتوگویی بحثی راجع به زادگاه زرتشت پیش آمد. ایشان در این موضوع به قدری بر اقوال مختلف مسلط بودند، چه آن چه در فرهنگ زرتشتی هست، چه آنچه غربیها گفتهاند و چه آنچه محققان ایرانی گفتهاند، که من حیرت کردم. ایشان به خراسان و مخصوصا کاشمر خیلی علاقهمند بودند و در جستجو و اثبات این مطلب بودند که قطعا زرتشت خراسانی بوده است. ایشان فی الجمله یک انسان عاشق علم بود و کسی بود که علم را وسیله تفاخر و امتیاز گرفتن قرار نداده بود. او تشنه دانستن و آموختن بود و برای این کار زمینههای آن را هم به اندازه کافی فراهم کرده بود. اصلا تواضع و فروتنی که در ایشان دیده میشد بسیار قابل توجه بود و برای سوالاتی که از ایشان میشد وقت زیادی میگذاشت و در مجموع میتوان گفت که ایشان انسان نادری بود.
وی با بیان این که مرگ دکتر جمشیدنژاد حقیقتا ما را داغدار کرد، افزود: از مرحوم باید الگو گرفت. ایشان متنخوان بسیار درجه یکی بود. مواد و مقدمات فهم یک فرهنگ را به درجه اعلا در خودش فراهم کرده بود؛ از عربیدانی و فارسیدانی گرفته تا وطندوستی که آنها را از همین منابع و مآخذ گرفته بود. مهینپرستی ایشان و عشقش به زبان فارسی و عشقش به خراسان متکی به منابع بود و ریشه در مآخذ داشت. جوانترهای ما هم خوب است بیاموزند و تحت تأثیر فضای مجازی و چیزهای مجعول و نادرستی که به عنوان تاریخ و غیرتاریخ گفته میشود، قرار نگیرند.
در بخش دیگری نیز دکتر ایرانی گفت: اگر تندیسی برای طمأنینه بخواهیم بسازیم آن همان آقای جمشیدنژاد بود. آرامشی که در وجود ایشان دیده میشد بینظیر بود. تمام دیدارهای ما با ایشان خاطره است. جلساتی برای تدوین چندین ارجنامه برگزار کردیم که خوشبختانه حاصل آنها منتشر شد و در آن جلسات همیشه محضر دکتر جمشیدنژاد خوش و شیرین و سرشار از مهربانی و عطوفت بود و ملاحت ذاتی که در گفتار و رفتار ایشان بود به دل همه ما مینشست. ایشان در زمینههای مختلفی الگو و اسوه بود؛ در شاگردپروری، در آموزش، در گفتگوها، در جلسات. هیچ وقت دیده نشد که ایشان از کسی بدگویی کند یا غم و اندوه در صورت و سیما داشته باشد، همیشه تبسم داشت و از مصادیق بارز «بشره فی وجهه و حزنه فی قلبه» به شمار میرفت.
مدیرعامل مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب، مرحوم دکتر جمشیدنژاد را مصحح و متنپژوهی والا مقام و دقیق النظر توصیف کرد و گفت: «التعریف بطبقات الامم» قاضی صاعد آندلسی از بهترین کارهای مؤسسۀ میراث مکتوب است که ما افتخار داشتیم که چنین کتابی با چنین تصحیح و تحقیق و دقتی را چاپ کردیم. ایشان اطلاعات خیلی خوبی در زمینههای مختلف از جمله گیاهشناسی و سنگشناسی داشتند. ایشان ۱۵ مقدمه الجماهر فی الجواهر ابوریحان بیرونی را ترجمه کردند و به عنوان مباحث اقتصاد خرد و کلان در برخی از دانشگاهها تدریس میکردند. ایشان کتاب تاریخ اقتصاد اسلامی را نوشتند که به عنوان کتاب درسی مورد استفاده قرار میگرفت و ما توفیق داشتیم که در همین سالهای اخیر کارگاه تصحیح متون را چند جلسه با تدریس ایشان برگزار کردیم و مرحوم دکتر جمشیدنژاد دانشجویان و علاقهمندانی را به تصحیح متون علاقهمندتر کردند.
وی ادامه داد: کتاب اندیشههای خواجه نصیر توسی را هم به مناسبت همایش بینالمللی میراث علمی و فرهنگی خواجه نصیر توسی منتشر کردیم و در همایشها و کنفرانسهای مختلفی هم ایشان شرکت کردند. توفیق داشتیم با ایشان به سفرهای مختلفی از جمله به پاکستان رفتیم که سفر بسیار پرباری بود و اساتید دیگری هم از جمله مرحوم حسن انوشه، دکتر صادقی و آقای ساکت هم حضور داشتند. برای کنفرانس نسخ خطی عربی سفری به سوریه داشتیم. سفرهای داخلی و گردشی دوستانهای هم با ایشان داشتیم که سفرهای پرخاطرهای بود. فقدان ایشان سنگین است. مردی فروتن و بیادعا و خوشرو که همیشه محفل دوستانه را با حضورشان، با سخنانشان، با طنزشان و با بیانشان گرم و دلپذیر میکردند. وجود ایشان سرشار از آرامش و امید به زندگی بود و کمتر کسی یافت میشود که این ویژگیها را همچون ایشان دارا باشد. روحشان شاد.
در بخش دیگری از این نشست محمدابراهیم ذاکر، دندانپزشک و مترجم و مصحح متون کهن، که در تصحیح اوجاع المفاصل و پژوهشهای پزشکی خاندان حموئیان با مرحوم جمشیدنژاد همکاری داشته است، به بیان مطالب خود پرداخت.
وی خبر درگذشت درگذشت دکتر جمشیدنژاد را برای خود و خانواده فرهنگ ایران زمین دردناک دانست و گفت: آخرین بار در بهمن ۹۹ در دانشکده طب ایرانی در دفاع از یک پایاننامه ایشان را دیدم و بعد از آن در پارک شهر حدود دو ساعت قدم زدیم و درباره طرحهای پژوهشی آینده صحبت کردیم. بعد از آن هم در آخرین تماسم با ایشان در مورد این که چگونه با ریاست کتابخانه ملی برای دریافت نسخه خطی نویافته ابنسمجون یا به قول خودش ابنسمگون که او را فرزند آسمانگون میخواند، رایزنی کنیم.
وی با بیان این که جای مرحوم جمشیدنژاد از این پس در مجامع و محافل علمی و دوستانه خالی خواهد بود، گفت: من آماری را از گروه واتساپ میراث مکتوب گرفتم؛ از روز چهارشنبه تا دوشنبه دهها متن در همدردی و دلداری نوشته شد و هر فردی به شیوهای یک یا چند ویژگی از استاد را بیان کرده بود. چون این مجلس هم یادبودی برای استاد است من نمونههایی از این ویژگیها را در این جا بازگو میکنم. فروتنی، سعه صدر، توانایی، بلندنظری، بردباری، شکیبایی در آموزش، انتقادپذیری، منتقدی بی پروا، ادیب، عارف، آگاه، توانمند در زبان و ادبیات فارسی و عربی، توانا در علوم قدیم و جدید، تحلیلگر رویدادهای تاریخی، صاحبنظر در دانش و اخلاق و حقوق پزشکی، نویسنده و آنالیزور تاریخ پزشکی، انسانی انباشته از شور و نشاط و سرزندگی و وارستگی، مهرورزی، نیک سیرتی، خلوق، محبوب دلها، دوست داشتنی، بسیار دان، جامع الاطراف، واسع الاطلاع، خوش مشرب، خوش گو، مهربان، محقق، خوش مجلس، خوش سخن، آرام، شریف، بزرگوار، نیک محضر، خودساخته، وارد به امور فنی و … .
وی با بیان اینکه اینها اخلاقیاتی است که کمتر در یک شخص گرد میآید، اظهار کرد: این همه تمجیدها و تکریمها و سجایایی که برای این مرد بزرگ بازگو میشود بار سالیان دراز دوستی و همراهی و هکاری و هم سفری و هم کلاسی دوستان اوست که هر کدام به یک نحوی و به یک زبانی یکی از این ویژگیها را بیان کردند.
وی با اشاره به همنشینی و همکاری ۱۵ سالهاش با استاد، گفت: من برترین ویژگی مرحوم جمشیدنژاد را ویژگی ایران دوستی او میدیدم که جلوهای از آن بررسی گسترش زبان پارسی و ریشهیابی واژههای تازی شده پارسی بود. پافشاری ایشان در ردیابی این واژهها، نه از جهت کاربردشان، بلکه برای نمایاندن گستره و دامنه نفوذ فارسی در زبان عربی و زبانهای دیگر قابل توجه بود.
وی ادامه داد: در سال ۹۳ یک طرح پژوهشی از طرف شواری پژوهشی سازمان سمت برای من و دکتر فرستادند در خصوص سیر پارسینویسی پزشکی از آغاز تا کنون، که قرار بود در این طرح حدود ۶۰۰ برگه به صورت کتاب درآید. در آن زمان متأسفانه من نمیتوانستم با استاد همکاری داشته باشم و ناگزیر بودم روی کتاب الحاوی فشار بیشتری وارد کنم تا بتوانم سال ۹۵ آن را تحویل بدهم. استاد جمشیدنژاد هم چون دید امکان همکاری برای من وجود ندارد ایشان هم اجرای طرح را بدون همراهی من نپذیرفت.
وی از مناعت طبع بالا، همت والا، قناعت پیشگی، داشتن دلی پاک به گسترۀ آبها به عنوان دیگر ویژگیهای مرحوم جمشیدنژاد سخن گفت و افزود: از میان ویژگیهای استاد بخشی که دوستان بیشترین تأکید را بر آن داشتند دانش ادبیات عربی و فارسی او بود که همین طور که دیگر اساتید گفتند مرهون کارشان در حوزه علمیه کاشمر و مشهد و مکتب ادیب نیشابوری دوم و بعد هم آمدن به مدرسه سپهسالار و رفتن به حوزۀ فقیه پرور نجف و در بازگشت تحصیل در دورههای کارشناسی و کارشناسی ارشد بود. این مراحل توانایی ترجمه و تصحیح متون را برای دکتر بسیار آسان کرده بود. در نتیجه ما میبینیم که استاد در زمینههای گوناگون در دانشهای گوناگون به تصحیح و کار پرداختند.
وی سپس به سابقه آشنایی خود با دکتر جمشیدنژاد در زمستان ۸۴ پراخت و با اشاره به ماجرای این آشنایی از طریق کلاس متنخوانی تاریخ پزشکی با تدریس استاد جمشیدنژاد در دانشگاه شهید بهشتی بوده، گفت: ما در آن جلسات مجمع النفائس را که خود اثر مشتمل بر ۷۲ رساله و کتاب پزشکی و اثر سالک الدین محمد حموی است، میخواندیم. با توجه به سابقه فعالیتهای من در دهه ۵۰ و ۶۰ و به ویژه در دوره اخراجم از دانشگاه و کاری که روی ذریعه و طبقات اعلام الشیعه کرده و مخصوصا ۴ سده طبقات اعلام الشیعه را از کتاب خطی پدربزرگم، مرحوم شیخ آقا بزرگ، رونویسی کرده بودم، و استاد با شناختی که از من و خانوادهام داشت توجه بیشتری به من کردند و ۱۵ سال کار با ایشان شروع شد.
وی افزود: راهنماییهای استاد به شکلی بود که مانع از گارد گرفتن طرف مقابل میشد. بها دادن به دانشجو و بالا بردن اعتماد به نفس و عزت نفس دانشجو روش ایشان بود. زمان برای دکتر خیلی مهم بود. حافظه نیرومند او در بخشهای مختلف سبب شد که او را جامع الاطراف و جامع العلوم بدانند.
وی با اشاره به برخی از آثار مرحوم جمشیدنژاد گفت: تصحیح ایشان از کتاب غایه البادی فی شرح المبادی الاصول شاگرد علامه حلی کار زیبایی بود. کتاب التعریف بطقات الامم را که دوستان به آن اشاره کردند. در زمینۀ پزشکی ایشان کتاب محنه الطبیب را کار کرد. فی اوجاع المفاصل رازی و رسالۀ الحاصل فی علاج المفاصل که ترجمه فارسی این کتاب است و ترجمه رساله نقرس که با همکاری من و دانشاندوزی من از ایشان توسط میراث مکتوب به چاپ رسید، اثر دیگری است. دو مقدمه عربی و فارسی کتاب مجمع النفائس و حجله العرائس که باز با همراهی من و دانشاندوزی من از ایشان، به انجام رسید و توسط کتابخانه مجلس شوار چاپ شد. سیر سمشناسی هم کار دیگر ایشان بود. در حوزۀ عرفان هم ترجمه شکوی الغریب عین القضاه را چاپ کردند. در زمینه اقتصاد هم که گفتند. علاوه بر آن در زمینه تاریخ روانشناسی هم علم النفس ابن سینا را کار کرده بودند.
وی در پایان ضمن تسلیت دوباره، خطاب به مرحوم جمشیدنژاد گفت: بدان تا زندهایم یادت را گرامی میداریم، نامت نزد ما ماناست و سخنانت پایاست و راهت ادامه دارد.
دکتر یونس کرامتی از دیگر سخنرانان این نشست بود که ضمن تسلیت به خانواده دکتر جمشیدنژاد و مجموعه مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب و مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، گفت: من در ستایش از عربیدانی دکتر جمشیدنژاد صلاحیت ندارم اما میتوانم به یک منبع دستاول در این خصوص استناد کنم. این مأخذ آقای دکتر معصومی همدانی است که فرد علامهایست و اصلا هم اهل تعارف نیستند و فقط زمانی زبان به ستایش می گشایند که جا داشته باشد. ایشان در کنفرانس کاشانی، از تریبون همایش حدود ۱۰ دقیقه از تواناییهای استاد جمشیدنژاد در عربیدانی ستایش کردند و توصیه داشتند که دانشجویان تاریخ علم از این توانایی بهره ببرند. من شخصا به زحمت میتوانم دو سه مورد دیگر را در طول حدود ۱۵ سال اخیر به خاطر بیاورم که دکتر معصومی از یک نفر ستایشی کرده باشند که با ستایششان از دکتر جمشیدنژاد قابل مقایسه باشد.
وی افزود: البته توانایی آقای دکتر جمشیدنژاد آشکار بوده، اما تأیید دکتر معصومی هم قطعا نشاندهنده جایگاه برجستۀ ایشان در عربیدانی است. جناب آقای بهرامیان هم عربیدان برجستهای هستند که وقتی میگویند از دکتر جمشیدنژاد بهره میبردهاند، تأیید مجدد مرتبۀ علمی آن مرحوم در این فن است.
وی در ادامه به طور مشخص به دو اثر منتشرشده توسط مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب در حوزۀ تاریخ علم پرداخت و گفت: این دو اثر، در میان منشورات میراث مکتوب در حوزۀ تاریخ علم، که به نسبت آنچه وجود دارد کم هم نبوده است، با بقیه موارد از هیچ لحاظ قابل مقایسه نیستند؛ کیفیت مقدمه، تتبع نمودیافته در مقدمه و حواشی و صحت متن. این دو اثر یکی التعریف بطقات الامم و دیگری هم الجماهر فی الجواهر است که واقعا با بالاترین سطح استاندارد به چاپ رسیدهاند. من در کشورهای عربی چیزی مشابه اینها در این موضوعات ندیدهام. قبل از دکتر جمشیدنژاد کسی مثل لویس شیخو، که از اساطین بوده، التعریف را در ۱۹۱۲ کار کرده بود اما کار شیخو مقدمه آن چنانی نداشت و در مورد متن هم دستنویسهایی که دکتر جمشیدنژاد دیده بودند بیشتر بوده است و مقدمهای با دقت و مفصل نوشته بودند.
وی ادامه داد: دکتر جمشیدنژاد، ارجاعاتی را، یعنی حدود ۸ یا ۹ عنوان مختلف را که در متون گوناگون پیدا شده بود و برای مثال بروکلمان تصور کرده بود عناوین آثار مختلفی هستند، گرد آورده و نشان داده بود که اکثر آن عناوین بر اساس محتوایی که از آنها نقل شده عملا بر همین التعریف دلالت دارد. ایشان در شرایطی چنین کشفی داشتند که ابزار جستجو به اندازۀ شرایط فعلی در دسترس نبود و خود ایشان هم اهل استفاده از این ابزارها نبودند و با همان روش قدیمی یعنی با تفحص و چشم گذاشتن و سطر به سطر گشتن و کتابهای مختلف را دیدن اینها را پیدا کرده بودند.
وی افزود: مقدمه مفصلی که ایشان بر کتاب نوشتند به نظر من قابلیت چاپ مستقل را داشت چرا که توضیح کاملی درباره قاضی صاعد آندلسی بود و به جرأت میشود گفت قاضی صاعد را آقای دکتر جمشیدنژاد به جامعه علمی ما معرفی کردند. همچنین با توجه به این که این کتاب متن عربی نسبتا دشواری داشت و زبان آن با عربی شرق جهان اسلام هم تا حدی متفاوت بود، ترجمه فارسی ایشان از این اثر که چند سال پس از متن عربی منتشر شد، خصوصا برای دانشجویان تاریخ علم بسیار مناسب بود.
وی همچنین دربارۀ کتاب الجماهر فی الجواهر که با تصحیح نبیل مسعودی (یوسف الهادی)، به چاپ رسیده است، گفت: آقای جمشیدنژاد در این زمینه هم حرفهایی برای گفتن داشتند و به جنبههای اقتصادی کتاب الجماهر تأکید داشتند و حتی در جاهایی به منزلۀ یک کتاب اقتصاد در حوزۀ تمدن اسلامی آن را تدریس میکردند و کتابی هم در مزینۀ اقتصاد، مبتنی بر همین الجماهر نوشته بودند.
دکتر جواد نیستانی دیگر سخنران این مراسم بود که با اشاره به سابقه دیدار و آشنایی خود با دکتر جمشیدنژاد از سال ۱۳۷۰ و در دائره المعارف بزرگ اسلامی، گفت: در آن زمان مرحوم جمشیدنژاد مشغول تدوین رساله دکترا در موضوع تصحیح التعریف به راهنمایی دکتر هادی عالمزاده بود. در نخستین دیدارمان از تمدن و فرهنگ اسلامی در پیوند با رشتۀ تحصیلیام باستانشناسی به ویژه اواخر دوره ساسانی و اوایل دوره اسلامی یا عصر انتقال سخنها رفت و دوستی با انس و الفت بین ما طی سالیان بیشتر شد.
وی همچنین با اشاره به تمرکز مرحوم جمشیدنژاد بر تصحیح التعریف، گفت: او که پس از تکمیل تصحیح و تعلیقات التعریف و ترجمه اولیه آن متن، مشغول نگارش شرح زندگانی قاضی صاعد و مطالعه اوضاع سیاسی و اجتماعی و فرهنگی زمان او بود و آنچنان در شخصیت و احوالات قاضی صاعد مستغرق بود که در هر دیداری از قاضی و اثر شگرف او سخن میگفت.
وی ادامه داد: او در مقدمۀ ترجمۀ این کتاب از ارزشهای این کتاب و این که بعدها منبع کتابهای مهمی همچون تاریخ الحکماء و عیون الانباء و جز اینها بوده سخن گفت. جمشیدنژاد دبیر ادبیات عرب در آموزش و پرورش منطقه هشت تهران بود. شخصیتی محکم داشت. دبیری جدی و بانظم و ترتیب به شمار میرفت. شمرده سخن میگفت، آراسته میپوشید. خاستگاه او کاشمر بود. در حوزۀ علمیه مشهد نزد مرحوم ادیب نیشابوری دوم درس خوانده بود. نزد مرحوم علامه حائری سمنانی شاگری کرد و از آیتالله شیخ عبدالحسین عدالدین (؟) اجازۀ نقل حدیث داشت.
وی ضمن بیان این که جمشیدنژاد محققی نقدپذیر بود، گفت: او کتابی به عنوان نظامهای اقتصادی صدر اسلام فراهم آورده بود تا به چاپ بسپارد و میدانست که من به مطالعۀ سکههای ساسانی و دوران اسلامی بر حسب رشته تحصیلیام علاقهمندم. او نقد مرا دربارۀ این مباحث با صبوری گوش میکرد و به بحث میپرداخت، بی آنکه به دوستیمان آسیبی وارد شود.
وی با اشاره به صبوری جمشیدنژاد و استحکام و ادب او در سخن گفتن، و با بیان اینکه هرگز عصبانیت و تعصبی از او ندیدم، افزود: روزی از او پرسیدم چگونه این همه صبوری همراه با متانت را در خود ایجاد کرده، او تواضع کرد و با تبسمی بر لب گفت در گذر زندگی و به تدریج دریافتم از آنچه آرامش را از من سلب میکند و مشوشم میسازد دوری کنم. تو هم چنین باش. او شخصیتی اندیشمند داشت و از حاشیههای رایج زندگی به دور بود و از آنها می گریخت. من اکنون به آرامش و عمق نگاهش به زندگی غبطه میخورم.
وی در پایان گفت: مطالعات تاریخ علم، مردمشناسی و قومپژوهی برای شناخت جهان اسلام مدیون تلاشهای اوست. روحش شاد.
دکتر کیوانی نیز در بخش پایانی این نشست در جملاتی گفت: یکی از طرفههای روزگار ما این است که تا اهل علم در میان ما هستند قدر آنها شناخته نمیشود و مثل این که باید وقتی که رفتند شناسایی شوند و بشناسانندشان، در حالی که در حوزههای دیگر افراد با اندک فعالیتی شناخته میشوند و قدر میبینند.
وی با بیان این که مرحوم جمشیدنژاد را به عنوان یک شخصیت دوست داشتنی، بی ادعا و متواضع میشناسم و او را میتوانم از این باب ستایش کنم، گفت: من در بقیۀ مواردی که سخنرانان سخن گفتند تخصصی ندارم و آنچه باید گفته شود گفتند اما میگویند که «امروز که در پیش توام مرحمتی کن / فردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت». من به همه حاضران و خانواده ایشان، بالاخص آناهیتا که از همکاران میراث مکتوب است، تسلیت میگویم.
پایان بخش این مراسم نیز تشکر و قدردانی آناهیتا جمشیدنژاد، دختر مرحوم دکتر جمشیدنژاد، از دکتر ایرانی و خانم پیری برای برگزاری این نشست و اساتید حاضر و سخنرانان جلسه بود.