میراث مکتوب- بهار در نیشابور زیباست. رنگ فیروزه و تلألؤ آبیاش با بوی گلهای مزار عطار و خیام آمیخته و نوای شجریان بر رباعیات خیام هر رهگذر و اهل دلی را به سوی زیارت کمالالملک و پرویز مشکاتیان که کمی آن طرفتر آرمیده اند، فرا میخواند.چه جمع خوبی را کنار خود گردآورده این نیشابورِ زیبا که شفیعی کدکنی برایش «در کوچه باغهای نیشابور» را سروده است. به راستی که هنگام گل و مُل است و یاران جمعند.
28 اردیبهشت در تقویم جلالی به نام «خیام» این حکیم پرآوازه ایرانی رقم خورده است. حکیم عمربن ابراهیم خیام نیشابوری ریاضیدان،فیلسوف، ستارهشناس و رباعیسرای ایرانی اهل نیشابور است. بیشتر او را به رباعیاتش میشناسند. خیام شهرت خود در غرب را مرهون ادوارد فیتزجرالد است.جرالد با ترجمه شاعرانۀ رباعیات خیام به زبان انگلیسی او را به جهان مغرب زمین شناساند.
اقدامات پژوهشی و هنری گوناگونی بر روی رباعیات خیام انجام گرفته است.
در این میان آثاری از این حکیم و شاعر ایرانی به صورت نسخههای خطی و دستنویس در کتابخانههای دنیا نگهداری میشود. یکی از این نسخهها مربوط به نسخه دستنویس در کتابخانه بادلیان آکسفورد است که در سال 865 قمری کتابت شده و به عنوان کهنترین مجموعۀ مستقل شناخته میشود. مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب این نسخه را با مقدمه فارسی و انگلیسی با ترجمۀ جرالد و تصاویر مربوط به آن در مجموعۀ نسخه برگردانهای خود را زیر چاپ دارد.
تاکنون پژوهشهای بسیاری دربارۀ ابعاد گوناگون زندگی و شخصیت حکیم عمربن ابراهیم خیام نیشابوری صورت گرفته است که هر کدام به روشن شدن بخشی از وجوه گوناگون شخصیت او یاری میرساند اما هنوز دربارۀ رباعیاتی که از ادوار دور به خیام نسبت داده شده، جای پژوهشهای متعدد وجود دارد.
در این اثر زیر چاپ به کهنترین گردآوریهایی که از رباعیات خیام تاکنون شناسایی شده، چند نسخه و یک اثر تألیفی که همگی آنها در سدۀ نهم هجری تدوین شدهاند، اشاره میشود. کهنترین نسخۀ تاریخدار از مجموعۀ رباعیات خیام، دستنویسی مورخ 865 قمری است که به نشانیMS. Ouseley 140 در کتابخانۀ بادلیان آکسفورد نگهداری میشود. کتابی که نسخه برگردان آن در دست انتشار است.
در این اثر به نسخۀ پیربوداغی پرداخته شده است. ذهنیت پژوهشگران معاصر معمولاً بر این اندیشه استوار است که گردآورندگان رباعیات خیام در ادوار کهن، سلیقۀ خود را در گردآوری دخیل کردهاند؛ در حالیکه ممکن است چنین نباشد و گردآورندگان، صرفاً رباعیات را از خلال منابعی که در دسترس داشتند گردآوری کرده و هیچ دخالت اندیشگی در آن نداشتهاند. در چنین شرایطی نیز روشن است که هر کدام از منابع مورد استفادۀ گردآورندگان دارای ارزش متفاوتی بودهاند. بنابراین هر گردآوری قدیمی از رباعیات خیام دارای ارزشهای ویژه خود است و نباید به داوری کلی دربارۀ آنها پرداخت؛ بکه تک تک رباعیات مندرج در این آثار و نسخهها باید جداگانه و با توجه به معیارهای گوناگون – و از جمله منابع کهن- بررسی شوند.
در نسخه برگردان کتابخانه بادلیان آکسفورد به چندگانگی فضای اندیشۀ حاکم بر رباعیات نیز اشاره شده که این فضای اندیشه نمیتواند سندی قطعی در رد یا تایید انتساب برخی از آنها به خیام باشد. زیرا ممکن است خیام نیز همانند هر اندیشمندی دارای ادوار گوناگون اندیشه بوده و بررسیها نباید صرفاً براساس فضای فکری حاکم بر رباعیات باشد بلکه معیارهای گوناگونی چون ویژگیهای زبانی و سبکی نیز باید مورد توجه قرار گیرد. با توجه به همینگونه نکات است که ضرورت بررسی گردآوریهای کهن از رباعیات خیام روشن میشود.
این مجموعۀ کهن رباعیات خیام که چاپ نسخهبرگردان آن به زودی منتشر میشود،کهنترین مجموعۀ مستقل شناخته شده از رباعیات خیام است. وجه دیگر اهمیت نسخه آن است که توسط یکی از خوشنویسان طراز اول دربار پیربوداقبن جهانشاه قراقویونلو (حک 866-870 قمری) یعنی «شیخ محمود پیربوداقی» کتابت شده است. نسخه هماکنون به نشانی؟؟؟؟ در کتابخانه بادلیان آکسفورد نگهدار میشود. این اثر مبنای پژوهشهای خیامشناسانه است. جرالد نیز در ترجمه اشعار خیام به زبان انگلیسی به این نسخه نظر داشته است. همچنین استاد جلال همایی نیز در مقدمه طربخانه به نسخه پیربوداغی به عنوان کهنترین نسخه اشاره کرده است.
در این اثر، متن بازخوانی شده اشعار در بخشی جداگانه آورده شده است. همچنین ترجمۀ انگلیسی ادوارد هرون آلن برای استفادۀ خوانندگان انگلیسی زبان به کتاب افزوده میشود.
بیشک شماری از رباعیات مندرج در این مجموعه از سرودههای خیام نیست، اما استفادۀ این نسخه به عنوان کهنترین نسخۀ مدون رباعیات خیام در بررسیهای این حوزه از ضروریات است. ضمن اینکه این نسخه از نمونههای هنر کتابآرایی شیراز در دورۀ حکمرانی قراقویونلوها است و از این دیدگاه در بررسی تاریخ هنر ایران نیز سودمند خواهد بود.
در پایان به نمونههایی از رباعیات این حکیم ایرانی مندرج در این نسخه اشاره میشود: /
تا کی غم آن خورم که دارم یا نه / وین عمر به خوشدلی گذرام یا نه
پر کن قدح باده که معلومم نیست / کین دم که فرو برم برآرم یا نه
این کوزه چو من عاشق زاری بوده است / وندر طلب روی نگاری بوده است
این دسته که در گردن او میبینی / دستیست که در گردن یاری بوده است
از آمدنم نبود گردون را سود / وز رفتن من جمال و جاهش نفزود
وز هیچکسی نیز دو گوشم نشنود / کین آمدن و رفتنم از بهر چه بود
این قافلۀ عمر عجب میگذرد / دریاب دمی که با طرب میگذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری / در دِه قدح باده که شب میگذرد
مریم مرادخانی