فتحالله مجتبایی استاد فلسفه و ادیان، نود و هشت ساله شد. به این مناسبت فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی صبح روز دوشنبه ۱۷ آذرماه در تالار سید جعفر شهیدی این فرهنگستان مراسم تولدی برای او برگزار کرد. در این مراسم چهرههای ادبی و فرهنگی برجستهای چون محمد علی موحد، ژاله آموزگار، حسین معصومی همدانی، محمود عابدی، اصغر دادبه، غلامعلی حداد عادل، محمد دبیر مقدم، علی بهرامیان، احمدرضا قائممقامی، امید طبیبزاده و … حضور داشتند.
ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی
اصغر دادبه استاد فلسفه و زبان و ادبیات فارسی نخستین سخنران این نشست بود. وی برای تمجید جایگاه علمی و ادبی فتحالله مجتبایی بیتهایی از یکی غزلیات سعدی را در مدح او خواند:
ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی / جهان و هر چه در او هست صورتند و تو جانی / / به پای خویشتن آیند عاشقان به کمندت / که هر که را تو بگیری ز خویشتن برهانی / / مرا مپرس که چونی به هر صفت که تو خواهی / مرا مگو که چه نامی به هر لقب که تو خوانی / / چنان به نَظْرِه اول ز شخص میببری دل / که باز مینتواند گرفت نظره ثان / / تو پرده پیش گرفتی و ز اشتیاق جمالت / ز پردهها به درافتاد رازهای نهانی / / بر آتش تو نشستیم و دود شوق برآمد / تو ساعتی ننشستی که آتشی بنشانی / / چو پیش خاطرم آید خیال صورت خوبت / ندانمت که چه گویم ز اختلاف معانی / / مرا گناه نباشد نظر به روی جوانان / که پیر داند مقدار روزگار جوانی / / سر از کمند تو سعدی به هیچ روی نتابد / اسیر خویش گرفتی بکش چنان که تو دانی.
دادبه در پایان گفت: چنین است حکایت استاد و آنانکه به ایشان ارادت ورزیدند و میورزند.
افتخاری برای فرهنگ ایرانزمین
محمد دبیرمقدم، زبانشناس و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی دیگر سخنران این نشست بود. وی در ابتدا به پیشینه تحصیلی بسیار محکم و تحصیلات ارزشمند فتحالله مجتبایی اشاره کرد و گفت: استاد مجتبایی در دانشگاههای معتبری چون هاروارد تحصیل کرده و علاقه و اشراف به حیطههای مختلفی دارد و هنگامی که در هندوستان در مقام رایزن فرهنگی شاغل بود، زبان سانسکریت را فراگرفت.
وی در ادامه به دیدگاه استاد مجتبایی درباره سیبویه دستورنویس برجسته ایرانی در قرن دوم هجری اشاره کرد و گفت: درباره سیبویه دو دیدگاه غالب وجود دارد. یک دیدگاه از آن کسانی است که خاستگاه علمی این شخصیت را به یونان و مکاتب سریای نسبت میدهند. صاحبنظرهایی در دانشگاههای جورجتاون و کمبریج چنین دیدگاهی دارند. در دانشگاه جرجتاون نشریهای وجود دارد که در هر شماره آن بخشهایی از اصل و ترجمه انگلیسی «الکتاب» سیبویه منتشر میشود. دیدگاه دوم متعلق به استاد مجتبایی است که معتقد است که خاستگاه علمی سیبویه منتسب به سنت هندی است و ریشه در سنت ودایی دارد و متاثر از مهمترین شخصیت علمی این سنت یعنی پانینی است.
دبیرمقدم در ادامه درباره ویژگیها و وجوه متمایز و برجسته الکتاب سیبویه توضیحاتی داد و گفت: به قول رابینز (آر. اچ. روبینز) نویسنده کتاب «تاریخ مختصر زبانشناسی» تقسیمبندی سیبویه و پانینی به مراتب علمیتر و امروزیتر از کار آواشناسان غربی است.
وی در پایان گفت: استاد مجتبایی زبانشناسی خوب و بسیار بهتر از بسیاری از زبانشناسان است و ساختهای نحوی را خیلی خوب فهمیده و درک کرده است. با زبان هندی و سانسکریت آشناست و منابع آنها را خوانده. او از استادانی است که از محضر استادانی برجسته آموخته و حضور او موجب افتخار برای فرهنگ ایرانزمین است.
چه خوب شد که به دنیا آمدی
ژاله آموزگار، استاد برجسته زبان و فرهنگهای باستانی دیگر سخنران این نشست بود. وی گفت: من سالها پیش درباره استاد مجتبایی گفت که چه خوب شد که به دنیا آمدی و هنوز هم همین نظر را دارد. سعادت و خوشبختی انواع و اقسامی دارد. من خیلی آدم خوشبختی هستم چون در زمانی زیستم که در آن بزرگانی بودند که توانستم با ایشان همسخن شوم، چهرههایی چون استاد محمد علی موحد و استاد حسن انوری و استاد فتحالله مجتبایی.
آموزگار گفت: برای من دکتر مجتبایی یکی از شخصیتهای بزرگ سده گذشته است که با آثارشان این سده را زرین و درخشان کردهاند. کاش نظایر ایشان زیاد شود. مجتبایی نموداری است که از یک فراخوان میآید، به آهستگی قدم میگذارد و ذره ذره تبدیل به یک روشنفکر بزرگ دوره قبل از انقلاب میشود. او هم در فلسفه و هم در زبانشناسی و موسیقی تبحر دارد. او از بهترین نمایندههای ما در کشورهای دیگر است. چنین شخصیتهای کم هستند اما باعث خوشبختی ما است که در دورهای زندگی میکنیم که چنین شخصیتهایی حضور دارند.
مجتبایی جمع میان قدیم و جدید
حسین معصومی همدانی استاد فلسفه و تاریخ علم و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی، دیگر سخنران این نشست بود. وی سخنان خود را اظهار ارادت و ادای دین به فتحالله مجتبایی خواند و گفت: وقتی به محققین معاصر نگاه میکنم دو تیره یا دو طایفه را از هم تفکیک میکنم. یک دسته کسانی هستند که دنبالهروی ادبای قدیم هستند که یک خصوصیت ایشان آشنایی با متون اصلی شعر و نثر فارسی است و مقداری تاریخ میدانند و بعضاً طبع شعر دارند و حتی اگر شعر نگویند، در شعر تفنن دارند. گروه دوم محققینی هستند که بر اساس الگوی محققین فرنگی کارشان را انجام دادند. البته بسیاری از ایشان پرورده مکتب قدیم هستند و آموزش اصلی ایشان در این مکتب صورت گرفته. اما بعداً مسیر کارشان عوض شده و به شیوه تحقیقی که متفاوت است روی آوردهاند. شاید علامه قزوینی را بتوان مصداقی از این دسته دوم خواند.
معصومی همدانی درباره علامه محمد قزوینی توضیح داد: علتش را نمیدانم اما علامه قزوینی دقیقاً نقطه مقابل آن ادیب سنتی ایرانی به شمار میآید و در آثارش اثری از ذوق شخصی دیده نمیشود به گونهای که میتوان شیوه او را پوزیتویستگونه خواند. به قول سیلوستر دوساسی مستشرق شرقی پیش از آنکه اصطلاح «پوزیتویست» سکه زده شود، او پوزیتویست بوده است.
معصومی همدانی در ادامه گفت: در میان دو دسته فوق یک گروه دیگر هم هستند که دو وجه بالا را ترکیب کردهاند، یعنی هم ادیب قدیمی هستند و هم محقق امروزی. چهرههایی چون پرویز ناتل خانلری، عبدالحسین زرینکوب و محمد علی موحد چنین هستند. دکتر مجتبایی نیز از این دسته است. او قبل از انقلاب در خارج از دانشگاه شهرت بیشتری داشت و روشنفکری نوگرا بود که آثار شاعرانی چون رابرت فراست و تاگور را ترجمه میکرد.
معصومی همدانی گفت: آمیزش این دو وجه و جنبه در وجود دکتر مجتبایی مغتنم است. نه آن وجه ادبیاش راه بر میدان تحقیق بسته و نه وجه محقق بودنش آن جنبه ادیببودنش را تحتالشعاع قرار داده. الان متاسفانه در مجلات علمی و پژوهشی آن وجه اول یعنی جنبه ادبی و سنتی به شدت تضعیف شده و ما در حوزه علوم انسانی کسانی را داریم که به یک معنا متخصص هستند و درباره یک چیز، همه چیز را میدانند اما در شاخههای دیگر تخصصی ندارد. اما کسانی که وسعت دانش داشته باشند و در حوزههای مختلف دستی آزموده باشند بسیار کم هستند. باید قدر شخصیتهایی مثل دکتر مجتبایی را بدانیم و ببینیم که چی شد که چنین شد.
این کیست چنین خوان کرم بازگشاده
محمد علی موحد استاد حقوق و عرفانپژوه نیز در این مجلس سخنرانی کرد. وی در ابتدا گفت: حقش آن است که هنگام صحبت درباره استاد مجتبایی تمام قد بایستم و شرط ادب را به جای آورم اما عذر میخواهم که سن من اجازه نمیدهد. بیهقی از حضرت امیر (ع) نقل کرده که وقتی انسان به صد سالگی میرسد، از عالم بالا او را «اسیرالله فی ارضه» میخوانند. بنابراین الان عذر من خواسته است.
موحد در ادامه گفت: ۱۶ سال پیش بود که اولینبار برای تولد استاد مجتبایی جشنی گرفته شد و من در آنجا صحبتی کردم. الان هم بخشی از آن نوشته را میخوانم. در آن نوشتار سوال این است که کیست مجتبایی؟ البته در صحبتهای دوستان تا حدودی پاسخ این سوال روشن شد.
وی در ادامه از روی متن چنین خواند: مجتبایی را میبینیم، در میان ما نشسته، با آن ادب و تمکین و آن کمالات و پختگی و آراستگی که خیره میکند چشمان ما را. اما کمتر متوجه این معنی هستیم که این گنج شاهوار چگونه و از کجا فراهم آمده است. چه ادواتی، چه مراحلی طی کرده تا مجتبایی شده. مجتبایی کیست؟ این کیست چنین خوان کرم بازگشاده / خندان جهت دعوت اصحاب رسیده / / یک دسته کلید است به زیر بغل عشق / از بحر گشاییدن ابواب رسیده. کیست این سالک طریق معرفت که هرگز دست از طلب بر نمیدارد. از کجا شروع کرده و چه مراحلی را پیموده. به قول مولانا چه لگدها از ستوران روزگار خورده. چند و چند سوده شده و فرسوده شده تا چنین پالوده گشته است. که به تعبیر سعدی آنچه میگوید و مینویسد: به پرویزن معرفت بیخته / به شهد ظرافت برآمیخته. آنچه را که با گشادهدستی و رایگان پاکبازانه در دامن ما میریزد، به چه حیلت و به چه قیمت اندوخته است:
چند قبا بر قد دل دوختم / چند چراغ خرد افروختم / / پیر فلک را که قراریش نیست / گردش بس بوالعجب آموختم / / گنج کرم آمد مهمان من / وام فقیران ز کرم توختم / / حاصل از این سه سخنم بیش نیست / خام بدم، پخته شدم، سوختم / / بر مثل شمع من پاکباز / ریختم آن دخل که اندوختم.
پشتوانه فرهنگی و پشتوانه تمدنی که ما بسیار گرانبهاست
سخنران پایانی این مراسم فتحالله مجتبایی بود. وی سخن را با اشاره به سن و سال خود آغاز کرد و گفت: خوب شد پیر شدم کمکم و نسیان آمد. یکی از خصوصیات پیر شدن فراموش کردن است و من هیچ باور نمیکردم که نود و نه سالم را شروع بکنم. همیشه فراموش میکردم و فکر میکردم هنوز جوانم. ولی در این مجالس میبینم که نه دیگر جوان نیستم. و مطالبی که در مورد من گفته شد، اسباب شرمندگی من شد.
وی گفت: اینکه میگویم حافظهام از بین رفته در یک چنین مجالسی حافظهام برمیگردد. به یاد دارم که در مجلسی که به مناسبت فوت احمد تفضلی گرفته شد، درباره خصوصیات اخلاقی او و فضایل علمی او زیاد صحبت شد. کسی در نزدیکی ما نشسته بود، گفت این حرفها را راجع به احمد میزنند، گفتیم بله این حرفها را راجع به احمد میزنند. باور نمیکرد که این حرفها در مورد احمد موردی داشته باشد. حال من هم باور نمیکنم که این حرفها در مورد من موردی داشته باشد. این حرفها را در مورد من زدید؟!
مجتبایی گفت: من هنوز خودم را یک دانشجو و دانشآموز میبینم. من دوران دانشآموزی را در فراهان اراک شروع کردم با یک معلمی که جامعالمقدمات را به ما درس میداد. من هر چه دارم از او دارم. پایه هر چه دارم از او دارم، خدا رحمتش کند. هشت تا ده سالی که با ما بود، گلستان و بوستان را با او شروع کردیم. جامعالمقدمات را با او خواندیم. در آن روزگار همه کسانی که میخواستند وارد قدمگاه علم شوند، باید جامعالمقدمات را میخواندند. جامع المقدمات را با او خوانده بودیم.
وی در ادامه گفت: گلستان و بوستان را من با مادرم میخواندم که با او هم خواندیم. بخشی از مثنوی را با او خواندیم. مقداری از شاهنامه را با او خواندیم. پایه و بنیاد هر چه دارم از اوست. بعد از آن به دانشگاه تهران آمدم. استادانی در آن روز بودند، کسانی که در زمان خودشان اشخاص برجستهای بودند. مرحوم فروزانفر بود. سعید نفیسی بود که حق بسیار سنگینی بر گردن من دارد. مرحوم علامه همایی بود.
مجتبایی درباره همایی گفت: علامه به معنای واقعیاش همایی بود. بسیار پرمایه بود. خدابیامرز در هر زمینهای که سوال میکردیم، جواب میداد. جوابهایی میداد که من حالا بعد از هفتادهشتاد سال نگاه میکنم، میبینم این جواب درست بوده است. حق این است که بزرگداشتی برای همایی در مرکز علمی بزرگ گرفته شود ولی به هر حال آنچه درباره من گفته شد، اسباب شرمندگی من شد.
وی در ادامه به صحبتهای استادان اشاره کرد و گفت: آنچه دوست عزیز من آقای حداد فرمودند. آنچه این دوست عزیز من دکتر دبیری مقدم من را شرمنده کردند. خانم دکتر آموزگار فرشتهای است که لباس ما را پوشیده است. از لحاظ علم و از لحاظ اخلاق و از لحاظ روش زندگی واقعاً بایستی سرمشق جوانان ما باشد. آنچه که آقای دکتر معصومی گفتند اسباب شرمندگی من شد. استاد بزرگوارم جناب موحد من را شرمنده کردند با این بزرگواریهایی که دارند.
مجتبایی در ادامه درباره محمد علی موحد گفت: موحد جوهر علم، جوهر ادب است. جوهر عرفان است. ایشان شخصیت بسیار بزرگی است. عمر خویش را بر مولوی و مثنوی گذاشته است. خدا انشاءالله به ایشان طول عمر بدهد که کارهای دیگر را هم ادامه بدهد. به هر حال تشکر من تنها کاری است که میتوانم بکنم و توفیق و سعادت شماها و همه جوانها را از خداوند بخواهم.
وی در پایان گفت: قدر هویت ملی و فرهنگی خودتان را بدانید. شما در دنیا کمنظیرید. این پشتوانه علمی و پشتوانه فرهنگی و پشتوانه تمدنی که شما دارید بسیار گرانبهاست. مگذارید که آن را از دست بدهید. عرض دیگری ندارم و سعادت و سلامت و کامیابیتان را از خداوند متعال خواستارم.
در بخشی از این مجلس غلامعلی حداد عادل رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی شعری برای فتحالله مجتبایی خواند.
برای دیدن گزارش تصویری این مراسم کلیک کنید.
منبع: ایبنا












