میراث مکتوب- «کلیله و دمنه» و «مرزباننامه» از شناخته شدهترین متون کهن زبان فارسی هستند. این کتابها هر چند به نثری دشوار و ادیبانه نوشته شده است اما در میان آثار به جای مانده از سدههای گذشته، جایگاهی بلند و برجسته دارند؛ كتابهایی در پند، امثال و حكم و مسائل گوناگون اخلاقی، اجتماعي که دربردارنده داستانهايي دلانگيز از زبان وحوش و طيور است. «نقش نمادین حیوانات در کلیله و دمنه و مرزباننامه» تألیف طاهره مهری مالفجانی یکی از کتابهایی است که میکوشد با بررسی تطبیقی نقش نمادگونه حیوانات در دو اثر کلیله و دمنه و مرزباننامه، از زاویه دیدی نو به نگاهی نو در این زمینه دست یابد. مهری دانشآموخته زبان و ادبیات فارسی مقطع کارشناسی ارشد است. وی پیشتر خبرنگار و ویراستار بوده و با چندین موسسه فرهنگی-هنری، انتشارات و نشریه همکاری داشته و هماکنون مدیرمسئول انتشارات و سردبیر ماهنامه فرهنگی-اجتماعی رهآوردمهر است که در شرایط کنونی هر دو ماه یکبار منتشر میشود. دو کتاب «جرعهای دانایی» و «نقش نمادین حیوانات در کلیله و دمنه و مرزباننامه» حاصل پژوهشهای وی تا به امروز است که از سوی انتشارات رهآوردمهر چاپ و راهی بازار نشر شده است. با وی درباره این کتاب گفتوگویی انجام شده که در ادامه میخوانید:
آیا نقشآفرینی حیوانات در متون کهن باعث راز ماندگاری کلیله و دمنه و مرزباننامه شده یا پند و حکمتی که به شکل اعتراض از زبان حیوانات بیان میشد؟
نقشآفرینی حیوانات در آثار ادبی با بستری طولانی و متنوع شیوه و شگردی است که از حضور تکراری و یکنواخت شخصیتهای انسانی میکاهد و به اثر جذابیت و تنوع میبخشد. در برخی از آثار تعلیمی نویسندگان منظور خویش را از زبان حیوانات بیان کردهاند؛ زیرا در برخی دوران امکان مستقیمگویی وجود نداشت، در نتیجه پند و حکمت یا حتی اعتراض از زبان حیوانات بیان میشد. در برخی از موارد نیز نویسندگان برای بیان موضوع مورد نظر خویش از قانون جنگل تبعیت میکردند. زیرا قانون جنگل به گونهای است که حیوان قویتر و زورمند بر کمتوان پیروز میشود و برای بقاء باید جنگید و در چنین فضایی بیان زورگویی آسان و به دور از هرگونه خردهگیری امکانپذیر است. دلیل دیگر بیان داستانها از زبان حیوانات شاید این باشد که گاه برخی از ویژگیهای انسانی به حیوانات نزدیک است و سبب میشود تا نویسنده شخصیتهای انسانی داستان خویش را به حیوانات بدل کند و آنها را در داستانهایش بیاورد مانند آدمهای زبر و زرنگ به پلنگ، مرموز به روباه و مار، درندهخو به گرگ، پاک و آسمانی به کبوتر و… تشبیه میشوند.
راز ماندگاری کلیله و دمنه و مرزباننامه آن است که نکات سرشت مشترک همه انسانها از زبان حیوانات بیان میشود و در آن همسویی عاطفی از نوع عاطفه انسانی است که سبب شده تا این دو اثر در ردیف شاهکارهای ادبی قرار گیرند. داستانهای کلیله ودمنه و مرزباننامه اغلب در قالب ادبیات تعلیمی بیان شدهاند. ادبیات تعلیمی یکی از مهمترین و قدیمیترین انواع ادبی است که هدف اصلی آن آموزش است.
اصل کتاب کلیله و دمنه به زبان سانسکریت و در هندوستان بوده است. از ماجرای این کتاب سترگ بگویید که چگونه به دست ایرانیان رسیده است؟
درباره ماخذ کلیله، آنچه محققان نوشتهاند همه حاکی از آن است که اصل کتاب به زبان سانسکریت و در هندوستان بوده است و میدانیم هند، زادگاه بسیاری عقاید و اندیشههاست و پرورشگاه اندیشهمندان و متفکران و از روزگاران قدیم، نتیجه تفکرات و اندیشههای مردم آن اقلیم به صورت داستانهای حکمتآموز گرد آمده و شهرتش به دیگر سرزمینها و بالاخص ایران رسیده است، سرزمینی که همیشه پایگاه دانش و دانشوران بوده و هست. اصل کتاب کلیله و دمنه به زبان سانسکریت و در هندوستان بوده است. انوشیروان ساسانی میشنود که کتابی همچون آب حیات، زندگانیبخش در گنجینهی ذخائر هندوستان است، از بزرگمهر حکیم وزیر دانشمند خود میخواهد این کتاب را به دست آورد. بزرگمهر به برزویه پزشک که زبان سانسکریت میداند ماموریت میدهد که به هندوستان رود و نسخهای از کتاب بیاورد. اما نسخه منحصر به فرد آن در کتابخانه سلطان هند است و امانت دادن آن برای خازن کتابخانه با خطر از دست دادن جان روبروست. برزویه که ثروتی فراوان همراه او گشته است تا به هر قیمتی که هست این کتاب را برای انوشیروان ببرد با پرداخت گنج و تحمل سالی رنج، شبها کتاب را از خزانهدار به امانت میگیرد و رونویسی میکند و پگاه به خزانه باز میگرداند تا پس از یک سال، استنساخ کتاب به پایان میرسد و این گنجینه را به ارمغان میآورد و خود از زبان سانسکریت به زبان پهلوی ترجمه میکند.
تاریخ ترجمه کلیله به زبان پهلوی نیز که در زمان انوشیروان انجام یافته است حدود 60 تا 70 سال قبل از هجرت بوده است. (کلیله و دمنه جدید، تالیف علی محمد اویسی، ص7) این ترجمه از میان رفته است. در حدود سال 570 میلادی کشیشی به نام«بود» (Bud) از روی ترجمه پهلوی کلیله، این کتاب را به زبان سریانی ترجمه کرد که در حدود یک قرن پیش در دیر ماردین کشف شد. پس از ترجمههای مذکور و قبل از ترجمه و تحریر نصرالله منشی، ابوالفضل بلعمی وزیر دانشمند سامانی در قرن چهارم هجری به ترجمه کلیله همت گماشت ولی معلوم نیست که به اتمام این ترجمه توفیق یافته یا خیر؟ چون اندک اوراقی نیز از این ترجمه به جای نمانده است. پس از بلعمی، رودکی شاعر بزرگ عصر سامانی به نظم کلیله پرداخت. اگر ترجمه بلعمی به طور کامل صورت گرفته باشد قاعدتا نظم رودکی بر مبنای ترجمه بلعمی انجام یافته است و ماجرا از زبان حکیم ابوالقاسم فردوسی نیز بیان شده است.
منظومه کلیله رودکی نیز از بین رفته است و ابیاتی معدود از جمله چهار بیت در آغاز کلیله طبع استاد مینوی آمده است. بیشترین تعداد ابیات باقیمانده از کلیله و دمنه رودکی در کتاب «محیط زندگی و احوال و اشعار رودکی» تالیف استاد سعید نفیسی آمده است که در کتاب اخیر، تعداد ابیات پراکنده از مثنوی بحر رمل کلیله رودکی به 102 بیت بالغ میشود که با توجه به اینکه مثنوی سندبادنامه رودکی نیز به بحر رمل بوده است. احتمال خلط اشعار هست و استاد سعید نفیسی نیز شاید به همین سبب ابیات پراکنده هر دو مثنوی را یکجا آورده است. پس از ترجمههایی که نام برده شد به ترجمه و تحریر نصرالله منشی میرسیم که به احتمال قوی بین سالهای 538 تا 540 هجری قمری (داستانهای بیدپای، بخاری، به تصحیح استاد خانلری و محمد روشن، ص 21) انجام گرفته است و از انشاء و تحریری بهتر و برتر از همه ترجمههای کلیله برخوردار است. نصرالله منشی در این کتاب، کالبد و اسکلت اصلی داستان را از ترجمه ابنالمقفع میگیرد و مانند معماری هنرمند که ظریفکاریها و نازککاریهای عمارتی را به انجام رساند با ذوق و طبع سلیم خود کتاب را از نظر کمی و کیفی پربارتر میکند.
مرزباننامه نیز مانند کلیله و دمنه كتابي در پند، امثال و حكم و مسائل گوناگون اخلاقي و اجتماعی است اما بر پایه دستاوردهای تاریخی از مولف اصلی مرزباننامه اثری در دست نیست. از سرنوشت این متن کهن و ترجمههای آن بگویید.
مرزباننامه از مجموعه داستانهایی است که گردآوری آن را به یکی از اسپهبدان گرگان به نام مرزبانبن شروین نسبت میدهند. اما بنا به نوشته کیکاوسبن اسکندر، صاحب قابوسنامه، که در ایالت گرگان از نواحی دریای خزر حکومت میراند، نیای خود او به نام مرزبانبن رستم کتاب را تالیف کرده است. مولف اصلی هر کس بوده، اثری از او در دست نیست. این کتاب که در اواخر قرن چهارم هجری (قرن دهم میلادی) و به گویش طبری بوده، از زبان فارسی معمول عصر خود درآمده و در قرن ششم روایتهای مختلفی از آن وجود داشته است. در اوایل قرن هفتم هجری (سیزدهم میلادی) سعدالدین وراوینی، از فضلای عراق عجم، آن را از زبان طبری به زبان فارسی عصر خود برگرداند و به شیوه ترجمه نصرالله منشی از کلیله و دمنه اشعار و امثال فارسی و عربی بدان افزود و آن را در قالب نثر فنی و قریب به شعر منثور درآورد. کتاب فاکهه الخلفا و مفاکهه الظرفا از زبان حیوانات و وحوش به سبک داستانهای کلیله و دمنه تالیف شد که این کتاب ترجمه آزاد مرزباننامه وراوینی بوده است. ترجمه دیگری به نام مرزباننامه به زبان طبری اصیل، اما با شیوهای ساده، به ابن عربشاه نسبت دادهاند که تاکنون نسخهای از آن به دست نیامده است. در سال 598 ق و در زمان سلطنت ابوالفتح رکنالدین سلیمان شاه ابن قلج ارسلان، یکی از فضلای آن ناحیه به نام محمدبن غازی ملطیوی، اهل ملیطه – که شهری معروف از بلاد روم(آسیای صغیر) و در حدود شام بود – ابتدا دبیر و سپس وزیر شاه سلیمان مذکور شد. وی کتاب مرزباننامه را اصلاح کرد و آن را به روضهالعقول موسوم کرد.
برای علاقهمندان نثرهای منشیانه روضهالعقول نامی آشناست و این آشنایی، به سبب چاپ و منتشر نشدن این اثر مفید، فقط در حد همان اطلاعاتی مانده که مرحوم علامه قزوینی در مقدمه مرزباننامه بیان کرده است. این تحریر جدید مرزباننامه که در نیمه نخست سده هفتم تالیف شده، هم از زبان اصلی آن، یعنی طبری برگردانیده شده است. بنا به تحقیق پژوهشگران، متنی به گویش طبری در دست بوده و آنچنان اشتهار یافته است که دو ادیب ایرانی دور از یکدیگر، یکی در ملیطه روم -آسیای صغیر- و آن دیگری در اران آذربایجان، به آن گویش چندان آشنایی داشتهاند که هر یک بدون آگاهی از دیگری دست به ترجمه آن بردهاند و نویسندگان هر دو روایت، سعدالدین وراوینی و محمد بن غازی، یادآوری کردهاند که از اصل چیزی فرو ننهاده و جز مثلها و شواهد، برای تزیین کلام، بر آن نیفزودهاند؛ اما متن اصلی آنچنان متروک مانده که از آن پس هیچ کس نام و نشانی از آن نمیدهد.
از آنجا که جز مقدمه مرزباننامه وراوینی هیچگونه سند تاریخی درباره طبری بودن اصل کتاب موجود نیست و منابع قدیمی مهمی مانند تاریخ طبرستان و قابوسنامه به این موضوع اشارهای نکردهاند، پذیرش این نکته که زبان اصلی مرزباننامه طبری بوده، دشوار است. وجود ابیاتی به گویش طبری در قابوسنامه و بعضی از آثار این دوره این حدس را تقویت میکند که اصل مرزباننامه به زبان فارسی بوده و ابیاتی به گویش طبری در آن به کار رفته است. روضهالعقول به بسیاری از حدسها و گمانها در باب اصل مرزباننامه و محتوای آن پاسخ میدهد و بسیاری از کاستیها را جبران میکند؛ به گونهای که اهل تحقیق از مقایسه دو کتاب مرزباننامه و روضهالعقول در مییابند که نویسندگان این آثار چه میزان بر اصل کتاب افزوده یا از آن کاستهاند.
مرزباننامه به پیروی از کلیله و دمنه و به زبان حیوانات پند و اندرزهای خود را میگوید. از شباهتهای این دو متن کهن نیز بگویید.
در هر دو کتاب، مرز قصه، حکایت، داستان و مَثَل روشن نیست. داستانها دارای طرح یا پیرنگ هستند، هیچ بابی را در کلیلهودمنه و مرزباننامه نمیتوان یافت که فاقد نکات تربیتی و اخلاقی باشد و در همهی بابها حیوانات برای بیان مقصود و انتقال پیام به کار گرفته شدهاند و داستانها به نتیجهگیری اخلاقی ختم میشود. در مجموع 85 حیوان شامل حیوانات اهلی، وحشی، پرندگان، حشرات و آبزیان در کلیلهودمنه و مرزباننامه برای بیان مقصود به کار گرفته شدهاند. برخی به عنوان نماد برای بیان مقصودی مشابه و برخی برای بیان منظوری متفاوت به کار گرفته شدهاند و مسائل اخلاقی، عرفانی، مذهبی، اجتماعی، پند و اندرز و… را در بر میگیرد که گاه خطی از آنها میتواند موجب دگرگونی زندگی و منش انسان شود.
کلیله 18 باب است و با آنکه هر کدام نامی و مطالبی جداگانه دارد اما چون محور اصلی کتاب دو شغال به نام کلیله و دمنه است این دو مانند ریسمانی که مهرههای گردنبند را به هم پیوند میدهند همه کتاب را با فصول متعدد و متنوعش، یکپارچه جلوه میدهند و از سوی دیگر درون هر باب نیز حکایتها زنجیروار به هم تداخل دارند تا گسستگی ایجاد نشود. مرزبان نامه طبری در نُه باب، یک مقدمه و یک ذیل است. این کتاب از زبان حیوانات و به پیروی از کلیله و دمنه نصرالله منشی نوشته شده است. در واقع نویسنده کتاب از طریق داستانهای غیرمستقیم و از زبان حیوانات پند و اندرزهای خود را به پادشاه زمان خود میگوید.
در داستانهای سغدی به این نکته اشاره شده که قدیمیترین حیوان ثبت شده در متون کهن فارسی روباه است. در این باره نیز نکتههایی را بیان کنید.
قدیمیترین حیوان ثبت شده در ادبیات فارسی روباه است. این داستان حكایتی است از زبان سغدی كه روباه در آن یك حكیم است. این داستان را مانی نقل میكند اما پیش از او شكل گرفته است ـ در دوران اشكانیان ـ بنابراین حداقل 2000 سال قدمت مییابد. در کلیله و دمنه درباره زودباوری و نادانی روباه و یا در مورد حیلهگری و دروغگویی روباه حکایتهایی ذکر شده است. همچنین موی روباه نیز در کلیله و دمنه مرغوب ذکر شده است که آن را آفت زندگی این حیوان برمیشمارد.
در کلیله و دمنه بازیگران اصلی داستان که هر یک سمبل و نماد نوعی از آدمیان است حیواناتی چون شیر و شغال و گاو و گرگ و روباه و خرگوش و… هستند. اما اگر سراسر کلیله به همین حیوانات، هر چند نمادین، محدود میشد کتاب تا حدودی جنبه داستان کودکان پیدا میکرد، چنانکه معمولا کتابهای کودکان در اوصاف حیوانات اهلی که گاه در حکم بازیچه اطفالند نوشته میشود. اما در جای جای کتاب داستانهایی که قهرمانان آن انسانها هستند نظیر: وزیر، بازرگان، طبیب، زرگر، صیاد، کفشگر، دزد، طرار و دیگر افراد آورده شده است تا کتاب به صورت زندگینامه حیوانات در نیاید.
منبع: ایبنا