میراث مکتوب- کتاب «کلانروایتها در تاریخنگاری ایران دوره قاجار» نوشته محمد امیرمحمدزاده از سوی انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی منتشر شد. در بخشی از مقدمه کتاب به قلم مولف آمده است: «متون تاریخنگاری یکی از میراثهای فرهنگی هر جامعهایاند که میتوان بازتاب مسائل عصرشان را در روایتپردازی آنان یافت. اینکه مسائل کلان و اساسی مطرحشده در متون تاریخنگاری دوره قاجاریه کداماند و چه جایگاهی در رویکرد و روایتپردازی مورخان نیمه اول دوره قاجاریه داشتهاند مسئله نوشتار پیشِ روست. رویکرد تحقیق مبتنی بر تحلیل تاریخی و بازنمایی و تفسیر روایتهایی است که به صورتبندی جدیدی از روایت مورخان درباره مسائل دوره قاجار کمک میکند. آنچه به عنوان دستاورد کلی بحث میتوان آورد این است که حکومت قاجار همچون هر حکومت نوتأسیسی در ابتدای عمر خود با بحران هویت و مشروعیت مواجه بوده است؛ در نتیجه حجم عظیمی از مباحث و روایات مورخان رسمی به این دو مسئله متمرکز شده است.
گفتمان هویت به مثابه مسئله عصر تأسیس در تواریخ دوره اول قاجاریه گرچه رنگوبوی «ایلی _ قومی» دارد، بهتدریج به سمت هویت سرزمینی ایران باستان و هویت اسلامی با طرح ممیزات خاص هر کدام پیش رفته است. علت توجه مورخان به مسئله هویت را میتوان در اتصال آن به مسئله مشروعیت از یکسو و از سوی دیگر، رویارویی نابرابر با فرنگ مدرنی دانست که متفاوت با اعصار گذشته به تأثیرگذاری یکجانبه در جامعه شرق روی آورد. مسئله دیگری که در متون تاریخنگاری رسمی قاجاری انعکاس چشمگیری دارد «گفتمان جنگ» است که مورخان با رویکردی عینی و واقعگرایانه به مسئله جنگهای مدرنی که ایران در برابر روسیه تزاری با آن مواجه شد پرداختهاند. مسئله چهارم قابلطرح در متون تاریخنگاری قاجاریه را مناسبات خارجی، قرائت و خوانش از «دیگریِ قدرتمند فرنگی» و اهمیت مسائل دنیای پیرامونی تشکیل میدهد. این رویکرد بهتدریج ایران را از الگوی روابط خارجی به سوی اتخاذ یک سیاست خارجی و تشکیل نهادهای مدرن سیاستگذار در عرصه مناسبات خارجی به پیش میبرد و در رویکرد مورخان قاجار با گذر زمان درک نسبتاً روشنتری از فرنگ مترقی و رویههای تمدنی _ استعماری آن بازتاب یافته است.»
به اعتقاد مولف کتاب، «تاریخنگاری نیمه اول قرن سیزدهم قمری در ایران عمدتاً متأثر از الگوبرداری نوشتارهای تاریخی از فضای سنتها و ارزشهای فرهنگی و سیاسی جامعه ایران تحت تسلط قدرت قاجاریه بود. این موضوع در گونهشناسی الگوهای تاریخنگاری ایرانی اعم از تاریخهای محلی و تاریخهای سلسلهای، که اغلب معطوف به طرح ارزشهای قبایلی _ ایلی به عنوان الگوی غالب در فرهنگ سیاسی و مناسبات اجتماعی هویت تاریخی است، بازتاب یافته است. اغلب مورخان نیمه اول حکومت قاجاریه، ضمن آگاهی از تحولات دنیای بیرونی و رشد دانش جدید، از تحصیلات سنتی برای نگارش تاریخ برخوردار بودند که این امر موجب شد تاریخنگاری را به مثابه فعل و عملی دیوانی پیگیری کنند تا به عنوان یک دانش و حوزه معرفتی. طبعاً این دیوانسالاران ایرانی ضمن علاقهمندی به میراث ارجمند فکری _ فرهنگی و سیاسی ایران بر آن بودند که تاریخ حکومت قاجارها و ظهور رهبران نظامی _ سیاسی آن را در تسلسل و تداوم تاریخی با ادوار کهن و باستانی ایران و سلطنتهای قدیم ترسیم کنند و بدین ترتیب از ذهنیت تاریخی _ اجتماعی خود به عنوان بخشی از جامعه ایران برای تبیین جایگاه و اهمیت پادشاهی جدیدالتأسیس و اتصال الگوی حکمرانی رهبران جدید به پادشاهان ایرانی قدیم بهره بگیرند. بنابراین، همه اقدامات منشیان و دبیران و اهل دیوانسالاری ایرانی در مقام مورخ و ادیب عبارت است از تأثیرپذیری ناآگاهانه یا آگاهانه از رسالت منشیانه خود برای ثبت تاریخ معاصر زمانه در چهارچوبی اندیشیده. مورخان قاجار هم به خاطر الگوبرداری از سنت تاریخنویسی ماسَبَق خود یعنی مکتب استرآبادی و هم با توجه به سپریکردن عمر و حرفه در مکتوبنویسی منشیانه و ملفوفهنویسی دبیران عمدتاً از موضع ادیب و منشی به سنتهای سیاسی و تاریخی میپرداختند که نتیجه آن تولید متون نسبتاً منشیانه با درجههایی از تفاوت در سطح بود. مورخان رسمی قدرت سیاسی قاجار به مانند اغلب همسلکان خود در ادوار پیشین به ثبت تاریخ براساس ارزشهای فرهنگی و قومی مسلط در زمانه با نظر به کارکردهای تاریخی ثبت وقایع مشغول بودند.
بنابراین، متون تاریخنگاری بخشی از اندیشه سیاسی ادوار گوناگون تاریخ ایران را در بر گرفتهاند و بخشی از اندیشه سیاسی هر دوره را باید در لفافه متون تاریخنگاری آن جستوجو کرد. اهمیت طرح بحث و پرداختن به چنین موضوعاتی از اینروست که تاریخنگاری در دوره قاجار از حیث کمّی و کیفی متحول و دگرگون شد؛ اولین نشانههای تغییر در نثر و سبک نگارش تجلی پیدا کرد، سپس بهتدریج دامنه تحول به محتوا و نگرش تاریخنگاران کشیده شد. افق و حیطه تاریخنگاری هم از محدوده جغرافیا و فرهنگ ایرانزمین و سرزمینهای همجوار فراتر رفت و به قلمروِ تاریخ جهان بسط یافت. تنوع و تکثّر بی سابقهای در نوشتههای تاریخی و مورخان صورت گرفت و نگارش و مطالعه تاریخ از محدوده انحصاری دیوانسالاران ادیب خارج شد و برخی نویسندگان از این حد هم فراتر رفتند. محتوای مطالب تاریخی را از وصف سرگذشت شاهان و جنگها به مباحث اجتماعی و اقتصادی گسترش دادند و به نقادی تاریخنگاری سنتی پرداختند. در ادامه، اسلوب و فن تاریخنگاری علمی جدید را پایهگذاری کردند و بر درک و فهم فلسفی از تاریخ تأکید ورزیدند. مسئله تحقیق حاضر بر این مبنا استوار است که بکاود کلانروایتهای موجود در تاریخنگاری دوره اول حکومت قاجاریه کداماند و چه نسبتی با وضعیت سیاسی و فرهنگی جامعه داشتهاند؟»
در بخش دیگری از مقدمه میخوانیم: «با تأسیس حکومت قاجار جغرافیای تاریخی ایران، پس از دورههایی از تلاطم ناشی از فقدان حکومت متمرکز، مجدداً از چهارچوب جغرافیایی و ثبات نسبی در قلمروِ سرزمینی برخوردار شد و عصر حیات حکومتهای محلی و منطقهای با شکلگیری نظام سیاسی و متمرکز قاجاریه در ایران پایان یافت. تشکیل حکومت متمرکز به بازآفرینی جریان و سنتهای سیاسی _ فرهنگی ایران از جمله توسعه مکتب بازگشت ادبی، توسعه فرهنگی و رشد ساختارهای اداری _ سیاسی کمک کرد. بهتدریج شاهد آن هستیم که حکومت قاجاریه با توسعه الگوی نظام سیاسی پادشاهی بر مبنای میراث و سنتهای ایرانی پا گرفت و تحقق چنین مسئلهای بر اثر مشارکت فعال و اثرگذار صاحبان قلم و دیوانسالاران ایرانی از جمله حاجابراهیمخان کلانتر و خاندان قائممقام صورت واقعی به خود گرفت. گرچه این ساختار قدرت سیاسی جدید بر مبنای انتساب به ایل قاجار شکل گرفت، مقدمات و زمینههای رشد دبیران و دیوانیان ایرانی را بر اثر تغییر در محتوای ساختار سیاسی و نیز متأثر از تحولات بیرونی عصر مدرن به پیش برد.
این پژوهش براساس روش تحلیل تاریخی و نیز تفسیر متون تاریخنگاری صدر قاجاریه صورت گرفته است؛ بدین منظور، ابتدا وقایع و رخدادها را بررسی میکند و در مرحله بالاتر با روش تحلیلی به ارزیابی مباحث و مسائل موردتوجه مورخان این برهه میپردازد و سپس براساس روش تحلیل محتوا، کشف و بررسی کلانروایتها و مسائل مدنظر مورخان دوره قاجار موردتوجه قرار میگیرد.
تاکنون درباره مسئله پژوهش حاضر تحقیقی انجام نشده است. اما مهمترین تحقیقی که درباره تاریخنگاری دوره قاجار منتشر شده کتاب تداوم و تحول در تاریخنویسی دوره قاجار از عباس قدیمی قیداری است که به بررسی تاریخنویسی قاجار از تأسیس تا سقوط آن پرداخته است. مهمترین تفاوتهای روش کار این تحقیق با کار آقای قدیمی قیداری تفاوت روششناختی و تفاوت در حوزه و قلمروِ موضوعی مباحثی است که به آن پرداخته شده است. دکتر قدیمی با برشی از تاریخ ایران به برهه زمانی از 1210 تا 1344 قمری پرداخته است. لازمه نگارش کاری با این گستردگی این بوده که عمدتاً با نگاهی پیرامونی درباره تاریخ نویسیها سخن بگوید و در حقیقت «درباره»ی تاریخنگاریها سخن گفته تا «از» محتوای این متون. در اثر دکتر قدیمی سعی شده اجزایی از مباحث ارزشمند مطرح شود که در کار اینجانب استفاده شده است. لازم به ذکر است، در منبعشناسی پژوهش نیز از مباحث دکتر قدیمی استفاده شده است، اما به اصل منبع نیز مراجعه کردهام. از سوی دیگر، روش در این پژوهش با تأکید بر استخراج کلانروایتها و طرح مسائل اصلی در تاریخنگاری قاجار از تاسیس تا پایان حکومت محمدشاه است که این الگوی مطرحشده در پیشینه فوقالذکر نیست…»
پژوهش حاضر با تمرکز بر بیست منبع دستاول تاریخنگاری قاجاریه از عصر تأسیس تا پایان دوره محمدشاه انجام شده است. از حیث موضوعی، تلاش بر آن بوده تا با رویکرد مورخان یادشده به مسائل اصلی تاریخ ایران در نیمه اول قرن سیزدهم قمری تجزیهوتحلیل و دستهبندی شود و کلانروایتهای موجود در ذهن مورخان و متن تاریخنگاری کنکاش و استخراج شود.
کتاب «کلانروایتها در تاریخنگاری ایران دوره قاجار» نوشته محمد امیرمحمدزاده با شمارگان 300 نسخه در 300 صفحه به بهای 66 هزار تومان از سوی انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی منتشر شد.
منبع: ایبنا