میراث مکتوب- دانش خواندن و نوشتن به طورعام و موضوع کتاب، کتابخانه و کتابخوانی به طور خاص در تاریخ و فرهنگ ایران سابقهای دراز و طولانی دارد و مردم ایران همواره با این موضوعات با احترام یاد کرده اند.
صاحب الفهرست مینویسد: «فارسیان اول، تصنیفکنندگان اولین افسانه بوده، آن را به صورت کتاب درآورده و در خزانههای خود نگهداری میکردند» (ابنندیم، 539).
این سخن اگرچه با اغراق همراه است اما نشان از اهمیت کتاب در ایران دارد. ابنندیم در موضعی دیگر از کتاب خود و حمزۀ اصفهانی در سنی ملوک با استناد به کشف ساختمان سارویه در اصفهان بر اهتمام ایرانیان باستان در نگهداری کتاب در کتابخانهها تأکید میکنند. در سده 3ق در منطقه جی از اصفهان بر اثر اتفاقی طبیعی ساختمانی کشف میشود که قریب 50 بار کتاب در آن بوده است. با توجه به نزدیکی تاریخ کشف این بنا به زمان این نویسندگان نمیتوان آن را از جمله اخبار افسانهای به شمار آورد. در شاهنامه نیز بارها از زبان شخصیتهای مختلف بر اهمیت کتاب و نوشته تأکید شده است. فردوسی در توصیف حضور گردیه و سخنرانی او در مجلس بزرگانی که مخالف سلطنت خسرو پرویز بودهاند، چنین میگوید: همی گفت هر کس که این پاک زن/ سخنگوی و روشن دل و رای زن // تو گویی که گفتارش از دفتر است/ به دانش زجاماسب نامیتر است (چ، خالقی مطلق، 7/606-607).
به فرمان انوشیروان عهدنامۀ او با هرمز، فرزند و جانشیناش را مکتوب میکنند (همان، 7/456). به مکتوب کردن عهد نه فقط در دورۀ تاریخی شاهنامه بلکه در دورۀ پهلوانی نیز اشاره شده است. چنانکه کیکاوس هنگامی که کیخسرو بر تخت مینشیند از وی پیمان میگیرد که «پرکین کند دل ز افراسیاب». پس از مکتوب کردن سوگند و پیمان، آن را «به زنهار بر دست رستم» میگذارند (همان، 3/ 9). مکتوب کردن عهد و سوگند فقط در فرهنگی امکانپذیر است که اصل نوشتن و کتاب در آن ریشههای عمیق داشته باشد. تدوین کتابهایی مانند هزار افسان و خدای نامههای مختلف و ترجمههایی مانند کلیله و دمنه مشهورتر از آن است که بخواهیم به آنها بپردازیم (برای مواردی دیگر از اهمیت کتاب و کتابخوانی نک : فردوسی، 7/405، 7/287، 8/276، 7/607، 8/ 9، 8/370). برخلاف تصور برخی کسان، این کتابها فقط در دسترس اشراف و دیوانیان نبوده است، بلکه برای فروش به بازار نیز عرضه می شده اند. تعداد آنها به اندازهای بود که بازرگانان بیگانه نیز در صورت تمایل میتوانستهاند آنها را خریداری کنند چنانکه نضربن حارث ،از دشمنان حضرت پیامبر (ص) ، در سفرهای تجاری خود از مکه به حیره، برخی از کتابهای ایرانیان از جمله داستان رستم و اسفندیار را خریداری کرده بود (ابنهشام، 191؛ ابوالفتوح، 15/ 279؛ میبدی، 7/486؛ ابنجوزی، 6/315-316). یادآوری میشود که متأسفانه برخی استادان پیشکسوت ما به این نکته که نضر بن حارث کتابهای مذکور را خریداری کرده است توجه نکرده و نوشتهاند که وی این داستانها را از نقالان شنیده است (برای نقد این برداشتهای ناصحیح نک : امیدسالار، 78 بب ).
برخلاف دورۀ پیش از اسلام، آگاهیهای ما از دوران اسلامی دربارۀ کتاب، کتابخانه و کتابخوانی بسیار گسترده است.
نکتۀ حائز اهمیت در این دوره آن است که موضوع کتاب را، مانند سایر موضوعات و پدیدهها، باید در حوزۀ فرهنگ و تمدن اسلامی بررسی کرد. بخش زیادی از کتابهایی که ایرانیان تألیف کردند به زبان عربی بود. همچنین برخی اقدامات آنها در ارتباط با کتاب مانند تأسیس کتابخانهها در خارج از جغرافیای فعلی ایران و حتی خارج از جغرافیای ایران دورۀ صفوی یا پیش از آن بوده است که در ادامه به آنها اشاره خواهیم کرد.
براساس گزارشهای موجود ایرانیان از سدۀ دوم قمری، اقدام به ترجمه و تألیف کتاب به زبان عربی کردند. ابن مقفع (درگذشت، 142ق) از نخستین مترجمان حوزۀ فرهنگ و تمدن اسلامی بود که کتابهای فراوانی را از زبان پهلوی به عربی برگرداند که از جمله میتوان به کلیله و دمنه، خداینامه، تاجنامه و آییننامه اشاره کرد. وی کتابهایی نیز مانند الادب الکبیر مشهور به درة الیتیمه و الادب الصغیر تألیف کرد. افزون بر ابن مقفع باید از این کسان نیز نام برد: سهل بن هارون دشت میشانی، از شعوبیهای ایرانی و مؤلف کتابهایی مانند دیوان الرسائل، تدبیرالملک و السیاسه، ثعله و عفره، الهذلیه و المخرومی، النمر و الثعلب، الوامق و الندار و چند کتاب دیگر؛ ابوحنیفه دینوری مؤلف کتابهایی مانند اخبار الطول، الشعر و الشعراء، البلدان، الفصاحه و تعدادی دیگر؛ ابن قتیبه دینوری مؤلف کتابهایی مانند عیون الاخبار، معانی الشعرالکبیر، ادب الکاتب و بیش از بیست کتاب دیگر (برای آشنایی با آثار دیگر این نویسندگان و نیز کتابهایی که سایر ایرانیان تألیف یا ترجمه کردند نک : الفهرست صص 277، 197-198، 130-132 و بسیاری صفحات دیگر).
افزون بر اینها باید به تألیف کتابهایی به زبان پهلوی از سوی هم میهنان زردشتی اشاره کرد که از جمله میتوان اینها را نام برد: دینکرت، بندهش، ارداویرافنامه، داتستان دینیک، خسرو و ریدک و شمار فراوانی دیگر (نک : تفضلی، 111-196).
از سدۀ چهارم به این سو نیز در کنار تألیف به زبان عربی نوشتن به زبان فارسی نیز رایج گردید.
از همان سدههای نخستین دورۀ اسلامی، با هدف دستیابی به کتابهایی که تألیف و ترجمه میشد، در شهرهای مختلف حوزۀ فرهنگ و تمدن اسلامی کتابخانههای بزرگی تأسیس گردید. ایجاد و تجهیز کتابخانهها، به رغم نابودی برخی از آنها به سبب جنگها و منازعات سیاسی، در سراسر دورۀ اسلامی در ایران استمرار داشته است. برخی از کتابخانههای مشهور ایران تا سده 10ق اینها هستند: کتابخانۀ سامانیان در بخارا، کتابخانۀ عضدالدوله دیلمی در شیراز، کتابخانۀ صاحب بن عباد در ری با بیش از 000‘11 جلد کتاب، کتابخانۀ ابومنصور بن فنه وزیر ابوکالیجار با قریب 19 هزار جلد کتاب، کتابخانه مسجد عتیق اصفهان در سدۀ 5ق با بیش از 5000 هزار کتاب؛ کتابخانۀ ربع رشیدی که به نوشتۀ خواجه رشید شمار کتابهای آن 60هزار جلد بوده است؛ کتابخانۀ مدرسۀ قطبیه در کرمان که 5000 جلد کتاب داشت؛ کتابخانۀ مشهد رضا که امروزه به کتابخانه آستان قدس موسوم است؛ کتابخانههای مدارس نظامیه؛ کتابخانههای شاهان و شاهزادگان تیموری در هرات و شیراز (نک : افشار، 6-9). در برخی شهرها مانند مرو و نیشابور چند کتابخانه وجود داشت. مسئولین این کتابخانهها خود اهل علم و ادیب بودند. برای نمونه کتابدار کتابخانۀ مسعود ابن ابراهیم عزنوی، مسعود سعد سلمان و کتابدار کتابخانۀ ابوالفضل عمید وزیر آل بویه کسی مانند ابن مسکویه بود.
این کتابها معمولاً وقف اهل علم بوده است. برای نمونه رکنالدین محد در سده 8 ق کتابخانهای در یزد تأسیس و 3000 جلد کتاب به آن وقف میکند. وقف کتاب و کتابخانه در سراسر دورۀ اسلامی و تا دورۀ حاضر ادامه داشته است. کتابخانههای ملک و وزیری از این جمله هستند. برخی از وقفها توأم با نوشتن وقفنامه از سوی واقف بوده که مقررات ناظر بر استفاده از مورد وقف را معین میکرده است. در وقف نامۀ کتابخانۀ هرندی آمده است: «مطالعه برای عموم مردم از هر ملت و مذهب در شهر کرمان که بخواهند مجاز» است.
نکتۀ جالب دیگر اینکه زنان نیز ازجمله واقفان کتاب بودهاند. در کتابچۀ واقفین کتاب به کتابخانۀ آستان قدس نام تعدادی از این زنان آمده است.
امانت دادن کتاب بسیار رایج بوده است. یاقوت مینویسد که در مرو گاه تا 200 جلد کتاب از کتابخانهها امانت میگرفت.
یکی از مشاغل مرتبط با کتاب، نسخهبرداری یا کتابت بودو نسخهبرداران را به دو گروه میتوان تقسیم کرد؛ یکی آنهایی که در کتابخانههای سلطنتی یا کتابخانههای اشراف و صاحبان قدرت به کتابت مشغول بودهاند؛ و گروه دیگر از کاتبان که به سفارش کتابفروشان یا علاقمندان کتاب، نسخهبرداری میکردند. از شرح زندگی برخی از این کاتبان و نوع کتابهایی که نسخهبرداری میکردهاند میتوان حدس زد که شماری از آنها به سفارش آن گروه از علاقمندان کتاب که مناصبی نداشتهاند و یا مناصب پائینی داشتهاند کتابت میکردهاند. برای نمونه در تذکرۀ نصرآبادی دربارۀ شخصی به نام بهرام بیگ آمده است: «در بهار کتابت میکند و در زمستان به پوستین دوزی مشغول است». این بهرام بیگ که طبع شعر نیز داشته در بیتی به سختی کار خود اشاره کرده است:
کیست از ما تنگ روزی تر که دایم رزق ما آید از شق قلم یا دیدۀ سوزن برون(نصرآبادی، 596).
احتمالاً داستانهای ادب عامه مانند جامع الحکایات، ابومسلمنامه، سلیم جواهری و جز اینها به دست این گونه اشخاص نسخهبرداری میشدهاند. نسخهبرداری و فروش کتاب در برخی دورهها آن قدر رواج داشته که برخی کاتبان فقط از همین طریق امرار معاش میکردهاند. در برخی نسخههای شاهنامه بیتی الحاقی از زبان فردوسی وجود دارد که ناظر بر همین معنی است:
ابونصر وراق بسیار نیز بدین نامه از متهران یافت چیز (فردوسی، چاپ خالقی مطلق، 8/486، حاشیه 18؛ برای نمونههای دیگر نک : بلیانی، 3/1264، 4/2225؛ نصرآبادی، 214، 523).
به رغم کتابسوزیهای فراوان طی 14 قرن گذشته و نابودی طبیعی شمار فراوانی از کتابها به سبب عدم نگهداری یا نگهداری ناصحیح، وجود صدها هزار نسخۀ خطی به زبان فارسی که در کتابخانههای مختلف ایران و جهان پراکندهاند، خود به تنهایی نشان از اهمیت و تأثیر کتاب در جامعۀ ایران در گذشته دارد. نکتۀ جالب و بسیار بااهمیت این است که موضوع کتابهای فارسی بسیار متنوع است و فقط شامل کتابهای ادبی، دینی، فلسفی، تاریخی، جغرافیایی و جز اینها نمیگردد، بلکه کتابهایی دربارۀ بازیها و سرگرمیها و تفریحات مانند کبوتربازی، خروسبازی، قمار، قلیان، چپق و تنباکو، کتابهایی دربارۀ آداب و آیین مانند نوروزنامه و کتابهایی دربارۀ آشپزی و شیرینیپزی و کتابهایی دربارۀ انواع چیستان و معما نیز تألیف میشدهاست.
این فرهنگ مکتوب تأثیری گسترده بر اجزای مختلف فولکلور ایران برجای گذاشتهاست که بازتاب آن را در افسانهها، لالاییها، ترانههای ناز و نوازش کودکان، دو بیتیها، چیستانها، تمثیل و مثل، و آداب و آیینهای مردم میتوان مشاهده کرد. به این موضوع در گفتاری جداگانه خواهیم پرداخت.
با توجه به آنچه گفته شد آیا می توان باز هم بر این گزارۀ غیر دقیق که «فرهنگ ایران فرهنگ شفاهی است» مهر تأیید زد؟
محمد جعفری قنواتی
منبع: پایگاه اطلاعرسانی مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی