میراث مکتوب – عيون المسائل، متنی ارزشمند در فلسفه که تاکنون مکرر به نام فارابی به چاپ رسيده (از جمله در الثمرة المرضية في بعض الرسالات الفارابية؛ در اينجا به اين چاپ ارجاع می دهيم) نمی تواند از فارابی باشد؛ دست کم اگر کتابهای اصلی و اصيل فارابی را ملاک قرار دهيم و همچنین دستگاه فلسفی ويژه ای را که بر اساس آن آثار می شناسيم. اين نکته ای است که بر مطالعات فارابی پژوهی در غرب پوشيده نيست؛ گرچه برخی همچنان به اين اثر به عنوان کتابی از فارابی ارجاع می دهند.
البته بی ترديد انتساب اين کتاب به فارابی تاريخچه ای کهنسال دارد. ابن باجه (د. 533 ق) که چنانکه می دانيم بسيار شيفته آثار فارابی و فلسفه او بوده در برخی آثارش از اين اثر ياد و نقل کرده است (نک: رسائل فلسفية لأبي بکر ابن باجة، ص 191). همينک می دانيم که در مجموعه کهنسال مدرسه علميه امام عصر شيراز که حاوی المباحث والشکوک شرف الدين مسعودي هم هست، نسخه عيون المسائل و اين بار منسوب به فارابي به تاريخ 603 قمری ديده می شود (نک: چاپ نسخه برگردان اين مجموعه ارزشمند، به کوشش آقای محمد برکت، تهران، ميراث مکتوب، ص 88 به بعد). يحيی مهدوی در مصنفات ابن سينا (ص 283 تا 284) از اين کتاب در ضمن نوشته های ابن سينا ياد کرده و تذکر داده که نسخه ای از اين کتاب در مجموعه ای کهنسال در دانشگاه استانبول موجود است به تاريخ 588 ق که به شيخ الرئيس منسوب شده است. مضامين و شيوه بحثهای اين رساله کوچک پر محتوا به آثار ابن سينا مانندگی دارد؛ به ويژه اینکه در آن از مفاهيم واجب الوجود و ممکن الوجود بحث شده و محور الهيات در آن بر اين دو مفهوم اصلی فلسفه سينوی قرار داده شده است؛ مفاهيمی که در آثار اصيل فارابي از آنها به شيوه ای که ابن سينا بعدها و متأثر از متکلمان بحث می کرد ديده نمی شود (نيز فی المثل بنگريد شباهت بحث عيون المسائل را در ص 62 درباره حرکات افلاک و شوق به معشوق اول با بحث ابن سينا در المبدأ والمعاد ، ص 61 تا 62) . شادروان یحیی مهدوی در کتابش همچنين اشاره کرده به نسخه ای از اين اثر در کتابخانه دولتی برلين (به شماره 5061) که در آن اين متن به ابو البرکات بغدادی نسبت داده شده است. طبعاً با توجه به اينکه اين کتاب را معاصر ابو البرکات در اندلس استفاده کرده و به فارابی نسبت داده بعيد است که انتساب اين اثر به ابوالبرکات مبنای درستی داشته باشد؛ به ويژه اينکه عقايد فلسفی ابو البرکات در مواردی آنچنانکه می دانيم با گرايش سينوی و آنچه در اين اثر ويژه می بينيم هماهنگی ندارد (از جمله به طور مثال، در بحث تعداد عقول و افلاک، نک: عيون المسائل، ص 58 تا 59؛ مقايسه شود با المعتبر ابو البرکات بغدادي، 3/ 156 به بعد و نيز ص 151 تا 152. در اين مورد خاصّ نظر ابن سينا در الهيات کتاب شفاء نيز کم و بيش با نظر کتاب عيون المسائل متفاوت است؛ نک: الهيات شفاء، فصل سوم از مقاله نهم، به ويژه ص 401، برای انتقادات ابو البرکات از ابن سینا، نک: مقاله ویلفرد مادلونگ درباره ابو البرکات در دانشنامه ایرانیکا).
تعدادی از آثار ابن سينا را می دانيم که بعدها به فارابی نسبت می داده اند و از آن سو اين را هم می دانيم که تعدادی از آثار فارابی بی ترديد از او نيست و انتساب آن آثار به وی مانند فصوص الحکم دچار مشکل جدی است. گاه برخی آثار منسوب به فارابی ريشه در متنهایی از ابن سينا با نامهای ديگر دارد و از آن سو گاه تکه هایی از برخی آثار ابن سينا با آثار ديگری از همو آميخته شده و عناوين تازه و انتسابهای نوين يافته است. به هر حال معلوم است که در خراسان سده های پنجم و ششم قمری تلاشهایی برای همسازی فلسفه های فارابی و ابن سينا و يا به تعبيری ديگر بازخوانی آثار فلسفی فارابی بر اساس قرائت سينوی در جريان بوده است که آثارش را در انتحال اين دست آثار و انتساب کتابهایی در سنت سينوی به فارابی ملاحظه می کنيم. بررسی ميزان درستی نسبت اين اثر به ابن سينا همچنان بايد مورد مطالعه قرار گيرد اما بعيد نيست اين کتاب از آثار اوليه او پيش از دوران اقامت ری، همدان و اصفهان باشد؛ به ويژه اينکه می دانيم ابن سينا در يکی دو دهه آخر عمر دچار تحولاتی در نظام انديشگی خود شد.
به هر حال آنچه تحت عنوان «كتاب عيون المسائل على رأي أرسطوطاليس وهي مائة وستون مسألة» در منابع رجالشناختی مانند عيون الأنباء تأليف ابن ابی اصيبعه به نام فارابی ثبت شده (نک: ص 609؛ نيز نک: صفدي، الوافي بالوفيات، 1/ 105) ظاهراً ربطی به اين متن موجود و منسوب به فارابي ندارد.
در پايان تذکری هم بدهم درباره يک نکته ديگر در متن عيون المسائل که از نقطه نظر بحث ما هم جالب توجه است و آن اينکه در چاپ الثمرة المرضية به غلط در عبارت زير از کتاب، عبارت «وجودا مجدّدا» به صورت تحريف شده «وجودا مجرّدا» آمده (ص 58) که نادرست است (مقایسه شود با چاپ نسخه برگردان نسخه شیراز، ص ۹۲ که درست آن ضبط شده). عبارت کتاب چنين است:
«فإذن علمه علّة لوجود الشيء الذي يعلمه و علمه للأشياء ليس بعلم زماني و هو علّة لوجود جميع الأشياء بمعنى أنه يعطيها الوجود الأبدي و يدفع عنها العدم مطلقا لا بمعنى أنه يعطيها وجودا مجدّدا بعد كونها معدومة و هو علّة المبدع الأول والابداع هو حفظ ادامة وجود الشيء الذي لیس وجوده لذاته ادامة لا تتصل بشيء من العلل غیر ذات المبدع …”
اينجا ظاهراً نويسنده اين متن هر کس بوده نظرش رد نظر اشعريان بوده در باور به تجدد وجود اعراض و بالمآل تجدد وجود. طرح و ردّ اين باور که در زمان فارابی هنوز از سوی اشعريان نظريه مطرحی نبوده، بيشتر با زمان ابن سينا مناسب است. چنانکه می دانيم ابن سينا با دستگاه نظری و کلامی اشعريان درباره وجود و صفات آشنا بوده است.
حسن انصاری
منبع: حلقه کاتبان