میراث مکتوب- هشتمین نشست از سلسله نشست های «صد کتاب ماندگار قرن» با سخنرانی علیاشرف صادقی، استاد زبان شناسی و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی، و اصغر دادبه، استاد فلسفه اسلامی و ادبیات عرفانی و مدیر گروه ادبیات دائرة المعارف بزرگ اسلامی، و قرائت یادداشت هادی عالمزاده، استاد دانشکده الهیات دانشگاه تهران، و با حضور اکبر ایرانی مدیرعامل مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب، و علیرضا مختارپور، رئیس سازمان اسناد وکتابخانه ملّی ایران، معاونان و مدیران این سازمان و جمعی از پژوهشگران در تاریخ 29 بهمن ماه برگزار شد.
غلامرضا امیرخانی عضو هیئت علمی سازمان اسناد و کتابخانه ملّی ایران که دبیری این نشست را به عهده داشت؛ ضمن خوش آمدگویی به حاضران، توضیحاتی درباره سلسله نشست های «صدکتاب ماندگار قرن» ارائه کرد و گفت: ایده برگزاری سلسله نشست های صد کتاب ماندگار قرن از سال 1300 تا 1400؛ توسط آقای مختارپور رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملّی ایران مطرح شد و قرار است در این مجموعه نشست ها، یکصد کتاب تالیفی که به زبان فارسی نوشته و در ایران منتشر شده است؛ معرفی شود.
وی ادامه داد: پیشنهاد معرفی کتاب «حواصل و بوتیمار» به عنوان هشتمین کتاب از «صد کتاب ماندگار قرن» نیز از سوی آقای مختارپور ارائه شد و زمانی که ایده معرفی این کتاب با اهالی فن، کارشناسان و متخصصان مطرح شد به اتفاق معتقد بودند که انتخاب این اثر به عنوان کتاب ماندگار شایسته و مورد تقدیر است.
کتاب «حواصل و بوتیمار» یک اثر تحقیقی و ادبی است
علی اشرف صادقی استاد گروه زبان شناسی و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی با اشاره به شخصیت علمی امیرحسن یزدگردی نویسنده کتاب «حواصل و بوتیمار» گفت: استاد امیرحسن یزدگردی محقق عالی رتبه و توانایی بود و از همان دوران دانشجویی که در محضر استاد فروزانفر شاگردی می کرد آوازه پژوهش ایشان به گوش می رسید.
این عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی تصریح کرد: یزدگردی عاشق زبان و ادبیات فارسی بود و عشق به زبان فارسی را در پیشگفتار کتابِ «حواصل و بوتیمار» به خوبی می توان مشاهده کرد. زیرا وی پیشگفتار این کتاب را با نثری ادبی، شیوا و روان نوشته و هیچ اشکال دستور زبانی در آن وجود ندارد و به اعتقاد من یک متن ادبی، آراسته و فوق معیار است. با این اوصاف کتاب «حواصل و بوتیمار» یک اثر تحقیقی و ادبی است.
وی ادامه داد: این کتاب حاصل 16 سال تحقیق و پژوهش یزدگردی است که کامل ترین شکل تحقیق را ارائه کرده است. وقت و زمانی که وی صرف دقت در پژوهش این کتاب داشته موجب شده که نتواند کتاب دیگری از خود به یادگار بگذارد. و حیف که عمر کوتاه و بیماری او اجازه نداد در عرصه فرهنگ این سرزمین کتاب های دیگری بنویسد. در واقع روحیه کمال گرایی یزدگردی مانع از نگارش و انتشار کتاب های دیگر از او شد. به همین دلیل به جوانان محقق توصیه می کنم دامنه تحقیق و وسعت دید خود را در زمینه های متعدد گسترش دهند. زیرا زمان زندگی اندک است و باید برای کارهای به زمین مانده وقت گذاشت.
علی اشرف صادقی زبان شناس و استاد گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران اظهار داشت: ذکر این نکته مهم است که انتخاب این کتاب برای معرفی بسیار درست و با دقت انجام شده است. زیرا نمیتوان از نثر ادبی فاخر و مطالب درست و در عین حال تودرتوی آن گذشت.
استاد امیرحسن یزدگردی در مقوله تحقیق پیرو مکتب دقت بود
علی اصغر دادبه استاد فلسفه اسلامی و ادبیات عرفانی و مدیر گروه ادبیات دائره المعارف بزرگ اسلامی که کتاب «حواصل و بوتیمار» به کوشش وی منتشر شده است؛ در ادامه این نشستِ تخصصی با اشاره به دیدگاه های متفاوت درباره مقوله تحقیق گفت: آنچه استاد علی اشرف صادقی درباره سرعت در مباحث تحقیقاتی گفت، درست است. اما نکته ای که نباید فراموش کرد، توجه به این مطلب است که وقتی تحقیقات جدید به زمینه های علمی و فرهنگی کشور افزوده شد؛ دو دیدگاه در این مقوله نیز مطرح شد. یک دیدگاه مکتب سرعت و دیگری مکتب دقت بود. که در مکتب سرعت می توان از استاد سعید نفیسی و در مکتب دقت از استاد علامه قزوینی یاد کرد که وجود هر دو مکتب در زمینه های مختلف تحقیقاتی ضروری است.
وی ادامه داد: از دیدگاه بنده استاد امیرحسن یزدگردی در مقوله تحقیق پیرو مکتب دقت بود و این موضوع در وجوه مختلف زندگی او نیز نمایان بود و صادقانه عمل می کرد. در همین راستا وقتی به جوانان مجوز داده می شود که به دلیل وقت اندک، براساس مکتب سرعت پیش بروند، یک خطر بزرگ وجود دارد و آن هم وجود بی دقتی محض در تحقیقات است که متاسفانه این روزها شاهد آن هستیم. بنابراین توصیه می کنم علاوه بر سرعت، موضوع دقت و خوب دیدن مقوله های مورد تحقیق را در دستور کار خود قرار دهند.
بی واسطه سراغ منابع تحقیقاتی خود می رفت
این استاد فلسفه اسلامی و ادبیات عرفانی در ادامه صحبت های خود با اشاره به این مطلب که استاد یزدگردی در مسیرتحقیقات خود همیشه سراغ اصل مطلب می رفت؛ گفت: این استاد فرهیخته در مسیر تحقیقاتی خود واسطه ها را کنار می گذاشت و شخصا سراغ اصل موضوع می رفت. به عنوان مثال یک منبع تحقیقاتی که در کتاب هم آمده به زبان عِبری نوشته شده بود و برای اینکه به آن منبع دسترسی بی واسطه داشته باشد اول زبان عِبری یاد گرفت و بعد تحقیقات خود را ادامه داد.
در پایان این نشست غلامرضا امیرخانی مشاور رئیس سازمان و عضو هیئت علمی سازمان اسناد و کتابخانه ملّی ایران یادداشت ارسالی هادی عالم زاده استاد دانشکده الهیات دانشگاه تهران را قرائت کرد.
معرفى دو مقاله كمتر شناخته شده استاد يزدگردى
هادی عالم زاده استاد دانشکده الهیات دانشگاه تهران در این یادداشت ضمن قدردانی از انتخاب این کتاب برای معرفی در سلسله نشست های «صد کتاب ماندگار قرن» چنین آورده است: مقدمه ممتّع و دقيق و فاضلانه دوست و همكار گرامى، جناب استاد دكتر دادبه، مرا از معرفى اين كتاب و ورود به بيان دقايق تحقيقاتى و نكته يابى ها علمى و ادبى و عمق و گستره تتبعات مؤلف فقيد بى نياز مى سازد ؛ هم چنين اطمينان دارم كه اهل كتاب با دو اثر مشهور شادروان يزدگردى، يعنى نفثةالمصدور و ديوان ظهيرالدين فاريابى آشنايند و مى دانند كه اين دو تحقيق گران سنگ از چنان جايگاهى برخورداربوده اند كه موفق به اخذ جايزه كتاب سا ل شده اند؛ از اين روى؛ اين بنده، اين فرصت و نشست پربركت را مغتنم مى شمرم و تنها به معرفى دو مقاله كمتر شناخته شده استاد يزدگردى و اشاره اى به سهم ارزشمند احتمالاً ناشناخته او در مشاركت مؤثرش در تصحيح و تحقيق دو اثر مشهور كليله و دمنه مصحح استاد مجتبى مينوى و ديوان شمس تبريزى مصحح استاد بديع الزمان فروزانفر مى پردازم.
١.مقاله «ساز عرفانى ذوالفنون»
مقاله كوتاهى است در هفت صفحه، با خط خوش استاد، در باره جلال ذوالفنون موسيقى دان ، رديف شناس و نوازنده برجسته سه تار ايران ( ١٣١٦ – ١٣٩٠ ش ) كه با عبارتى در سه سطر شروع مى شود كه مى توان اين عبارت را به مثابه چكيده مقاله تلقى كرد: « سه تار ذوالفنون، به يارىِ انديشه ى نكته پرداز و پنجه ى تواناىِ سِحرآفرين وى، شعر مجسّم و موسيقىِ مصوّر است، كه به گفته ى بزرگان ادب فارسى، اين هر دوان( شعر و موسيقى) فرزندان مادرعشق و تؤامان رَحِم فطرتند.»
استاد در سمت راست آخرين صفحه نوشته اند: «به مناسبت اجراى موسيقى سنتى ايران ( سه تار) در كليساى پرتستان آلمانى زبان تهران به نفع خانه نابينايان نوجوان أصفهان، در تاريخ پنجم مارس ١٩٨٥.» و در سمت چپ چنين افزوده اند: «براى سرورم، يار ديرنم، دوست دانشمندم ، ايرج افشار، كه اگر مصلحت ديد، در «آينده» به چاپ رساند، و الّا پاره كند و به دور ريزد… ارادتمند، ا. ح. يزدگردی» [ بى تاريخ ]. اين بنده كه پيگ رساندن مقاله به دفتر مجله بودم، پيش از رساندن پاكت حاوى مقاله به جناب ايرج افشار، نسخه اى از اصل آن براى روز مبادا زيراكس كردم كه مى توان دست خط چشم نواز استاد را در آن ديد و از أن محظوظ شد.
مقاله «ساز ذوالفنون» و نقش و سهم بزرگ استاد در پيشنهاد تأليف كتابى در موضوع مصطلحات موسيقى در ديوان حافظ به شادروان حسنعلى ملاح، موسيقى دان مشهور( كه به تأليف وچاپ كتاب حافظ و موسيقى انجاميد) دلالت تامّ و آشكار بر ذوق سرشار موسيقيايى و شناخت شگفت انگيزاستاد يزدگردى از دستگاه ها و گوشه هاى موسيقى ايرانى دارد، چندان كه با شنيدن آغاز نواى هر سازى يا آوازى، بى درنگ گوشه و دستگاه آن را در مى يافت و نام مى برد. اين بنده يكى دو بار براى ضبط تك نوازى هايى از نوازندگان زبردست سازهاى گونه گون براى كاست هايى كه از حافظ ، خيام ، مولوى و نظامى با صداى خود خوانده اند و نسخى از آنها موجود است، در خدمت ايشان بوده ام.
٢. مقاله «به ديده انصاف بنگريم»
مقاله بلندى است در٧٩ صفحه كه در شماره ٥ و ٦، سال ١٦، مجله دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى، ارديبهشت ١٣٤٨،به چاپ رسيده است. سمت راست بالاى صفحه اول مقاله با اين جمله استاد موشَّح گشته است: «تقديم به: علّامه ى استاد، مجتبى مينوى، آزاد مردى كه نقد عمر را يكسره بر ادب و تاريخ و فرهنگ وقف كرده است.» و در سمت چپ بالاى همين صفحه اين جمله از كتاب نفثة المصدور نقل شده است: « … از نفثةالمصدورى كه مهجورى بدان راحتى تواند يافت، چاره نيست… – شهاب الدين نَسَوى».
اين مقاله پاسخ استاد است به نقدى كه در شماره ٨٦ نشريه دانشكده ادبيات و علوم انسانى تبريز با عنوان «ملاحظاتى چند در باب تصحيح نفثة المصدور» به قلم حسن قاضى طباطبائى، يكى از اعضاى هيأت علمى آن دانشكده چاپ شده است. به گمان اين بنده، جمله منقول از كتاب نفثه المصدور به مثابه «بَراعت إستهلال» در اين مقاله است تا خواننده را از پيش براى خواندن پاسخى تلخ و گزنده در نقد و ردّ نظرات ناقد بركتاب نفثه المصدور آماده سازد، همانند شهاب الدين نسوى، مؤلف نفثه المصدور كه كتاب خود را بى بَسمَله و خطبه وخطابه اى با اين جمله تلخ و اندوه بار آغازيده كه : «در اين مدت كه تَلاطُم أمواج فتنه كار جهان برهم شورانيده است و سيلاب جَفاى أيام سرهاى سروران را جُفاى خود گردانيده ؛ طوفان بلا چنان بالا گرفته كه كشتى حيات را گذر بر جداول ممات متعين گشته …».
اين مقاله مَثل أعلَى و سرمشقى يكتا است در تحقيق و نكته يابى هاى باريك در مطالعه و بررسى متون و شيوه استناد به منابع و استشهاد از شواهد و عرضه دلايل در اثبات قوت و صحت كارخويش و نفى مدعيات نادرست ناقد در ايراد إشكالات و ارائه اصلاحات؛ افزون براين نمونه اى است گويا و آموزنده از شيوه نگارش استاد در استخدام كلمات و تعابير متون كهن، خاصه تاريخ بيهقى كه شيفته آن بود و حتى در محاورات روزمره ومكالمات تلفنى او نيزجلوه مى كرد؛ نمونه را به نقل يك عبارت از صفحه ٦٦ بسنده مى كنم : «به يقين اگر آن معلم فاضل در اين عبارت غَورى – چنانكه بايد- مى فرمودند، در برنشاندن نظرِ خويش بر كرسى قبول بيش إصرار نمى ورزيدند، و بابِ اين [ فرض] و [ اصلاح ] را كه [ شايد بجاى «تيزتر» لفظ «برتر» مناسبتر باشد] ، عَلى مصراعيه ، بر راىِ روشن خويش فرو بسته مى يافتند.» به عرض مى رسانم كه قطعاً خواننده دقيق النظر به آسانى ظرافت تركيب « باب اين فرض على مصراعيه بر راى خويش فروبسته مى يافتند .» را در مى يابد و محظوظ مى گردد.
٣. كليله و دمنه مصحَّح مجتبى مينوى
همه آشنايان با ادبيات فارسى از اهميت و سرگذشت اين كتاب، يعنى ترجمه آن از اصل هندى اش ، موسوم به پَنچَه تَنترَه به پهلوى توسط برزويه طبيب در زمان انوشيروان و ترجمه آن از پهلوى به عربى توسط روزبه پسر دادويه، معروف به ابن مقفع، در زمان منصور خليفه عباسى و ديگر ترجمه هاى منثور و منظوم آن به عربى، فارسى ، تركى، سريانى، زبان هاى اروپايى و ديگر زبان ها آگاهند. در زبان فارسى ترجمه منظوم رودكى سمرقندى و ترجمه منثور واعظ كاشفى، با عنوان انوار سهيلى، از شهرتى نسبى برخوردارند؛ اما شاخص ترين ترجمه فارسى اش از آنِ ابوالمعالى نصرالله منشى است كه آن را به بهرام شاه غزنوى تقديم كرده و ازاين روى به كليله و دمنه بهرامشاهى نيز شهرت يافته. استاد مينوى در باره ترجمه نصرالله منشى مى گويد: اين ترجمه مقلدان بسيارى داشته ، اما يكى را هم نمى شناسد كه شيوه انشاى او را چنانكه بايد وشايد أموخته و هنر او رابه كار برده باشد(مقدمه ،صفحه يج).
در باب نقش وسهم استاد يزدگردى در تصحيح و چاپ كليله و دمنه بهرامشاهى چاپ دانشگاه به نقل عين نصّ سخن استاد مجتبى مينوى (صفحه يح – يط ) بسنده مى شود:
«قبل از توصيف نسخِ مِلاك كار و تعريف كتبِ مأخذِ ترجمه ها و تفسيرها و شروح و توضيحات، لازم است عرض كنم كه:
در اين كار از نامداران شهر
مرا از دو كس بود بسيار بهر
نخست آقاى دكتر امير حسن يزدگردى، دانشيار فاضل دانشگاه طهران و صَديق ارجمندِ نگارنده كه پنج سالى با بنده به هر نوع يارى و همكارى كردند، از استنساخ كتاب ار روى[ نسخه ] أساس و همراه كردنِ آن با نسخ ديگر و رهنمائى در اينكه چه الفاظى در حواشى توضيح و تشريح گردد و در بسيار موارد ارائه مأخذ و شاهدى براى روشن كردنِ معناى اين لفظ و أن لفظ ، و غير اين يارى ها كه اگر در هر موردى چنان كه حقْ است شكرگزارىِ جداگانه از آن كمك مى كردم مى بايست صفحه اى از صفحات از ذكر نام عزيزشان خالى نباشد؛ وليكن مسؤوليت صحت و سقم مندرجات كتاب تماماً بر عهده ى اين بنده است».
تجرى مى ورزم از مسموعات خود بر سخن استاد مينوى اين را مى افزايم كه ترجمه همه ابيات عربى به فارسى اين كتاب كه كم شمار نيست، از استاد يزدگردى است.
٤. ديوان شمس تبريزى مصحح بديع الزمان فروزانفر:
استاد يزدگردى در تصحيح ديوان شمس تبريزى چاپ دانشگاه تهران مشاركت داشته كه مدتى مديد زمان برده است. شادروان بديع الزمان فروزانفر در مقدمه اين اثر به ايجاز از اين همكارى تشكر كرده است.
منبع: کتابخانه ملی