میراث مکتوب – کتاب «چهار دودمان گرجی در عصر صفوی» نوشته پروفسور هیروتاکه مائدا(استاد دانشگاه توکیو ژاپن)، توسط دکتر مصطفی نامداری منفرد ترجمه شده و از سوی نشر تمثال انتشار یافته است.
این مطالعه با رویکردی نوین از عناصر قفقازی در عصر صفوی سخن میگوید. کتاب به بررسی چهار دودمان از غلامان برگزیده شاهی«باراتاشویلی-اوربلیشویلی»، «میریمانیدزه»، «ساکادزه» و «اوندیلادزه» از گرجیان باگراتی پرداخته است.
در مقدمۀ کتاب نویسنده دیدگاه غلام یا برده بودن این عناصر قفقازی را که پیش از این در نوشتههای سیاحان، ذکر آن آمده بود و محققان اروپایی نیز این دیدگاه را پذیرفته بودند را انکار میکند. دکتر مائدا معتقد است این عناصر برخلاف نیروهای «ینی چری»، «قاپی قولو» و«استرل اتسی» در تاریخ عثمانی، مملوکان و روسیه، دارای پیوند مستحکم خویشاوندی بودند. در واقع با برافتادن حکومت پادشاهی باگراتی در گرجستان و برآمدن فرمانروایی ملوک الطوایفی تقریباً به مدت یک سده خاندانهای گوناگون گرجی برای یافتن دست بالاتر، در کشمکش باهم بسر می بردند.
در برهۀ مورد نظر، فرمانروایی تیموریان، بارانیان(قراقویونلو) و بایندریان(آق قویونلو) برای حل مشکلات اقتصادی و یا گشودن مسیرهای تجاری در به اطاعت درآوردن فرمانروایان گرجستان به ویژه حکمرانان کارتیل و کاختی سعی کردند. اقدامات مزبور از سوی نخستین شیوخ صفوی و بعدها توسط شاه طهماسب اول و شاه عباس اول ادامه یافت. چهار دودمان گرجی که بسیاری از آنان، طبقه «غلامان خاصه شریفه» را تشکیل می دادند، به عنوان نیروی سوم، درجهت کاستن از قدرت قبایل ترکمن قزلباش در جامعه عصر صفوی، از دوره شاه عباس اول، موسوم به دوره انقلاب و تحول در ساختار نظامی، بکارگرفته شدند. کتاب هر یک از دودمانهای باگراتی را مورد بررسی قرار می دهد و بنیانگذراران آن را می کاود؛
دکتر مائدا در مطالعه دودمان «باراتاشویلی-اوربلیشویلی»؛ از خاندان اوتارخان و برادران وی (گرجاسبی، واخوشتی و کیخسرو) سخن به میان می آورد. آنان از دوره شاه طهماسب اول با دربار صفوی ارتباط برقرار کردند. باراتاشویلیها تا دورۀ شاه سلیمان صفوی مصدر خدمات بسیاری به دولت صفوی بودند. آنان در این دوره منصب هایی از قبیل سپهسالارکل، بیگلربیگی قندهار، کرمان، سمنان، دیوان بیگی و قوللرآقاسی داشتند. اخلاف واخوشتی در شوشتر رشد کردند و در زمان فرمانروایی نادرشاه همچنان مورد تأیید وی قرارگرفتند. یکی از وابستگان خاندان باراتاشویلی بنام «خانجان» توسط نادرشاه افشار با عنوان بیگلربیگی گرجستان منصوب شد. این گروه به نظر می رسد تا سده هجدهم میلادی، قدرت و نفوذ برتر در میان گروههای تاوادی در کارتیل را در اختیار داشتند.
خاندان «میریمانیدزه» به لحاظ قومیتی ارمنی بودند. در دوران فرمانروایی شاه عباس اول و شاه صفی، آنان مناصب بیگلربیگی همدان، بغداد و قورچی باشی نجف را دست داشتند. از میان این گروه صفی قلیخان(بیگلربیگی همدان و بغداد)، بیکتاش(بیگلربیگی بغداد پس از مرگ صفی قلیخان) و محراب خان(حکومت بُست) را دارا بودند. در دورۀ شاه عباس دوم، محراب (مهراب) خان و برادرش منوچهر به عنوان بیگلربیگی بغداد، قندهار، شروان و محمد بیگ برادرزاده صفی قلیخان به حکومت بُست دست یافت. پیشینیان آنان عنوان «ملکان سُمخیت» نواحی پایی دست کارتیل (یا کارتیل سفلی) را در دست داشتند. صفی قلیخان در گام نخست به دوران شاه عباس اول به سمت داروغگی اصفهان رسیده بود. در سده نوزدهم میلادی از این گروه با عنوان «ملکشویلی» یا «ملیکوف» سخن می رود.
خاندان «ساکادزه»، از دوره فرمانروایی شاه عباس اول تا شاه سلیمان، در دوره صفوی نقش آفرین بودند. رستم خان در دوره شاه صفی بیگلربیگی آذربایجان را در دست گرفت، برادر کوچکتر وی، علیقلی در دوره شاه عباس دوم و شاه سلیمان مصدر خدمات بود. دودمان آنان در دهه نخست فرمانروایی شاه سلیمان رشد نمودند و از نفوذ بسیاری برخوردار بودند. رستم خان، علیقلی خان، عیسی بیگ و خواهرزاده وی کیخسرو از دوره شاه عباس یکم تا شاه سلیمان مناصب مهمی چون سپهسالار کل، بیگلربیگی آذربایجان، مشهد، ایروان، دیوان بیگی، سردار خراسان و تفنگچی باشی دست یافتند. پدر رستم خان، «قرابیژن» که یکی از اشرافی بود که در خدمت پادشاه کارتیل و لوارصاب اول بود، با حمله نیروهای عثمانی به گرجستان، به دربار صفوی آمد، اما پس از چندی به گرجستان بازگشت. به هرحال وی در دسیسه ای به قتل رسید، از این رو فرزندان وی به درگاه شاه عباس اول پناه آوردند.
خاندان«اوندیلادزه»، از میان طبقات پایین رتبه نظامی در کارتیل برخاستند. از میان نمایندگان این گروه در فرمانروایی صفوی، الله وردیخان(خسروخان) و پسرش امامقلی خان عنوان بیگلربیگی فارس را به دست آوردند. در دوران فرمانروایی شاه صفی پس از شورش داودخان، بیگلربیگی قراباغ، این دودمان تقریباً از میان برداشته شدند. اما حضور اخلاف آنان در دوران بعدی، با جعفرقلی خان نوه دختری امامقلی خان تداوم پیدا کرد و سپس در دوران شاه عباس دوم به بیگلربیگی استرآباد دست یافت، این خاندان نیز مانند سایر گروه های نامبرده ارتباط تنگاتنگی با مأمن خود یعنی کارتیل سفلی داشتند.
در پایان دکتر مائدا می نویسد؛روابط خاندانی نزدیک میان غلامان، به نظر می رسد در جهت فراموشی مطالعات در باب برده داری در جامعه اسلامی گام برمی دارد، اما لازم به یادآوری است که بررسی آنان در دوره صفوی موقعیتی کاملاً مخالف این اندیشه را به نمایش می گذارد. این تحلیل از نخبگان غلام گرجی در ایران عصر صفوی نشان از ادغام و یکپارچی عمیق نجبای کارتیلی در محافل نخبه در دربار صفوی است. برمبنای مطالعه پیش رو، خدمت نظامی گری غلامان شاهی، در دربار صفوی همیشه به عنوان یک الزام نبوده است، زیرا بر طبق وصیت وقتان(بختان بیگ)، اوربلی از خویشاوندان و بازماندگان دودمان باراتاشویلی، از خدمت درباری روی تافته و به گرجستان برمی گردد.
هیروتاکه مائدا، چهار دودمان گرجی در عصر صفوی، ترجمه و تحشیه: مصطفی نامداری منفرد، تهران، تمثال، قطع: رقعی، 158 صفحه، بها: 330000 ریال، 1396.