کد خبر:5492
پ
zohoraldin

چراغ لاهور

دکتر قاسم صافی به مناسبت درگذشت پروفسور دکتر ظهورالدین احمد، استاد برجسته و پژوهشگر نامی زبان و ادب فارسی در شبه‌ قاره یادداشتی با عنوان «چراغ لاهور» نوشته است

ميراث مكتوب – دکتر قاسم صافی به مناسبت درگذشت پروفسور دکتر ظهورالدین احمد استاد برجسته و پژوهشگر نامی زبان و ادب فارسی در شبه‌ قاره مطلبی با عنوان «چراغ لاهور» نوشته است.

متن كامل اين يادداشت در ادامه آمده است.

اطبّا توصيه كرده‌اند از كارهای استرس‌زا و از جمله نگارش پرهيز كنم. با وجود اين، از آنجا كه نمي‌توان بي‌احساس بود و به قول علامه اقبال «هستم اگر مي‌روم، گر نروم نيستم»، به ناگزير و به مناسبت لازم، گاه به ابزار قلم پناه مي‌برم و به قول زنده‌ياد جلال‌آل‌احمد در رسالۀ پولُس رسول به كاتبان، قلمي به حق مي‌گردانيم و از آن جمله، مطلب پيوست در ذكر جميل دكتر ظهورالدين احمد است كه اخيراً به خاموشي گراييد ـ سرنوشت مختوم همه ما ـ و اكنون كه روزنامه گرامي اطلاعات بار مسئوليت اطلاع‌رساني از خدمات افراد مغتنم و توجه‌دادن مسئولان را به بهره‌وري به موقع از رجال دانش و فضيلت برعهده گرفته، اين مقاله نيز به‌خصوص با نتيجه‌اي كه در پايان آورده‌ام، ان‌شاء‌الله بتواند به گوشه‌اي از رسالت آن روزنامۀ ارجمند مدد رساند.

در اين باغ سروي نيامد بلند

كه باد اجل بيخش از بن نكند

به لطف گرامي‌دوست زبان و ادب فارسي، جناب دكتر مرتضي مولوي، خبر شدم كه استاد علامه، صاحب آثار عديده پروفسور دكتر ظهورالدين احمد رئيس پيشين گروه فارسي كالج‌هاي دولتي لاهور، استاد ممتاز دانشگاه پنجاب و از ماندگارترين شخصيت‌هاي عرصۀ نويسندگي در تاريخ ادبيات فارسي در شبه قارۀ هند و پاكستان، صحنۀ حيات دنيا را ترك كرده و به حياتي جاودان پيوسته است. اگر چه مرگ، سرنوشت ناگزير و تخلف‌ناپذير افراد بشر و همه موجوداتي است كه از موهبت زندگي برخوردارند، لكن «مرگ چنين خواجه نه كاري است خُرد».

سالها بايد كه تا يك سنگ اصلي ز آفتاب

لعل گردد در بدخشان يا عقيق اندر يمن

ماهها بايد كه تا يك پنبه‌دانه ز آفتاب

شاهدي راحلّه گردد يا شهيدي را كفن

عمرها بايد كه تا يك كودكي از روي طبع

عالمي گردد نكو، يا شاعري شيرين‌سخن

بي شك پهنۀ ادب فارسي و جامعۀ علمي و ادبي ايران، شخصيتي ارزنده و استادي كم‌مانند را كه نزديك يك قرن، خدمات گرانبهايي در آموزش و پژوهش و ترويج و توسعۀ زبان و ادب فارسي در شبه قاره و به‌ويژه در پاكستان ايفا مي‌كرد، از دست داد و دايرۀ‌المعارفها و دانشنامه‌هايي در ايران و در شبه قاره كه در نگارش پاره‌اي از مدخلهاي پژوهشي در جوانب و نواحي فرهنگ و ادب شبه قاره و حوزۀ مشاهير ادب فارسي از او مدد مي‌گرفت، محروم شد.

دكتر ظهورالدين طي عمر صد سالۀ‌خود در مسير آموزش و تعليم و تتبع و تصنيف همت عالي داشت و به ذخاير فرهنگ و ادبيات ايران توجه بسيار مبذول مي‌كرد و از نظر پشتكار و دقت علمي و شناخت رموز نشر و نظم فارسي و سخنوران ادبيات فارسي كم‌نظير بود.

نخستين ديدار

نخستين بار اين استاد بزرگ رادر سال 1360 در لاهور همراه جمعي از استادان و اقبال‌شناسان در دانشگاه پنجاب ديدار كردم. پس از آن با ارتباط و دوستي و پيوندي كه حاصل شد، به كرات در محضرش توفيق مجالست و مصافحه يافتم و زماني دربارۀ مسئوليتهايي كه داشت، شخصيت‌هاي علمي و سخنوراني كه مورد توجه او بودند، فرصتهاي ديگر زندگي و تحصيلات و خدمات و دستاوردهاي علمي و خدماتي كه در جهت حفظ روابط فرهنگي و ميراث مشترك انجام داده، به گفتگو و مصاحبۀ تصويري پرداختم كه اجمال آن، ضميمۀ «فصلنامۀ دانش» (شماره 24 و 25 سال 1369) شد و پس از آن به انضمام گفتگوهاي ديگري كه با دانشمندان فرهيخته‌اي چون دكتر سيد محمد اكرم، دكتر سيد سبط حسن رضوي، دكتر آفتاب اصغر، دكتر سلطان‌الطاف علي و دكتر عبدالشكور احسن داشتم، به طبع رسيد.

آخرين ملاقاتم با آن شادروان در سال 1386 روي داد كه به عنوان استاد مدعو از سوي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري با ايشان و همكارانشان در دانشگاههاي دولتي لاهور و پنجاب همكاري مي‌كردم و وي اين زمان در معيت اقبال‌شناس نامي، پروفسور دكتر سيد محمد اكرم در «مركز اقبال‌شناسي دانشگاه پنجاب» پژوهش مي‌كرد و دريغا كه امروز بايد دريغاگوي او باشم؛ دريغاگوي استاد و دوستي با صفا و پژوهشگري غيرتمند كه به ادب و فرهنگ ايران‌زمين عشق مي‌ورزيد.

آن كيست كه دل نهاد و فارغ بنشست؟

پيداست كه مهلتي و تأخيري هست

گو خيمه مزن، كه ميخ بايد كندن

گو رخت منه، كه بار مي‌بايد بست

دكتر ظهورالدين، جاذب صفات نيكو و پسنديده بود. تزكيه و پويندگي، هدايت و ارشاد، روي خوش و تذكر و يادآوري از ويژگيهاي ممتاز فكري و تربيتي او شمرده مي‌شد و ديده مي‌شد كه با صيانت نفس و كمال ادب و فروتني، دانش و آگاهي خود را تا آخرين دقايق توان جسمي، به پويندگان راه علم و معرفت عرضه مي‌كرد و نمونۀ بارز كساني بود كه شاهكارشان خلق و خوي آنان است.

تاريخ ادب فارسي در پاكستان

استاد فقيد دستي قوي و اطلاعاتي وافر در زير و بم تاريخ ادبيات ايران در شبه قاره داشت و در همين مقوله تاريخ ادب فارسي در پاكستان را در شش جلد به اردو نگاشت و در قلمرو تخصص خود، مجموعه‌اي از كتب شامل تأليفات، تصحيحات، مقالات و سخنرانيها و يادگارهاي معنوي ديگر پديد آورد و بيش از دو نسل از استادان زبان و ادبيات فارسي را تربيت كرد.

مجلدات اول و دوم از تاريخ ادب را پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي ايران با ترجمه و تحشيۀ دكتر شاهد چوهدري به زيور طبع آراست و ترجمۀ مابقي مجلدات را براساس چاپ اردويي آن در سلسله انتشارات ادارۀ تحقيقات دانشگاه پنجاب لاهور، در دست تدوين و طبع دارد.

«ايراني ادب به اردو» حاوي تاريخ ادب ايران از قديم‌الايام تا دورۀ معاصر با «نقد شعر فارسي» پاكستان و هند در هشت باب به فارسي شامل سهم دهها نقّاد سخن از اميرخسرو تا دورۀ معاصر كه در زمينۀ نقد شعر فارسي در پاكستان و هند كار كرده‌اند از آثار ديگر اوست و خوشبختانه مركز تحقيقات فارسي ايران و پاكستان در اسلام‌آباد به چاپ آن مبادرت كرده است. از آثار ديگر اوست: «تصحيح و حواشي بر عبرت‌نامۀ از عبرت لاهوري»، «آغاز و ارتقاي زبان فارسي در شبه‌قاره»؛ «با مجموعۀ ادبيات انقلاب اسلامي»، «جواهرات» (كتاب درسي دورۀ متوسطه)، و مقالات پژوهشي بسيار در دانشنامه‌هاي مختلف چاپ ايران و نشريات پاكستان.

گراميداشت نگاهبانان فرهنگ

استاد ظهورالدين در 13 اكتبر 1913 ميلادي در امرتسر چشم به جهان گشود و در 14 فوريه 2014 در لاهور مركز عهدۀ فعاليت خود بدرود حيات گفت و ما را سوگوار كرد. از دست‌دادن هر يك از مفاخر زبان و ادب فارسي و پاسداران غيرتمند اين فرهنگ در سرزمينهاي خارج از قلمرو فارسي‌زبانان كه ميراث فرهنگي ما ايرانيان به شمار مي‌روند، دردي بزرگ و اندوهي گران است و ضايعه‌اي جبران‌ناپذير، و بر ماست كه بينديشيم چه وظيفۀ سنگيني در گراميداشت اين نگاهبانان واقعي بايد داشته باشيم.

وظيفۀ مردم ايران در اين مورد نيازي به گفتگو ندارد و اين نكته روشن است كه با از دست‌دادن اين سرمايه‌هاي ارزشمند و عدم استفادۀ قابل از آنان، به‌تدريج ارتباط اين سرزمين با فرهنگ ايراني و زبان و ادبيات فارسي كه بخشي از فرهنگ ملي و گوشه‌اي از پشتوانۀ هويّت و ملّيت آنان نيز هست، قطع مي‌شود؛ اگرچه بر اهالي دانش و كمال آن خطّه پوشيده نيست كه حفظ اين فرهنگ يعني حفظ پل ارتباطي با همسايه‌اي كه در طول هزاران سال، بهترين پيوندهاي فرهنگي و اجتماعي را با آن داشته است و هر دو طرف نياز شديدي به اين روابط متقابل و ادامۀ آن دارند. روانش شاد.

دكتر قاسم صافي گلپايگاني

منبع: روزنامه اطلاعات

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612