میراث مکتوب – تابستان 77 اولین شمارۀ آینۀ میراث به صاحب امتیازی «دفتر نشر میراث مکتوب» در 88 صفحه به بهای 200 تومان در قطع رحلی منتشر شد. تنی چند از دوستان اهل قلم هم که مدرک تحصیلی بالایی نداشتند، اما باتجربه و فاضل بودند، اعضای هیئت تحریریۀ مجله شدند. تا زمستان 81 موفق به انتشار 19 شماره پیاپی شدیم.
به ترغیب دوستان، از کمیسیون بررسی نشریات کشور درخواست رتبۀ علمی ترویجی کردیم و پس از موافقت آنان، ناچار به تغییر سردبیر و اعضای هیئت تحریریه شدیم. گروهی رنجیدند و از همکاریشان کاستند و گروهی از اهل دانشگاه امیدوار و شادمان شدند. بنده در پی تأسیس پژوهشکده بودم و طبعاً گمان میکردم که برای حصول به مقصود باید نشریۀ علمی پژوهشی داشته باشیم. درست یا غلط ـ داوری با آیندگان ـ این راه را ادامه دادیم. شمارۀ 21 اولین شمارهای بود که با سردبیری جمشید کیانفر در بهار82 در قطع وزیری منتشر شد و شمارۀ 23 هم اولین شمارهای بود که مجوز علمی ترویجی گرفت. کیانفر تا شماره 44 که در تابستان 88 منتشر شد، زحمات سردبیری نشریه را متحمل میشد.
از شمارۀ 45 برای اخذ رتبۀ علمی پژوهشی کوشیدیم. دکتر حسن رضایی باغبیدی، سردبیری جدید را عهدهدار شدند. شمارۀ 50 آینۀ میراث اولین شمارهای بود که عنوان علمی پژوهشی بر پیشانی صفحۀ حقوقی آن درج شد. از سال 92 و از شمارۀ 53 تا کنون، سردبیری آینۀ میراث با سردبیری و مدیریت دکتر مجدالدین کیوانی هدایت میشود.
از سال 83 تاکنون 40 شمارۀ ضمیمۀ آینۀ میراث از مقالات 50 صفحهای تا مجموعۀ مقالات تخصصی 400 صفحهای منتشر شده است. قبلاً وزارت علوم اخطار داده بود که انتشار ضمائم خلاف مقررات آییننامه کمیسیون نشریات این وزارتخانه است. ما هم با ذکر دلایل خود بر تداوم کار پافشاری کردیم. در تاریخ 16/08/94 نامۀ لغو امتیاز نشریۀ آینۀ میراث صادر شد. طنین این لغو در گروههای تلگرامی پیچید و دوستان با تهیۀ نامه، ما را ترغیب کردند تا درخواست تجدید نظر بدهیم و اعلام کنیم که دیگر ضمائم را با عنوان آینۀ میراث منتشر نمیکنیم. از طرف دیگر علاقهمندان آینۀ میراث از استادان دانشگاههای مختلف کشور دست به جمع امضا زدند و نزدیک به 200 نفر از انتشار ضمائم آینه حمایت کردند. اما کارگروه تخصصی بررسی نشریات کشور، موافقت با انتشار مجدد آینۀ میراث با رتبۀ علمی پژوهشی را مشروط به عدم انتشار ضمائم کرد. بنده به احترام حسن ظنّی که دوستداران میراث مکتوب به بنده و آینۀ میراث داشته و دارند و همواره تأکید میکردند که با توجه به اندک بودن نشریات متنپژوهی و نسخهشناسی در کشور، این نشریه پناهی برای علاقهمندان دانشگاهی است و… بر رأی ایشان حرمت نهاده و نامۀ درخواست تجدید نظری برای لغو مجوز علمی پژوهشی نشریه فرستادم.
زمانی که رتبۀ علمی پژوهشی نداشتیم، چندان دقت و مراقبتی در نشر مقاله با ساختارهای پژوهشی متعارف دانشگاهی نداشتیم. اما به برکت آن و منّت بزرگی که سردبیران محترم بر میراث مکتوب داشتهاند، شکل و محتوای مجله، روز به روز مقبولتر شد. نویسندگان هم بهتدریج خود را منضبطتر کردند و مقالاتشان را در چهارچوب ضوابط نشریه میفرستادند. اما چند مسئلۀ آزاردهنده همچنان باقی مانده که عزم ما را برای طی ادامۀ راه، سست نموده است:
مقالات چند اسمی
چند سالی است که بازار نگارش مقالات چند اسمی در حوزۀ علوم انسانی، بهویژه در رشتۀ ادبیات، داغتر شده و مصوبۀ وزارت علوم در الزام دانشجویان برای تألیف مقالات مستخرج از پایاننامه با همراهی استادان راهنما و… هم رونق آن را دوچندان کرده است. گاه خود آن مقاله، نه چندان لعل بدخشانی است که این خزف همیاری هم دست بدان داده و بازارش را صفا دهد. با این حال همواره اصرار داشتهایم که نویسندۀ مسئول مقاله معلوم باشد. اما گاهی فکر میکنیم که مثلاً فلان مقاله که گزارش توصیفی سادهای از یک نسخه بیش نیست، چهطور دو یا سه نفر متحمل مشقات تدوین و تألیف شده و این مقالهگونه را نوشتهاند؟ چه گونه تقسیم کار کردهاند؟ اگر فردا در جشنوارۀ نقد به این مقاله جایزهای تعلق بگیرد، گیرندۀ جایزه کیست؟ یا اگر بنیاد فارابی آن را برگزید، چه کسی میرود و مدال و لوح تقدیر را تحویل میگیرد؟ جالب آنکه کم نیستند استادانی که از این طریق از استادیاری به مرتبۀ استادی جهش کردهاند، بیآنکه مقالهای به اسم خود داشته باشند. پس معلوم میشود این چاهها، هم برای مقنّی نان دارد و هم برای حاجمیرزا آقاسی، آب.
مقالات سفارشی
آدمها با یکدیگر روابط حسنۀ خاصی دارند و گاه چنان اهل گرمابه و گلستان میشوند که موجبات دخالت بیشتر در کار سردبیر محترم را فراهم کرده و یا از سر اضطرار به داوران سفارش میکنند که «با نظر مثبت» مقالۀ فلانی را داوری فرمایند. داورانی هم هستند که سختگیرند و دست رد به سینۀ هر مقالهای میزنند و به ناچار برخی مقالات هم برای اینان ارسال میشود. گاهی مقالاتی در نقد اثری از دوستی شفیق واصل میشود؛ اگر چاپش کنیم اسباب رنجش دیگران را فراهم کردهایم، و اگر نکنیم، جامعه را از یک خدمت فرهنگی محروم ساختهایم؛ اگر لحن را تغییر دهیم میگویند خنثی شده، و اگر آن را حفظ کنیم، آبرویی برای آن فرد نقدشده باقی نمیماند.
پذیرش مقاله
چندبار پیش آمد که برای باز شدن گره کور ارتقای دوستی صاحب اثر و ذیصلاح در امر تحقیق، پیش از اخذ مقاله و بدون دیدن و داوری مقاله، ناچار به تحویل نامۀ پذیرش شدیم. برخی که رفتند و پشت سرشان را نگاه نکردند و با امروز و فردا کردن، امرشان مشمول زمان شد و ما هم پیگیر نشدیم. یکی دو مورد هم بودند که با داوری مقاله پذیرش گرفته بودند و حمار مرادشان که از پل گذشت، تن به اصلاحات ضروری ندادند و گفتند بیش از این قادر به تلخیص یا ویرایش یا… نیستند. اخیراً هم یکی از نویسندگان پس از گذشت ماهها از اخذ پذیرش، خبر داده که مقالۀ خود را برای چاپ به نشریۀ دیگری سپرده و از چاپ آن در آینۀ میراث منصرف شده است!
هزینهها
هفتهای چند مقاله به نشانی پستی آینۀ میراث واصل میشود. هر دو هفته یکبار، برای بررسی اولیه، جلسهای تشکیل میشود و دوسوم مقالهها غیرقابل داوری تشخیص داده میشود. وقتی مقالات انتخاب شده برای داوری ارسال میشود، داوران هم دو سوم آنها را رد میکنند و برخی را به سبب توصیفی و گزارشی بودن مناسب گزارش میراث میدانند. داوران هم با سلایق مختلف برگه داوری را پر میکنند؛ برخی مقاله را ویرایش علمی هم میکنند و برخی در دو خط آن را مقبول یا مردود میشمارند. از این رو گاه مجبور میشویم مقاله را برای دو یا سه داور دیگر هم بفرستیم. به هر حال، مقاله چه پذیرفته شود و چه رد شود، حقالزحمۀ داوری پرداخت میشود. حقالزحمۀ مقالات غیر دانشگاهیها هم، حتیالمقدور، ولو با تأخیر، واریز میشود. سردبیری، مدیریت داخلی، ویراستاری، صفحهآرایی، نمونهخوانی، صحافی و چاپ هم هر یک هزینههای خود را دارد. با این اوصاف بودجه سالانۀ نشریه، تنها کمتر از نیمی از هزینههای نشر را کفاف میدهد.
چه باید کرد؟
- اولین گامِ امیدواری برای تداوم راه این نشریه، شاید این باشد که علاقهمندان به انتشار آینۀ میراث و بلکه گزارش میراث، آبونه و مشترک سالانه شوند و هزینۀ اشتراک سال را پرداخت کنند. برآورد ما از انتشار هر شماره به صورت چاپ دیجیتال در شمارگان محدود، آن هم فقط هزینههای مواد و اجرا شامل کاغذ، چاپ و صحافی و… هر نسخه حدود 10 هزارتومان (قیمت تمام شده) میشود که در برابر هزینههای دیگر، مبلغ قابل ذکری نیست. طبعاً میزان علاقۀ دوستداران دو نشریۀ آینه میراث و گزارش میراث را با ایجاد کمپین اشتراک این دو نشریه میتوان سنجید. تا نظر شما چه باشد؟
- چندین نشریۀ علمی پژوهشی از دانشگاههای مختلف را سراغ دارم که هم بابت داوری وجه دریافت میکنند و هم بابت چاپ مقاله. بابت داوری بین 50 تا 150 هزار تومان و بابت چاپ بین 200 تا 300 هزار تومان. حال وجه مذکور بابت این مقاله را که به کام استاد شیرین است و با نام دانشجو قرین، چه کسی باید بدهد؟ باز طبعاً همان دانشجو که مسئول مقاله است. با این روش، هرچند باری از دوش نشریه برداشته نمیشود، لااقل از سیل مقالات کاسته میشود و کسانی که معتقدند این نشریه جایگاهی یافته و جا دارد که بماند و پایدار باشد، دست یاری بدان دراز میکنند. با یک حساب سرانگشتی میتوان دانست که چاپ هر شمارۀ آینۀ میراث حدوداً 20 میلیون تومان هزینه دارد. آیا راه یا راههای بهتری برای حفظ یک نشریه وجود دارد؟ تاکنون این کار با کمکهای دولتی انجام میگرفته، اما دیگر دستگیری از مطبوعات علمی مقدورشان نیست و ما هم پا در هوا بین هوا و زمین ماندهایم.
البته هیچ نشریهای با آبونه و حق داوری گرفتن و… قادر به ادامۀ کار نیست. تولید علم هزینههای مخصوص خود را دارد. امیدواریم در آینده نیز توش و توان ادامۀ این راه را داشته باشیم.